واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اما آن اصولگراها و اصلاح طلبان که دیگر منافع و مضارشان، یکی و در مخالفت با احمدی نژاد خلاصه شده بود، هنوز هیچ وجه المصالحه ای جز تضاد با احمدی نژاد ندارند و آینده اتحادشان را باید مبهم دانست ویا لااقل باید محورهای مناسبی را برای آن تعریف نمایند.مدتهاست که تعاریف سنتی از احزاب فعال سیاسی در ایران ارزش خویش را از دست داده و دیگر تعاریف اصلاح طلب و اصولگرا برای جریان های سیاسی کشور، تعاریفی نارسا و نامفهوم تلقی می شود. تا قبل از دولت نهم، مفهوم و مصداق اصلاح طلب و اصولگرا، کاملا مرسوم شده بود و مختصرا به راست و چپ تعبیر می شد. بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد در انتخابات نهم، و در فرایند انتخاب کابینه، کم کم اصلاح طلبان سنتی، از حمایت پا پس کشیده و راه بی تفاوتی را در پیش گرفتند، اما با بروز اخلاق سیاسی رییس جمهور، که به نوعی عدم پایبندی به هیچ یک از تعاریف و خط مرزهای مرسوم جناحی، خلاصه می شد، موجب نارضایتی و بعضا واپس دادگی اصولگرایان سنتی را فراهم آورد. این عدم پایبندی به خط و مرزهای سیاسی و باندهای قدرت و ثروت، بعدها از سوی مخالفان وی به عدم پایبندی به رعایت قواعد بازی تعبیر شد. پس از واپس زدگی اصولگرایان سنتی، ناراحتی آنها از عدم رعایت قواعد بازی، موجب نوعی دوستی فکری با رقبای دیرینه آنها یعنی اصلاح طلبان گردید، به نحوی که بتدریج با کمرنگ شدن مرزهای فکری و ایدئولوژیک بین گروههای سنتی کشور، بتدریج رشته هایی از وحدت با بندهایی ازجنس انحصار طلبی در دو گروه، آنها را به هم متصل نمود. تعریف این انحصار طلبی را می توان به نوعی مشروعیت خواهی برای سران احزاب، وابستگان و بستگان آنها تعریف نمود. این رشته های پنهان، به تدریج با آغاز مراحل تبلیغات انتخابات دهم، آشکار شده و آنچنان دو گروه چپ و راست سنتی را در هم تنید که دیگر تشخیص آنها جز با شناخت سوابق ماضیه، میسر نبود. آن چنان که بر اساس ادعای به حق آقای احمدی نژاد، سایر نامزدها و سران احزاب، به صورت آشکار و نهان در برابر ایشان ایستادند و هدف پیروزی برای هریک از نامزدها به هدف شکست احمدی نژاد مبدل شد، به نوعی که دیگر تعریف قالب از احزاب به احمدی نژادی و غیر احمدی نژادی تغییر ماهیت داد، آنچنان که این دسته بندی به میان لایه های پایین جامعه نیز رسوخ کرد. پس از انتخابات، با پیشامد اتفاقی به نام معاونت اولی مشایی، که همگان را طی یک هفته به بهت و حیرت فروبرد، ناگاه حامیان علاقه مند آقای احمدی نژاد، به سکوتی مبهم فرو رفتند تا نحوه پایان این پیشامد را نظاره کنند، که گرچه به خیرو خوش گذشت ولی رضایت آنها را در پی نداشت، در نتیجه سردرگمی ها در نحوه نامگذاری ها و جبهه بندی ها دوباره تشدید شد، تا آنجا که مقام معظم رهبری به داد سر درگمی طرفدار احمدی نژاد رسید و با بیان این فرمایش که احتمال اشتباه از سوی همه بوده و اینکه ملاک عمل افراد است نه خود افراد، موجب تجدید روحیه حامیان رئیس جمهور گردید. این چنین بود که این بار طرفداران آقای احمدی نژاد، حول محوری که در واقع نوعی تفکر با تعاریف: ولایت مداری، ساده زیستی، شجاعت، دیانت، صداقت و تلاش و پرکاری بود، گرد آمدند و این همان محوری است که خود احمدی نژاد را در آن می توان پررنگ تر از سایرین یافت. اما آن اصولگراها و اصلاح طلبان که دیگر منافع و مضارشان، یکی و در مخالفت با احمدی نژاد خلاصه شده بود، هنوز هیچ وجه المصالحه ای جز تضاد با احمدی نژاد ندارند و آینده اتحادشان را باید مبهم دانست ویا لااقل باید محورهای مناسبی را برای آن تعریف نمایند. از سویی اصولگرایان دیگر بر اساس آن تعاریف قدیمی قابل شناسایی نیستند، چرا که تمام آن تعاریف را بارها از سوی سران شان نقض شده دیده ایم، بعنوان مثال می توان از نقض ولایت مداری، دشمن ستیزی، صداقت و ساده زیستی نام برد که در قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری بارها از سوی اصولگرایان اتفاق افتاد، نامبرد. حال اینکه در پس این پوست اندازی های سیاسی سیاسیون، چه احزابی با چه تعاریف و خصوصیاتی اعلام موجودیت خواهند کرد را طی ماه های آینده خواهیم دید. شاید اگر این دوره، دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد نبود، این پیش بینی قابل رد بود ولی با توجه به جنگ قدرتی که برای انتخابات یازدهم در پیش است، به هم خوردن تعاریف سنتی و پدید آمدن تعاریف و دسته بندی های جدید کاملا محتمل و قابل پیش بینی است. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]