محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829504486
كليشه رسانهها درباره زن ايراني شكسته شده است
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: كليشه رسانهها درباره زن ايراني شكسته شده است
ايران- آرزو رستمزاد:
در دومين سالي كه بانك توسعه اسلامي رقابتي را در ميان زنان جوامع مسلمان ترتيب داده بود، عنوان موثرترين زن در توسعه جامعه اسلامي كنار نام سعيده قدس، بانوي 57 ساله ايراني قرار گرفت
قدس، با بنيانگذاري موسسه خيريه حمايت از كودكان مبتلا به سرطان (محك) و تبديل آن به يك مجتمع درماني- رفاهي، خود را در رده بانواني قرار داده است كه تحولي زيربنايي در يك جامعه مسلمان ايجاد كرده است.
قدس، مدرك كارشناسي ارشد جغرافياي سياسي دارد و تاكنون به عنوان كارشناس برنامه و بودجه در شركت دخانيات ايران، كارشناس روابط بينالملل در وزارت صنايع و كارشناس روابط بينالملل در مركز اقيانوسشناسي به فعاليت پرداخته است.
وقتي كتاب كيميا خاتون را چاپ كرد، 54 سال داشت. تازه از سفر به هندوستان بازگشته بود و عشق به مولانا، در كنار علاقه به تاريخ، تولد كيميا خاتون را رقم زد و جايزه ادﺑﻰ پروين اعتصامي، تحسين ويژه داوران جايزه ادبي ﭘﮑﺎ، كانديداتوري جايزه ادبي ﮔﻠﺸﻴﺭﻯ و كانديداتوري جايزه ادبي يلدا را براي او به ارمغان آورد. با موثرترين زن سال 2008 در زمينه توسعه جامعه اسلامي به گفتوگو نشستيم:
*
فكر ميكنيد چه مزيتي در شما وجود داشت كه به عنوان موثرترين زن در توسعه جامعه اسلامي انتخاب شديد؟
اين انتخاب از بين بيش از 300 شركتكننده از همه كشورهاي اسلامي انجام ميشد كه همگي از نظر دو ويژگي بافت شخصيتي، و فعاليت سازمان يافته توسعهگرانه بررسي ميشدند.
يعني شركتكنندگان بايد هم يك كار موثر در جامعه انجام ميدادند كه منجر به توسعه كشور شده باشد و مثلا وضعيت زنان، كودكان و فقر را در كشور اسلامي تغيير داده باشد و هم در انجام وظايفشان به عنوان يك زن موفق بوده باشند. يعني خانواده، فرزند، تحصيلات، فعاليت اجتماعي، هنري و... همه امتياز محسوب ميشدند.
*
چه چيزي بيشتر از آن 300 نفر در شما بود كه انتخاب شديد؟
يكي از داوران اين جايزه ميگفت كه ما حدود 2هفته در كميته درباره انتخاب شما و خانم رونا خان بحث داشتيم. شما هر دو يك امتياز داشتيد و نهايتا ديديم بهتر است هر را دو انتخاب كنيم.
من فكر ميكنم اين انتخاب درست مثل كنكور است. يعني ممكن است كسي با يك فاصله يك دهم ميليمتري انتخاب شود.
حتي نميتوان مطمئن بود كسي كه در كنكور در سطح بالايي قرار گرفته، واقعا بالاتر باشد.
چون اين تا حدود زيادي بستگي به شرايط زماني و موقعيت آن لحظه فرد دارد. در اين جا هم من ميتوانم بگويم 10 تا 15 درصد شركتكنندهها در يك سطح قرار داشتند. اما در نهايت من انتخاب شدم.
*
يعني اگر جاي يكي از افراد هيات داوران بوديد، شخصي مثل خودتان را انتخاب ميكرديد؟
بله حتما. به دليل اين كه وقتي به جده رفتم و كساني را كه در جنبههاي مختلف رتبه آورده بودند، ديدم، خيلي تاسف خودم كه چرا ما به اندازه كافي معرفي نميشويم.
اگر معيارهاي دريافت جايزه اينهايي است كه من در اينجا ميبينم، زنان زيادي در ايران هستند كه كارهاي بزرگي ميكنند و ميتوانند انتخاب شوند.
درست معرفي شدن مشكل بزرگ ما است. درست معرفي شدن ابزار خاص خودش را دارد. فيلم ميخواهد، پاورپوينتهاي مختلف ميخواهد، تاييديههاي مختلف از سازمانهاي معتبر جهاني ميخواهد و... مثلا موسسه محك سال گذشته به عنوان اولين سازمان غيردولتي در منطقه خاورميانه موفق به دريافت گواهينامه NGO Benchmarking از شركت بينالمللي
(SGS Société Générale de Surveillance) شد.
همين به كسب اعتبار بينالمللي براي يك سازمان غير دولتي كمك ميكند. عنصر مهم براي جلو رفتن در اين بازار رقابتي، داشتن اعتبار جهاني است كه ما در اين زمينه مشكل داريم.
من خوشبختانه اين شانس را داشتهام كه سازمانم سازمان پويايي است و با قرن بيست و يكم پيش ميرود. در قرن 21 شما در دهكده جهاني زندگي ميكنيد.
ممكن است شما كدخداي يك ده باشيد. همه دوستتان داشته باشند، همه به شما اعتماد كنند. اما اگر ميخواهيد در شهر نماينده شويد، بايد در شهر هم شناخته شده باشيد.
اگر ميخواهيد در مجلس عضو شويد، بايد به همان اندازه اعتبار پيدا كنيد و شناخته شده باشيد.
در مورد كار ما هم همين طور. اگر ميخواهيد دنيا بشناسدتان، بايد امكانات تكنيكي داشته باشيد.
اعتماد دولت را جلب كنيد كه دولت اعتماد به درستي و شفافيت فعاليت شما داشته باشد. پس از آن، فعاليتهاي تبليغاتي استاندارد موثر است.
*
پس مشكلتان كجا بود؟
من مشكلي نداشتم! من برنده جايزه هستم و همه امكانات لازم را براي كسب اين رتبه داشتم.
اما براي معرفي ديگر زنان كشور ما چنين امكاناتي لازم است. با توجه به اين كه ما داريم در دهكده جهاني زندگي ميكنيم، سازمانهاي مردمي براي بهرهمندي از امكانات و سطوح علمي جهاني، بايد در مجامع شركت كنند و براي شركت در اين مجامع، بايد ابزار شركت را داشته باشند.
يعني كارشان، يك كار واقعي، شفاف و دقيق باشد كه بتوانند آن را معرفي كنند، از آن حمايت كنند، توضيح دهند.
ابزار تبليغات داشته باشند، زبان ارتباط با ارگانهاي جهاني را بدانند و... سرمايههايي كه در منابع بينالمللي وجود دارد، يعني همه ميتوانيم از آن استفاده كنيم.
اما من هميشه ميگويم، ما آنقدر غرور ملي داريم كه فكر ميكنيم خداوند همه چيز به ما داده است و خودمان را بينياز از اين كمكها ميبينيم.
وقتي بانك توسعه اسلامي براي سلامت در خاورميانه سرمايه در نظر ميگيرد، اين سرمايه متعلق به ما هم هست.
چون ما داريم به بانك سهميه ميدهيم و اين سرمايه بخشي از پول ما است. چرا نتوانيم آن را جذب كنيم؟ ما احتياج به تقويت روابط بينالملل در اين عرصهها داريم.
*
راهيابي شما به مراسم موثرترين زن در توسعه جامعه اسلامي، چه كمكهايي برايتان داشت؟ توانستيد با سازمانهايي مذاكره كنيد كه از امكانات آنها براي محك استفاده ببريد؟
براي من تصور ايجاد يك رابطه متقابل به وجود آورد. چون ما از ظرفيتهايي برخورداريم كه ميتوانيم به مردم منطقه سرويس بدهيم.
وقتي يك فرد مسلمان از عمان، امارات يا عربستان براي درمان سرطان پيشرفته اطفال به لندن ميرود، بايد 100برابر آنچه كه در محك خرج ميشود، خرج كند.
به علاوه خانواده بيمار با مشكلاتي مواجهاند. غذاي بيمارستان حلال نيست، خانواده در بيمارستان راحت نيستند، احتمال اين كه كسي زبانشان را بفهمد بسيار كم است، براي انجام مناسك مذهبي با مشكل مواجهاند و... در صورتي كه همان خانواده ميتواند با كمترين هزينه بيمار خود را در محك درمان كند.
به نظر من اين بزرگترين دستاورد است. من اصلا روي گرفتن پول از بانك توسعه اسلامي اصراري ندارم.
همين معرفي شدن ما در منطقه، گسترش دامنه فعاليتهاي بينالمللي محك و تبادل بيمار، پزشك و تجربيات ما، دستاورد كمي نيست.
من به اين اميدوارم. مثلا در مصر بيمارستاني هست كه مثل ما فعاليت ميكند و مثل محك اداره ميشود اما آن طور كه من در سايتشان ميبينم، با وجود بهرهمندي از حمايتهاي مختلف و پشتيبانهاي مالي، نتوانستهاند به اندازه محك موفق باشند.
ما ميتوانيم با اين مراكز همكاري كنيم و مبادله اطلاعات داشته باشيم. بيشترين دستاورد اين سفرها رابطه متقابل انساني است، به مفهوم مطلق. خارج از محدودههاي جغرافيايي.
*
اين رابطه شكل گرفت؟
بله. بسيار زياد. ما در نظر داريم با بيمارستانهاي مشابه خود همكاري كنيم. در زمينه تبادل بيمار، پزشك و پرستار كار كنيم.
مثلا ما در زمينه پرستار شيمي درماني مشكل داريم. پرستاري اين حوزه بسيار مشكل و پر فشار است. برنامه تبادل اطلاعات پرستاري و برگزاري وركشاپهاي پرستاري از برنامههايي است كه ما داريم.
*
چرا در زمينه آموزشي و برگزاري اين وركشاپها از وزارت بهداشت كمك نميگيريد؟
ما با وزارت بهداشت ارتباط خيلي خوبي داريم اما من هميشه گفتهام، ما نيامدهايم كه امكانات دولت را بگيريم. دولت امكانات خودش را دارد و دارد با آنها كار ميكند.
ما ميخواهيم امكانات مردم را به امكانات دولت استفاده كنيم. يعني سرويس بيشتري به جامعه بدهيم و به ظرفيتهاي دولت اضافه كنيم.
*
گفتيد با خانم رونا خان مشتركا اين رتبه را كسب كرديد. او چه كاري كرده بود؟
رونا خان يك خانم بنگلادشي است كه همسرش پزشك است و در آلمان زندگي ميكنند. در بنگلادش جزايري وجود دارد كه 6 ماه از سال هستند و 6 ماه ديگر سال زير آب ميروند.
كساني كه در اين جزاير زندگي ميكنند هر 6 ماه يك بار خانه و زندگي خود را از دست ميدهند. بنابراين در اين منطقه امكان احداث هيچ تاسيسات پايداري نيست.
اين منطقه به شدت از نظر بهداشتي ضعيف است. مشكلات در اين منطقه فراوان است. بچههاي زيادي مريض ميشوند و ميميرند. تصور كنيد در اين جزاير هيچ امكانات درماني وجود ندارد.
مثلا در اين منطقه، چون مادران خودشان در تنور نان ميپزند، در تنور افتادن بچهها اتفاق خيلي عادي و رايجي است.
به اين قضيه همان طور نگاه ميشود كه به زمين خوردن بچه نگاه ميشود. گاهي حتي مادرها تا چندين دقيقه بعد از افتادن بچه در تنور، متوجه قضيه نميشوند و وقتي ميفهمند، با بچهاي كه بالاترين درجات سوختگي را دارد چه كار ميتوانند بكنند؟ بچهها ميمردند، مادران سر زايمان از بين ميرفتند.
رونا خان و همسرش با هزينه شخصي، يك كشتي از كار افتاده بيمصرف اما قابل استفاده را خريداري كردند، تعمير كردند و تبديل به بيمارستان اين جزاير كردند. به اين ترتيب كه هر جا اتفاقي ميافتد، نمايندگان اين بيمارستان مثل آمبولانس با قايق به جزيره اعزام ميشوند، بيمار را درمان مقدماتي ميكنند و به بيمارستان انتقال ميدهند. اين كار كمي نيست.
*
كيميا خاتون چه قدر به رتبه شما كمك كرد؟
من نميدانم به ساير فعاليتها چقدر نمره ميدهند اما در پرسشنامهاي كه براي ما فرستاده بودند، از ديگر فعاليتهاي ما پرسيده بودند.
من فكر ميكنم اگر يكي از شركتكنندهها نويسنده يكي از پرفروشترين كتابهاي 5/4 سال اخير كشورش باشد، اين براي او امتياز محسوب شود.
اما نميدانم چند امتياز داشت. چون امتيازها مربوط به توسعه بود. البته در مورد كتاب من توسعه به اعتقاد بسياري از اساتيد ادبيات معنا داشت.
چون كيميا خاتون به نوعي ساختار شكني محسوب ميشد. خيليها از اين كتاب متنفرند و خيليها اين كتاب را يك حادثه ميدانند.
*
اين درست است كه نگاه فمينيستي در اين كتاب داشتهايد؟
من تحت هيچ شرايطي آدم فمينيستي نيستم چون معتقدم فمينيست بودن خودش توهيني است به ساحت زن.
ما تلاشي در اين نداريم كه تساوي حقوق يا برابري حقوق داشته باشيم. موضوع مهم بروز و پرورش استعدادهاي زن است كه تا حالا موفق به نشان دادن آن نشده بود.
اين به هيچ وجه فمينيسم نيست. كيميا خاتون را من ننوشتهام. اين يك قالي بافته شده بود كه وقتي بافته شد من خودم از آن تعجب كردم.
مبناي كتاب من واقعيتهاي تاريخي است و من نقشي در پديد آوردن آن نداشتهام. من دنبال مظلوم نمايي زن ايراني نبودهام.
براي من مهم اين بود كه من چطور نميدانم شمس دختر مولانا را گرفته است. من كه از عشاق مولانا هستم چطور اين را نميدانستم.
بعضيها معتقدند در اين كتاب چهره شمس و مولانا تخريب شده اما من معتقدم اين دو در عرفان مقام بيمثالي دارند اما در زندگي شخصي آدمهايي بودهاند مثل ما و همين است كه آنها را با اهميتتر از گذشته ميكند.
*
وقتي عنوان موثرترين زن در توسعه جامعه اسلامي به نامتان اضافه شد، چه اتفاقي در شما افتاد؟
نميتوان انكار كرد كه آدم حس افتخار ميكند. اما بگذاريد اين طور بگويم؛ من در مراسم وقتي روي سن رفتم كه سخنراني كنم، گفتم كه قبل از مراسم، وقتي قرار شد جايزه بگيرم، فكر ميكردم كسب اين رتبه و جايزه چيزي به داشتههاي من اضافه ميكند. اما اينجا با ديدن اين همه زن موفق، تازه ميفهمم كه چقدر كوچكم!
*
تعادل برقرار كردن بين مسئوليت هاي زنانه و مسئوليت هاي اجتماعي كه زن امروز به دنبال آنهاست، كار ساده اي نيست. به همين دليل هم بانك توسعه اسلامي شخصيت شركت كنندگان را به عنوان يك فاكتور موثر در نظر گرفته است. شما چطور توانستيد بين اين جنبه ها تعادل برقرار كنيد؟
زن وقتي پا به عرصه جامعه ميگذارد، ميتواند تصميم بگيرد. اين كه وظايف زن بودن خود را ناديده بگيرد و بگويد كه من بدون جنسيت، موجودي هستم كه ميخواهم فعاليت اجتماعي داشته باشم.
اما اگر زني به موجوديت خودش به عنوان يك زن احترام ميگذارد بايد بداند كه طبيعت يكي از دشوارترين و مهمترين مسئوليتهاي خود را به دوش او گذاشته است.
يعني زايش، آفرينش و تربيت نسل. اين بسيار مسئوليت بزرگي است. به محض اين كه زن خود را به عنوان يك زن ميپذيرد، اين جنبه به تمام آرزوهاي شخصياش اولويت پيدا ميكند.
يعني وقتي زن هستي، آفرينش و زايش بخشي از موجوديت تو است. تو نميتواني بگويي من درختم ولي شاخه نميدهم، برگ نميدهم. چرا؟ چون دلم نميخواهد شاخه بدهم، برگ بدهم.
تو وقتي درخت هستي، شاخه و برگ هم جزو توست. با تو ميآيد و تو ميتواني تصميم بگيري مادر خوب، زن خوب باشي و بعد ببيني آيا ميتواني به آرزوهاي خودت برسي يا نه.
اينها را طبيعت تعيين كرده. تو تا حدي ميتواني خلاف طبيعت عمل كني. اما نميتواني منكر اين تفاوتها شوي.
*
حالا از جايزه و رتبه كه فاصله بگيريم، چطور شد اصلا به فكر فراهم آوردن تشكيلات محك افتاديد؟
من اصلا فكر نميكردم موسسه خيريهاي با اين وسعت بنيانگذاري كنم.
اين موسسه، اين بيمارستان، همه از آرزوهاي من خيلي بزرگترند. من در زمان سه سالي كه براي درمان فرزند خودم كه مبتلا به سرطان بود، به بيمارستانها رفت و آمد ميكردم، ميديدم كه خانوادهها، خصوصا آنهايي كه از شهرستان براي درمان فرزند خود ميآمدند با مشكلات بسياري دست و پنجه نرم ميكنند.
به شدت عذاب ميكشيدند، با مشكلات مالي مواجه ميشدند و در نهايت بچهها محكوم به مرگ بودند. چون خانوادهها با تحمل فشار زياد و از دست دادن سرمايه خود، ديگر درمان را ادامه نميدادند و همان هزينهاي هم كه دولت صرف درمان بچههاي مبتلا به سرطان كرده بود، از بين ميرفت.
وقتي ميديدم همان بيماري فرزند مرا، بچه ديگري دارد كه به دليل نداشتن امكانات يا ادامه ندادن درمان از بين ميرود، تصميم گرفتم زمينه كمكها را فراهم كنم.
الان به لطف خدا در محك شعار ما اين است كه به جايي برسيم كه هيچ كودكي به دليل فقر از سرطان نميرد.
ما در بيمارستان محك امكانات تشخيصي، درماني و رفاهي فراهم كردهايم. به طوري كه نقاهتگاههايي داريم براي استراحت خانوادههايي كه از شهرستانها ميآيند.
ما تلاش كرديم تا آرزوي كودكان تحت پوشش محك را از زنده ماندن به چگونه زيستن در آينده تغيير دهيم.
*
زماني كه شما شروع كرديد، NGOها خيلي شناخته شده نبودند. حداقل در ايران. نترسيديد هدفتان زيادي بزرگ باشد؟ مثلا سنگ بزرگ برداشته باشيد و از پسش بر نياييد؟
ما مرحله به مرحله پيش رفتيم. اول جرياني ميان اعضاي خانواده و دوست و همكار و آشنا بود. اما من دوست نداشتم همين طور به صورت هياتي كار كنيم كه اگر باشيم، كار خيرمان هم هست و اگر نباشيم، ديگر كارمان ادامه پيدا نميكند.
رفتم به دنبال ثبت اين موسسه خيريه و به تدريج تعداد اعضا و دامنه كار بيشتر شد.
ببينيد، در حقيقت زمان زيادي نميگذرد از وقتي كه دنيا متوجه شده است توجه به فرد و نهادهاي مردمي چقدر اهميت دارد. در حقيقت قلب تپنده پيشرفت و تحول جوامع بايد ميان مردم جستجو شود تا برنامههاي مهم و بزرگ.
در هر جامعهاي اين افراد متوسط جامعه هستند كه آن را ميسازند نه نخبگان و برگزيدگان. در واقع اجراكننده تمام برنامهها و طرحهاي سازنده، مردم طبقه متوسط يك جامعه هستند.
بنابراين بيشترين توجه بايد معطوف به نهادهاي مردمي باشد كه با تلاش و انگيزه شخصي افراد پيش ميرود.
شايد قبلا با اين ديد به اين نوع كمكرساني نگاه نميشد. حداقل در جامعه ما اين طور بوده كه افراد اگر نيت خيري هم داشتند، خودشان به صورت انفرادي وارد عمل ميشدند.
به اين ترتيب كار خير اين آدم با بودن او وجود داشت و با نبودنش از بين ميرفت. كارهاي نهادينه و بنيادين خيلي جديد هستند كه به نوعي انگيزههاي فردي را جهت دهي ميكنند و ماندگاري بيشتري به آن ميدهند.
*
اما اين فعاليتهاي ماندگار مثل ساخت مدرسه و بيمارستان سابقه كوتاهي در فرهنگ ما ندارند. ما حتي در اسلام هم باقيات و صالحات داريم كه به عنوان يك دستور مطرح شده و هميشه در كنار عرف و فرهنگ نيكو كاري، محرك خوبي براي مردمان به شمار ميرفته.
قبول دارم. من فكر نميكنم هيچ ملتي در جهان به اندازه ايرانيها در عرصه كار نيك سابقه داشته باشند.
من اين را هم با توجه به تجربياتم در محك ميگويم و هم در عرصههاي مختلف جنگ، سانحههاي طبيعي و... ديدهام.
هر بار يك فاجعه جهاني يا ملي اتفاق ميافتد، شما فقط كافي است سري به جنوب تهران بزنيد تا ببينيد چطور مردمي كه حتي از نظر اقتصادي در وضعيت ضعيفي هستند، پاي صندوقهاي كمك جمع ميشوند و پول، طلا و دارايي خودشان را انفاق ميكنند.
من در زمينههاي تاريخي مطالعات زيادي داشتهام اما در كمتر جايي ديدهام كه همكاريهاي داوطلبانهاي مانند فعاليت زنان ما در زمان جنگ اتفاق بيفتد.
زنان ما از هر گوشه و كنار كشور، حتي دهات و روستاها دور هم جمع ميشدند، ميوههاي درختان باغشان را ميچيدند، مربا ميپختند و ميفرستادند به جبههها.
ما چنين چيزي را به اين شكل خودجوش كه خانمي ديگران را جمع بكند و بگويد بياييد ملحفه درست كنيم، بياييد مربا درست كنيم براي رزمندههاي جبهه، در هيچ كشوري پيدا نميكنيم.
مگر در قالب انجمنهاي خيريه يا نهادهاي سازمان يافته. بنابراين انگيزه كار خير و پيدا كردن راههاي كمك در بين مردم ما به طور ذاتي وجود دارد.
در سالهاي اخير تعداد افراد خيري كه به طور سنتي فعاليت ميكردند زياد بود اما متاسفانه فعاليت آنها سازمان يافته و هدفمند نبود، اكثر فعاليتهاي سازمان يافته هم در رابطه با ايتام يا زنان بيسرپرست انجام ميگرفت.
در اين ميان، انجمنهاي خيريه مربوط به افراد بيمار فعاليت چنداني نداشت. در مواردي خانواده افراد بيمار دور هم جمع ميشدند تا فعاليتهاي خيريه براي بيماران انجام دهند، اما چون گرفتار مسايل بيماري بودند، نميتوانستند كارايي داشته باشند و خشمي كه انسان هنگام مورد ظلم طبيعت قرار گرفتن پيدا ميكند، ديگر انرژي براي حركت سازمان يافته نميگذارد.
ما البته انجمنهاي مختلفي داريم كه در زمينه بيماريهاي مختلف فعاليتهاي موثري دارند اما اين انجمنها در شرايطي شروع به رشد كردند كه ديگر حالت خيريه و دلسوزي نداشتند.
اما ما با اين نگاه وارد شديم كه اين حادثهاي است كه براي هر كسي ميتواند اتفاق بيفتد و ما الان وظيفه داريم به آنها كمك كنيم.
اين وظيفه است، نه ترحم. بنابراين سازمانها كمكم از اين فكر كه كمك كردن به نيازمندان و بيماران وظيفه دولت است، بيرون آمدند و دريافتند كه مردم هستند كه بايد به فكر بيافتند.
*
نگاه شركتكنندگان در مراسم به زن ايراني چطور بود؟ توانسته بودند كليشههاي تبليغاتي رسانهها را بشكنند و زن ايراني را همانطور كه هست ببينند؟
ميتوانم بگويم برخورد بسياربسيار خوبي با من داشتند. بسيار علاقهمند بودند كه بيشتر از ما و فرهنگمان بدانند.
دوست داشتند بدانند در ايران براي زن مسلمان چه امكاناتي وجود دارد. خيليهايشان هم از موفقيتهاي ديگر زنان ايراني خبر داشتند.
در تمام اين مدت ارتباطات ما بسيار دوستانه بود. شايد آن تصورات كليشهاي كه منظور شماست، در سطوح پايينتر جامعه وجود داشته باشد.
اما در ميان بانواني كه به مراسم دعوت شده بودند، خير. تصوير بسيار مثبت و احترامآميزي از زن ايراني وجود داشت.
همشهري امارات
تاريخ درج: 28 خرداد 1387 ساعت 17:28 تاريخ تاييد: 28 خرداد 1387 ساعت 22:09 تاريخ به روز رساني: 28 خرداد 1387 ساعت 22:07
سه شنبه 28 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]
-
گوناگون
پربازدیدترینها