تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812958315




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت وگو با آيت الله محمدتقي مصباح يزدي تفسير موضوعي، بايدها و نبايدها


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

تفسير موضوعي به رغم داشتن پيشينه ديرينه، اصطلاح جديدي است. مفسر در تفسير موضوعي، مسئله يا سؤالي را به قرآن عرضه مي كند و با جمع آوري و بررسي تمام آيات مربوط به آن، نظر قرآن درباره آن را به دست مي آورد. تفسير موضوعي به دو شكل جزء نگر و كل نگر است. در شكل نخست، تلاش مي شود نظر قرآن در يك يا چند موضوع به دست آيد. اما در شكل كل نگر ديدگاه قرآن در تمام موضوعات قرآني استخراج مي شود. در اين شكل، بايد موضوعات را به شكل منطقي تقسيم و مرتب كرد. در تفسير موضوعي پس از عرضه موضوع به قرآن، بايد با مطالعه دست كم يك بار از اول تا آخر قرآن، آيات مربوط جمع آوري گردد و سپس اين آيات دسته بندي و هر يك در جايگاه خود فهم شود و در نهايت، مجموع آيات باتوجه به آيات ديگر و تمام قراين تفسير گردد. تفسير موضوعي داراي مراتب است و در شكل كامل آن بايد مسئله مورد نظر با مجموع نظام ها و موضوعات ديگر ملاحظه شود. گفتگوي حاضر كه در خرداد 86 انجام شده است و از شماره 136 مجله معرفت انتخاب شده كوشيده است به بررسي چگونگي تفسير موضوعي بپردازد. اينك قسمت اول مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم: ¤ لطفاً بفرماييد كه تعريف «تفسير موضوعي» از نظر حضرت عالي چيست؟ آيا آنچه در كتاب هايي مانند اعلام و مفردات قرآن آمده و واژگاني كه از نگاه قرآن كريم بررسي شده است تفسير موضوعي به شمار مي آيد؟ - گرچه تفسير موضوعي سابقه زيادي دارد و قرن هاست كه بزرگان ما كم و بيش اين روش را داشته و «آيات الاحكام»، «امثال قرآن» يا داستان ها و قصص انبيا را تأليف كرده اند، ولي اصطلاح تفسير موضوعي اصطلاح نسبتاً جديدي است كه در مقابل تفسير ترتيبي قرار دارد. در تفسير ترتيبي، كساني كه مايلند تفسير آيات قرآن را ياد بگيرند و بفهمند، از يك جا شروع نموده به ترتيب آيات پيش مي روند و بالطبع كساني كه مي خواهند تفسير همه قرآن را ياد بگيرند، از سوره «حمد» شروع كرده و به سوره «ناس» ختم مي كنند. عمده تفسيرها اين گونه هستند. در مقابل، گاهي به جاي اينكه مفسر سوره اي را انتخاب نموده و از اول تا آخر آن را تفسير كند، مطلب يا سؤال خاصي به قرآن كريم عرضه مي كند تا پاسخش را از قرآن به دست آورد. معمولا به دست آوردن اين جواب از يك آيه حاصل نمي شود، بخصوص اگر ما بدانيم آيات متعددي در اين زمينه هستند كه مفاهيمشان كمابيش با يكديگر متفاوت است و هر يك به جنبه اي از موضوع پرداخته است. فرض كنيد فردي مي خواهد نظر قرآن را درباره كساني كه بهشتي مي شوند، نجات مي يابند و اهل فلاح هستند (مفلحين) بداند و شرايط آنها را جويا شود. مي دانيم كه اين واژه در قرآن زياد استعمال شده و در هر جايي شرايط خاصي ذكر گرديده كه عين هم نيستند. آن گونه نيست كه هر جا كلمه «مفلح» يا «افلح» يا «فلاح» آمده باشد. فقط چند مفهوم مخصوص از آن برداشت بشود. به هر حال، پيش از اينكه مراجعه كنيم، براي ما اين احتمال هست كه در يك جا بعضي از اوصاف ذكر شده و در يك جا بعضي از اوصاف ديگر گفته شده باشد. احتمال هم مي دهيم كه گاهي بين اين برداشت هايي كه از آيات مي شود دست كم تضاد ابتدايي وجود داشته باشد. حال چگونه بايد اينها را جمع كرد؟ مثلا، در رابطه با «مفلحين»، قرآن در آياتي برپا كردن نماز و پرداخت زكات را، و در آيه ديگر خشوع در نماز را شرط مي داند: (قد افلح المومنون الذين هم في صلاتهم خاشعون و الذين هم عن اللغو معرضون و الذين هم للزكاه فاعلون والذين هم لفروجهم حافظون) (مؤمنون:1-5) ما بايد اينها را جمع آوري كنيم تا بفهميم مجموعاً چه چيزهايي از نظر قرآن در فلاح دخالت دارد. پس محور ما در بحث، خود موضوع است نه آيه و يا سوره قرآن؛ يعني تلاش ما در تفسير مبتني بر آيه خاص و بلكه سوره خاصي نيست، بلكه تلاش ما مبتني بر مطلب خاص و موضوع خاص بوده و اين، تفسير موضوعي است. بنابراين، فرق تفسير موضوعي با ترتيبي اين است كه در تفسير ترتيبي، محور، ترتيب آيات قرآن است؛ مثلا، ما سوره اي مثل سوره «فاتحه الكتاب» را به ترتيب از «بسم الله الرحمن الرحيم» تا «ولا الضالين» بحث مي كنيم؛ اما در تفسير موضوعي مي خواهيم جواب مطلبي را در قرآن پيدا كنيم كه احتمالا چندين آيه به آن اشاره كرده است. از اين رو، موضوع، يك سؤال خاصي از ديدگاه قرآن و بررسي آيات مرتبط با موضوع است كه بر اين اساس، محور شكل مي گيرد و اين تفسير موضوعي است. ¤ تفسير موضوعي جزءنگر و كل نگر را هم بفرماييد.؟ - تفسير موضوعي به دو معناست: يكي اينكه پاسخ يك مطلب يا سؤالي را كه ارتباطي با موضوعات ديگر ندارد از قرآن كريم جست وجو مي كنيم. اين را مي توان تفسير موضوعي جزءنگر ناميد. معناي ديگر تفسير موضوعي اين است كه بخواهيم كل قرآن را تفسير موضوعي كنيم. اين تفسير موضوعي كل نگر است. در اين نحو از تفسير موضوعي، بايد يك نظمي براي كل موضوعات قرآن درنظر گرفت كه از كجا شروع شود تابه تفسير بهتر كمك كند؛ تقدم و تأخر و ترتب موضوعات چگونه باشد. ¤ همان گونه كه اشاره فرموديد، گاهي يك موضوع را از تمام ابعادش مورد بررسي قرار مي دهند كه شرايطش چيست؟ مصاديقش چه افرادي هستند؟ و يا- براي مثال- آثار مترتب بر اعمال مفلحين چه مي باشد؟ گاهي نيز ممكن است كسي يك بخش يا يك بعد از يك موضوع را ببيند. آيا در اين صورت نيز تفسير موضوعي است؟ آيا در تفسير موضوعي همه ابعاد بايد درنظر گرفته شود؟ لطفاً بفرماييد آيا آن بخشي كه در سؤال اشاره شد- كه مثلا كتاب مفردات راغب يك واژه را معنا مي كند- نيز مي تواند تفسير موضوعي باشد و يا بايد در تفسير موضوعي حتماً موضوع مطرح باشد، هرچند خصوصيت يك واژه مدنظر نباشد؟ - همچنان كه لازمه تفسير ترتيبي قرآن اين نيست كه همه قرآن را درنظر بگيريم، بلكه تفسير ترتيبي مي تواند راجع به يك بند، يك آيه، يك سوره يا كل قرآن باشد، در تفسير موضوعي قرآن كريم نيز گاهي منظور يك روش خاصي است كه در آن تفسير مدنظر است، هرچند درباره يك موضوع خاص باشد، و گاه تفسير موضوعي كل قرآن بررسي مي شود كه اين دو اندكي با هم تفاوت دارد. در هر حال، تفسير موضوعي، يك قضيه تصديقي است و تنها يك مفهوم تصوري نيست؛ ولي اگر بخواهيم مفهوم يك كلمه در قرآن را بدانيم، اين تفسير موضوعي نيست؛ زيرا اين كاري است كه ما از كتاب لغت مي خواهيم و ما در اينجا مطلبي را از قرآن نخواسته ايم. بنابراين، كاري كه مفردات راغب و يا كتاب هايي مشابه آن با تفاصيل بيشتر يا كمتر انجام داده اند، ربطي به تفسير موضوعي نداردو اگر بگوييم تفسير است، تفسيرالكلمه است و كاري است كه لغوي انجام مي دهد. مثلا، در آيه شريفه «و فاكهه و اباً» (عبس: 13) مي خواهيم ببينيم «اب» در قرآن به چه معناست؟ اين، تفسير يك واژه مي باشد كه كار يك لغوي است، نه كار مفسر. مفسر به حسب اصطلاح، كسي است كه مي خواهد نتايج و گزاره هايي را از ديدگاه قرآن به دست آورد كه محور اين گزاره ها گاه ترتيب آيات و تقديم و تأخيري است كه در قرآن آمده است و گاهي محور اين بحث، سؤالي است كه براي ما ايجاد شده و مي خواهيم جوابش را از قرآن تحويل بگيريم؛ مانند: «رستگاران چه كساني هستند؟»، «سر سعادت ابدي چيست؟»، «شئون پيامبران كدام است؟» و «حكمت بعث پيامبران چيست؟» اينها سؤالاتي هستند كه در ذهن ما ايجاد مي شوند و به دنبال يافتن پاسخ آنها هستيم. از اين رو، بايد برويم جواب را از قرآن به دست آوريم. پس در تفسير موضوعي، محور بحث، موضوعي است كه ما انتخاب كرده ايم، تقديم و تأخيري هم اگر داشته باشد، از ناحيه همين موضوع است. اما در تفسير ترتيبي خود آيه تعيين كننده است و تقديم و تأخير هم به حساب تقديم و تأخيري است كه در خود آيات آمده است. ¤ اركان و مؤلفه هاي تفسير موضوعي از نگاه حضرت عالي چيست؟ چون بعضي از مفسران نقش معارف بيروني را در تفسير موضوعي دخيل مي دانند و بعضي ديگر اين نقش را قبول ندارند و تنها آنچه را در قرآن و يا حداكثر در روايات آمده است ملاك قرار مي دهند. - من گمان مي كنم كه اين سؤال اختصاص به تفسير موضوعي ندارد؛ ما بايد مطالب عقلي و فلسفي و مطالب علمي و تجربي و مطالب تاريخي را در تفسير -چه ترتيبي و چه موضوعي- دخالت دهيم. اين روش تفسير است. ما اگر چيزي به عنوان مشخصات تفسير موضوعي مي گوييم قاعدتاً بايد چيزهايي باشد كه در تفسير ترتيبي نباشد و اختصاص به روش تفسير موضوعي داشته باشد، وگرنه مي توانيم بگوييم ما اركان تفسير صحيح چيست؟ يا بگوييم: روش صحيح تفسير -اعم از ترتيبي و موضوعي -چيست؟ و بعد بگوييم: كدام يك از اينها اختصاص به تفسير ترتيبي دارد و كدام يك اختصاص به تفسير موضوعي؟ بنابر اين، اگر بخواهيم از مشخصات تفسير موضوعي بحث كنيم، بايد از چيزهايي باشد كه از مشخصات تفسير ترتيبي نباشد، بلكه خاص تفسير موضوعي باشد. حقيقتاً بيان كردن اين مؤلفه ها و مشخصه ها كار دشواري است و بنده هيچ وقت خودم چنين كاري نكرده ام و كسي را نيز نديده ام كه دقيقاً اين كارها را انجام داده باشد. كما اينكه روش صحيح تفسير- با اينكه بيش از 21 قرن سابقه دارد- از ديدگاه شيعه يا سني از جهات مختلف دقيقاً تدوين نشده است. البته در اين اواخر كساني درصدد انجام اين كار بر آمدند، وگرنه از زمان شيخ طوسي تا به حال كه اين همه تفاسير گسترده داريم كسي روش تفسير را تنظيم نكرده است. در واقع، روش، «روش مستقيم» است. فرد يك وقت مي خواهد ادبيات و گرامر زبان را ياد بگيرد؛ مثلا ببيند فعل قياسي و يا سماعي چه نوع فعلي است و گاهي هم مي خواهد قواعد را در ضمن مكالمه ياد بگيرد كه اين روش مستقيم است عملاً مفسران ما روش تفسيري خودشان را به صورت مستقيم بيان كرده اند. مثلا، تفسير تبيان يا تفسير مجمع البيان را كه نگاه مي كنيم، مي بينيم روش تفسير درهمه سوره ها يكنواخت اعمال شده است و معناي لغات، اعراب، اقوال و مفسران و روايات را آورده اند. اين را مي توان به عنوان يك روش استناد كرد. اما اينكه خودشان بيان كرده باشند كه ما در تفسير چه كارهايي بايد انجام دهيم، چه تعداد قاعده را بايد رعايت نماييم و از كجا شروع و به كجا ختم كنيم، لااقل بنده نديده ام. در تفسير موضوعي نيز چنين است، از آن زماني كه تفسير موضوعي رايج شده است. ما روش خاصي را درنظر نداشتيم كه بگوييم- مثلاً -پنج اصل دارد و سير آن هم اين است كه بايد از اينجا شروع كنيم و به آنجا ختم نماييم؛ بلكه بنا گذاشتيم موضوعاتي را از قرآن استخراج كنيم- كه اين مسئله تاريخچه مفصلي دارد. اينكه انگيزه چه بوده و چطور شد كه دراين وادي افتاديم و چه تحولاتي صورت گرفته است. جنبه تاريخي دارد. به هر حال، لااقل من ادعا نمي كنم كه بگويم روش مضبوط و مدوني را در ذهن خودم دارم. اينكه عرض كردم تفسير موضوعي به دو معنا به كار مي رود، يك اثرش اينجا ظاهر مي شود. يك وقت مطلب و سؤالي به ذهن ما آمده كه نه سابقه و لاحقه اي دارد و نه ارتباطي به موضوعات ديگر. فقط مي خواهيم يك موضوع را بررسي كنيم. فرض كنيد «حجاب در اسلام»؛ يعني از نظر قرآن مي خواهيم حجاب را بررسي كنيم. براي اين كار، كافي است آياتي را كه به نحوي به حجاب ارتباط دارد بررسي نماييم. اينكه با چه روشي اين كار را بايد انجام داد، درپاسخ ها عرض خواهم كرد كه يك روش، مشترك همه ابواب تفسير است. يك وقت هم سوال اين است كه اگر كسي بخواهد كل قرآن را تفسير موضوعي كند، چه روشي را بايد به كار ببرد؟ علاوه بر اين روش هايي كه در اجزاء قرآن مي آيد، يك نظمي بايد براي كل مطالب قرآن در نظر بگيرد كه از كجا شروع كند. آنجاست كه اين مسئله مطرح مي شود كه بين موضوعات تقدم و تأخر و ترتب هست؛ يك موضوع جزئي از موضوع ديگري است، يك موضوع مصداقي از موضوع عام تري است. يك موضوع از مبادي موضوع ديگري است و... اگر اين ترتيب بين اين موضوعات رعايت شود. اين نظم مي تواند كمك كند به اينكه تفسير همه آيات و تفسير موضوعي براي همه مطالب، موفق تر شود؛ ولي اين امر در تفسير موضوعي براي يك موضوع، معنا ندارد. مثلاً ما مي خواهيم نظر قرآن را در موضوع حجاب به دست بياوريم، براي اين امر، تنها آيات حجاب را بررسي مي كنيم. اما اينكه حجاب با حقوق زن چه ارتباطي دارد؟ با رابطه متقابل زن و مرد در زندگي چه ارتباطي دارد؟ در بينش اسلام قوام زندگي اجتماعي به مرد است يا زن؟ آيا حقوق زن و مرد درعرض هم هستند با يكي بر ديگري تقدم دارد؟ از جمله مسائلي هستند كه ربطي به مسئله حجاب ندارند. اما در تفسير كل موضوعات بايد ارتباط بين موضوعات را درنظر بگيريم. اگر اين مجموعه موضوعات اجزاي يك كل هستند، سعي كنيم اين دو را به عنوان جزئي از كل درنظر بگيريم. و اگر اينها يك خاصي از يك عام و يا يك جزئي از يك كل هستند- با توجه به اينكه اگر كلي حل شود، جزئي خود به خود عمل مي شود. و اگر بين اينها ترتبي باشد و يكي مقدمه اي براي اثبات ديگري يا مقدمه ثبوتي يا اثباتي است، آن ترتيب اقتضا مي كند اول از مقدمه بحث كنيم و سپس از ذي المقدمه، تا دوباره به مقدمه برنگرديم. اين ترتيب ها كه از كجا شروع كنيم و به كدام موضوع بيشتر اهميت دهيم، در تفسير موضوعي كل قرآن مطرح مي شود، اما در ماهيت تفسير موضوعي دخالتي ندارد. ¤ درباره آيات الاحكام چه نظري داريد؟ «آيات الاحكام» نيز از مصاديق تفسير موضوعي است كه معناي جزء نگر دارد. از زمان هاي خيلي قديم، و در عصر خود ما نيز از مرحوم مقدس اردبيلي يا ديگران، نمونه هايي از آيات الاحكام يا ديگر مصاديق تفسير موضوعي وجود دارد. حالا اينكه روششان چيست، آيا فقط به خود آيات اكتفا مي كنند يا به روايات هم سر مي زنند و يا اصلاً بحث فقهي را آنجا مطرح مي كنند، اين امور مربوط به روش هاست و فرقي نمي كند تفسير موضوعي باشد يا ترتيبي؛ ولي به طور كلي، در آيات الاحكام ما مي خواهيم- مثلاً - آيات مربوط به «صلاه » يا آيات مربوط به «طهارت» را به صورت تفسير موضوعي بحث كنيم، و آيه يا سوره اي را به يك ترتيب خاصي لحاظ نمي كنيم تا پيش برويم. آيات الاحكام اين گونه هستند. تفسير موضوعي جزء نگر به سؤالاتي كه در ذهن ما پديد مي آيد پاسخ قرآني مي دهد. اين سؤالات گاهي از فقه است، گاهي از اخلاق، گاهي از فلسفه، گاهي از خداشناسي، گاهي از قيامت، و... اما در تفسير كل نگر كه مي خواهيم ديدگاه قرآن را درباره تمام موضوعات مطرح در قرآن كريم به دست آوريم، اگر ترتيب را بين موضوعات رعايت كنيم، موفق تر بوده و نتيجه گيري بهتري خواهيم داشت. آن موقع، سؤال ديگري مي شود كه چه ترتيبي را رعايت كنيم؟ طبعاً اختلاف سليقه ها، اختلاف ذهنيت هاي اشخاص و امثال اينها دخالت دارد.        /1001/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 287]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن