تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خدا داناست به هر رازى كه مردم در دل نهان داشته اند، و به نجواى آهسته رازگويان و به هر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826575905




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وقتي بهترين فيلم‌هاي تاريخ سينما را ساخته باشي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

وقتي بهترين فيلم‌هاي تاريخ سينما را ساخته باشي و معتبرترين جايزه‌هاي سينمايي را نيز گرفته باشي؛ چرا بايد در 70‌سالگي بازهم سراغ سرزمين‌ هنرهاي هفتم بيايي؟ دليلي جز عشق به مخاطب و تماشاگر نمي‌توان ارائه كرد. فرانسيس فورد كاپولا پس از سكوتي 11 ساله البته در قامت كارگردان از 2‌‌سال پيش دوباره به سينما بازگشت. «جواني بي‌جواني» او سال 2007؛ البته چنگي به دل نزد و اين بار اما او با فيلم «تترو» به دنياي سينما بازگشت. فيلمي كه اگرچه با استقبال دوستداران و منتقدان وي در آمريكا روبه‌رو نشد، اما اروپايي‌ها حسابي از ديدن «تترو» لذت بردند.   تترو از 11 ژوئن (21 خرداد)‌ به طور محدود اكران شد و پس از آن نيز آنچنان روي پرده‌هاي سينما دوام نياورد و هنوز به صورت پراكنده در سينماهاي آمريكاي شمالي پخش مي‌شود و تا اينجاي كار، 450 هزار دلار فروخته است. البته اكران اروپايي‌اش هم با لطف تماشاگران روبه‌رو شده و هم با مرحمت منتقدان قاره سبز.   روندي كه عمدتا اروپايي‌ جماعت به فيلمسازان تاريخ‌ساز دارد و نوع نگاه آنها با مردم ديگر بسيار متفاوت است. اتفاقي كه سر وودي آلن هم سال‌هاست افتاده.   اولين بار تترو در كن 63 پخش شد و بيش از آن‌كه خود فيلم مورد توجه قرار گيرد، عمده سوال‌ها از كاپولا درباره مشابهت داستان فيلم با سرگذشت خود او بود. البته كاپولا اين تشابه را رد كرد؛ اما پرواضح بود كه اگر نه همه فيلم اما در مقاطعي كاپولا از جواني خود خبر داده است.   «تترو» اما يك فيلم روايي و زندگينامه‌اي است. داستان زندگي ايتاليايي‌هاي مهاجر به ينگه دنيا و البته با همان سنت‌هاي قديمي موطن اصلي‌شان كه در مهم‌ترين حالت تبعيت بي‌چون و چراي فرزندان از پدران را ارائه مي‌كند. در فيلم اين سنت به چالش كشيده مي‌شود.   «تترو» قهرمان فيلم، پدري دارد كه در منظر عمومي داراي وجاهت و احترام رشك برانگيز است. همه او را مي‌ستايند و پدري كامل عنوان مي‌كنند. شغل پدر تترو نيز كاري خاص است. او يكي از مشهورترين، موفق‌ترين و مورد احترام‌ترين رهبران اركستر به شمار مي‌‌آيد. تترو هرگز در انظار با پدرش مخالفت نمي‌كند؛ كار او اما به آنجا مي‌رسد كه بي‌خبر مي‌گذارد و مي‌رود... .   تا نيمه داستان آنچنان كه كاپولا كاراكترهايش را روايت مي‌كند همه چيز عادي جلوه‌گر مي‌كند. پسري به نام تترو موقعيت اجتماعي و هنري پدرش را ارج نمي‌نهد و بي‌خيال برادر كوچولو و دوست‌داشتني‌اش «بني» پس از چالش‌هاي فراوان با پدر مي‌گذارد و مي‌رود؛ در حالي كه سرشار از استعداد نويسندگي بوده و همگي به اين استعداد و ظرفيت تترو اذعان داشتند؛ اما در نيمه دوم فيلم، كاپولا پرده‌ها را كنار مي‌زند و ديگر كاراكترهايش را نمايان مي‌كند.   موقعي كه «بني» بزرگ مي‌شود؛ بيش از هر كاري مي‌خواهد برادر رفته و ناپديد شده‌اش را پيدا كند. برادري كه در كوچكي او آنچنان به وي علاقه‌مند بود كه حد نداشت، اما همين برادر بزرگ با اين همه علاقه‌مندي به برادر كوچك به يكباره مي‌گذارد و مي‌رود؛ بي‌هيچ اثري و خبري. خوشبختانه شغل «بني» باعث مي‌شود او به گونه‌اي در پيدا كردن «تترو» موفق شود.   بني در حال حاضر جزو خدمه يك شركت كشتيراني است. جستجوهاي او سرانجام وي را به بوينس ‌آيرس مي‌كشاند و مي‌فهمد كه «تترو» سال‌ هاست در اين شهر اقامت گزيده.   در حالي كه بشدت منزوي است و با هيچ‌ كس رابطه‌اي ندارد و نسبت به همه چيز بدبين است. تنها كسي كه با او سر مي‌كند، نامزدش ميراندا است؛ دختري خود ساخته كه به هر حال با همه تلخي‌هاي تترو فعلا با او كنار آمده....   كاپولا از لحظه‌اي كه بني پا در شهر بوينس‌آيرس مي‌گذارد تا موقعي كه بني نشاني آپارتمان برادرش را مي‌يابد و به آنجا مي‌رود، اطلاعات قطره چكاني اما بسيار مفيدي از رفتارشناختي بني و تترو به تماشاگر مي‌دهد او با اين كار سعي دارد به تماشاگر بفهماند كه بايد منتظر شنيدن و ديدن وقايع و لحظاتي باشد كه به هر حال پيش‌بيني‌اش سخت مي‌نمايد.   از اين روست كه كاپولا بني‌ را يكباره به تترو ملحق نمي‌كند. اگر فيلم را ديده باشيد احتمالا در آغاز اين سكانس وقتي بني‌ در مي‌زند مدام در سوسپانس ماجرا غوطه مي‌خوريد كه لحظه‌ ديدار دو برادر چگونه است؟ برادري به نام تترو كه از خلقياتش در حال حاضر فقط شنيده‌ها در دسترس است.   اما كاپولا به زيركي اين دو را به هم نمي‌رساند، زيرا لحظه‌اي كه بني‌ مي‌رسد ميراندا تنها در منزل است و با معرفي بني او را به آپارتمان دعوت مي‌كند و شمه‌اي از اوضاع و احوال برايش مي‌گويد؛ اما با آمدن تترو است كه همه چيز دگرگون مي‌شود و بر خلاف انتظار همگان، داستان به گونه‌اي متفاوت پيش مي‌رود چنانچه در لحظه رويت تترو همگان دچار حيرت و تعجب مي‌شويم.   تترو عصا در دست و خسته و ويران وارد مي‌شود و به محض ديدن بني‌ طاقت نمي‌آورد و با داد و تشر و فرياد و ناسزا از همان برادر كوچك خواستني‌اش در سال‌هاي دور؛ مي‌خواهد كه برود گم شود، اصلا غلط زيادي كرده است كه او را يافته... مدتي مي‌گذرد تا اين كه تترو سر حرف بيايد و در اين چند روز كه بني‌ در خانه تترو مانده؛ هيچ صحبتي بين آنها رد و بدل نمي‌شود كه هيچ تترو خودش را هم به بني‌ نشان نمي‌دهد.   بعد از چند روز، بالاخره اين دو همديگر را مي‌بينند و در جواب سوال‌هاي بي‌وقفه «بني»؛ تترو غضب‌آلود از كوره در مي‌رود و حرف‌هايي مي‌زند كه هر جمله‌اش براي مردن بني كفايت مي‌كند. تترو از روزهاي قديمي مي‌گويد؛ از روزهايي كه رخدادهاي تلخ و محنت و زشت و پستي در زندگي آنها رقم مي‌خورد كه مسبب همه آنها پدرشان بود؛ پدري كه اگرچه بين مردم و در ظاهر، عالي‌ترين پدر دنيا و محترم‌ترين هنرمند شهر به شمار مي‌رفت؛ اما در باطن شيطاني بي‌مقدار بود كه فقط تترو به ماهيتش پي برده بود و از همين رهگذر، چه بسا مشكلات طاقت‌فرسايي هم كه پيدا كرده بود به اين ‌گونه بود كه تترو مدام تلاش مي‌كرد، تا اين ظاهر نادرست اما مطلوب پدر براي بني حفظ شود و در واقع سنگري بوده براي برادرش كه او را از خود نيز بيشتر دوست داشت اما وقتي ديگر قدرت تحمل برادر بزرگ تمام مي‌شود، مي‌رود و خود را گم و گور مي‌كند...   كاپولا در تترو حين رجعت به گذشته و بويژه آنجا كه تترو از كودكي و نوجواني خود و بني مي‌گويد؛ فيلم را به طريقه رنگي ثبت مي‌كند و زمان حال را سياه و سفيد نشان مي‌دهد؛ چيزي كه تازگي دارد اما ممكن است به مذاق خيلي‌ها خوش نيايد اما اين روش در مفهوم روايي واقعا كاركردي قابل تحسين دارد و باعث شده اولين اسرار مگوي خانوادگي و تالمات حاصل از آن كه به نابودي حداقل يك انسان انجاميده، منطقي‌تر براي تماشاگر جلوه‌گري كند.   با اين همه تترو بسيار سياه از كار درآمده و تلخي روايتش به گونه‌اي عجيب غيرقابل تحمل است. اگرچه كاپولا در عمده آثارش تفاوت ظاهر و باطن انسان‌ها را روايت كرده، اما در اين آخرين اثرش گويي تلخكامي بشر از اين تناقضات و ريا و تزوير را بيش از پيش مدنظر داشته و موضوع را به محتوا رجحان داده است.   از منظر او تترو سمبل آدمي است كه با رياكاري‌ها و تظاهر به درستي كردن ممكن است كنار بيايد، اما اگر شيطاني با اين رداي زيبا بخواهد بين مردم زندگي كند؛ او برنخواهد تابيد. روندي كه دقيقا درباره پدرش صادق بود. بني نيز نماد جواناني است كه عاطفه و عشق و علاقه خانوادگي‌شان مهم‌ترين چيز در زندگي آنهاست، اما اين علاقه به تنهايي نمي‌تواند كمكي براي آنها باشد تا شانس پيدا كنند كه زندگي بهتري در پيش بگيرند. اين تعبيرها و تحليل‌ها را خود كاپولا هم در كن 62 و هم در 23 ژوئن در افتتاحيه جشنواره سياتل به زبان آورد و اين گونه بود كه مدام تماشاگران و منتقدان از او درباره ارتباط تترو با زندگي شخصي او مي‌پرسيدند چراكه پدر فرانسيس فوردكاپولا نيز يك موزيسين مشهور و يك رهبر اركستر بسيار خوشنام بود، اما كاپولا هرگز با او سر سازش نداشت و اصلا به سراغ علاقه‌اش و شغلي رفت كه پدر بي‌نهايت با آن مخالف بود.   با همه اين حرف‌ها، كاپولا در نظر همه سينمادوستان در اقصي‌‌نقاط جهان، دوست‌داشتني و مورد احترام است. او طي 2 سال اخير 2 فيلم ساخته كه موجب رضايت دوستداران شده است. اگر يادتان باشد در سال 1997 او «باران‌ساز» (مت ديمون و دني دووتيو)‌ را ساخت و سپس از دنياي سينما به عنوان يك كارگردان خداحافظي و اعلام كرد در مقام تهيه‌كننده نزد اهالي سينما خواهد ماند. حالا او باز دلش تنگ شده، احساس مسووليت كرده، حرفي داشته، هر چه بوده اميدوارم اثر بعدي‌اش يا تلخكامي «جواني بي‌جواني» و «تترو» را از ذهن دوستداران بي‌شمارش بزدايد يا اين كه جسارتا اجازه دهد همين دوستدارانش با ياد كارهاي ماندگار و افسانه‌اي‌اش دل‌خوش كنند، اما آيا مي‌شود او از سينما در مقام كارگردان دل بكند؟ و اصلا آيا حق دارد چنين كند؟     /1001/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 485]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن