محبوبترینها
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826005947
تاريخ مطبوعات
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : تاريخ مطبوعات magmagf04-11-2006, 06:42 AMروزنامه ارتباط و يا «ريليشن» در ماه ژوئن سال 1605 در شهر استراسبورگ آلمان آن زمان و فرانسه امروز پا به عرصه وجود نهاد. ريليشن نخستين روزنامه جهان نبوده است، ولي اولين نشريه عمومي است كه اختصاص به اخبار دربار پادشاه، دولت محلي و مدح اين و آن نداشت، و همه گونه مطلب درباره هركس را كه احساس مي كرد كاري كرده و يا اين مي توانسته كاري بكند ولي نكرده بود منتشر مي ساخت و نشريه اي بود فروشي و با بهاي معين. تاريخچه انتشار روزنامه در جهان خيلي قديمي تر از «ريليشن» است. در زمان حكومت ژوليوس سزار (دوهزار و اندي سال پيش) به ابتكار او روزنامه اي در شهر رم منتشر مي شد به نام «اكتا ديوما» كه در آن در آغاز كار، تنها كارها و تصميمات سزار درج مي شد كه بعدا فعاليت هاي سنا و دولت هم بر آنها اضافه شد. اين نشريه دستنويس براي مطالعه باسوادها در چند نقطه عمومي شهر و در جايي محفوظ از باد و باران نصب مي شد. در سده سوم ميلادي، به ابتكار اردشير پاپكان شاه وقت ايران، كارنامه اي تحت نام «روزنامك (ك = ه)» فعاليت هاي انجام شده دربار، دولت و موبدان موبد (روحاني ارشد آيين زرتشت كه اين آيين، از سوي اردشير دين رسمي ايران اعلام و وارد امور دولت شده بود) را درج و براي مقامات و رجال خاصي ارسال مي شد (بمانند نشريه ويژه خبرگزاري هاي دولتي). اين كار تا اواسط حكومت خسرو پرويز ادامه داشت. در سال 713 ميلادي (نزديك به يك قرن پس از توقف روزنامك دولتي ايران) در پكن (شهر بيژينگ پايتخت چين) روزنامه اي به همان شكل روزنامك ساسانيان انتشار يافت. با اين تفاوت كه گاهي هم مطلبي مربوط به مردم عادي داشت. اين نشريه كه نخست دستنويس بود بعدا به صورت چاپ بلوكي (مهر) منتشر مي شد. به اين ترتيب كه مطالب بر تخته نوشته مي شد و اطراف نوشته را خالي مي كردند و به صورت مهر در مي آوردند، آن را به مركب آغشته مي كردند و روي كاغذ مي زدند و تكثير مي كردند. چيني ها قبل از آن با ساخت كاغذ و مركب آشنا بودند. در دائرة المعارف كتاب و چاپ، نام اين روزنامه «كاي يووان» نوشته شده است كه گويا از نام ماه انتشار آن گرفته شده است. سپس نوبت به «ريليشن» رسيد كه «يوهان كارولوس» آن را در نخستين هفته از ماه ژوئن سال 1605 در استراسبورگ به دست چاپ سپرد و مادر روزنامه هاي امروز بشمار مي رود. در سال 1621 در لندن نشريه عمومي «كورنت» به چاپ رسيد. نخستين روزنامه به زبان فرانسه «گازت» بود كه در سال 1631 كار انتشار آن آغاز شده بود. در سال 1646 در سوئد روزنامه اي به نام « پست اينريكس تيدنينگار» انتشار يافت كه پس از 359 سال، همچنان منظما منتشر مي شود. از سال 1701 روزنامه نگاري امر عادي و به تدريج به صورت يك حرفه درآمد و داراي اصول و قاعده شد و بعدا عنوان قوه چهارم دمكراسي را به خود اختصاص داد كه يكي از تكاليف آن دفاع عمومي از ملت و وطن است. سالهاست كه انجمن جهاني روزنامه ها ( اختصارا: وان) كنوانسيون سالانه خود را به مناسبت ولادت روزنامه «ريليشن» در شهر استاسبورگ برگذار مي كند. در جلسات اين كنوانسيون آمار و مشكلات و پيشرفتهاي روزنامه نگاري چاپي در سال پيش از آن بررسي و مورد بحث قرار مي گيرد. در كنوانسيون امسال 1300 ناشر و مدير روزنامه از 81 كشور شركت كرده اند. طبق آمار رسمي اين انجمن، در سال گذشته (2004) در سراسر جهان شش هزار و 580 روزنامه (يوميه كه دست كم هفته اي شش شماره منتشر كنند) ادامه حيات مي دادند و هر روز اندكي بيش از 395 ميليون نسخه فروش داشتند (تعداد چاپ مورد نظر نيست). اين انجمن، متوسط حداقل تيراژ هر روزنامه را در آن سال اندكي بيش از 60 هزار ذكر كرده كه كمتر از آن، مگر در نقاطي كه جمعيت بالغ و باسواد كمتر از سيصد هزار تن باشد، علامت بيماري روزنامه اعلام شده است. طبق اين آمار، درصد روزنامه خوان در ژاپن بيش از هر كشور ديگر و برابر 64 درصد كل بزرگسالان است و پر تيراژترين روزنامه هاي جهان نيز در همين كشور منتشر مي شوند. در مقايسه، اين درصد در آمريكا 23 است. در هر روز 85 ميليون چيني، 72 ميليون هندي، نزديك به هفتاد ميليون ژاپني و 57 ميليون آمريكايي روزنامه مي خرند. در سال گذشته، روزنامه ها در اروپا يك و چهار دهم درصد و در آمريكا دو دهم در صد تيراژ خود را از دست داده بودند. رقابت وبلاگها و راديو ـ تلويزيون باعث اين شكست بوده است. كنگره پنجاه و هفتم ژورناليست ها (ژورنال به معناي محل ثبت رويدادهاي جاري و تاريخ محل ثبت وقايع گذشته و اين دو حرفه، قلمرو واحد دارند) كه سال گذشته در استانبول برگذار شده بود توصيه كرده بود كه روزنامه ها بكوشند كه مكمل راديو ـ تلويزيون و وبلاگها باشند و مطالبي منتشر كنند كه آن رسانه ها قادر به انتشار نباشند و رقابت را شديدتر كنند كه برخي روزنامه ها در اين مسابقه شكست خوردند. سال گذشته به مفسران و مقاله نگاران و اصحاب ستونهاي ثابت (روزنامه نگاران قديمي) توصيه شد كه مطالب خود را نخست به روزنامه بدهند و بعد در سايت (وبلاگ خود) درج كنند، ولي اين تدبير هم زياد موثر واقع نشد زيرا كه يكي دو روز صبر كردن براي درج مطلب در وبلاگ مسئله را حل نمي كند. تنها راهي كه براي روزنامه ها باقي مانده ابتكار تازه و از دست ندادن روزنامه نگاران ماهر و با تجربه است. magmagf04-11-2006, 06:44 AMشما، "خواننده لوموند"ي شما اگر آدم عصا قورت داده اي باشيد كه فقط از برنامه هاي تلويزيون مشتري پروپاقرص اخبار، بويژه اخبار سياسي هستند. اهل مطالعه هستند، از كودكي با كتاب و كتابخواني برزگ شده اند. روزنامه نگاري عامه پسند popular journalism را روزنامه نگاري زرد مي خوانيد و آن را دور از شان آدمهاي متشخص قلمداد مي كنيد. روزنامه خوب از نظر شما آن است كه صفحه حوادث نداشته باشد. در صفحه ورزش به تنيس بپردازد و كمتر فوتبال و در سياست حول و حوش دولت بچرخد و در امور بين الملل سنگين و با وقار باشد؛ رفيق دبيركل سازمان ملل و همتاي روساي جمهور. براي آنكه به ساحت شما توهين نكرده باشم، اسم شما را مي گذارم: "خواننده لوموند"ي شما، "خواننده سان"ي شما اگر يك آدم عصا قورت داده نباشيد كه سريال هاي آبگوشتي هم نگاه مي كنند و وقتي قرمز و آبي فوتبال بازي دارند به استاديوم مي روند و جماعت100هزار نفري را تشكيل مي دهند، خيلي اهل مطالعه نيستند، به دليل شرايط محيطي، ژنتيكي، خانوادگي يا هر دليل ديگري كه بتوان عنواني براي آن انتخاب كرد، خيلي فرصت مطالعه نداشته اند، كتابخوان بار نيامده اند، روزنامه نمي خوانند و اگر بر حسب اتفاق به سمت روزنامه بروند ازميان روزنامه ها حوادث و ورزش را انتخاب مي كنند. و اگر روزنامه هاي نيمه وزين بدسشان برسد اول به سمت اخبار سرگرمي آن هجوم مي برند، براي آنكه به ساحت شما هم توهين نشده باشد عوام، خطابتان نمي كنيم، بلكه مي گوييم : توده. يك روزنامه هم برايتان انتخاب مي كنيم : "خواننده سان"ي من، روزنامه نگار واترگيتي من، يك روزنامه نگار واترگيتي هستم. اگر اجازه بدهيد، مي توانم ظرف دو روز پته همه مسئولان را بريزم روي آب. من، روزنامه نگار مسئول من يك روزنامه نگار سنگين و رنگين هستم، اگر به من بگويي دو خط خبر تهيه كن ممكن است بلد نباشم . يا طي ده سال سابقه كاري خودم يك بار يك خبر يا گزارش ميداني تهيه نكرده باشم، ولي مقاله خوب مي نويسم.چون اهل فكرم. مهم نيست كه چگونه مي نويسم، مهم اين است كه از يك مقدمه شروع مي كنم و كار را تا انتها پيش مي برم. و با يك توصيه يا رهنمود آن را به اتمام مي رسانم. به لحاظ بينش روزنامه نگاري مخالف هرگونه اخبار سرگرمي هستم. اعتقاد دارم روزنامه بايد سنگين و با وقار باشد. توجه مردم را به مسائل مهم جلب كند. وقتي مي بينم كه 22 نفر آدم گنده دنبال يك چرم باد كرده مي دوند، و عده اي بي كارتر از آنها با ولع به تماشا مي نشينند، رگ هاي گردنم از عصبانيت متورم مي شود. رسالت من اين است كه مردم را از جهل و ناداني نجات دهم من، روزنامه نگار واقع بين من يك روزنامه نگار واقع بين هستم. اعتقاد دارم روزنامه فقط بايد بفروشد. من هم كاسبم، درست مثل بنگاهي اتوموبيل يا يك دلال ارز و سكه، لذا رسالت مسالت را ول كن. زندگي خرج دارد، اگر خبر جنايي مي فروشد، برويم سمت آن ،اگر مي شود يك داستان تخيلي را مبدل به خبر كنيم، پس چرا معطلي؛ فروش، تيراژو درآمد را عشق است. كمي تعمق هميشه به عنوان يك روزنامه نگاردر يك تناقض حرفه اي بسر برده ام. وقتي كه صفحه اول روزنامه هاي زرد را سر چهار راه ها ديده ام كه فرياد مي زنند دختران فراري يا مردي كه همسرش را فروخت يا قاتلي كه گوشت قربانيان را مي خورد. از شغلم به عنوان روزنامه نگار سرخورده شده ام. وقتي تيتر روزنامه هاي به اصطلاح وزين را مي بينم كه همه اش قلمبه گويي است دچار ياس شده ام. به نظر شما چه بايد كرد؟ شايد يك اعتراف كوچك ، در كليساي خردنامه - كه خواننده خاص دارد- ايراد نداشته باشد؛ من به عنوان كسي كه همزمان در روزنامه كار مي كند ، و در دانشگاه به اصطلاح روزنامه نگار تربيت مي كند،نسبت به كاركرد توسعه بخشي رسانه ها در كشور خودمان به ترديد افتاده ام.چراي اش را نپرسيد، روزنامه نگار و خواننده روزنامه در كشور ما غالبا محصول مثال هايي است كه زده شد. روزنامه نگاري ما مريض است. در چنين شرايطي پرداختن بحث روزنامه نگاري زرد اصولا چشم بستن برواقعيت هاي مهم تر در بحث آسيب شناسي رسانه هاي ايران است. ممكن است شما بدرستي بگوييد كه قرار ما اين نبوده كه رسانه هاي ايران را آسيب شناسي كنيم، بلكه مي خواهيم درباره گونه اي از رسانه ها بحث كنيم. در اين صورت من به شما مي گويم روزنامه نگاري زرد yellow journalism يا روزنامه نگاري تابلوئيد يعني روزنامه بد، با لحني پوپوليستي ، روزنامه اي كه هيجانات كاذب را ترويج مي كند،هوچي گر است، بي ظرفيت و بي مسئوليت است، به عبارتي روزنامه اي كه پايين ترين سطح سليقه عمومي را ارضاء مي كند. اگر ما در جايگاه نقد بنشينيم بايد در مقابل اين روزنامه اي كه هر چه بدي است بدرستي نثارش مي كنيم .يك خوب هم بتراشيم. تعريفان از روزنامه خوب چيست؟ روزنامه اي كه وزين باشد، سنگين باشد، تحليل گر باشد، به مسائل مهم جامعه توجه كند. به عبارتي روزنامه اي كه بالاترين سطح سليقه عمومي را ارضاء كند. خب، خواننده اش كجاست؟ (كسي كه 50 رمان 1000 صفحه اي مطالعه كرده باشد، يك رمان 200 صفحه اي را درسته مي بلعد. و كسي كه 5 داستان كوتاه در عمرش نخوانده است ممكن از خواندن يك ستون روزنامه رودل كند.) ما متاسفانه هر يك از اين دو تعريف را زماني كه مي خواهيم عملياتي كنيم دچار مشكل مي شويم. نه روزنامه زرد مي توانيم توليد كنيم كه اگرمي توانستيم بايد تيراژ ميليوني مي داشتيم، نه قادريم روزنامه وزين توليد كنيم. مي پرسيد، چرا؟ به اين دليل كه چيزي به نام اقتصاد رسانه نداريم، فرهنگ رسانه اي مان ضعيف است. چه بايد كرد؟ به عقيده من، مدارس روزنامه نگاري و روزنامه نگاران ما و روشنفكران جامعه بايد بنشينند و درباره اينكه ما كجا قرار داريم و كجا بايد برويم فكر كنند.كاركرد هاي رسانه اي بايد دوباره بازخواني شوند. اگر به كاركرد رسانه به عنوان بازوي فرهنگي قوي در جامعه اعتقاد داريم، بايد فكري براي آن صورت گيرد. روزنامه نگار فرهيخته، خواننده فرهيخته مي خواهد، خواننده فرهيخته ممكن است، روزي روزنامه نگارفرهيخته شود. با اين وجود بايد ابتدا خواننده اي وجود داشته باشد. اين خواننده كجاست؟ اگر خواننده اي را يافتيد بايد نوشته اي قابل خواندن به دست او بدهيد. اين مطلب كجاست؟ روزنامه نگاري زرد محصول جامعه آمريكايي قرن 19 است. محصول خوشفكري! گروهي است كه مي خواسته اند از اين طريق پول درآورند. و موفق هم بوده اند. ما مي خواهيم از منظر خودمان به نقد چيزي بپردازيم كه محصول زمان و مكان ديگري است. ما از منظر ايدئولوژيك خودمان آستانه زرد بودن را بالا برده ايم. به همين دليل استاندارد موجود در ايران با روزنامه هاي وزين امروزي غرب متفاوت است و شايد اگر رسانه اي در ايران، صفحه اولش را مثل گاردين يا واشينگتن پست ببندد، ممكن است متهم به زرد شدن شود. همانطور كه گفته شد، روزنامه زرد روزنامه بد است، اما آستانه زرد بودن كجاست؟ مهم است كه به يك تعريف مشترك برسيم. در نقد روزنامه زرد به نكات مثبتي هم مي رسيم كه روزنامه نگار ايراني بايد به آن توجه كند. - روزنامه زرد مي فروشد. - به دليل طبيعت پوپوليستي مي تواند عرصه چايگزيني براي گفت و گوي عمومي درنظر گرفته شود كه در آن انتقاد از نخبگان سياسي و همچنين انواع مرسوم بحث هاي اجتماعي ،نقش اصلي را بازي مي كند. - قادر است كه اجتماع را گسترش دهد و امكان دريافت خبر را براي گروه هايي فراهم كند كه پيش از آن هدف مطبوعات معتبر نبوده اند. - مي تواند باعث ظهور شكل هاي جديد مقالات روزنامه نگاري شود كه بيشتر در دسترس خوانندگان باشند و كمتر مراعات قدرت مرسوم را بكنند . - توسل به احساسات كه در روزنامه نگاري تابلوئيد رايج است و اغلب مورد انتقاد قرا گرفته، از طريق مخاطب قرار دادن حواس و احساسات - و با تعديل آن به تكنيك هاي نرم خبر- در واقع مي تواند عقل و شعور، برانگيزنده مشاركت سياسي باشد. - و... آسيب شناسي روزنامه در ايران به ما مي گويد، در برخورد با واژه روزنامه نگاري زرد با توجه بي علاقهگي سطح مطالعه در ايران و سطح رسانه مداري از سوي مديران رسانه ها، بايد با احتياط بيشتري برخورد كرد. من هوادار روزنامه نگاري زرد نيستم و با صداي بلند فرياد مي زنم؛ روزنامه زرد، يعني روزنامه بد، اما مراقب باشيم روزنامه نگاري كم خاصيت را با روزنامه نگاري وزين اشتباه نگيريم. http://tavakoli.eprsoft.com/archives/2006/09/post_515.html magmagf06-11-2006, 06:19 AMنويسنده، مدرس و خبرنگار سال و محل تولد: 1252 هـ.ق. - كاشان سال و محل وفات: 1342هـ.ق. زندگينامه: وی "فرزند ميرزا آقاخان" بود و در "كاشان" به دنيا آمد. "خانبابا مشار"، در "مؤلفين كتب چاپي"، سال تولد وي را (1294 هـ.ق.) آورده است. علوم مقدماتي، ادبيات فارسي و ادبي را در زادگاهش فراگرفت و پس از آن به "هندوستان" رفت و در آن جا زبان انگليسي را فراگرفت. سپس جهت ادامه تحصيلات عالي راهي انگلستان شد و در "دانشگاه كمبريج" به آموختن تاريخ جهان و ادبيات انگليسي پرداخت. "شيباني" با "ادواردبراون"، مستشرق معروف، آشنا و با معرفي او در دانشگاه كمبريج به تدريس زبان فارسي مشغول شد. او در (1327 هـ.ق.) به ايران بازگشت و در مدرسه "دارالفنون" به تدريس زبان انگليسي پرداخت و همچنين مدتي رياست مدرسه سياسي را كه "مشيرالدوله" بنيان نهاده بود، به عهده گرفت. وحيدالملك حدود (1322 هـ.ق.) خبرنگار روزنامه ی "تايمز" انگليس بود و مقاله ها و خبرهايي درباره ی جنبش مشروطيت به آن روزنامه مي فرستاد. شيباني نمايندگي مجلس شوراي ملي را از طرف مردم تهران در چند دوره عهده دار بود. همچنين وي مدتي وزارت پست و تلگراف، معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه را بر عهده داشت. او پس از كناره گيري از سياست در دانش سراي عالي به تدريس رشته ی تاريخ پرداخت. وحيد الملك در "تهران" درگذشت. آثار: "تاريخ عمومي قرون وسطي" در سه مجلد magmagf07-11-2006, 06:16 AMمعلم، مشاوره، پژوهش گر، خبرنگار، گزارشگر سال و محل تولد: 1324 - تهران زندگينامه: او در سال 1324 در تهران متولد شد، او دارای مدرك كارشناسی در رشته روانشناسی و مجسمهسازی و همچنین كارشناسی ارشد مشاوره میباشد. زمینههای فعالیت او زاز جمله سفالگری و نقاشی است. او عضو هیات مدیره گروه آبی بیكران هنر است و با مجلات زن روز، پگاه، ندا، ادبیات داستانی و پیام زن همكاری دارد. در سال 64 در بخش ادبیات دفاع مقدس تقدیر شد و جایزه خود را از وزیر ارشاد وقت آقای خاتمی دریافت كرد. آثار: آن روز كه عمه خورشید مرد، ای كاش گل سرخ نبود، شب و قلندر، سرود اروندرود، راز لحظهها، گزیده ادبیات معاصر (دفتر 16)، كیمیاگران نقش، بوی خاك. در دست انتشار: مقایسه شخصیتهای كتابهای مثنوی معنوی و كمدی الهی دانته (مشترك با خانم دكتر سازور) magmagf07-11-2006, 06:22 AMداستان نویس و روزنامه نگار سال و محل تولد: 1349 - کرمان زندگينامه: سال1349در کرمان متولد شد. فعالیتهای او شامل داستان نویسی و روزنامه نگاری است. از سال 1369 به عنوان داستان نویس فعالیت فرهنگی خود را آغاز کرد و در حال حاضر با دفتر هنر و مقاومت همکاری می کند. آثار: فرمانده من ، خداحافظ کرخه ، عقاب کویر ، بلوچ گریه نمی کند ، بهشت برای تو ، ایرج خسته است ، یک آسمان منور ، مین نخودی ، تندرهای ابابیل ، آخرین سوار سر نوشت ، آقای شهردار ، داستان بهنام ، فرزندان ایرانیم ، مرد ، تولد یک پروانه ، رفاقت به سبک تانک ، لحظه جدایی من ، آخرین گلوله سرخای ، مترسک مزرعه آتشین ، دوستان خداحافظی نمی کنند ، جام جهانی در جوادیه ، سلحشوران امیر خیز . magmagf09-11-2006, 04:12 AMنمايشنامه نويس و روزنامه نگار سال و محل تولد: 1250هـ.ش. - سال و محل وفات: 1297 هـ. ش. زندگينامه: وی فرزند "ميرزا علي اميرالامرا" بود و تحصيلات خود را در مدرسه ی "دارالفنون" فراگرفت و با زبان فرانسه آشنا شد و بعد از آن به خدمت دولت درآمد و چندي نيز حكومت "مازندران"، "عراق" و "گلپايگان" را به عهده داشت. او در (1325 هـ.ق.) روزنامه ی "صبح صادق" را در "تهران" منتشر كرد. "مؤيدالممالك" از آزادي خواهان و مشروطه طلبان به شمار مى رفت و روزنامهاش بعد از بمباران "مجلس شوراي ملي" مورد غارت قرارگرفت. وي پس از مدتي در "بادكوبه"، "بخارا"، "سمرقند" و "مصر" متواري بود. "فكري" پس از بازگشت به ايران روزنامههاي "پليس ايران" و "ارشاد" را منتشر نمود. او در "تهران" درگذشت. آثار: نمايشنامههاي: "سيروس كبير"، "سرگذشت يك روزنامه نگار"، "عشق پيري"، "حكام قديم و حكام جديد" و "سه روز در ماليه" است، كه آن ها را براي كمك به روزنامه ی "ارشاد" و با همكاري شركت نمايش عالي ارشاد به نمايش گذاشت magmagf10-11-2006, 03:43 AMاز نتايج يك بررسي ( survey ) كه در سه ماه مارس، آوريل و مه 2004 در 14 كشور بعمل آمده بود چنين بر مي آيد كه مردم دهه اول قرن 21 خبرهاي فوري (سپات نيوز) را از راديو ـ تلويزيونها به دست مي آورند تا روزنامه ها. اين راديوها اينك در سلفون(موبايل)، ساعت مچي و حتي در قلم تعبيه شده اند و بسياري از اين ابزارهاي اطلاع رساني به محض دريافت يك خبر نو ، با بوزر فرد را متوجه آن مي سازند. فروش تلويزيونهاي جيبي نيز در حال افزايش است. طبق اين بررسي، منبع ديگر؛ موسسات جمع آوري اخبار و نظرات (مقالات) هستند كه آنها را سريعا براي مشتريان خود به «اي ميل» آنان ارسال مي دارند. اين موسسات كه همان دفاتر « بريده جرايد » سابق هستند برحسب تقاضاي مشتريان، اخبار و نظرات را « شخصي » مي كنند و ارسال مي دارند. بنابراين، يك فرد هر آن از همه مطالبي كه در طلب آنهاست و در رسانه هاي سراسر جهان انتشار يافته اند آگاه مي شود. در گزارش نتيجه گيري اين « سوروي » چنين آمده است : در شرايط قرن21 ، مشتريان روزنامه ها كساني هستند كه طالب گزارشهاي تحليلي ، مقالات، نامه هاي مردم، ميزگرد ها، مصاحبه هاي خياباني، كسب نظر پيرامون يك موضوع، يك طرح و يك اقدام، و گزارشهاي مربوط به جزئيات زندگي و فعاليتهاي جوامع شهري هستند . به اين ترتيب مردم دهه قرن 21 از روزنامه همان را مي خواهند كه پدرانشان از مجله مي خواستند. كاريكاتور چيزي نيست كه بشود آن را از طريق ابزارهاي تازه اطلاع رساني مثلا سلفون و اي ـ ميل به دست آورد و يا خاطرات افراد و تصوير هاي قديمي. كاركنان تحريري روزنامه ها بايد سراغ اين نوع مطالب بروند. magmagf16-11-2006, 06:45 AMنويسنده، روزنامه نگار و شاعر سال و محل تولد: 1317هـ.ق. - شيراز زندگينامه: وی فرزند "حسام الاطباء" بود و در "شيراز" متولد شد. پس از پايان تحصيلات ابتدايي و متوسطه، در مدرسه ی نظامي به تحصيل فنون نظامي پرداخت و سپس به تدريس علوم طبيعي و رياضي در دوره ی متوسطه مشغول شد و مديريت مدرسه ی ابتدايي و متوسطه ی "فارس" نيز به او محول گرديد. وي "مؤسسه ی ورزش" و "باشگاه فوتبال" و "پيشاهنگي" را تأسيس كرد و به علت آشنايي با علم موسيقي و نت اروپايي سرودهاي وطني كه برخي از آهنگ هايش نيز ساخته خود او و بعضي مطابق نغمههاي اروپايي بود براي محصلان ساخت. پازارگاد، با گرفتن امتياز مجله ی "پازارگاد" يك سال و نيم به انتشار اين مجله در "شيراز" پرداخت، و روزنامه ی "خورشيد ايران" را كه قبلاً در سال (1302 هـ.ش.) منتشر كرده و در سال (1303هـ.ش.) توقيف شده بود، دگربار در سال (1321هـ.ش.) انتشار داد. پازارگاد علاوه بر نشر روزنامه و مجله، كتاب هایي را هم منتشر كرد. آثار: : "سرود و ورزش"؛ "پنج قصيده"؛ "ميكروسكوپ و ميكروسكوپي"؛ "تعليم وتربيت پيشاهنگي- اصول پيشاهنگي"؛ "آينده باختر"؛ "تاريخ فلسفه سياسي"؛ "مكتب هاي سياسي"؛ "فلسفه نوين تاريخ"؛ "باده بى خمار". magmagf21-11-2006, 02:47 AMداستان نویس و روزنامه نگار سال و محل تولد: 1349 - کرمان زندگينامه: سال1349در کرمان متولد شد. فعالیتهای او شامل داستان نویسی و روزنامه نگاری است. از سال 1369 به عنوان داستان نویس فعالیت فرهنگی خود را آغاز کرد و در حال حاضر با دفتر هنر و مقاومت همکاری می کند. آثار: فرمانده من ، خداحافظ کرخه ، عقاب کویر ، بلوچ گریه نمی کند ، بهشت برای تو ، ایرج خسته است ، یک آسمان منور ، مین نخودی ، تندرهای ابابیل ، آخرین سوار سر نوشت ، آقای شهردار ، داستان بهنام ، فرزندان ایرانیم ، مرد ، تولد یک پروانه ، رفاقت به سبک تانک ، لحظه جدایی من ، آخرین گلوله سرخای ، مترسک مزرعه آتشین ، دوستان خداحافظی نمی کنند ، جام جهانی در جوادیه ، سلحشوران امیر خیز . magmagf21-11-2006, 02:50 AMپاسخ اين است كه ما ايرانيان، هيچگاه روزنامه كامل نداشته ايم. تا شهريور 1320 كه روزنامه هاي ما دولتي نگار بودند و از اصول و روشهاي درست روزنامه نگاري هم آگاهي نداشتند. بعد از شهريور 1320 تا پايان جنگ دوم كه وطن ما تحت اشغال نظامي و م سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 724]
-
گوناگون
پربازدیدترینها