تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833854836
درگفتگو با سيدحسين شرفالدين عضو هيئت علمى موسسه امام خميني(ره)مطرح شد:بايدها و نبايدهاى انديشه ارتباطات اسلامي
واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: درگفتگو با سيدحسين شرفالدين عضو هيئت علمى موسسه امام خميني(ره)مطرح شد:بايدها و نبايدهاى انديشه ارتباطات اسلامي
گفتگو از: محمد آفتابي
اشاره:اوايل قرن بيستم با رشد مطبوعات و ظهور وسايل ارتباط جمعى و رسانههاى نوين رشتهاى چند رگه از تبار علوم اجتماعى و رسانهاى وارد فضاى دانشگاهى دنيا شد كه «علوم ارتباطات» نام گرفت.رشد اين رشته علمى جديد باتوجه به تغييرات شتابناك جوامع فوقالعاده و سريعالسير است و اكنون در بسيارى از نقاط جهان براى خودش دانشكدهها و مدارس عالى گوناگونى ايجاد و آموزش و پژوهش در زمينههاى مختلف ارتباطى را تحت پوشش قرار داده است. زيرشاخههاى متعددى نيز در سطح تحصيلات ليسانس براى تربيت كارشناسان موردنياز مطبوعات، انتشارات و تبليغات بويژه روزنامهنگاران، مشاوران روابط عمومي، كارگزاران تبليغات بازرگانى و سياسى و نيز سينماگران و اصحاب رسانه از اين رشته نو منشعب شدهاند.
علوم ارتباطات بهعنوان يكى از حوزههاى مهم مطالعات اجتماعى در جهت بررسى و پژوهش راجع به كاربرها و كارايىهاى ارتباطات اجتماعي، ارتباطات ميانفردي، ارتباطات كلامي، زبانشناسي، معنىشناسي، نشانهشناسى و همچنين تكنولوژىهاى جديد ارتباطى اينك در كانون توجه دانشگاهها و مراكز علمى و موسسات تحقيقاتي- پژوهشى قرار دارد.
بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در حوزههاى علميه نيز با توجه به نيازهاى جديد جامعه اسلامى ايران و ساير جوامع، حركت جديدى در گرايش به تخصصىخوانى شروع شده است از قبيل: مراكز تخصصى فقه و اصول، كلام، فلسفه، حقوق و قضا و...
اين گفتگو كه با سيد حسين شرفالدين ،عضو هيئت علمى م وسسه امام خميني(ره) صورت گرفته، ضرورت گرايش مراكز تخصصى حوزوى به «علوم ارتباطات» را بررسى مىكند.
آيا مىتوان پيشينهاى براى انديشه ارتباطى در تاريخ اسلام و سيره مبلغان اسلامى ذكر كرد؟
انديشه ارتباطى اگر به معناى مجموعهاى از توصيهها، هشدارها، دستورالعملها، بيان ويژگىهاى پيام مفيد، اهميت ارتباط، تكنيكهاى افزايش تاثير پيام، گونههاى مختلف ارتباط، حقوق متقابل افراد در فرايند ارتباط، نتايج ارتباط مناسب بويژه ارتباطات تبليغى و... باشد. در منابع اصيل دينى و منابع متاسى از آموزههاى ديني، مانند منابع اخلاقي، اطلاعات فراوانى وجود دارد كه بازخوانى آنها با رويكرد ارتباطى مىتواند يك باب جديدى در ادبيات ارتباطى موجود باز كند اما اگر انديشه ارتباطى به معناى وجود يك حوزه دانشى خاص با موضوع و ديسيپيلين مشخص و در عرض ساير علوم انسانى و اسلامى باشد چنين دانشى با مختصات اسلامى هنوز هم وجود ندارد تا چه رسد به گذشته.
ارتباطات يك دانش جديد با خاستگاه غربى است كه بخش وسيعتر آن معطوف به مطالعه ارتباط جمعى يا ارتباطات ناشى از رسانههاى گروهى است و اين رشته جديد، از پديدههاى عصرى و قرن بيستمى است و نمىتوان با عنوان يك شاخه منسجم علمى آن را در گذشته ردگيرى كرد. اين دانش جديد به صورت عمده در دو حوزه فعال است:بخش ارتباطات جمعى و بخشى نيز مربوط به ارتباطات انسانى به معناى عام كه شامل ارتباط «با خود» يا «درخود»،ارتباط چهره به چهره، ارتباطات گروهي، سازماني، ارتباط با ماشين، طبيعت و ارتباطات ميان فرهنگى و ... است. ارتباط دين و رسانههاى مدرن هم از جمله مباحث متاخر اين حوزه است كه عمدتا از دهه 1940 به بعد مطرح شده، بنابراين ورود انديشمندان مسلمان به اين بخش به تبع تاخر رسانهها به جهان اسلام صورت گرفته لذا از اين حيث هم حوزه متاخرى است.
نكته حائز اهميت اينكه اگر فرض داشتن برخى شاخههاى علمى با پسوند اسلامي، موجه باشد بدون شك توقع داشتن دانشى با عنوان «دانش ارتباطات اسلامي» چندان دور از واقع نخواهد بود بلكه ميراث مكتوب و تجربه تاريخى مسلمانان در اين بخش، پتانسيل و آمادگى بيشترى براى تاسيس يك دانش ارتباطى در خودش نهفته دارد.
پس رگههايى هست ولى به صورت يك علم، منسجم نشده است؟
بله، زمينههايش وجود دارد ولى به صورت يك دانش ارتباطى منسجم، آنگونه كه اقتضائات يك دانش مىطلبد نيست. اميد اينكه هرچه زودتر يك دانش ارتباطى اسلامي، متناسب با آموزههاى دينى استخراج، تنظيم و مطرح شود.
چه رابطهاى بين تبليغ به معناى اصطلاحى حوزوى و علم ارتباطات مىتوان قائل شد؟
باتوجه به اينكه در مقالهاى تبليغ را چنين تعريف كردهاند: تبليغ، شاخهاى از ارتباطات است كه از طريق ابلاغ دين اسلام به كمك هر وسيله ممكن و مشروع مىخواهد مردم را به سوى اسلام متمايل سازد.
تبليغ، اعم از ديني، تجاري، سياسي، فرهنگى و كلا تبليغ چه به معناى پروپاگاندا و چه به معناى ابلاغ پيام دينى يك پديده اجتماعى و مقوله ارتباطى است.
تبليغ بهعنوان يك پديده اجتماعى در فرايند ارتباطات مستقيم و غيرمستقيم امكان تحقق دارد. بنابراين بستر اجتماعى هر نوع فعاليت تبليغى يك بستر ارتباطى است.
رابطه ارتباطات و تبليغ از نظر برخى از انديشمندان ارتباطى به صورت عام و خاص مطلق است. مىتوان گفت هر تبليغى نوعى ارتباط است اما هر ارتباطى لزوما تبليغ نيست.
تبليغ به خاطر همين خصيصه انفكاك ناپذير ارتباطي، از جمله موضوعات خيلى مهم در حوزه ارتباطات بويژه ارتباطات جمعى است. شايد مهمترين كاركرد رسانههاى جمعى كه بيشتر هم جذابيت ايجاد كرده و نيز بيشترين نقدها را برانگيخته، موضوع تبليغ بويژه در بخش اقتصادى و تجارى است. البته تبليغ به دليل اينكه يك پديده ذوابعاد است پاى حوزههاى معرفتى متعددى را به ميان كشيده است از جمله جامعهشناسى تبليغ، مردمشناسى تبليغ، روانشناسى تبليغ، روانكاوى تبليغ، مديريت تبليغ، هنر تبليغ ... اينها شاخههاى جديد علم ارتباطات است كه دانشجويان به تناسب حوزههاى تخصصى خود كمابيش با آنها درگيرند.
نتيجه اينكه ارتباطات،بستر هر نوع تبليغ است.
يعنى به نظر شما يكى از ضرورتها، بازنگرى و نگاه علمى در مسئله تبليغ است؟
اگر بخواهيم زمينههاى لازم براى تاثير بخش تبليغ را جستجو كنيم قاعدتا بايد به context تحقق تبليغ توجه كنيم. مطالعه و بررسى زمينهها و شرايط تاثيرگذارى بيشتر پيام، برقرارى ارتباط مناسبتر با مخاطب، تشخيص رسانه مناسب براى پيام،از حوزههاى فنىاند كه دانش ارتباطات در اختيار مبلغ مىگذارد و زمينههاى موفقيت هرچه بيشتر او را رقم مىزند و همچنين دانش ارتباطات، سازمانهاى تبليغى را در انتخاب رسانه، تشخيص نوع مناسب رسانه، زمينه عالى القاى پيام، برآورده سازى اصولى نياز و تقاضاى مخاطب يارى مىرساند.
يعنى انگيزه و زمينههاى بيشترى در بهرهگيرى از اين دانش در حوزه تبليغات اسلامى وجود دارد البته الان هم كه اين دانش به صورت مستقل وجود ندارد به معناى عدم استفاده از آن نيست بلكه نحوه استفاده از آن به صورت حاشيهاي، سنتى و تجربى است.
نقدى كه به موسسات تخصصى حوزوى وارد است اينكه رشتههاى مختلف انسانى به اين مجموعهها وارد شده ولى هنوز به رشته ارتباطات، گرايش جدى صورت نگرفته است با اينكه اساسىترين وظيفه حوزويان تبليغ دين است.
البته يك مقدارى تابع تشخيص ضرورتهايى است كه باعث مىشود مجموعههاى حوزوى به اين بخشها كمتر معطوف شوند. دليل اساسى اينكه تبليغات در كشور ما اساسا سنتى بوده و هست و تبليغات سنتى هم بيشتر به تجربيات خود مبلغان قائم بوده كه نوعا اين تكنيكها را در طول تبليغ، كشف مىكردند.
البته اگر تجربيات اين مبلغان گردآورى و در يك بانك اطلاعات ذخيره شده و به نسلهاى بعد منتقل مىگرديد، انبانى از تجربيات در حوزه تبليغ گردآورى مىگشت و چه بسا آبستن روشى جديد در تبليغ و ارتباطات مىگشت؛ اينكه بعضى از مبلغين خيلى موفق بودند نياز به مطالعه جدى دارد كه از چه شيوههايى استفاده مىكردند.
اما امروز چند مقوله ضرورت ارتباطات را براى مبلغان دينى و حوزوى مسجل كرده است از جمله استفاده از رسانههاى مدرن در عرصه تبليغ، توسعه در حوزه مخاطبان و ديگر اينكه حوزويان عرصه تبليغشان را مثل گذشته قشر سنتى موجود در مساجد قرار نمىدهند و وارد قلمروهاى جديد تبليغى شدهاند.
شناخت مخاطب، تشيخص نياز او، شناخت اقتضائات محيط، محدوديتهاى آن، شناخت مجموع عواملى كه در انتقال پيام، تاثيرگذارى و ماندگارى آن موثرند همه اين عوامل نيازمند مطالعات علمىاند كه جز در سايهسار يك رشته علمى تمامعيار با معيارها و ضوابط خاص آن امكانپذير نيست.
«خطابه» بهعنوان نماد «ارتباط شنيداري» و لزوم بازنگرى آن باتوجه به پيچيدگىهاى تبليغات نوين در جهان چند صدايى امروز؟
خطابه بهعنوان قديمىترين و برجستهترين نوع ارتباطات ديدارى و شنيدارى يا ارتباطات چهره به چهره هنوز هم از جايگاه و كارايى برجستهاى برخوردار است. خطابه بهعنوان مصداقى از ارتباطات گروهي، گاهى هم در قالب وعظ، ارشاد، امربه معروف و نهى از منكر مىتواند بهعنوان ارتباطات ميانفردى تجلى كند. تاثير اين ارتباط گاهى از ارتباطات ناشى از رسانههاى گروهى عميقتر است طورى كه هنوز در عرصه انتخابات دنيا مورد بهرهبردارى قرار مىگيرد و اين نشان مىدهد كنار زدن پرده شيشهاى و روددررو با مخاطب نشستن و امكان طرح سوال براى مخاطب فراهم آوردن امكان تاثيرگذارى را به مراتب بالاتر مىبرد.
و اين يعنى خطابه از عرصه انتقال پيام حذف نشده گرچه ممكن است در رونق پيشين نباشد.
برخى از انديشمندان ارتباطى نقش خطابه علما و روحانيون را بهعنوان يك رسانه سنتى در پيروزى انقلاب بسيار برجسته ارزيابى كردند.
تجربيات عينى نشان داده است كه اگر خطابهاى شرايط لازم را داشته باشد مىتواند عميقترين اثرات را ايجاد كند،خطيبهاى توانمند از قدرت «اقناع سازي» فوقالعادهاى برخوردارند.
خطبههاى نهجالبلاغه، هنوز هم انسان را از درون متلاطم و مواج مىكند.
البته «خطابه» هم مثل هر حوزه ديگر نياز به مطالعات آسيبشناختى دارد. بعضى از انديشمندان قائلاند به اينكه بعد از انقلاب اسلامي، خطابه سنتى تبديل به خطابه رسانهاى گرديد.
در هرحال ترديدى نيست كه در يك نظام تبليغى جامع بايد به تناسب نوع پيام، نياز مخاطب، شرايط زمان و امكانات از همه ابزارها و الگوهاى رسانهاى استفاده و بهرهبردارى گردد.
اما اينك «منبر» را به همان شكل سنتى وارد رسانهها مىكنيم بيشترين آسيب به خود منبر و ميزان تاثيرگذارى آن مىخورد؟
بله برخى از دانشمندان مانند نيل پستمن با رسانههاى مثل تلويزيون مخالفاند و معتقدند كه تلويزيون دين را تحريف مىكند و نيل پستمن مىگويد: خطيبى كه در تلويزيون صحبت مىكند قبل از اينكه خدا را معرفى كند خودش را معرفى مىنمايد. تلويزيون بيشتر در خانه شنيده و ديده مىشود لذا هيچوقت مخاطبان آن از حضور يافتن در آن مكانهايى كه شنيدن اين سخنان در آنجا به مراتب تاثيرگذارتر است جلوگيرى مىكند. لذاست كه در پاى رسانه مىنشينند اما هيچ وقت حال معنوى آنطور كه مىبايد و مىشايد پيدا نمىكنند. البته بيشتر ضعفها نه اينكه از خطيب باشد مربوط به ماهيت و ذات رسانه است. برخى از انديشمندان از اين معضل چنين تعبيرى آوردهاند كه خيلى از پيامها وقتى رسانهاى مىشوند به نوعى در ذهن مخاطب دچار تحريف مىشوند مثلا تصوير كردن چهره يك پيامبر در نقش افراد مختلف به تنزل چهره بىبديل او مىانجامد.
وقتى بهشت به صورت كلامى تصوير مىگردد مخاطبان در ذهن خود بهترين باغها را مىسازند اما در رسانه بايد باغى از انواع دنيايى به جاى بهشت تصوير شود از اينجا يك نوع تداعى بين بهشت موعود و باغى كه با عنوان بهشت در تلويزيون ديده ايجاد مىشود و اگر در فيلمى ديگر باغى زيباتر ديد، شكوه بهشت در ذهن او مىشكند و تنزل پيدا مىكند.
تبليغ كلامى در اين موارد خاص خلاقيتها را همچنان پويا نگه داشته و باعث مىشود بهترين تصويرها ساخته شود از اين ديدگاه، تلويزيون خلاقيتها را به بند مىكشد افق ديد را محدود مىكند و از اين گذشته بسيارى از پيامهاى قدسى مانند نيت را نمىتوان رسانهاى كرد.
هميشه رسانه مكتوب مورداستفاده علما بوده و كمترين بحث را به دنبال داشته اما رسانههايى مانند تلويزيون، سينما، اينترنت همواره چالشها، بحثها و جدالهايى را مبنى بر استفاده يا عدم استفاده از آن در عرصه پيامهاى دينى داشته و دارند چرا كه محدوديتهايى دارند كه چه بسا به قلب و تغيير ماهيت پيام دينى منجر مىشوند.
پس در استفاده از رسانه در انتقال پيام دينى قائل به مرزبندى هستيد؟
بله، بعضى از برخوردها خيلى بدبينانه است و مىگويند كه از رسانه بهطور كلى نمىشود استفاده كرد در مقابل برخى هم خيلى خوشبينانه به مسئله نگاه مىكنند اما گروهى هم هستند كه معتقدند رسانهها اقتضائاتى دارند و مىشود از رسانه در انتقال بخشى از پيامهاى دينى استفاده كرد.
جايگاه «دين» در نظريههاى ارتباطاتى كه تاكنون مطرح شده است؛چيست؟
دين در نظريههاى ارتباطى به تبع فرهنگ و مجموعه عناصر تنيده شده در تارپود آن مطرح است. مطالعات رسانه پژوهى در عرصه رسانه از مطالعات جامعهشناختى و مردمشناختى هم تاخر دارند. در مطالعات رسانهاى كمتر به دين توجه شده است و يكى از علتها مىتواند اين باشد كه رسانهها بيشتر در جوامع با فضاى سكولاريستى فعال هستند و اگر در دورههايى هم حضور گسترده يافته با عنوان فرهنگ بوده است.
در مطالعات دينپژوهى هم رسانهها در كانون توجه نبودهاند در كشور ما نيز با اينكه مطالعات گسترده دينپژوهى در حوزههاى فلسفه، كلام، اخلاق، فقه صورت گرفته ولى كمتر به رسانهاى كه چند دهه در جامعه بشرى حضور دارد توجه شده است.
من نديدهام در دورههاى قبل از دين بهطور مستقل در نظريههاى ارتباطى بحث شود البته در چند دهه اخير به دليل شكلگيرى رسانههاى دينى وابسته به كليساى ديجيتال، بحث از نسبت دين و رسانه شروع شده است. باز در چند سال اخير در ميان انديشمندان كشور ما هم مطالعات مربوط به دين و رسانه بويژه تلويزيون صورت گرفته اما اينكه آيا اين گرايشات پراكنده به شكل گيرى نظريات مستقل در ارتباطات با حضور جدى دين منتهى خواهد شد يا خير، جاى بحث و گفتگو است.
برخى از انديشمندان مانند نيل پستمن در موضع كاملا سلبى نسبت به رسانههاى مدرن قرار گرفته و معتقدند كه رسانهها قادر به انتقال پيام دين نبوده و بلكه در مواردى هم منجر به تحريف پيام دينى مىشوند.
در مقابل كسانى هم هستند كه رسانهها را صرفا ابزارها و ظرفهاى خنثى مىدانند كه قادر به پذيرش و انتقال هر مظروفى هست. اينها با خوش بينى تمام از تمام رسانهها استقبال كرده تا جايى كه رسانهها را هداياى پروردگار براى تبليغ دين قلمداد كردهاند.لوتر جمله معروفى دارد كه: «رسانهها هداياى خداوند هستند و ما مىتوانيم از اين طريق، پيام دين را به مخاطبان مختلفى منتقل كنيم.»
و نيز يكى از كشيشان فعال تلويزيونى مىگويد: «ميزان مخاطبانى كه من دارم بيشتر از مخاطبانى است كه حضرت مسيح در طول عمرش داشت.»
برخى از انديشمندان هم معتقدند كه رسانهها قابليتها واقتضائاتى دارد اما اينها مانع انعكاس وانتقال پيام دين نمىشود به عبارتى ديگر قابليتهاى رسانههاى مدرن قابل عبور بوده و مىتوان در آنها دخل و تصرف كرد. نگاه ديگر به رسانهها و دين اين است كه رسانهها، اساسا پويا هستند و ممكن است به مرور زمان رسانههاى توليد شوند كه برخى از محدوديتهاى فعلى را نداشته باشند.
بنابراين سخن از اقتضائات لايتغير رسانه گفتن باتوجه به هويت پوياى رسانهها خيلى جاى طرح ندارد اما آنچه مسلم است اينكه تلويزيون يكسرى محدوديتهايى دارد كه قادر نيست هر پيام دينى را منتقل كند و قابليتهايى هم دارد كه قابل صرف نظر كردن نيست.
در ميان نظريهپردازان ارتباطاتي، آيا انديشمند مطرح مسلمان وجود دارد؟
امثال پروفسور حميد مولانا، تهرانيان، كمالىپور از اساتيد و انديشمندان مسلمان در عرصه رسانه و ارتباطاتاند كه در دانشگاههاى غرب مشغول تحقيق و تدريساند. در ايران هم امثال آقاى دكتر معتمدنژاد (پدر علم ارتباطات ايران)، محسنيان راد و... مطرح هستند.
البته دانش ارتباطى هم افت و خيزهايى در كشور ما داشته كه بىتاثير در تربيت انديشمندان مبرز در اين بخش نيست.
اگر شما بخواهيد يك مدل ارتباطى ارائه دهيد روى چه مولفههايى تاكيد مىكنيد؟
من خودم شخصا به يك مدل ارتباطى كه بيشترين انطباق را با فضاى ارتباطى انعكاس يافته در متون دينى را داشته باشد نرسيدم. البته به دليل تنوع گونهها و اشكال ارتباطى شايد توقع ارائه يك مدل واحد كه همه اينها را پوشش دهد چندان موجه نباشد.
برخى از انديشمندان معاصربر اين باورند كه مدل منبع- معنا مناسبترين مدلى است كه مىتواند الگوى ارتباطى خدا با پيامبر، پيامبر و ائمه معصومين با مردم، مردم مومن با يكديگر را در عرصه فعاليت دينى توضيح دهد. البته به نظر من غالب مدلهاى ارتباطى با اندك جرح و تعديل، قابليت استفاده و كاربرى در توضيح و تفسير ارتباطات موردتوصيه اسلام در عرصههاى مختلف را دارند و ترديدى نيست كه هر مدل ارتباطى لاجرم به يكسرى عناصر بايد توجه داشته باشد از جمله:فرستنده، گيرنده، پيام، كانال و وسيله ارتباطي.
يكسرى عناصر ديگر هم بهعنوان تكميلكنندهها مورد توجهاند از جمله: رمزهاى پيام، نحوه ارائه پيام، سطح توان ارتباطي، وسيله رمزگذاري، ارسال و دريافت رمز، وسيله بازگشايى و خوانش رمز، بازخورد، پارازيت و... به همين اعتبار هر انديشمند مسلمانى كه بخواهد از مدل ارتباطى سخن بگويد قاعدتا بايد آشنا به اين مباحث باشد.
به فرض وجود يك نظام منسجم ارتباطات اسلامى چه اهدافى را مىتوان براى آن قائل شد؟
بايد مشخص كنيم كه منظور از ارتباطات اسلامى چيست. ارتباط خدا با پيامبر، پيامبر با مردم، ارتباطى كه يك طرف آن مسلمان باشد، ارتباطى كه هدفش ابلاغ پيام اسلامى باشد،ارتباطى كه در بستر متن جامعه دينى مطرح شود، اينها مجموعه احتمالاتى است كه در مورد ارتباطات اسلامى وجود دارد. استنباط من اين است كه ارتباطات اسلامى در همه سطوح بايد داراى ماهيت تبليغى و ارشادى باشد يعنى در جهت تقويت ايمان خود شخص يا مخاطب عمل و امكان پراكنش پيام دين و دعوت همگان به ايمان و عمل صالح را فراهم كند و به تعميق باورها و رفتارهاى دينى منجر شود.
دايره ارتباطى در اسلام خيلى توسعهدار است فقط به شرطى كه به تحكيم ارزشها و طرد ضدارزشها بينجامد. كسانى كه مدل ارتباطى ارائه دادهاند به اين نكته تاكيد و ابراز داشتهاند كه: مدل ارتباط اسلامى اين است كه مثلا ارتباط مومنان با يكديگر بايد بر محور اخلاقى و ارزشى باشد در يك سطح بالاتر چنين افرادى مىتوانند ناشر پيام دين هم باشند و مخاطب را در اعتقاداتش عمق ببخشند و انحرافهاى او را در سطح باورها و رفتارهايش تذكر دهند.
هر ارتباطى مىتواند يك گونهاى از تبليغ دين باشد وا گر اين سنت احيا شود و جامعه اسلامى با تمام اعضاى خود احساس كند كه در تبليغ دين، وظيفهاى دارد با اين نگرش همه ارتباط حتى ارتباطهاى عادي، جهتدار و حالت تبليغى پيدا مىكنند.
نقش وسايل ارتباط جمعى در توسعه واقعى جهان اسلام چيست؟ مسئوليتهاى نوين طلبهها در اين ميدان چه مىتواند باشد؟ و در اين ميان گرايش تخصصى طلاب به اين رشته چقدر ضرورت دارد؟
توسعه در محاورات جامعهشناسان يك مفهوم سيال، مبهم و معركهآرايى است كه تلقىهاى متنوعى از آن رفته، تحليلها و تفسيرهاى مختلفى از آن شده و پسوندهاى مختلفى هم برداشته است. اگر مراد از توسعه واقعى توسعه همهجانبه باشد، توسعه انساني، فرهنگي، سياسي،اقتصادى و... قطعا تحقق چنين مهمى بدون رسانههاى ارتباط جمعى غيرممكن است چرا كه وسايل ارتباط جمعى نقش ويژه و گاه جانشينناپذيرى در اطلاعرساني، ايجاد حساسيت، بسيج عمومى و آمادهسازى تودهها در جهت تلاش در مسير تحقق توسعه همهجانبه ايفا مىكند.
تجربه خيلى از كشورها نشان داده است كه توسعه بدون سرمايهگذارى در بخش رسانهها اعم از سختافزار، نرمافزار بسيار مستبد است.
رسانههاى جمعى هم خودشان محصول و نماد درجاتى از توسعهاند و هم بسترساز گونههاى مختلف آن. «دانيل لرنر» در كتاب «گذر از جامعه سنتي»با مطالعه در شش كشور خاورميانه از جمله كشور ما ايران، معتقد است كه «دستيابى به رسانههاى ارتباط جمعي، گامى اساسى در ايجاد زمينههاى اجتماعي- فرهنگى براى توسعه در كشورهاى جهان سوم داشته است.»
خوشبختانه طلاب به ضرورت بهرهگيرى از رسانههاى مدرن و تا حدى استفاده حرفهاى از آنها دست يافتهاند اما بهرهگيرى از ظرفيتهاى مختلف رسانهاى در جهت تبليغ دين نياز به ارتقاى دانش فني، تحصيل تخصصى دارد كه بايد در كانون توجه مديران حوزههاى علميه قرار گيرد.
ضرورت استفاده از رسانهها در عرصه تبليغ معاصر چنان مبرم و جدى است كه كمتر كسى در اصل آن ترديد مىكند هرچند در نحوه استفاده، قيل و قالهايى وجود دارد.
ادامه در صفحه 7
يکشنبه 26 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[مشاهده در: www.resalat-news.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 204]
-
گوناگون
پربازدیدترینها