واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فارس: كسي نيست كه اندك آشنايي با موسيقي داشته باشد و شجريان را نشاسند، شايد هم بتوان گفت كسي نيست كه ايراني باشد و شجريان را نشاسد. بيشتر انسانها فرازي دارند و فرودي ابدي، برخي هم فرودي دارند و سپس فرازي ابدي، دسته اول بيچارگاناند و دسته دوم رستگاران. كسي نيست كه اندك آشنايي با موسيقي داشته باشد و شجريان را نشاسند، شايد هم بتوان گفت كسي نيست كه ايراني باشد و شجريان را نشاسد. خسروي آواز ايران، تاج تاراك موسيقي ايران، زرگر اشعار حافظ، مسلطترين آوازخوان تاريخ موسيقي ايران... و عناويني است كه شجريان در اين سالها به دوش ميكشيد، اما شجريان چه بود و چه شد؟ شجريان همان كسي است كه به گفته خود در همان اوان نوجواني و هنگامي كه در تظاهراتهاي خياباني عليه رژيم پهلوي نقش قاري قرآن معترضان به رژيم پهلوي را بر عهده داشت و در همين دوره و در ميان مردم مشهد محبوبيت فراواني به دست آورد. شجريان در حدود سالهاي 56 و 57 نيز به گفته خود به دليل ابتذال در راديو و تلويزيون، صدا و سيماي آن روز را رها كرد و از اجراي برنامه استعفا داد. اما پس از انقلاب اسلامي در سال 57 كه همه اقشار جامعه در آن حضوري فعال داشتند. بسياري از خوانندگان پيش از انقلاب بعد از انقلاب يا پس از آن نتوانستند يا نخواستند با مردم همراه شوند و در ميان چهرههاي نامدار،تنها 2 تن خواستند كه به اين موج بپيوندند. شجريان و ناظريان با تاثير گرفتن از حركات انقلابي محمدرضا لطفي نوازنده تار و آهنگساز برجسته و همچنين هوشنك ابتهاج (سايه) وارد اين عرصه شده و آثار انقلابي بسياري را در اين دوره خلق كردند كه "سپيده " معروف نيز محصول همين دوران است: ايران اي سراي اميد، بر بامت سپيده دميد...، رزم مشترك، جانباز، ميهن، برادرغرق خونه و ... نيز توسط شجريان با همكاري گروههاي شيدا و عارف در اين دوران ساخته شدند و به اينها اضافه كنيد كنسرتهاي استاد شجريان با استاد فرامرز پايور كه اكثرا مضموني انقلابي داشتند كه از جمله آنها تصنيف زيباي از خون جوانان وطن لاله دميده، بود. اما شجريان رفته رفته و آرام آرام تغيير جهت ميداد و به سويي ديگر حركت ميكرد كاست بيداد شجريان با همراهي پرويز مشكاتيان در اوايل دهه 60 تغيير جهت نسبتاً محسوسي را در شجريان خبر ميداد. آهنگ سنگين مشكاتيان بر روي شعر حافظ (ياري اندر كس نميبينم، ياران را چه شد) بيش از آنكه مردم را به ياد رفتن دولت موقت و همفكران شجريان و مشكاتيان بياندازند، به اشتباه برخيها را به ياد شاه انداخته بود و اگر نبود دوستي كساني مثل صادق طباطبايي، معلوم نبود آيا هرگز اين اثر به بازار ميآمد يا نه، خود شجريان در راز مانا به حساسيتها بر بيداد اشاره ميكند و يكي از دلايل بازداشتش را در آن سالها، همين حساسيتها ميداند. شجريان پس از اين سالها، آستان جانان، شب سكوت كوير، شب وصل، معماي هستي، دل مجنون، نوا، در خيال، خلوت گزيده، آهنگ وفا، بوي باران و چند اثر ديگر را در كنسرهاي مختلف خود خواند و هر چند اكثرا در ظاهر نمايهاي عاشقانه و بعضا عارفانه داشتند اما همگي از يك سير فكري آرام شجريان و بعضا عارفانه داشتند، اما همگي از يك سير فكري آرام شجريان حكايت داشت و اختتام اين سير به آثار همچون زمستان است و فرياد غيرمنتظره نبود، از اين روي ميتوان گفت كه نه تنها اقدامات اخير محمدرضا شجريان و مصاحبههاي او با بي بيسي فارسي و صداي آمريكا تعجباور نبود، بلكه روال منطقي انحراف فكري وي از سال 60 به بعد، چنين فرجامي را محتوم جلوه ميداد. در نهايت اينكه هر چند استاد شجريان از صدايي ملكوتي و زيبا برخوردار است و تمام تمرينهاي طاقتفرساي روزانه 11 ساعت، از وي استادي تمام عيار در زمينه موسيقي كلاسيك ايراني ساخته است اما عدم بينش سياسي، از وي چهرهاي به جاي گذاشته كه به راحتي مورد سوءاستفاده بيگانگان قرار گيرد. شجريان كه مسلماً بخش عظيمي از طرفداران خود را بايد در ميان 25 ميليون راي دهنده به احمدينژاد و در قشر متوسط به پايين جامعه جستجو كند اين روزها ناجوانمردانه عليه اين طرفداران خود به نفع يقهچاك كنندگان خوانندههاي تازه به دوران رسيده سطح پاييني همچون ساسي مانكن و ... ميتازد و همين امر موجب دلخوري بخش وسيعي از طرفداران پراپاقرص وي شده است. باشد كه استاد برگردد. /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 256]