واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نيلوفر لاري پور متولد 27 مرداد 1349 ، ليسانس ادبيات ،کار ادبي خود را از سال 1368 از نويسندگي گروه کودک راديو شروع کرد . ( در دوره اي که ساعد باقري مدير گروه کودک راديو بود ) و بعد در فراخوان دفتر شعر جوان شرکت کرد و به عنوان برگزيده به اين موسسه راه پيدا کرد و زير نظر اساتيدي چون ساعد باقري ، مرحوم سيد حسن حسيني ، محمدرضا عبدالملکيان و سهيل محمودي کار شعري خود را ادامه داد . در سال 1371 اولين ترانه اش « بهار لبخند » توسط فريد شب خيز آهنگسازي و توسط بيژن خاوري اجرا شد . اين در حالي بود که اولين زمزمه هايي از موسيقي پاپ در ايران شنيده مي شد و چند ترانه ي ديگر با مضامين بهار و طبيعت که خاص آن زمان بود از او اجرا شد ، و بعد از آن در کليپي که به سفارش بنياد جانبازان ساخته و توسط حميد غلامعلي اجرا شد و آهنگساز آن شادمهرعقيلي بود . به واسطه ي اين کار با شادمهر عقيلي آشنا شد و قرار شد کاري را با عنوان « مسافر » که اختصاص به هموطنان خارج از کشور داشت براي شبکه ي جام جم بسازند و بعد از آن پيشنهاد شد که آلبومي با همين نام کار شود . در آن آلبوم چهار ترانه با عناوين «مسافر » ، « روح سبز » ، « هواي گريه دارم » و « مشق سکوت » داشت و از آن تاريخ شد که او را با عنوان يک ترانه سرا در کشورشناختند . اين ترانه سرا تا امروز با خوانندگاني چون : شادمهر عقيلي ، ناصر عبدالهي ، سعيد شهروز ، مسعود خادم ، عرشيا ، علي لهراسبي ، حميد خندان ، فرهاد جواهر کلام ، فرزاد فرومند ، شهران زندي ، مهران احراري ، حميد غلامعلي ريال ، مازيار عصري ، مجيداخشابي سابقه ي همکاري داشته است . ترانه هاي لاري پور عموماً صميميتي خاصي را به همراه دارند و نيم نگاهي به ادبيات سنتي ما دارد روشن تر اينکه ترکيب ها و نتوع استفاده از اين ترکيبات ساز و کاري نسبتاً سنتي دارد و اين ناشي از علاقه ي او نسبت به ادبيات گذشته ي ماست . برخي واژه ها مانند آينه ، جاده ، پنجره ، ستاره و واژه ي ترانه از کليد واژه هاي ترانه هايش محسوب مي شود و تکرار زياد اين کلمات در مجموعه ترانه هاي او نشانگر علاقه مندي و ارادت او به اين دست واژگان دارد ، البته اين کلمات در پاره اي از ترانه هاي اين هنرمند جنبه ي نمادگرا و سمبوليستي دارد . يعني جاده نماد رفتن و ترانه نماد طراوت است . *اگر بخواهيد ترانه را تعريف کنيد چه مي گوييد ، ترانه خوب چه ترانه ايست ، آيا لزوم ترانه بايد با شعر ارتباط داشته باشد ؟ خيلي ها مي گويند ترانه نبايد شعر باشد ، ولي به نظر من اولين فاکتور ترانه شعريت آن است . به اين ترتيب که يک ترانه سرا ابتدا بايد از فاکتورهاي شعري برخوردار باشد بايد براي عامه ي مردم هم قابل فهم باشد و هر شخصي که آن را مي شنود بايد با توجه به فهم و سواد و موقعيت فرهنگي و اجتماعي خود بتواند با آن ارتباط برقرار کند . *وضعيت ترانه را در شبکه هاي ماهواره اي و بازار موسيقي پاپ ايران چگونه مي بينيد ؟ متاسفانه در آنجا کارها بدون اعمال نظر و فيلتر مناسب پخش مي شود . چرا که هر کس پول بدهد کارش را پخش مي کنند . اما اگر کارهاي خوب و بد در کنار هم پخش شوند شنونده قدرت انتخاب خواهد داشت . *آيا با اين موضوع موافقيد که بسياري از ترانه سراهاي ما در حال حاضر از روي دست ترانه سرايان بزرگ ما در گذشته ترانه مي نويسند ؟ به اعتقاد من ترانه شبيه غزل يک قالب است ، آيا مي شود گفت حسين منزوي به شيوه ي مولانا و يا محمد علي بهمني شبيه حافظ شعر مي گويد ؟ *آيا حتي تاثير هم نمي پذيرند ؟ البته اين به خاطر اين است که فاصله ي زماني ما با آن ترانه ها زياد نيست . ترانه سراياني مثل محمد علي بهمني و شيباني فاصله ي زيادي با ما ندارند و شايد يکي از دلايل تاثير آنها بر ترانه ي ايران همين باشد . من معتقدم شاعر خوب زبان خاص خودش را دارد با اين توضيح که نسل ترانه سراهاي ما عموماً جوان هستند ، و در مرحله ي آزمون و خطا و بايد به شيوه ي گذشته ترانه بگويند تا زبان خاص خودشان راپيدا کنند . زيرا زبان چيزي نيست که بدون تجربه به آن برسيم . مثال بارز اين حرف فروغ فرخزاد است ، شعرهاي دوران 20 سالگي او را در کنار مجموعه ي تولدي ديگر بگذاريد که در 33 سالگي نوشت . البته اين نکته را نمي شود کتمان کرد که بسياري از ترانه سراهاي ما سواد ادبي مناسبي ندارند و اين شايد به خاطر بازار موسيقي و ترانه ي پاپ باشد ، وقتي ترانه سراي جوان ترانه اش را به مبلغ 500 هزار تومان مي فروشد ( که به ميزان فروش يک مجموعه ي غزل يا سپيد است ) و با يک ترانه يا چند ترانه نامش را در کنار افراد مشهور مي بيند ديگر رغبتي به مطالعه ي بيشتر در زمينه ي شعر نمي کند . متاسفانه بسياري از ترانه سراهاي ما اصلاً شعر کلاسيک ندارند . مگر مي شود نقاشي که نقاشي مدرن مي کند هيچ اطلاعي از نقاشي کلاسيک نداشته باشد ؟ *تاثير ترانه سراها در وضع موجود ترانه ي ايران بيشتر است يا آهنگسازها ؟ به اعتماد من هر دوي آنها دخيلند ، آهنگساز ، تنظيم کننده ي همه مي توانند کار را نابود يا موفق کنند . دقيقاً شبيه يک فيلم سينمايي يا شبيه يک بازي فوتبال که بايد ، بازيکن ، تاکتيک و امکانات مالي داشته باشد . همان طور که مي دانيد ما هر جا يک ترانه سراي موفق و خوب مي بينيم در کنار يک آهنگساز خوب است و اگر او در کنار يک آهنگساز متوسط قرار مي گرفت اصلاً کارش شنيده نمي شد . بدين ترتيب عمده ي کار ترانه به عهده ي ملودي ساز آن است ما متاسفانه در ايران ملودي ساز خوب زياد نداريم . شايد به تعداد انگشتان دست . شايد باور نکنيد اما من خودم 60 % کارهايي را که از من وارد بازار شده حتي يک بار هم گوش نداده ام . چرا که مي دانستم ، موسيقي ضعيف چه به روز ترانه آورده است . *ترانه هايي که در آلبوم ها شنيده مي شود آيا تمام توان و استعداد ترانه ي ايران است ؟ خودتان هم در ترانه و خانه ترانه هستيد و ديده ايد که خيلي از ترانه سراها و شاعران را در جلسات ترانه مي بينيم که تنها به دليل اينکه ارتباط زيادي با مراکز موسيقي پاپ و آهنگسازها و خواننده ها ندارند اشعارشان را در بازار نمي بينيم . البته اين در حالي است که آنها خيلي بهتر از بسياري از ترانه سراهايي که اسمشان را مي شنويم شعر را مي فهمند ، جوان هايي مثل زهرا عامري ، اميرحسين مساح ، مهتا پناهي ، امير پيرنهان ، مومنه يوسفي ، مونا برزويي و مسعود امامي از اين دسته از جوان ها هستند . *نظر شما در مورد ترانه هاي منفي و خشن چيست ؟ به اعتقاد من ترانه چه خشن باشد و چه منفي ،راک باشد يا رپ اگر کار خوبي باشد خوب است و اگر بد باشد بد است . در اين ميان کسي که اسير فضا و جو شود مسلماً کار خوبي از او نمي بينيم . او مي بيند که ترانه هاي خشن بازار خوبي دارند ، او فکر مي کند که به خاطر خشونت است که موفق شده است ، غافل از اينکه در آنجا اتفاق هاي ديگري نيز افتاده . ما در ادبيات کلاسيک هم نمونه هايي داريم ، مثلاً شهريار مي گويد : برو اي ترک که ترک تو ستمکر کردم حيف از آن عمر که درپاي تو من سر کردم البته متاسفانه تقاضا نيز براي چنين ترانه هايي زياد شده است . نمي دانم چرا مردم ما اين ترانه ها را دوست دارند . آيا تمام آنها از عشق سر خورده شده اند ؟ يا مسائل اقتصادي باعث اين وضعيت است ؟ اگر در شعرهاي خارجي اين را مي بينيم ، آن ربط دارد به فرهنگ خودشان و به ما ربطي ندارد . شاعر نبايد در خدمت اين شيوه و اين کلمات باشد ، بلکه اين شيوه از ترانه بايد در خدمت شعر باشد و آن ربط دارد به قدرت شاعر . اگر شاعر بيايد به تصاوير خشن در اجتماع مثل گراني و مشکلات اقتصادي حس شاعرانه بدهد ، آن وقت کار مهمي کرده ، نه اينکه بيايد به آن دامن بزند . مسلماً وقتي در خيابان دو موتوري با هم تصادف مي کنند و به هم بد و بيراه مي گويند شعر نيست . *نيلوفر لاري پور بيرون از حيطه ي ترانه سرايي چه فعاليت هايي مي کند ؟ تمام تلاشم اين است که خيلي عادي زندگي کنم . در زندگي عادي سعي مي کنم ، نه رمانتيک باشم و نه روشنفکر ، تلويزيون و سريال هاي تلويزيون را شبيه مردم عادي دنبال مي کنم . با دوستانم کافي شاپ و با خانواده به ميهماني مي روم ، کتاب مي خوانم و در مجلات قلم مي زنم . من خيلي خوشحالم که با همين زندگي عادي ترانه اي مانند پر پرواز ( يه پنجره با يه قفس ) را سرورده ام که در حافظه مردم ماندگار است . *و حرف آخر ؟ حرف آخر من اين است که خواننده ها و آهنگسازها و ترانه سراها و شعرا سعي کنند که با تمام استعدادشان آثار قدرتمندي خلق کنند و سعي کنند بيشتر از اينکه به پول و بيزينس فکر کنند ، به هنر فکر کنند . چرا که چند سال ديگر ، فقط همين کارها از ما باقي مي ماند . منبع : دنياي زنان /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 432]