واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مصاحبه ی مفصل با " علی کردان" مرد نام آشنای همه افراد بالای 2 سال ایرانی. ....بعد از اين كه حضرت آقا، آقاي لاريجاني را به سمت رئيس صدا و سيما منصوب كردند، عليرغم اين كه حضرت آقا به آقاي لاريجاني گفته بودند كه كسي را از وزارت ارشاد به صدا و سيما نبريد كه نفر بعد از شما كه آقاي ميرسليم بود، وقتي ميآيد وزارت ارشاد دچار كمبود نيرو نشود، ولي با درخواست ويژه آقاي لاريجاني از حضرت آقا راجع به من و آقاي پورنجاتي ما دو نفر همراه ايشان به صدا و سيما رفتيم و من 11 سال معاون اداري مالي سازمان صدا و سيما بودم تا آقاي دکتر احمدينژاد رئيس جمهور شدند. تا پيش از دوم خرداد ما چه در صدا و سيما و چه در وزارت ارشاد در زماني كه تحت مديريت آقاي لاريجاني كار ميكرديم، چون در افواه عمومي مسئولين و روشنفكران و آدم های طراز اول اينگونه وانمود ميشد كه آقاي دکتر لاريجاني برگزيده ی آقا ست در نتیجه وقتي آقاي لاريجاني از نهادي و يا وزارتخانهاي درخواستي ميكردند، همه آنها همكاري ميكردند و اصولا ما براي توسعه مشكلي نداشتيم، بنا بر این در آن دوران ما تلاش خودمان را ميكرديم، اما كار ويژهاي نميكرديم. تا اينكه دوم خرداد اتفاق افتاد و با رأي نياوردن آقاي ناطق نوري صدا و سيما هم در رأينياوردنبه لیست آقاي ناطق نوري پیوسته شد. نمی دونم روز سوم خرداد بود يا چهار خرداد رفتم اتاق آقاي لاريجاني ، ایشون خيلي گرفته بودند و رنگ به چهره ايشان نبود و بسيار ناراحت بودند. من هرچهقدر با ايشان شوخي كردم، از اين حالت درنيامد. حدود يك ساعتي طول كشيد، ايشان كپ كرده بودند و از آن حالت درنميآمدند، ميگفتند ما ديگر راديو – تلويزيون را نميتوانيم اداره كنيم، چون دوم خرداديها همه منابع مالي، تجهيزات و ساير نيازهاي ما را ميبندند و ما نميتوانيم كار كنيم. من به ايشان گفتم ببينيد آقاي لاريجاني شما در زماني كه وزير ارشاد بوديد و یکی دو سال اول صدا و سيما سوگلي رهبري بوديد و به اين دليل همه نهادها و وزارتخانهها با ما همكاري ميكردند و هنر پيشبرد كارها از ما نبود و الان كه دچار بحران شدهايم، ما بايد مديريت خودمان را در جامعه اثبات كنيم. من به ايشان گفتم دو كار مهم را من به شما قول ميدهم كه به نحو احسن برايتان انجام دهم و در اين دو هيچ مشكلي نداشته باشيم. 1- اين كه تامين منابع مالي سازمان را به عهده ميگيرم که شما ازش نگرانی 2- اين كه امثال مجاهدين انقلاب و جريانات ضدنظام نتوانند در سازمان اختلال و اغتشاش ايجاد كنند و همكاران ما در صدا و سيما را جذب كنند كه ايشان در جواب گفتند كه چرند نگو، شدنی نیست و نميشود و من گفتم آقاي لاريجاني استعفا فایده نداردو الان وقت كار است و بالاخره ايشان را راضي كردم تا من طرح اقتصادي خود را بنويسم و ايشان ملاحظه كنند كه ميشود اجرا كرد يا نه و با هزار زحمت ما به ايشان روحيه داديم و ايشان را از آشفتگي خارج كرديم. من طرح نوشتم كه با اجراي آن ما تا سال 1385 كل صدا و سيما را از بودجه دولتي كاملا بينياز ميكرديم، آن سال درآمد صدا و سيما 360 ميليون تومان بود، من گفتم 40 ميليارد تومان در آن سال درآمد ايجاد ميكنم، مديران ديگر صدا و سيما فكر ميكردند من ديوانه شدهام، مدير كل بازرگاني گفت كه نميشود و استعفا داد و رفت من آن طرح را اجرا كردم و در همان سال 50 ميليارد تومان به جای 40 میلیارد در آوردم از آگهيهاي بازرگاني و افزايش شركتهاي تبليغاتي و گرفتن كارهاي تبليغاتي درآمد ايجاد كردم. چند روز بعد از دوم خرداد يك نشريه چپی در زنجان يك خبر چاپ كرد كه ايثارگران صدا و سيما از بودجه صدا و سيما به ستاد تبليغاتي آقاي ناطق كمك مالي كردهاند. در صورتي كه ما يك ريال هم به آقاي ناطق كمك نكرده بوديم، چون اعتقاد داشتيم كه حرام است. آقاي لاريجاني در اثر اين خبر بسيار آشفته و به هم ريخته شده بودند. با من تماس گرفتند كه ماجراي اين خبر چيست كه من با توجه به اين كه به صحت عملكرد مالي صدا و سيما واقف بودم، به ايشان گفتم هر كس اين خبر را به شما گفته است (گُه) خورده است. ايشان گفتند مدير كل حراست سازمان گفتهاند، من گفتم پس ايشان (گُه) خوردهاند. جالب اين كه مدير حراست سازمان كه آقاي غفور بودند، در هنگام صحبت پيش آقاي لاريجاني بودند. آقاي لاريجاني به من گفتند كه بيا پيش من كه گفتم كار دارم و نميآيم، و چیزی که اصلا وجود خارجی ندارد برای چی تو هر روز وحشتت می گیرد.
بعد كه راجع به اين خبر تحقيق كرديم، ديديم كه جمعيت ايثارگران انقلاب اسلامي در انتخابات ميخواستند كه برای ستاد آقاي ناطق کار كنند و براي همين رفتند پيش آقاي محسن رفيقدوست تا از ايشان پول قرض بگيرند و آقاي رفيقدوست هم گفته بودند به ايشان كه پول ندارند و ايشان را معرفي كرده بودند به كارخانه «چيت ري» تا پارچه بگيرند. حالا یا از خود پارچه استفاده كنند و يا بفروشند و از محل آن به آقاي ناطق كمك كنند و بعدا پول پارچه چيت ري را بدهند. مدير كارخانه چيت ري هم گفته بود كه بدون چك به آنها پارچه نميدهد. مدير كل منابع انساني صدا و سيما كه آقاي تقوايي بودند و از اعضاي شوراي مركزي ايثارگران بودند، چك شخصي ميدهند به كارخانه چيت ري و بعد از انتخابات هم موعد چك ميرسد و چيتري چك را اجرا ميگذارند كه برگشت ميخورد و جلب آقاي تقوايي را ميگيرند كه جلب ايشان با توجه به درج آدرس محل کار در بانک ميآيد صدا و سيما پيش حراست. مدير كل حراست ما هم از هول حليم دوم خرداد اين ماجرا را به عوامل آنها لو ميدهد و آنها با مستمسك قراردادن كار ايثارگران سعي در تخريب سازمان داشتند. مدتي بعد جمعي از مديران صدا و سيما و وزارت اطلاعات خدمت مقام معظم رهبري رسيديم و آقا از بچههاي وزارت تقدير به عمل آوردند كه بعد از آن آقاي كرباسچي در يك نشريهاي كه داشتند به صدا و سيما و وزارت اطلاعات حمله كردند و ما هم از ايشان شكايت كرديم و بعد از پيگيري يك روز عصر قرار شد جلسه محاكمه تشكيل شود به رياست آقاي رازيني، آقاي كرباسچي در وقت مقرر در جلسه حاضر نشدند و ما مدتي صبر كرديم و خبري از ايشان نشد، من به آقاي رازيني گفتم كه كرباسچي از قصد دير ميآيد كه از من ديرتر برسد و من و تو مجبور شویم هنگام ورود او جلوي پايش بلند شويم و من ميروم در ساختمان راديو تهران هر وقت ايشان آمد، ميآيم داخل تا او بلند شود. آقاي كرباسچي بعد كه آمدند، هرچقدر آن اطراف معطل کردند كه ديرتر از من بيايند، من صبر كردم و وقتي ايشان رفتند بعد از ايشان وارد جلسه شدم ودر نهایت شكايت رسيدگي و رأي بهنفع سازمان صدا و سيما صادر شد . من مديران بچه حزباللهي و بيپناهي را كه دوم خرداديها از دولت حذف ميكردند را با توجه به تخصصشان ميآوردم در صدا و سيما مشغولشان می کردم،مانند تعدادي از وزارء و هفت، هشت نفر از استانداران فعلي و بخشي از نمايندگان مجلس هفتم و مجلس هشتم و بخشي از نمايندگان اقليت مجلس ششم. یک ماجرای دیگر در آن مقطع این که دوم خرداديها براي شكستن انحصار صدا و سيما آمدند و در كوي دانشگاه تهران يك تلويزيون تاسيس كردند كه ما هم با استناد به قانون اساسي و با وجود اين كه نيروي انتظامي ميگفت من وارد كوي دانشگاه نميشوم، به سختی يك نمايندگاني فرستاديم براي جمعكردن اين كار كه در نهايت جمع هم كردند. بخشي از آقایان در حزب مشاركت و سازمان مجاهدين حكومت ولايي را قبول نداشتند و به دنبال براندازي حالت فعلي نظام بودند، آنها جمهوري مسلمانان ميخواستند، نه جمهوري اسلامي و خيلي سعي كردند در بدنه سازمان صدا و سيما نفوذ كنند كه در نهايت نتوانستند. یکی از دلایل مهمی که بدنه سازمان با آنها همراهي نكردند این بود که واژهاي بنام اين كه پول نداريم در صدا و سيما معنا نداشت. آقاي لاريجاني هر كاري ميخواستند، پولش بود و انجام ميدادند. دوم خرداديها بعد از اين كه نفوذشان در بدنه صدا و سيما جواب نداد، آمدند و بحث تحقيق و تفحص از صدا و سيما را در مجلس ششم مطرح و تصويب كردند تا بتوانند موتور صدا و سيما را در دفاع از ارزشها كند كنند. آقای لاريجاني من را صدا زد و گفت مسئوليت تحقيق و تفحص مجلس با تو، من گفتم كه اين كار از لحاظ قانوني كار آقاي ضرغامي كه معاون پارلماني سازمان هستند ميباشد و ممكن است آقاي ضرغامي ناراحت شوند، ولي آقای لاريجاني گفت كه موضوع حساس است. ضرغامي نميتواند و مسئوليت را به من سپردند. اين تحقيق و تفحص در راستاي براندازي نظام بود، مزروعي چند بار با من صحبت كرد كه مثلا من را از موضع دفاع از انقلاب و صدا و سيما پايين بياورد. مجلس ششم نامه زد كه كپي كل اسناد مالي سازمان از سال 64 تا 74 را ميخواهند. من هم سريع با استانها هماهنگ كردم و كپي همه اسناد را كه 18 كاميون ميشد فرستادم دم مجلس كه آقاي كروبي زنگ زدند كه من خواهش ميكنم اين كاميونها را برگردانيد. من گفتم كه چون نامه درخواست رسمي زدند، بايد نامه رسمي بزنند كه ما برگردانيم كه در نهايت ما برگردانديم. خودشان هم نميدانستند دنبال چه هستند و بايد چه اطلاعاتي را از ما بخواهند. بعد رفتند يك تيمي انتخاب كردند و فرستادند كه ما از ورود دو نفر از آنها به محل بايگاني اسنادمان خودداري كرديم، به خاطر اين كه بنا بر تحقيقات حراست ما در قائله اوجالان سنندج سابقه آدمكشي داشتندو البته بنا بر قانون اساسي ما موظف بوديم كه اسناد خود را فقط در اختيار نمايندگان مجلس قرار دهيم كه در نهايت چند نماينده آمدند و هرچه گشتند مدركي به دست نياوردند و در نهايت رفتند. هاديزاده كه مسئول تحقيق و تفحص بود، بارها گفته بود كه اگر كردان استعفا دهد، ما صدا و سيما را راحت ميزنیم. در جلسهآي كه اين افراد ميخواستند گزارش تحقیق و تفحصشان از صدا و سیما را جمعبندي كنند، ديدند كه بنده و آقاي لاريجاني هيچ تخلف شخصي نداريم،حتي در حد برگه ای و يك ريال هم برداشت غيرقانوني نداريم، متاسفانه به جاي اين كه خوشحال شوند، در آن جلسه به من فحش ناموسي ميدهند كه آقاي ... كه عضو كميسيون بودندبه آنهاگفته بودند كه شما به جاي اين كه خوشحال شويد كه مديران سالم در نظام كار مي كنند، ناراحت هستید. چند روز بعد از پايان اين ماجرا من يك كتاب نوشتم به نام «تفحص يا غوغا» که در آن به شرح ماجرا پرداخته بودم. من پنج، شش سال اول كار در صدا و سيما نه اضافه كار گرفتم، نه حق ماموريت، و بعد از پنج، شش سال ديدم زندگيم نميگذرد و از اينجا به بعد اضافه كارهايم را هم دريافت كردم، ولي حق ماموريتها را نه. من تا حالا حتي يك ريال وام هم از صدا و سيما نگرفتم و نه يك متر زمين و نه نيم متر آپارتمان، در حالي كه من توزيعكننده وامها و ساير مزايا بودم. بهجز من و يكي از معاونان صدا و سيما كه سه سال در صدا و سيما معاون بود، بقيه معاونان صدا و سيما تا زمان رياست آقاي لاريجاني را كه من خبر دارم همه يا ويلا گرفتند، يا آپارتمان و يا وامهاي خوب و يا خانه و تنها كسي كه هيچ يك از اينها را نگرفت، من و آن برادر بوديم. /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 200]