واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
«رقيه محمدي» را يادتان هست؛ همان دختري که توانست در 6 سالگي کل قرآن را حفظ کند و پديده قرآني در دهه 70 شود؟ مهمان او شديم پس از 12 سال زکيه سعيدي همه مقابل تلويزيون ميخکوب مي شدند وقتي دختربچه 6 ساله اي در جعبه جادو حاضر مي شد و آيات قرآن را با تسلط از حفظ مي خواند. باورش براي خيلي ها دشوار بود. مگر مي شود دختري در 4 سالگي 15 جزء قرآن را حفظ کند و در 6 سالگي کل قرآن را؟ به ظاهر چيزي شبيه محال بود اما «رقيه محمدي» همه معادلات را بر هم مي زد. او نه تنها آيات کتاب خداوند را با تسلط مي خواند بلکه مي توانست ترجمه و تفاسير آيات را هم بگويد تعجب مردم بيشتر شود. حالا همان دختربچه معصوم ديروز، براي خودش يک دانشجو شده و از بد حادثه، کمي از فعاليت هاي قرآني دور مانده است؛ پديده قرآني دهه 70، گلايه هاي فراواني از شرايط دارد؛ انگار اين روزها بزرگ ترين آرزويش اين است که دوباره مثل دوران خوش کودکي، فعاليت هاي قرآني، تمام وقتش را بگيرد اما انگار شرايط برايش فراهم نيست. رقيه خانم، خيلي رقيه محمديوقت است از شما بي خبريم. طبيعي است، اين روزها بيشتر مشغول درس خواندنم. يعني ديگر فعاليت قرآني نداريد؟ نه! ديگر کمتر سراغ ما مي آيند از تب و تاب کارهاي قرآني سال هاي گذشته خبري نيست. متأسفانه اين سالها فعاليت تشکل هاي قرآني محدود شده و مسابقات قرآني بي سر وصدا برگزار مي شوند. جالب است، زمان برگزاري مسابقات ورزشي همه رسانه ها گرم تبليغ مي شوند، کوچک و بزرگ از نتايح و چگونگي برگزاري مسابقات با خبر مي شوند اما مسابقه هاي قرآني انگار بايکوت خبري شده اند؛ به همين دليل من کمي به حاشيه رفته ام. توجيه قابل قبولي نيست. شما که نبايد با اين بهانه ها ميدان را خالي کنيد. قبول دارم اما وقتي امکاناتي دراختيار ما قرار نمي دهند، کاري از دستمان برنمي آيد. رقيه محمدي بدون حمايت مسوولان فرهنگي کشور کاري نمي تواند پيش ببرد. باور کنيدخيلي ها با من تماس مي گيرند و درباره حفظ قرآن مي پرسند، فکر مي کنيد از پشت تلفن چقدر مي توانم کمکشان کنم؟ شنيده ايم دانشجو شده ايد؟ بله، در دانشگاه پيام نور رشته مديريت بازرگاني مي خوانم چرا مديريت بازرگاني؟ما فکر مي کرديم قرآن وحديث مي خوانيد! راستش را بخواهيد بيشتر دوست داشتم در رشته پزشکي ادامه تحصيل بدهم اما قبول نشدم. براي همين، رشته مديريت بازرگاني را که دومين رشته مورد علاقه ام بود، انتخاب کردم. البته اين ترم مرخصي گرفته ام ودر حال مطالعه دروس کارشناسي ارشد رشته علوم قرآني هستم تا پس از گرفتن مدرک فوق ليسانس علوم قرآني، در اين رشته تا مقطع دکترا ادامه دهم. مگر شما از انگلستان دکتراي افتخاري علوم قرآني نگرفته ايد؟ مي گويند مدرکتان افتخاري است و در ايران اعتباري ندارد؛ البته حرفشان درست است اما براي مدارکي که بدون آزمون داده مي شوند. من براي گرفتن مدرکم چند امتحان سخت دادم. چه امتحاني؟ 7 استاد صاحب نام علوم قرآني در انگستان حدود 4 ساعت از من امتحان گرفتند. پس از قبولي در اين آزمون، دکترا گرفتم. همراه خواهرم «عارفه» حدود 3 ماه در لندن بوديم و در چندين برنامه قرآني شرکت کرديم که به طور مستقيم از چند شبکه راديويي انگلستان پخش مي شد. براي آنها بسيار جالب بود که يک دختر بچه شيعه بتواند قرآن را در کودکي حفظ کند به همه سؤالات پاسخ دهد. کمي هم درباره رتبه هايتان در مسابقات مختلف قرآني بگوييد. من تاکنون در هيچ مسابقه اي شرکت نکرده ام که رتبه اي داشته باشم! جدي مي گوييد؟ باور کنيد. هيچ وقت شرکت در مسابقه برايم جذاب نبوده است. چرا؟ اگر نگوييد فلاني مغرور است، دليلش را مي گويم. حالا بگوييد، قول نمي دهيم! عده اي از دوستان و استادانم مي گفتند تو نبايد در مسابقه شرکت کنيد، چون از پيش برنده هستي و انگيزه خيلي ها را براي شرکت در رقابت کم مي کنيد. ديدم راست مي گويند، پس عطاي مسابقه ها را به لقايش بخشيدم. بعيد است تنها دليلتان همين باشد. حق با شماست. راستش را بخواهيد کمي هم از اينکه در مسابقات بين آقايان و خانم ها فرق مي گذارند، دلگيرم. يعني براي شما هم فرق مي گذارند؟ ببينيد، هيچ کس نمي تواند به دليل زن بودن يک فرد، او را از حقش محروم کند اما در شرايط فعلي، به خانم هاي حافظ قرآن براي شرکت در مسابقات قرآني خارج از کشور بيشتر از آقايان سخت مي گيرند و گاهي اوقات هم اصلاً اجازه نمي دهند علاوه بر اين، مسوولان هم در ديدارهاي خصوصي اي که با حافظان قرآن دارند، بيشتر آقايان را دعوت مي کنند و در برنامه هايشان خانم ها محلي از اعراب ندارند. بگذريم، همه اش شد گلايه؛ موافقيد کمي هم از کودکي تان برايمان بگوييد؟ از همان دوراني که يک چهره سرشناس قرآني شديد. شايد باور نکنيد، ولي من خيلي اتفاقي تصميم گرفتم قرآن را حفظ کنم. برادرهاي بزرگ ترم بيشتر اوقات قرائت قرآن را تمرين مي کردند و من مي شنيدم. چند آيه اي را حفظ کرده بودم که پدرم تصميم گرفت با برنامه ريزي بهتري با من کار کند تا به صورت حرفه اي حفظ را آغاز کنم. تفريح و بازي هم سرجايش بود؛ تازه چون من کوچک ترين عضو خانواده بودم، بيشتر از خواهران و برادرانم بازيگوشي مي کردم. پس ته تغاري بوديد. آره ولي لوس نبودم. از ديوار راست مي رفتم بالا! آن قدر فضول بودم که اطرافيانم مي گفتند تو چطور آرام مي نشيني و قرآن حفظ مي کني؟ البته به مرور زمان آن قدر سرم شلوغ شد و درگير سفرهاي قرآني شدم ديگر فرصتي براي شيطنت باقي نمي ماند. هر هفته حدود 5 روز در سفر بودم. پس کي درس مي خوانديد؟ 2 نفر از دوستان صميمي ام در درسها کمکم مي کردند و بعضي اوقات مشق هايم را هم مي نوشتند البته اين را هم بايد بگويم که خدا به برکت قرآن حافظه خوبي به من داده و به همين دليل مشکل چنداني نداشتم. معلم ها از اينکه غايب مي شديد، شاکي نمي شدند؟ نه، چون درسم خوب بود.وقتي هم بودم، آن قدر آتش مي سوزاندم که معلم ها از دستم ذله مي شدند؛ به همين دليل از غيبتم زيرا ناراحت نمي شدند. $آن روزها تدريس هم داشتيد؟ بله، در مجتمع فرهنگي شهيد بهشتي وکانون حر. اتفاقاً تعدادي از شاگردانم خيلي از من بزرگ تر بودند و نمي خواستند من مربي شان باشم اما بعد از مدتي که کلاس پيشرفت کرد، ديگر مشکلي نداشت. اتفاقاً کلاس هاي جالبي بود؛ از بچه هاي 4 ساله تا خانم هاي خانه دار در کلاسم حضور داشتند؛ به همين دليل مجبور بودم کلاس را طوري اداره کنم که براي بچه هاي کم سن و سال جذاب باشد. همين بچه ها هم به کلاس شادابي مي دادند و خسته کننده نمي شد. در حقيقت رابطه صميمانه اي با بچه ها باعث شده بود که هنگام درس همه ساکت باشند ولي بيرون کلاس از سر و کول هم بالا مي رفتيم. درتدريس روش خاصي داشتيد؟ آن کلاس ها نتيجه خاصي هم داشت؟ روش خاصي نداشتم. ابتدا آيه قرآن را با نوار مي خوانديم و بعد چند بار تکرار و دوره مي کرديم. اما درباره قسمت دوم سؤالتان بايد بگويم که خيلي از شاگردانم کل قرآن را حفظ کردند؛ تعدادي هم 15 تا 20 جزء را حفظ شدند. البته در اين کلاس ها فقط حفظ قرآن کار نمي شد، بعضي وقت ها که به نکات کليدي مي رسيدم، مفاهيم قرآني را هم تدريس مي کردم. چند سال است که تدريس نمي کنيد؟ حدود 7 سال. آن کلاس ها تعطيل شد و ديگر کسي سراغ مرا نگرفت. هديه زيادمي گرفتيد؟ 2 هديه خوب گرفتم که هيچ وقتي فراموش نمي کنم؛ هر دو سفر حج بود؛ اولي سال 76 توسط نمايندگي مقام معظم رهبري به من و پدر ومادرم اهدا شد و دومي هم حج تمتع بود که سال 77 توسط مرکز اسلامي لندن اهدا شد. پس 2 بار هم به خانه خدا رفته ايد. بله، خدارا شکر. من قرآن را حفظ بودم و مفاهيم قرآني را تقريباً درک مي کردم؛ براي همين، سن و سالم مانع درک زيبايي هاي حج نمي شد. هر وقت درمسجدالنبي يا هر جاي ديگر قران مي خواندم، عده زيادي اطرافم حلقه مي زدند و با تعجب نگاهم مي کردند؛ حتي بعضي ها از من مي خواستند با صداي بلندتر بخوانم چون کاملاً با لهجه عربي قرائت مي کردم و اين مسأله برايشان جالب بود که يک دختربچه ايراني بتواند اين گونه قرآن بخواند. هنوز هم مردم شما را به اندازه آن روزها مي شناسند؟ اين روزها رقيه محمدي ها زياد شده اند اما کمتر کسي آنها را مي شناسد. نه در تلويزيون ديده مي شوند و نه روزنامه ها و مجلات سراغ شان مي روند. مسوولان فرهنگي هم براي همايش ها و برنامه هاي قرآني بودجه مناسبي ندارند و شرايط اين گونه مي شود که مي بينيد. شما که سال ها با قرآن مأنوس بوده ايد، از کدام آيه قرآن بيشتر تأثير گرفته ايد؟ همه آيات قرآن کريم تأثيرگذارند و زيبايي خاصي دارند ولي به آيه 35 سوره نور علاقه زيادي دارم زيبايي بي حدوحصر اين آيه تأثير زيادي روي من مي گذارد. مگر در اين آيه خداوند چه گفته است؟ خودتان بخوانيد تا لذت قرائت کلام خدا را آنگونه که هست درک کنيد. $خواهر: کل قرآن را در سه ماه حفظ کردم عارفه درست 10 سال از رقيه بزرگ تر است؛ براي همين بسياري از کارهاي خواهر کوچولو به دوش او بود. با او به جلسات قرآني مي رفت و حسابي به او افتخار مي کرد. همان روزها بود که احساس کرد او هم توانايي حفظ قرآن را دارد. سال 76 يا علي گفت و آغاز کرد. خودش مي گويد: «سال تحصيلي که تمام شد، بدون معطلي حفظ را آغاز کردم. برنامه سختي براي خودم نوشتم؛ درست مانند رقيه. اول مي خواندم و بعد تکرار مي کردم. روزهاي اول که زياد وارد نبودم روزي 4 صفحه حفظ مي کردم. 10 روز جزء اول را به همين شکل پيش بردم اما کم کم که مسلط شدم روزانه تعداد صفحات بيشتري حفظ مي کردم. خلاصه توانستم در کمتر از 3 ماه کل قرآن را حفظ کنم». عارفه بعد از حفظ کل قرآن، مطالعه در حوزه مفاهيم قرآني را هم شروع کرد؛ «علاقه و عشق به قرآن تمام وجودم را پر کرده بود و دوست داشتم معني بعضي آيات را دقيق تر بدانم . به همين دليل بعد از حفظ، تفسير را شروع کردم و هيچ کار ديگري به جز قرآن برايم اهميت نداشت. حجم برنامه هايم به حدي زياد بود که چند سالي از تحصيل عقب افتادم اما خيلي زود آن را جبران کردم. من معتقدم کسي که حافظ قرآن است حتماً بايد از علوم روز هم آگاهي داشته باشد». عارفه پس از گرفتن مدرک پيش دانشگاهي وارد دانشگاه شد. حالا هم ليسانس علوم قرآني دارد و هم در رشته کتابداري دانشگاه پيام نور تحصيل مي کند. تازه قصد دارد همين روزها دردانشگاه علوم قرآني هم بخواند؛ بزنيد به تخته! برادر: نبايد از رقيه کم مي آوردم! به اين مي گويند يک رقابت خواهرـ برادري؛ به محض اينکه رقيه قرآن را حفظ کرد برادرهم پاشنه کفش را بالا کشيد تا از قافله جا نماند. البته عليرضا 4 سال بيشتر نداشت که به قرائت قرآن علاقه مند شد. روزها تمرين مي کرد و شب ها همراه پدر به جلسات قرآني مي رفت. عاقبت توانست در 13 سالگي تمام قران را حفظ کند تا از رقيه کم نياورد. خودش مي گويد: «وقتي تصميم گرفتم حفظ قرآن را آغاز کنم پدر و مادرم استقبال کردند. روزهاي اول کمي سخت بود اما با راهنمايي هاي پدر همه مشکلات حل شد و من تابستان همان سال 5 جزء نخست قرآن را حفظ کردم. همه چيز خوب پيش مي رفت ولي کم کم درسها سخت شد و ديگر نتوانستم قرآن را حفظ کنم؛ براي همين فقط تمرين مي کردم تا محفوظاتم را فراموش نکنم. در نهايت سال 76 پايان سال تحصيلي تصميم گرفتم تمريناتم را بيشتر کنم. خوشبختانه نتايج خوبي گرفتم و آن سال بيش از 70 درصد قرآن را حفظ شدم. تابستان 77 هم حفظ کل قرآن را به پايان رساندم. بالاخره من که نبايد از رقيه کم مي آوردم!» عليرضا درباره مسابقاتي که تاکنون شرکت کرده مي گويد: «نخستين مسابقه قرآني اي که در آن شرکت کردم مربوط به مسابقات دانش آموزي اي بود که توانستم رتبه نخست استاني و سوم کشوري را کسب کنم». حال حدود 4 سال است که در مسابقات سراسري قرآن رتبه هاي برتر را از آن خود مي کند. سال 86 هم در مسابقات بين المللي قرآن در کشور اردن مقام اول را کسب کرد. برادر کوچک رقيه به تازگي وارد بازار کار آزاد شده و معتقد است قرآن به کسب و کارش برکت داده است؛ خدا زياد کند! منبع: همشهري آيه شماره ضميمه . /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 269]