تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):منافق به آنچه مؤمنان بواسطه آن خوشبخت مى‏شوند، ميلى ندارد، ولى خوشبخت سفارش به تق...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821124296




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رضا امیرخانی در گفت وگو با جوان: تصاویر قهرمانان جنگ در داستان غیر واقعی‌اند


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

   رضا امیرخانی کار جدی‌اش در نویسندگی داستان بلند (ارمیا) را در سال 1374 شروع کرد که مضمونی عارفانه دارد و به جنگ و دفاع مقدس می‌پردازد. سپس دومین اثر خود که یکی از رمان‌های تاریخ داستان نویسی ایران است را با عنوان «من او» به چاپ رساند، که این رمان از طرف محافل ادبی با استقبال مواجه گردید. «بیوتن» آخرین اثر داستانی امیرخانی است که با تلفیق ادبیات مدرن و سنتی اثری جذاب و خواندنی را برای خوانندگان به رمان به نگارش درآورد. وی در حال حاضر مسؤول انجمن قلم ایران است که در راه اعتلای فرهنگ ایرانی در حوزه داستان‌نویسی تلاش بسیار کرده است.   «من او»، «بیوتن» و«ارمیا» سه اثر برگزیده شما هستند و در سه رمان شما نیروی رزمنده ثابت است. دلیل خاصی برای انتخاب این فضا در رمان دارید؟با این وجه مشترک، شما را می‌توان نویسنده ادبیات پایداری دانست؟ نسل من فرصت داشت که تجاربی سهمگین را به صورت فشرده و چگال مثل قرص‌های ویتامین مشت مشت بالا بیندازد؛ رژیم شاه، انقلاب، جنگ، حکومتی جوان اما متمایز. این یک فرصت مغتنمی بود که در اختیار نسل ما بود. نسل قبلی ما که مثلاً بیست سال از ما بزرگترند قطعاً نسبت به ما سن، تجارب شغلی و خانوادگی بیشتری دارند اما در تجارب اجتماعی بعید است چیزی بیش از همان وقایع میان سال‌های 42 تا 67 دیده باشند. ما چیزی شدیم شبیه کامپک، دیسک، لوح فشرده، کامپیوتر. اطلاعات زیادی درون ما ریخته شد البته کسی طریقه استفاده از این اطلاعات را یادمان نداد. این تجربه اجتماعی که می‌گوییم فقط به قصه و رمان اجتماعی ارتباط ندارد. قصه و رمان چه فردی و چه شخصی باشد و درون‌گرا و چه ماجرایی و برون‌گرا از آبشخور تجارب اجتماعی سیراب می‌شود. جنگ سهمگین‌ترین تجربه اجتماعی خلاف عادت است. روزمرگی را در هم می‌شکافد، چرت عادت‌ها را پاره می‌کند، با غربال زیر ورو می‌کند و آدمی را رو در روی تصمیم و انتخاب به مبارزه می‌طلبد. این مبارزه درون‌گران‌سنگ‌تر و ارجمندتر از آن مبارزه بیرونی است. بدیهی است یک رمان‌نویس که مایه‌اش زندگی است نمی‌تواند این فرصت را مفت از دست بدهد. بسی جای حرمان و تأسف است. اگر نسبت به این واقعه سترگ بی‌اعتنایی کنیم بیش از آنکه ادبیات از این غمض عین لطمه ببیند خودمان لطمه خواهیم خورد. سؤالتان دو پاره داشت پاره اولش را گفتم اما پاره دومش بر می‌گردد به نظر شما درباره نویسنده جنگ. اگر منظورتان از نویسنده جنگ کسی است که حق جنگ را در آثارش ادا کرده، خیر.  آیا رمان و داستان جنگی توانسته دوران و شرایط جنگی دفاع مقدس را به مخاطب خود منتقل کند؟ گمان می‌کنم که از جنگ باید چندین سال بگذرد تا موضوع خوب بیان شود. روزی که آخرین مجموعه خاطرات دفاع مقدس انتشار یافت باید مدتی صبر کرد و پس از آن منتظر خلق اولین رمان ارزشمند دفاع مقدس شد. مساحت ظاهری واقعیت باید جای خود را به دنیای باطنی تخیل بدهد.  برخی رمان‌ها اوضاع و احوال اجتماعی و روابط انسان‌ها را مورد تخیل و نقد قرار می‌دهد. با توجه به روحیه منتقدانه شما، چه نقد و تخیلی از رمان‌ها دارید؟  من یک سنجه خیلی راحت برای تشخیص رمان به درد بخور در حیطه ادبیات پیدا کرده‌ام و با همان سعی می‌کنم کارها را ببینم درست مثل کاغذ تورنسل، بسته به تغییر رنگش به اسید و باز بودن مایع پی می‌برند. هر رمان را که بخواهم بسنجم یک آزمایش راحت روی آن انجام می‌دهم. ابتدا علی و محمود و آرش و نازنین را تبدیل می‌کنم به ابوحسن و عدنان و فاروق و آن آخری را هم مثلاً به ام‌القصیر. بعد مکان‌ها: تهران و اهواز و آبادان و هویزه را می‌خوانم بغداد و کرکوک و خانقین و بصره. کلاشینکف هم کلاشینکف است. توپ و تانک هم در همه جای دنیا همین گونه تلفظ می‌شود و. . . حالا شروع می‌کنم به بازخوانی رمان. اگر قابل خواندن بود، نکته پارادوکسیکالی در آن یافتم و اگر دیدم باز هم خواندنی است آن وقت سر در گریبان می‌نشینم و افسوس می‌خورم.  نتیجه؟ اگر در سطح جنگ باقی ماندی تصور می‌کنم سطح انسانی آن دو سوی جنگ با هم تفاوتی ندارد. خیال کرده‌اید مثلاً یک مجروح عراقی به زمین می‌افتاد کسی به کمکش نمی‌رفت؟ کسی متأثر نمی‌شد؟ ننه بابایش برایش گریه نمی‌کرد؟بچه محل‌هایش برایش ختم نمی‌گرفتند؟ جنگ در همه جای عالم جنگ است. آیا ما هم همین تقرب را نسبت به جنگ داریم؟ آیا ما هم می‌خواهیم از سربازان عراقی هم چنین تصویری بسازیم؟ حالا که راه کربلا فراخ‌تر شد با این تصویر چه خواهیم کرد؟ ذاتاً هم اگر نگوییم مذموم، واقعاً ممدوح نیست چون ظاهر جنگ ارزشمند نیست. اتفاقاً در ظواهر تفاوت‌ها هم کم است. نویسنده به خاطر این که کارش را فلان ناشر چاپ کند همه را از بین می‌برد و ناقص می‌کند و تا باغبان قصه را هم چال می‌کند. به خیالش رسیده که آن طرف مرز اوضاع جور دیگری است. این فیلم‌های پروپاگاندای‌ هالیوودی جنگ جهانی دوم را رها کنند. آن ارتش نازی درنده و بی عاطفه که حتی به خودش هم رحم ندارد اصلاً وجود خارجی نداشت. در کار آنتی‌نازیسم قصد و غرض بود و به غایت آمالش هم که همانا تشکیل دولت غاصب صهیونیستی بود، رسید.  این نگاه اشتباه را چگونه باید تغییر داد؟  امروز نشان دادن تصاویر خشن از جبهه روبه‌رو منفعتی که ندارد هیچ، مضار غیر قابل جبران هم دارد. به گمان من رمان دفاع مقدس باید از ظواهر بگذرد و به باطن بپردازد. جنگ ما اگر تفاوتی با سایر جنگ‌ها داشت در باطن بود. دوران رمبوها و تک تیراندازها حتی آن طرف هم به سر آمده است. باید به خود بپردازیم به ژرفای درون شخصیت‌ها نقب بزنیم تا چیز درخوری بیابیم.  در داستان‌ها و رمان‌هایمان خودمان را به خوبی معرفی کرده‌ایم اما طرف مقابل را به خوبی تعریف نکرده‌ایم و یا آنها را افرادی ابله و شکم گنده و بی‌عرضه توصیف کرده‌ایم. چگونه باید به شخصیت‌ها چه خودی و چه غیر خودی نگاه عمیق داشته باشیم؟  تصاویری که ما از قهرمانان دوران تاریخی چه معاصر و چه دفاع مقدسی‌ها به نسل بعدی ارایه می‌دهیم اگر نگویم غیرواقعی‌اند انتخاب‌های نادرستی از واقعیت هستند. اگر همه آنها را با یک لبخند محو پیشانی نور بالا و رفتار آسمانی تصویر کنیم سیر و صورت آنان را تا این مرحله نشان داده‌ایم آنگاه نسل بعدی یا آنها را باور نمی‌کند و یا آنقدر دور می‌بیندشان که هوس نزدیک شدن به آن را از سر بیرون می‌کند.  برای تغییر ذائقه مخاطبان باید از فرم‌گرایی استفاده کرد یا نوگرایی؟ این دو می‌توانند ذائقه مخاطب را تغییر دهند؟  به نظرم می‌رسد برای سلیقه امروز مخاطبان، گریزی از نوگرایی در ساخت نداشته باشیم منتها قطعاً باید کج‌دار و مریز با احترام به سنت قصه‌گویی، نوگرایی را وارد کرد. البته این نوگرایی در ساخت است که آن را ضروری می‌دانم. تا آنجایی که من می‌دانم و اطلاع دارم نوگرایی الزاماً ارتباط وثیقی با فرم‌گرایی ندارد. فرم و ساخت و تکنیک و نوع روایت چیزهایی بین‌الدفینی و مقدس نیستند. بسته به نوع قصه و کارکردن آن آدمی از میان انواع روایت یکی را انتخاب می‌کند. در «من او» ساخت قصه دو نوع فصل را روایت می‌کنند؛ فصولی از زبان «او» که آنگونه نیستند اما پاره‌هایی از همان قصه را روایت می‌کنند. با فصول «من» مخاطب سنتی از قصه فرار نمی‌کند و با فصول «او» مخاطب مدرن راضی نگه داشته می‌شود. به قول قدیمی‌ها هم از آخور خورده‌ایم هم از توبره.  آیا آثارشما را می‌توان جزو ادبیات پایداری دانست؟  اگر با این مؤلفه‌ها به قصه بنگرید آن گاه شاید آن را راجع به آزادی‌خواهان الجزایری در پاریس معرفی کنید. من امیدوارم همان رجاء واثق که می‌گویند «من او» رمان انقلاب اسلامی باشد ‌ که دغدغه اصلی‌اش این باشد و در رؤیای کنونی قاعدتاً مرتبط با انقلاب اسلامی؛ باز هم نه در ظاهر بلکه در باطن و نفس کار. قصه انقلاب اسلامی را نمی‌توان با آیین‌نامه اداری ساخت مثلاً دستور بدهی که صحنه ماچ و بوسه نداشته باشد و همه شخصیت‌ها نمازشان را اول وقت بخوانند و انگشتر عقیق دست کنند و به قول معروف هپی‌اند باشند. از اینها، قصه انقلاب اسلامی و با این دیدگاه، قصه دفاع مقدس درنمی‌آید. از همین قصه‌ها فتوکپی فرمایشی درمی‌آید. در ظاهر بعضی مؤلفه‌های جنگ را می‌توانید در آن پیدا کنید. در «من او» موشک باران و شهید شدن «مریم» و «مهتاب»، دفن «علی فتاحی» در قطعه شهدا و مثلاً‌ هانی که یک جانباز است. اما خاصی است اگر که با این چند مؤلفه ظاهری رمان «من او» یا «ارمیا» را رمان جنگ بدانیم.     /1001/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن