واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فارس: شهيد ديالمه در سال 60 كه به عنوان نماينده مردم مشهد در مجلس شوراي اسلامي حضور داشت در حوزه هاي مختلف فعال بود و به سخنراني هاي افشاگرانه مبادرت مي ورزيد. وي در يك سخنراني بخشي از ديدگاه خود نسبت به ميرحسين موسوي و زهرا رهنورد همسر وي را بيان كرد كه جهت اطلاع خوانندگان محترم در ذيل آورده شده است. شهيد عبدالحميد ديالمه ارديبهشت 1333 در تهران در خانواده اي مذهبي ديده به جهان گشود. پس از اخذ ديپلم طبيعي، تحصيلات علوم حوزوي را آغاز كرد. سيره و حديث را نزد اساتيد حوزه علميه قم و علوم مختلف منطق، فلسفه و عرفان را نزد استاد شهيد آيت الله مرتضي مطهري آموخت. او در سال 1352 به دانشگاه فردوسي مشهد وارد شد و مدرك دكتراي داروسازي را از اين دانشگاه در تاريخ 14 اسفند 1358 كسب كرد. شهيد ديالمه در دوران جواني و فعاليت هايش، ارتباط مستمري با افرادي چون مطهري و بهشتي داشت. وي مجبور به زندگي مخفي در طي سال هاي 1352 الي 56 جهت فعاليت هاي مبارزاتي با رژيم پهلوي شد و سرانجام توسط ساواك دستگير شد اما به دليل اينكه ساواك مدرك معتبري عليه او نداشت، آزاد شد. ديالمه از همان ابتداي ورود به دانشگاه، اقدام به تأسيس كتابخانه اسلامي و جذب افراد مذهبي كرد. جلسات دعاي كميل از سوي وي براي اولين بار در سطح دانشگاه برگزار گرديد و پس از مدتي در سطحي گسترده تر در حرم امام رضا (ع) ادامه يافت. تشكيل و مديريت گروه هاي چند نفره جهت نشر افكار اسلامي شيعي همراه با آموزش هاي عقيدتي و سياسي از كارهاي تشكيلاتي ديگر وي بود. او در اين اثنا چندين بار توسط ساواك دستگير شد. شهيد ديالمه در طي سال هاي 55-54 ساماندهي حركت هاي دانشجويي و مردمي را عليه رژيم عهده دار بود و به انسجام گروه هاي مختلف دانشجويي در زمينه مبارزاتي مي پرداخت. وي در همان سال پيروزي انقلاب به تشكيل مجمع احياي تفكرات شيعي دست زد. وي از اعضاي شوراي هفت نفره اوليه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي استان خراسان بود. ديالمه به همراه افرادي چون هاشمي نژاد، كامياب و واعظ طبسي، شوراي اوليه حزب جمهوري اسلامي را در خراسان تشكيل دادند. از فعاليت هاي وي در اوايل انقلاب، شركت در جلسات مناظره و بحث با نمايندگان گروه هاي مختلف انحرافي در دانشگاه و شهر بود. او از جمله افردي بود كه به شدت با افكار گروه هايي چون منافقين مخالفت مي كرد. وي همچنين از منتقدان نظرات و خطي مشي سياسي- مذهبي بني صدر بود. ديالمه مدت ها قبل از رياست جمهوري بني صدر بود. ديالمه مدت ها قبل از رياست جمهوري بني صدر نسبت به وي نظر مساعدي نداشت و هيچ گاه از وي حمايت نكرد و حتي گروهي تشكيل داد تا مدارك و اسناد برضد بني صدر و فعاليت هاي وي گردآوري كنند. شيهد ديالمه از جمله افرادي بود كه با ارائه مدارك جهت اثبات عدم كفايت سياسي بني صدر موجب عزل وي شد. سخنراني هاي گوناگون در شهرهاي تهران، قم و مشهد كه پس از نمايندگي مجلس گسترش يافت از جمله ديگر فعاليت هاي او بود. تاكنون حدود 400 ساعت از سخنراني هاي اين شهيد بزرگوار گردآوري شده است. شهيد ديالمه در دوره اول مجلس شوراي اسلامي از طرف مردم مشهد كانديدا و مورد حمايت علماي برجسته قم واقع شد و به عنوان نماينده مردم مشهد انتخاب گرديد. در شروع مجلس نيز به علت سن كم، عضو هيئت رئيسه سني مجلس بود. پس از آن به عنوان رياست كميسيون شوراها در مجلس به ايفاي مسئوليت پرداخت. شهيد ديالمه هفتم تيرماه در حادثه بمب بگذاري منافقين در دفتر حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيد. شهيد ديالمه در سال 60 كه به عنوان نماينده مردم مشهد در مجلس شوراي اسلامي حضور داشت در حوزه هاي مختلف فعال بود و به سخنراني هاي افشاگرانه مبادرت مي ورزيد. وي در يك سخنراني بخشي از ديدگاه خود نسبت به ميرحسين موسوي و زهرا رهنورد همسر وي را بيان كرد كه جهت اطلاع خوانندگان محترم در ذيل آورده شده است: در خصوص موسوي همين الآن افرادي كانديدا هستن براي بعضي از وزارت خانه ها كه به اعتقاد من خط فكريشون درست نيست ولي متأسفانه كاري نمي توانم بكنم فقط مي توانم يك رأي مخالف بهشون بدم و يكي از نمونه هاش جناب آقاي سيد(مير)حسين موسوي است، سردبير روزنامه جمهوري اسلامي، اعتقاد به اين است كه خط فكري او خط فكري جنبش مسلمان مبارز و پيمان و غيره مي باشد، البته نمي خواهم بگويم كه عضو آن سازمان، گروه و چه هست ولي جهت فكريش همونه و اگر رجوع بكنيد به روزنامه ها مي بينيد در خيلي از جاهاش اين خط مشي رو طي مي كند در حالي كه من روزنامه و اينارو من از ديد حزب نمي بينم بلكه من اينارو فقط از پايگاه ايشون مي بينم و الا اينارو هيچ كدوم را به حساب حزب نمي گذارم و نه به عنوان نيروهاي مومن، معتقد، مخلصي كه در حزب هستند بلكه شخصاً به نام ايشون مي گذارم و با توجه به موضع گيري هايي كه در روزنامه ايشون مطرح شده براي مثال ويژه نامه اي براي تختي چاپ مي كنه، براي مصدق مطلب چاپ مي كند، اما حتي يك خط در مورد آيت الله كاشاني نمي نويسد برويد ببينيد در روزنامه هاي اون زمان رو اگر يك خط حتي يك خط در مورد آيت الله كاشاني قبل و بعد از سالگرد ايشان در اين روزنامه آورديد من اسمم را عوض مي كنم، اما ويژه نامه هايي درباره تختي چاپ مي كنه در حالي كه تختي فقط جزو جبهه ملي بوده و يك كشتي گير بود والله شما به خاطر كشتي گير بودنش از او مقاله چاپ مي كنيد و نه فقط به خاطر جبهه ملي بودنش زياد از او صحبت و مقاله چاپ مي كنيد و الا تختي هم همانند صدها هزار نفر كشتي گير ديگر مانند سيد عباسي، حبيبي و غيره داشتيم، چرا اونارو مطرحشون نمي كنن، چرا براي اونا ويژه نامه چاپ نمي كنن پس حتماً به خاطر باند جبهه ملي شون بوده است، تجليل هايي از مصدق مي كنن، بعد از اينكه آقاي فلسفي در نماز جمعه عليه مصدق صحبت كرد مقاله اي عليه ايشون رو كدام روزنامه نوشت همين روزنامه جمهوري اسلامي كه به اسم خيابان مصدق نوشت و شديداً آن را كوبيد و حتي يك شب كه من در جايي صحبت مي كردم تمامي اين حرف ها را گفتم كه بعد از صحبت هاي من آقاي موسوي براي دفاع از خود بلند شد و گفت ما اينا رو نمي پذيريم به دليل اينكه نمي خواهيم شيوه هاي آسيب پذيري و كمونيستي رو در ايران ايجاد بكنيم، البته لفظ را اشتباه به كار مي برد اما من برداشتي را كه از گفتن اين مطلب بيان كرد عرض مي نمايم برداشت ايشان اين بود كه در شيوه هاي كمونيستي كه ما يك چيزي رو كه در سابق اتفاق افتاده و در تاريخ مجدداً بيايم دنبال گيري كنيم و در موارد فعلي به آن تجسم بدهيم و بزرگش كنيم، مثلاً اگر كاشاني يا مصدقي آن زمان بود حالا بياييم الآن هم يك مصدق و كاشاني بسازيم. البته سابقه هاي مكرر هم درگروه هاي منفي داشته از جمله بودنش در گروه نخشب كه جزو بافت او بوده است و با پيمان و سامي در اين باند نخشب بودند كه بعد از مدتي از هم جدا شدند كه پيمان گروه جنبش مسلمانان را درست كرد و سامي گروه جاما را درست كرد ولي آقاي موسوي به ظاهر مي فرمايد كه من يك آدم مستقل هستم و در واقع همون شيوه فكري رو امروز داره و به اعتقاد من در داخل روزنامه هم دقيقاً اين شيوه فكري رو اعمال كرده و براي مثال از نماينده هاي عضو جنبش مسلمان مصاحبه كرده و مقاله هاي بلند بالايي در صفحه اول با تيتر درشت در مورد قضيه تالبوت نوشته و عكس هاي مختلفي را در اندازه هاي مختلف در اين مورد به چاپ رسانده و حتي يك بار عكس پيمان را در صفحه اول جمهوري اسلامي چاپ مي كند. در خصوص زهرا رهنورد همسر آقاي موسوي و از آنجا كه همسر آقاي موسوي خانم زهرا رهنورد كه يك مشت مزخرف هايي در مورد اسلام را در كتاب هايي مانند: طلوع زن مسلمان، همگام با يوسف، قيام موسي و هر چه از اين مسائل توانسته به هم بافته و از آنجايي كه او زياد سابقه مسلموني ندارد چه جور شده است كه حالا به عنوان مفسر قرآن شده معلوم نيست دنيا در دست كيه كه هر كس مي خواهد يك ساله مفسر قرآن مي شود. در همين كتاب طلوع زن مسلمان اين خانم تمام جملاتي كه مربوط به نهج البلاغه علي (ع) بوده است به فارسي در اين كتاب نوشته و بعد به عنوان تبليغات ارتجاعيون عليه زن آن را به شدت كوبيده است و هر كس هم كه اينها را مي خواند اصلاً متوجه نمي شود كه تمامي مباحث از عين متن نهج البلاغه مي باشد براي مثال يكي از آن جمله ها اين است كه: (غيرت براي مرد از ايمانش است و براي زن كفر) در صورتي كه اين جمله عين متن نهج البلاغه بوده و ايشان با نوشتن اين متن به شدت اين موضوع را كوبيده است در حالي كه در نهج البلاغه آماده است: (غيره الرجال من الايمان و غيره المراه كفر) غيرت براي مرد از ايمانش هست و براي زن كفر كه اين جمله را به فارسي نوشته و هر كس كه اين متن را مي خواند با خود بگويد كه متحجرين عجب چيزهاي مزخرفي گفتن و يا يك شيوه اي را به كار برده است كه از نظر من شيوه خوبي است كه مي گن براي اينكه انسان بخواهد خوب جا بيفتد موضوعي كه در اسلام مطرح نيست مطرح بكند و بعد بكوبد ، فرض مي كنيم مثلاً شما اصلاً دايي نداريد، عمو نداريد بعد ما بيايم طرح بكنيم كه يك عده مي گن عموي فلان كس ساواكي و بعد شروع كنيم در مورد اين مسئله 20 يا 30 صفحه در مورد او نوشته و صحبت كنيم خوب پس هيچ كسي نمي آيد از ما بپرسد كه آقا فرد اصلاً وجود خارجي دارد كه اينگونه در مورد آن صحبت مي كنيد چگونه ثابت مي كنيد و يا براي مثال در همين كتاب طلوع زن مسلمان يك متن ديگر است كه به اين صورت نوشته شده است كه (زن از دنده چپ مرده) اول اين موضوع را در 20 يا 30 صفحه شرح داده و همه هم مي گن چه زن خوبي چقدر از زن ها دفاع مي كند همش هم با استدلال قرآني، حديث، روايت و... هيچ كس هم نمي پرسد كه اصلاً كي گفته كه زن از دنده چپ مرده كه تو داري ردش مي كني اصلاً همچنين مسئله اي از كجا آمده كه در 20 تا 30 صفحه به رد كردن و كوبيدنش مي پردازي و... همچنين با ايشان به عنوان زن متفكر اسلامي مصاحبه مي كردند و در تلويزيون در مورد مباحث زنان به صحبت مي پرداختند و همچنين در دانشگاه ها به سخنراني مي پرداخت و در يكي از دانشگاه هاي ادبيات مشهد به سخنراني پرداخت كه در اين بيان سوالي راجع به يكي از خطبه هاي معروف نهج البلاغه مطرح شد كه زن ها نقص دارند پرسيده كه ايشان اينگونه پاسخ دادند، اصلاً اين حرف به درد نمي خوره و همچنين چيزي در نهج البلاغه نداريم كه بعضي ها به صحبت هاي او اعتراض كردند ولي خانم زهرا رهنورد گفت كه شماها به اين خاطر به اين مسئله اعتراض داريد زيرا كه مردان شما بر شما تسلط دارند كه در اين ميان در ميان دانشجويان شلوغ و پلوغ شد و خانم رهنورد براي آرامش آنها چند دفعه اعتراض كرد كه من دارم سخنراني مي كنم كه اين افراد به آرامش دعوت نشدند و ايشان سخنراني را ترك و قهر كردند و همه از اين كار او تعجب كردند. /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 367]