محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831005952
شهریار
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: magmagf05-01-2007, 01:46 PMشهریار شناسی و موانع پیشرو شهریار کلکسیونی کم نظیر از نبوغ، احساس، عاطفه سرشار و البته نقطه ضعف انسانی است. او یکی از نوادر عصر حاضر در پهنه ادب شرقی است که توانسته است علاوه بر قلب هممیهنان خود قلوب بسیاری را در آسیای مرکزی، شبه قاره هند و پاکستان، عراق، ترکیه، آذربایجان و... تسخیر کند. آفرینش در دو یا سه زبان رسم معمول شاعران ترک و به ویژه شاعران آذربایجانی بوده است. از این دست شاعران در میان شاعران ترک غیرآذربایجانی میتوان به امیرعلیشیر نوائی و کمال خجندی اشاره کرد. در میان شاعران آذربایجان اما تعداد این شاعران بسیار زیاد است که از آنجمله میتوان به تعدادی از این شعرای شاخص نظیر ملامحمد فضولی، صائب تبریزی، حکیم هیدجی، ماذون قشقائی، حبیب ساهر، مفتون امینی، حسین منزوی و... اشاره کرد. در میان شاعران غیر ترک نیز شاعرانی هستند که به دو، سه و حتی چهار زبان شعر گفتهاند. سعدی، اقبال لاهوری، نیما یوشیج و زنگلی کرمانجی از این جملهاند که به ترتیب سعدی به زبانهای عربی و فارسی، اقبال به زبانهای اردو و فارسی، نیما به زبانهای طبری و فارسی و زنگلی کرمانجی شاعر خراسانی به زبانهای کرمانجی، ترکی، فارسی و عربی شعر سرودهاند. اما معمولا کمتر شاعری پیدا میشود که در عین چندزبانه سرودن در همه آنها سرآمد نیز باشد. برای مثال علیشیر نوائی، فضولی، حکیم هیدجی، مأذون قشقائی شعر ترکی را بهتر از فارسی سرودهاند و شاعرانی چون سعدی، صائب، اقبال لاهوری، نیما و منزوی در شعر فارسی موفقتر ظاهر شدهاند. اما شهریار در این میان بینظیرترین پدیدهای است که در هر دو زبان بسیار موفق و تاثیرگذار عمل کرده است. آفرینش شهریار اما بعد دیگری نیز دارد که نباید از آن غافل بود و به ویژه همین بعد اوست که چهرهای بینظیری از او در ادبیات شرق بلکه ادبیات جهان رقم میزند. شهریار در هر دو زبان علاوه بر پیشتازی و نوآفرینی سبکهای متفاوتی را آفریده و تجربه کرده است همین ویژگی شهریار البته یکی از مهمترین موانع شهریارشناسی نیز محسوب میشود. اینک با یک نگاه کلی شمائی از سبکها و قالبهایی که شهریار در دو زبان تجربه کرده است ارائه میشود: الف: شعر ترکی: 1.حیدربابا 2.غزل ترکی 3.مکتب سهندیه و شعر آزاد خان ننه 4. شعرهای متفرقهای در قوالب دیگر هجائی ب: شعر فارسی: 1.غزل 2. سبک شهریار؛ شامل شعرهایی چون ای وای مادرم و دو مرغ بهشتی، هذیان دل 3. شعر آزاد نیمائی 4. قصاید 5. مثنویها 6. قطعات 7. چهار لختیها و... علاوه بر تعدد قالبها و آفرینش قابل قبول شهریار در هریک از آنها شهریار در شعر خود به موضوعات بسیاری پرداخته است که تنها به بخشی از آنها اشاره میشود. موضوعات مذهبی مثل اشعاری در مورد امام علی و امام حسین (علیهما السلام) موضوعات عاشقانه و لیریک که جانمایه اصلی شعر شهریار هستند. موسیقی؛ شهریار به فراخور دوستی خود با موسیقیندانانی مثل اقبال آذر، صبا و ... و نیز آشنائی با سه تار، جایگاه ویژهای برای موسیقی قائل است. جدائی شهرهای قفقاز از ایران؛ بخشی از آفرینشهای شهریار مثل اشعار مکاتبهای او باشاعران آن سوی ارس از این جملهاند. اشعار پان ایرانیستی؛ شهریار در برههای از حیات خود تحت تاثیر ترکستیزان تهرانی شعرهایی پان ایرانیستی نیز سروده است. اشعاری در دفاع از فرهنگ و زبان آذربایجان؛ این اشعار به ویژه در دو دهه پایانی عمر او بیشتر به چشم میخورد، از این روی آخرین حرفهای قابل استناد شهریار در مورد عقاید او نسبت به آذربایجان و زبان ترکی نیز همین اشعار هستند. اخوانیهها؛ بخش قابل توجهی از اشعار شهریار شعرهایی هستند که شاعر در مورد دوستان و آشنایان خود که تقریبا اکثر آنان از مشاهیر معاصر هستند سروده شدهاند. از جمله: بولود قاراچورلو «سهند»، قمرالملوک وزیری، کمال الملک، صبا، سایه و... و... شایان یادآوری است که به نوشته یکی از نویسندگان معاصر دیوان چاپ شده شهریار از حیث تنظیم و تبویب بسیار بدتنظیم است و گاهی غزل در بین قصیده، چهارلختی در بین رباعی و... چاپ شده است. باری همین چند بعدی بودن و آفرینش در حیطههای گوناگون ضمن افزودن شهرت شهریار اما موجب سردرگمی شهریارشناسان نیز شده شده است. بخصوص در عصر حاضر که همه چیز به سوی تخصصی شدن حرکت کرده است، صحبت از شهریار بما هو شهریار (شهریار آنگونه که هست) تقریبا ناممکن است. البته بگذریم از اینکه شهریار تقریبا همانگونه که خود تحمل دانشکده و دانشگاه را نداشته است شعر او نیز تحمل محیطهای آکادمیک را ندارد و بیش از آنکه در لای کتابهای هفتاد من کاغذ تحقیقی دیده شود، در روح و روان این مردم اعم از ترک و فارس مستوری میکند و بیش از آنکه در نشریات علمی خودنمائی کند در نشریات پوپولیستی موسوم به نشریات زرد جلوه مینماید. این مقال کوشش میکند به اختصار و البته به وسع خود علل ناکامیهای شهریارشناسی را بررسی کند. ( ادامه دارد.... اما لینکش یادم نیست ) magmagf06-01-2007, 06:31 AM1: شهریار و جریان چپ عمده مشکلی که شهریار شناسی را به شکل علمی آن عقیم گذاشته است، دلخوش نبودن جریان چپ از شهریار است. بیتعارف بخش معظمی از جریان ادبیات ایران و حتی جهان در قرن گذشته میلادی در دست جنبش چپ جهانی بود. بزرگترین منتقدان و نیز ادب شناسان ایران، ترکیه، آذربایجان و...را نیز همین طیف تشکیل میدادند. اما شهریار جزء معدود افرادی است که در طول عمر خود با جریان چپ کنار نیامد و اصولا شهریار بر عکس شمس آل احمد که میگوید "صابون تمام محافل روشنفکری به تن مالیده است" صابون هیچ محفل روشنفکری را به تن خود نمالیده بود. ما در مقام قضاوت و تعیین حسن و قبح این کار شهریار نیستیم، اما همین امر موجب شده است که جریان چپ که در قرن گذشته بار نقد و عیار سنجی ادبیات را به دوش میکشید، در مورد شعر شهریار سبکباری را ترجیح دهد. شاید عدهای از خوانندگان فکر کنند که این مسئله تنها در مورد شعرهای فارسی او صادق است، اما این مسئله در مورد شعرهای ترکی او نیز صادق بلکه صادقتر است و جریان چپ که تا چندین سال اخیر شریانهای ادبیات ترکی را در ایران به دست گرفته بود، تنها از روی ناچاری به عظمت شهریار اقرار کرد و گرنه تحقیقاتی که در مورد ترکی سرایان معاصر شهریار و بعد از او انجام گرفته هرگز در مورد شهریار انجام نگرفته است. سهراب سپهری نیز از این منظر زمانی مورد کم لطفی جریان چپ واقع شد و از جانب منتقدان چپ «بچه اشرافی بودایی» لقب گرفت. اما مسائل دیگری از جمله دفاع جریان پارسیگرایان و زبانوطنان فارسزبانی مثل شاهرخ مسکوب و دیگران از او، و نیز رواج نوع خاصی از عرفان مسلکی که به فراخور افسردگیها و معضلات عصر ماشین در کل جهان و به تبع آن ایران که معمولا در میان قشر دانشجو نیز شیوع بسیاری داشت موجب نجات شعر سهراب گشت. در اینجا باید به یک مسئله بسیار مهم نیز اشاره شود. بیگمان قطب راست جهانی برنامههای کلانی برای مبارزه با ادبیات چپ در نظر گرفته بود، از جمله این برنامهها در ایران میتواند دفاع و ترویج شعر سهراب نیز باشد. اما در اینجا نیز سر شهریار بی کلاه میماند. چرا که شهریار به همان میزان که با جنبش چپ سر ناسازگاری دارد، با جنبش راست نیز سازگار نیست، چه شهریار ذاتا شاعر دلها است، و در آن «آن» شاعری و خلاقیت همه قراردادهای ضدفطری اجتماعی و سیاسی و معیشتی را به یکسو نهاده و تنها و تنها برای دل خویش آفریده است. با اینهمه نمیتوان گفت که شعر شهریار مورد سوء استفاده جریانها و نحلههای خاصی قرار نگرفته است. 2. شهریار نوآوری و ارتجاع شهریار این شاعر "جامع اضداد" در عین نوآوریهای فراوان اشعار ارتجاعی نیز دارد. ارتجاع در شعر شهریار همچون نوآوریهای او مشهود است. ممکن است پیشروترین و روشنفکرترین شاعران نیز در بین اشعار خود شعرهای ارتجاعی داشته باشند که بیگمان به شرط فراغ بال و حوصله نمونههایی یافت میشود و البته شاعرانی از این دست معمول شعرهای ارتجاعی خود را قبل از اینکه به دست خواننده برسد پاره میکنند. باری شهریار نه اهل پاره کردن شعری است و نه ارتجاع او در زیر خروارها فرم، کنایه، پیچیدگی و اغلاق یا ضعف زبان و ... پنهان میماند. بیآنکه بخواهم از این نوع شعرهای شهریار دفاع کنم، اما انگ ارتجاع زدن به کلیت شعر شهریار و ندیدن آن همه آفرینشهای ناب و محیرالعقول او را نیز روا نمیدانم. 3. شهریار و زبان شعری او شهریار نزدیک به سه چهارم قرن شعر سروده است. در قرنی طوفانی که لحظه به لحظه آن آبستن حوادث بود و شعر شرق نیز هر روز شاهد یک مکتب و یک سبک جدید بود. برای مثال در شعر ترکی تنظیمات شعری، ثروت فنون شعری، چاغداش شعر، بیرینجی یئنی، ایکینجی یئنی و... و در شعر فارسی نیز از نوآورینمائیهای ملک الشعرا بهار تا شعر نو نیما، سپید شاملو، حجم رویائی، گفتار صالحی، غزل نو منزوی و انواع موجها و... میتوان نام برد. با یک حساب سرانگشتی میتوان گفت که در قرن حاضر، چندین برابر هزاره گذشته مکتبها و سبکهای مختلف شعری به وجود آمده است. البته شهریار نیز به تنهائی به اندازه شاعران هزاره گذشته نوآوری داشته است. باری زیستن و آفریدن در این قرن طوفانی کار بسیار مشکلی است، آنهم برای شاعری مثل شهریار که منتقدان را به هیچ میگیرد و برایش صرفا آفرینیش شعری و بیان احساس خویشتن خویش فارغ از گفتههای این و آن موضوعیت دارد و بس. برای مثال برای شاعری از جنس احمد شاملو یا فروغ فرخزاد گفتهها و دیدگاههای منتقدان همیشه مهم بوده است آما برای شهریار نه. طبیعی است که آفرینش در چنین قرنی آنهم به مدت سه ربع قرن کار بسیار سختی است و شاعر در موضوعاتی از قبیل زبان، عقیده، دیدگاه سیاسی و...با مسائل بسیاری روبرو میشود. اما عمده منظور در اینجا زبان است. همانگونه که گفتم قرن گذشته شاهد به وجود آمدن مکتبهای بسیار در عرصه شعر بود، زبان نیز البته هر روز تغییر مییافت و هر شاعر و نویسنده جدید به فراخور استعداد خویش بخشی از ظرفیتهای زبان را کشف میکرد علاوه بر آن ترجمه متون غربی به زبان فارسی و رواج رمان نویسی، نمایشنامهنویسی، مقالهنویسی و... هر روز موجب آفریده شدن واژهها، ترکیبها و البته معانی و مضامین جدید بود. طبیعی است که در چنین شرایطی به روز شدن و همگام زمانه زیستن کاری تقریبا محال است. برای مثال شاعری مثل اخوان که روزی تجسم شکوه گذشته سبک ترکستانی یا خراسانی در فرم و شکل و زبان امروز بود عملا در شعرهای بعدی خود نه تنها از گردونه شعر و زبان دوره خود خارج شد بلکه حتی فخامت دیروزین خود را از دست داد، این انتقاد البته مقداری کمرنگتر شامل شعر شاملو نیز بود. سهراب و فروغ نیز که در اوج با زندگی وداع کردند البته خوششانس بودند. شهریار نیز در این عصر زیسته و آفریده است. به همین جهت زبان او که زمانی رگههایی از نوآوری را داشت، طبیعی بود که با گذشت زمان بوی کهنگی بدهد. هم از این روی است که منتقدان باید در زمینه زبان شعر شهریار این مسئله بسیار مهم را در نظر بگیرند. مشکل دیگر منتقدان و شهریار در حیطه زبان این است که منقتدان تنها به بررسی بسیار اجمالی زبان غزل شهریار پرداختهاند و برای مثال زبان قابل دفاع او را در منظومههایی از جنس دو مرغ بهشتی و هذیان دل نادیده میگیرند. دیگر نکته این که شاعران بسیاری در ابتدای آفرینش خود معمولا از حیث زبان و فرم شعرهای غیرقابل دفاع بسیاری سرودهاند که شهریار این ضعف را نیز البته اصلا ندارد. در این مورد میتوان احمد شاملو را مثال زد. 4. شهریار و قالبها و سبکهای متفاوت اساسا منتقدان و شعرشناسان شعر معاصر را در دو حیطه بیشتر از سایر حیطهها مورد بررسی قرار دادهاند. غزل شعر آزاد و نو غزل: همانگونه که اشاره شد که شهریار با آنکه به عنوان یک غزل سرا مشهور شده است، اما نابترین آفرینشهای او معمولا در فرمها و قالبهای دیگری نیز تجلی کرده است. وقتی یک استاد شعرشناسی مثل سیروس شمیسا یا کاووس حسنلی صحبت از غزل شهریار میکند و حکم! خود را در مورد او صادر میکند، دانشجوی ادبیات در ذهن خود این حکم را به کلیت شعر شهریار تعمیم میدهد، و بدین گونه است که پرونده شهریارشناسی در ذهن آن دانشجو برای ابد بسته میشود. شعر آزاد: میدانیم که شهریار و نیما هر دو دلداده هم بودهاند، زمانی شهریار برای دیدار نیما به شهر بارفروش شمال میرود، زمانی دیگر نیما با فرزندش برای دیدار شهریار به تبریز میآید. این دلدادگی و تاثیر و تاثر البته در زمینه شعر نیز اتفاق میافتد و شهریار منظومه دومرغ بهشتی و هذیان دل و... را با نیم نگاهی به افسانه و شعرهای «پیام به انشتین»، «مومیائی»، «ای وای مادرم» و ... را با نگاه به دیگر اشعار نیما میسراید. این اشعار که در شعر فارسی سبک شهریار لقب گرفتهاند جزء درخشانترین شعرهای فارسی شهریار هستند. در این مورد پارههایی از سخنان حسین منزوی[1] را در اینجا نقل میکنم: «هر چند که دو «مرغ بهشتی» تحت تاثیر «افسانه» سروده شده اما انصاف را که شهریار با زبان روان و غنایی خود و تصاویر زنده و دلنشینی که از طبیعت میسازد و نیز ضبط گفتگوها و بیان عواطف، در «دو مرغ بهشتی» از «افسانه» پیش میافتد و به قول معروف اگر «فضل تقدم» با نیماست، «تقدم فضل» با شهریار است.» (این ترکی پارسیگوی، صص 109-110) «شهریار هر چند از پیشنهادهای نیما استقبال میکند اما هرگز به یک مقلد صرف تبدیل نمیشود...فیالمثل، او هرگز از زبان سخته نیما در شعر خود استفاده نمی کند بر عکس اغلب قریب به اتفاق مقلدین و پیروان نیما ...» (این ترک پارسیگوی، ص 145) فروغ فرخزاد نیز در گفتگو با م. آزاد در توضیح مسئله جدا نبودن زبان و وزن در شعر، شعر «ای وای مادرم شهریار» را مثال میزند که بیگمان توفیقی بزرگ برای شهریار است، چرا که شعر آزاد تنها بخشی از دیوان شهریار را تشکیل میدهد. اما اساسا شعرآزاد شهریار نیز مورد مداقه کافی قرار نگرفته است، و این ظلمی است که شهریار از نحلههای معاصر و عموما چپگرا دیده است. magmagf06-01-2007, 08:39 PMشهریار و شعر ترکی دو زبانه یا به قول قدما ذولسانین بودن شهریار اگر چه یکی از محسنات جدی آفرینش اوست، اما همین امر یکی از موانع جدی در پیش روی شهریار شناسی نیز هست. چرا که افراد بسیاری که از شهریار سخن میرانند، لاجرم به یکی از دو زبان ترکی و فارسی تسلط بیشتری دارند. مثلا پای حسین منزوی نگارنده جدیترین کتاب در زمینه شهریار شناسی، در بررسی شعرهای ترکی شهریار سخت میلنگد. علاوه بر آن بخشی از شهریار شناسی مستلزم تطبیق همه آثار فارسی و ترکی او و نگاه عمودی و افقی به آنهاست، که فعلا چنین چهره ادبشناسی که مسلط به هر دوزبان و آشنا به همه قالبها و سبکهای شعر ترکی و فارسی باشد سراغ نداریم. شهریار در شعر ترکی به رغم نحیف بودن دیوان ترکیاش حرفهای بسیاری برای گفتن دارد، اگر ادعای شهریار مبنی بر «تورکو بیر چشمه ایسه من اونو دریا ائلهدیم»[2] را قبول نکنیم که نمیکنیم اما تاثیر کم نظیر او را بر شعرای ترک زبان در کل منطقه آسیا را انکار نمیتوان کرد. شهریار در شعر ترکی حداقل سه سبک متفاوت را تجربه کرد که به اختصار به هر یک از آنها میپردازیم الف: حیدر بابایا سلام قالب این منظومه خارقالعاده اگر چه «قوشما» یعنی یک قالب متداول شعر ترکی باشد، محتوا و زبان آن اما از جنس دیگری است. شخصی مثل شادروان صمد بهرنگی که با عقاید شهریار مخالف است، اما در مقابل زبان شعری حیدربابا لاجرم چارهای جز تحسین ندارد. حیدربابا از نظر محتوا اما چیز دیگری است. شهریار تمام نوستالژی، بشردوستی، فراق، غم، شادی، اندوه و شکوه خود را در این منظومه یکجا تقدیم ادبیات جهان کرده است. در زمینه حیدرباباشناسی نیز در ایران هیچ کاری، بله تقریبا هیچ کار قابل توجهی انجام نگرفته است، شاید تنها یک مقاله از محمدرضا لوائی در این زمینه برای من جالب توجه بوده است. نگارنده تنها کلیدهائی را برای آغاز پژوهش در اینجا به دست علاقمندان میسپارم. الف: بررسی تطبیقی حیدربابا و سهندیه ب: بررسی تطبیقی تبریز زمان قاجار و پهلوی و به تبع آن بررسی تفاوتهای دو منظومه حیدربابایا سلام یک و دو ج: حیدربابا و نظیرههایش در ایران، آذربایجان، ترکمنستان، ترکیه و عراق و تاثیر این مکتب عظیم در فولکلور شناسی جهان ترک. د: بررسی و پژوهش آبشخورهای منظومه حیدربابا در زمینههایی از قبیل: ا. شعر کلاسیک آذربایجان ب: شعر کلاسیک عربی و فارسی ج: فولکلور آذربایجان د: شعر عاشیقی ه: بررسی پدیده مهاجرت ترکان آذربایجان به مرکز و بازتاب پنهان و آشکار آن در حیدربابا و... ب: سهندیه: این شعر چیزی فراتر از نبوغ است. ما میدانیم که بعضی از شاعران آذربایجان از جمله معجز شبستری، حبیب ساهر، محمد بیریا، محمدعلی فرزانه، هاشم طرلان و... با ادبیات ترکی ترکیه و یا جمهوری آذربایجان آشنایی نسبتا خوبی داشتهاند، و در آفرینش خود کم و بیش تحت تاثیر ادبیات آن سامان بودهاند و نسبت به شهریار از پشتوانه بسیار بالایی در زمینه ادبیات ترکی برخوردار بودهاند، اما هیچ یک از اینها نتوانستند منظومهای چون سهندیه که نماد قدرت، عظمت، شکوه، استواری و فخامت و نوآوری در زبان ترکی در این سوی ارس است، را بیافرینند. به راستی شهریار چگونه میتوانست در زمانهای که باید زبانمان را کیسه به دوش گدایی میکردیم این چنین شاهانه به خزینه زبان ترکی راه یافته و منظومهای بدین شکوهمندی بیافریند. بدیهی است که آفرینشی از این دست البته یکی از موانع شهریار شناسی نیز تواند بود، چرا که در غیاب منتقدان جدی چه کسی میتواند به بررسی منظومهای چنین پر برگ و بار بپردازد. ج: غزل ترکی: در غزل ترکی نیز شهریار جایگاه خاصی دارد. سادگی زبان علی آقا واحید، ترکیبات و مضامین بکر خاص خود شهریار، لطافت و در عین حال سرگی و پاکی زبان و حضور بسیار کمرنگ واژههای غیر ترکی از شاخصههای برجسته اندک غزلهای شهریار هستند. مع الاسف غزل ترکی نیز در جریان شعر معاصر جایگاه تعریف شدهای ندارد و اصولا این قالب ادبی هنوز به صورت مستقل و اساسی مورد نقد و بررسی قرار نگرفته است، تا سهم شهریار و چند و چون تاثیر او و جایگاه او در این زمینه معلوم شود. در غزل ترکی بعد از شهریار ما عمدتا با دو چهره متفاوت روبرو هستیم، یکی غزلهای خانم سحر اردبیلی و دیگری غزلهای آقای علی کریمی. در این زمینه نیز نقد و بررسی لازم البته بایسته است و عدم ورود منتقدان به این عرصه رکود غزل ترکی را موجب خواهد شد. magmagf08-01-2007, 05:34 AMشهریار و تغییر، تحول و تکامل عقاید او شکی نیست که هر محققی برای شروع یک کار علمی بخصوص در زمینه شعر و ادب بیش از آنکه از یک مرکز و موسسه فرهنگی یا آموزشی فرمان بگیرد، فرمانبردار دل خویش است. اما پژوهش در شعر شهریار تقریبا برای هیچ محققی آنگونه که باید دلانگیز نیست. چه مضامین شعر او به شدت متناقض و هر کدام مربوط به دورهای و عصری است، همانگونه که گفتیم روحیه درویشماب شهریار و صلحباوری او به مذاق عدهای خوش نیامده است، در بعد دیگر شعرهای مذهبی او نیز برای عدهای دیگر از محققان قابل هضم نیست، همانطور ممکن است بخشی از اشعار پان ایرانیستی او به مذاق عدهای دیگر خوش نیاید، یا شعرهایی که او بنابر هر دلیل یا ضرورتی که بوده در دوران پهلوی و در رابطه با آن رژیم سروده است، و بالعکس شعرهایی که دوباره بعد از انقلاب برای شخصیتهای انقلابی سروده است، همانگونه اشعار او در دفاع از هویت ترکان ایران و...پارههایی از تناقض را در خود دارند که شهریار را به پارههایی چند تقسیم کرده است که نه کار شناخت بلکه خواست و قصد شناخت کامل او را نیز با مشکل روبرو میکند. در این بین اما آن قدرت شگرف برای خلاقیت و آفرینش هنری و روح انساندوستانه، حساس، صلحجو و معنوی او قابل شناخت و ستایش بسیار است. شهریار در سراسر عمر خویش یک زندگی معنوی را تجربه کرد که همین شاخصه او را به یک شاعر ملی شرقی بدل کرده است، او شاعر ملی ماست، چه بخواهیم، چه نخواهیم، او تنها شاعری است که شعرهایش در میان همه مردم ایران از هر طایفه و قوم و ملتی اعم از عوام و خواص، جوان و پیر، زن و مرد طرفدار دارد. کار سیاستبازان اما برای من قابل هضم نبود که با علم کردن نام شهریار و انتخاب روز درگذشت او به عنوان روز ملی شعر ایران موجب شدند بعضی از نحلههای ادبی و سیاسی حرمت او را پاس ندارند و به ساحت او اسائه ادب کنند. او که حرمت همه را نگاه داشته بود و همواره عزیز و شهریارانه زیسته بود. بخشی از نامه شادروان نیما یوشیج به شهریار که نشان احترام فراوان او به شهریار است، حسن ختام این مقال است، باشد که علم و کتل داران نوآوری و مدرنچیها و داعیهداران روشنفکری و دموکراسی به احترام پیر یوش حرمت شهریار را نیز حفظ کنند. نیما مینویسد: «شهریار عزیز! منظومهای که به اسم شما نوشته بودم فرستادم... ولی هیچ کدام از اینها، برای آستان شریف تو چیزی نیست و نباید چندان چیزی به شمار رود. حتما اگر روزی باشد، آفتابی هم خواهد بود. آفتابی که اکنون هست و بی آن هیچ چیز رنگی ندارد، دل است. تو، دل میخواهی!...» magmagf21-01-2007, 06:45 AMسید محمدحسین بهجت تبریزی (۱۲۸۵ - ۲۷ شهریور ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (قبل از آن بهجت) شاعر ایرانی بود که شعرهایی به زبانهای فارسی و ترکی آذربایجانی دارد. از شعرهای معروف او میتوان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» به فارسی و «حیدر بابایه سلام» (به معنی سلام بر حیدر بابا) به ترکی آذربایجانی اشاره کرد. روز وفات این شاعر در این ایران «روز ملی شعر» نامگذاری شدهاست magmagf21-01-2007, 06:47 AMhttp://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/c/c7/Shahriar.jpg/200px-Shahriar.jpg شهریار به سال ۱۲۸۵ در روستای خشگناب در بخش قرهچمن آذربایجان ایران در اطراف تبریز متولد شد. پدرش حاج میر آقا خشگنابی نام داشت که در تبریز وکیل بود. � سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]
-
گوناگون
پربازدیدترینها