تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خدايا روزى كن مرا محبّت خودت و محبّت دوستدارانت را و محبّت آنچه مرا به تو نزديك مى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826066756




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اتاقی از آن خود


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ویرجینیا وولف نویسنده رمان‌های تجربی است که سعی در تشریح واقعیت‌های درونی انسان را دارد. نظرات فمنیستی وی که از روح حساس و انتقادی او سرچشمه یافته ، در دهه ششم قرن بیستم تحولی در نظریات جنبش زنان پدید آورد . وی در نگارش از سبک سیال ذهن بهره گرفته است. کتاب اتاقی از آن خود وولف در کلاس‌های آیین نگارش پایه‌های مختلف تحصیلی دانشگاهی تدریس می‌شود. علاوه بر اهمیت شیوه نگارشی آن، این کتاب ویژگی‌های نثر مدرنیستی را در مقاله نویسی وارد کرده و سبک جدیدی ایجاد کرده است . گذشته از این، اتاقی از آن خود را شکل دهنده جریان نظری فمنیستی و به طور خاص نقد ادبی فمنیستی می‌دانند...   ویرجینیا وولف (25 ژانویه 1882 - 28مارس 1941)، بانوی نویسندهٔ انگلیسی بود که آثار برجسته‌ای چون به سوی فانوس دریایی ، خانم دالوی و اتاقی از آن خود به‌رشته تحریر درآورده‌است. زندگی او در آدلين ويرجينيا استفن لندن به‌دنیا آمد و مادرش را وقتی سه‌ساله بود از دست داد . پدرش ، لسلی استفن ، منتقد برجسته آثار ادبی عصر ویکتوریا و از فیلسوفان مشهور لاادری گرا بود . ویرجینیا از کتابخانه غنی پدر بهره بسیاری برد و از جوانی دیدگاه‌های ادبی خود را که متمایل به شیوه‌های بدیع نویسندگانی چون جیمز جویس ، هنری جیمز و مارسل پروست بود در مطبوعات به‌چاپ می‌رساند. ویرجینیا پس از مرگ پدرش در ۲۲ سالگی‌اش (سال1904) ، بعد از آنکه توانست از زیر سلطه برادر ناتنی‌اش جورج داک‌ورت آزاد شود ، استقلال تازه‌ای را تجربه کرد . برپایی جلسات بحث دوستانه همراه خواهرش ونسا، و برادرش توبی و دوستان آنها تجربه نو و روشنفکرانه‌ای برای آنها بود . در این جلسه‌ها سر و وضع و جنسیت افراد مهم نبود بلکه قدرت تفکر و استدلال آنها بود که اهمیت داشت . علاوه بر این ، ویرجینیا همراه خواهر و برادرش به سفر و کسب تجربه نیز می‌پرداخت . استقلال مالی ویرجینیا در جوانی و پیش از مشهور شدن ، از طریق ارثیه مختصر پدرش، ارثیه برادرش، توبی که در سال 1906 بر اثر حصبه درگذشت و ارثیه عمه‌اش ، کارولاین امیلیا استفن (که در کتاب اتاقی از آن خود بدان اشاره کرده است) به دست آمد. او در سال 1912 با لئونارد وولف کارمند پیشین اداره دولتی سیلان و دوست قدیمی برادرش ازدواج کرد و همراه با همسرش انتشارات هوکارث را در سال 1917 برپا کردند انتشاراتی که آثار نویسندگان جوان و گمنام آن هنگام (از جمله کاترین منسفیلد و تی.اس.الیوت) را منتشر کرد. طی جنگ های جهانی اول و دوم بسیاری از دوستان خود را از دست داد که باعث افسردگی شدید او شد و در نهایت در تاریخ (28مارس 1941) پس از اتمام آخرین رمان خود به‌نام «بین دو پرده نمایش»، خسته و رنجور از وقایع جنگ جهانی دوم و تحت تأثیر روحیه حساس و شکننده خود ، با جیب‌های پر از سنگ به ‌«رودخانه اوز» در «رادمال» رفت و خود را غرق کرد. او یکی از بنیان‌گذاران بنیاد بلومزبری بود. نخستین زندگینامه‌نویس رسمی وولف خواهرزاده‌اش، کوئنتین بل است که گذشته از ویژگی‌های مثبت، چهره‌ای نیمه‌اشرافی و پریشان از او ترسیم کرده‌است . در دهه‌های 1980 و 1990 پژوهشگران مختلفی درباره وولف نوشتند و به تدریج هم تصویری واقع‌بینانه‌تر و متعادل‌تری از وولف به وجود آمد و هم به اهمیت سبک و فلسفه او در ادبیات و نیز نقد فمینیستی پرداخته شد. جین مارکوس از پژوهشگرانی است که درباره سبک وولف کتاب نوشته است . او وولف را سیاسی سرسخت و مبارز می‌داند و استدلال می‌کند وولف با آگاهی که به طبقه اجتماعی و تاثیر آن بر رشد فردی داشته ، نباید نخبه گرا محسوب شود. سبک ویرجینیا وولف نویسنده رمان‌های تجربی است که سعی در تشریح واقعیت‌های درونی انسان را دارد. نظرات فمنیستی وی که از روح حساس و انتقادی او سرچشمه یافته ، در دهه ششم قرن بیستم تحولی در نظریات جنبش زنان پدید آورد . وی در نگارش از سبک سیال ذهن بهره گرفته است. کتاب اتاقی از آن خود وولف در کلاس‌های آیین نگارش پایه‌های مختلف تحصیلی دانشگاهی تدریس می‌شود. علاوه بر اهمیت شیوه نگارشی آن، این کتاب ویژگی‌های نثر مدرنیستی را در مقاله نویسی وارد کرده و سبک جدیدی ایجاد کرده است . گذشته از این، اتاقی از آن خود را شکل دهنده جریان نظری فمنیستی و به طور خاص نقد ادبی فمنیستی می‌دانند. رمان‌ها 1915 - سفر به بیرون  1919 - شب و روز  1922 - اتاق جیکوب  1925 - خانم دالوی  1927 - به سوی فانوس دریایی 1931 - امواج 1937 - سال ها   1941 - بین دو پرده نمایش  در زیر یکی از داستان های کوتاه او را آورده ایم: خانه اشباحويرجينيا ولف  برگردان: فرزانه قوجلو هر ساعت كه بيدار می‌شدي، دري بسته می‌شد. آنها از اتاقي به اتاق ديگر می‌رفتند، دست در دست هم، اين طرف چيزي را جا به جا می‌كردند، آن طرف دري را باز می‌كردند، تا يقين كنند، زوج شبح‌وار. زن گفت: «اين جا رهايش كرديم.» و مرد افزود: «اما اين جا نيز.» زن زمزمه كرد: «بالاي پله‌هاست»، مرد به نجوا گفت: «و در باغ.» گفتند: «آرام باشيم»، «وگرنه بيدارشان می‌كنيم. اما اين شما نبوديد كه ما را بيدار كرديد. آه نه، «آنها دنبالش می‌كردند، دارند پرده را كنار می‌زنند.» شايد كسي بگويد و اين چنين در صفحه‌اي بخواند و بعد اطمينان يابد: «اكنون آن را يافته اند،» قلم روي حاشيه می‌ماند. و سپس، خسته از خواندن، شايد برخيزد و خودش به جستجو برود، خانه سراسر خالي است، درها باز مانده‌اند، فقط كبوتران با خرسندي بغبغو می‌كنند و صداي ماشين خرمن‌كوب از مزرعه به گوش می‌رسد. «به جستجوي چه چيز اين جا آمدم؟ چه چيزي را می‌خواستم پيدا كنم؟ دست‌هايم خالي بود. «پس شايد طبقه ي بالا باشد؟» سيب‌ها به بار نشسته بودند. و باز هم طبقه ي پايين، باغ چون هميشه آرام بود، فقط كتاب روي علف‌ها لغزيده بود اما آنها آن را در اتاق پذيرايي پيدا كرده بودند. جايي كه هيچ كس نمی‌توانست ببيند. انعكاس سيب‌ها بر شيشه ي پنجره، انعكاس گل‌هاي سرخ بر شيشه ي پنجره، رنگ همه ي برگ‌ها در شيشه سبز بود. اگر در اتاق پذيرايي حركت می‌كردند، سيب‌ها فقط طرف زرد خود را نشان می‌دادند. با اين حال، لحظه اي بعد، اگر در باز می‌شد، بر كف اتاق پخش می‌شدند. چه چيزهايي؟ دست‌هاي من خالي بود. سايه ي باستركي از روي فرش عبور كرد، كبوتري از عميق ترين چاه‌هاي سكوت بغبغو كرد. «ايمن، ايمن، ايمن»، نبض خانه به آرامی‌می‌زد «گنج دفن شده؛ اتاق ... » نبض دمی‌ايستاد. آه، همان گنج دفن شده بود؟ دمی‌بعد روشنايي رنگ باخته بود. پس بيرون در باغ؟ اما درخت‌ها ظلمت را بر نور سرگردان خورشيد گستردند، نوري كه من جستجو می‌كردم و هميشه پشت شيشه می‌سوخت چقدر زيبا، چقدر ناب، به آرامی ‌به زير سطح فرو رفت ... شيشه مرگ بود، مرگ بين ما بود؛ نخست بر زن فرود آمد، صدها سال پيش، با ترك خانه، با مهر و موم كردن همه ي پنجره‌ها، اتاق‌ها تاريك شدند. مرد خانه را ترك كرد، زن را ترك كرد. به شمال رفت، به شرق رفت، ستاره‌ها را ديد كه رو به سوي آسمان جنوب داشتند؛ به جستجوي خانه رفت، آن را زير اعماق دانز يافت. «ايمن، ايمن، ايمن» نبض خانه شادمانه نواخت، «گنج از آن شماست.» باد در خيابان می‌غرد. درخت‌ها به اين سوي و آن سوي خم می‌شوند. باريكه‌هاي نور ماه ديوانه‌وار در باران فرو می‌بارند و پخش می‌شوند. اما پرتو چراغ يكراست از پنجره به درون می‌ريزد و شمع همچنان و مداوم می‌سوزد. سرگردان در خانه، پنجره‌ها را می‌گشايند، براي آن كه ما را بيدار نكنند در گوشي حرف می‌زنند، زوج شبح‌وار شادي خود را می‌جويند. زن می‌گويد: «اين جا خوابيديم». مرد می‌افزايد: «بوسه‌هاي بي شمار ...»، «در بامداد بيدار می‌شديم»، «سيماب در ميان درخت‌ها»، «بالاي پله‌ها»، «در باغ»، «وقتي تابستان می‌آمد»، «در زمستان به وقت بارش برف.» درها در دوردست بسته می‌شوند، به آرامی‌مثل تپش قلب بر درها می‌كوبند. آنها نزديك‌تر می‌شوند، بر آستانه‌ي در خاموش می‌مانند. باد می‌وزد، باران بر شيشه نقره می‌ريزد. چشم‌هاي ما سياهي می‌رود. صداي هيچ گامی‌را كنار خود نمی‌شنويم؛ بانويي را نمی‌بينيم كه شنل شبح‌وارش را می‌گسترد. دست‌هاي مرد سپري است در برابر نور فانوس. مرد زير لب می‌گويد: «نگاه من در خواب عميق‌اند. عشق بر لب‌هاي آنهاست.» خم می‌شوند، چراغ سيمگون خود را بالاي سرما نگه می‌دارند، ژرف و طولاني نگاه می‌كنند. درنگي طويل. باد يكراست می‌وزد؛ شعله به آرامی‌تكان می‌خورد. باريكه‌هاي نور وحشي مهتاب بر كف اتاق و ديوار می‌گذرند و در تلاقي هم چهره‌هاي خم شده را پر لك می‌كنند. چهره‌ها غرق فكرند، چهره‌هايي كه خفتگان را می‌جويند و در جستجوي شادي پنهان خوداند.  «ايمن، ايمن، ايمن» قلب خانه با غرور می‌تپد. مرد آه می‌كشد: «سال‌هاي طولاني، باز تو مرا پيدا كردي.» زن زمزمه می‌كند: «اين جا به خواب می‌رفتيم، در باغ كتاب می‌خوانديم، می‌خنديديم، سيب‌ها را در اتاق زير شيرواني می‌غلتانديم. در اين جا گنجمان را رها كرديم.» خم می‌شوند، نور چراغ آنها چشم‌هاي مرا باز می‌كند. «ايمن، ايمن، ايمن» نبض خانه وحشيانه می‌تپد. بيدار می‌شوم. فرياد می‌زنم: «واي اين گنج پنهان توست؟ نوري در قلب.» برگرفته از كتاب "بانو در آينه" - موسسه انتشارات نگاه - تهران 1386  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 855]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن