واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: نگاهي به گذشته در امروز
نوشيروان كيهاني زادهسالروز امضاي مگنا كارتا (فرمان بزرگ آزادي ها)امروز سالروز امضاي فرمان مگنا كارتا (فرمان بزرگ آزادي ها) است و كينگ جان پادشاه وقت انگلستان زير فشار بزرگان كشور و ژنرال هاي ارتش آن را در 15 ژوئن سال 1215 ميلادي امضا و مهر كرد كه آغاز پيدايش حكومت پارلماني در جهان است و حكومتي را پارلماني گويند كه انتخاب رئيس قوه مجريه توسط پارلمان به عمل آيد نه مستقيماً از سوي مردم و در اين نوع دموكراسي، قواي اجرايي و مقننه كشور در دست حزب اكثريت يا ائتلافي از احزاب همگون است. اگر دولت ائتلافي باشد دموكراتيك تر و چندصدايي است، زيرا حتي با خروج كوچك ترين حزب از ائتلاف، دولت از هم مي پاشد و بنابراين مجبور است به همه نظرات توجه داشته باشد. البته پيش از انگلستان، يك «كشور شهر» در ايتاليا هم داراي حكومت پارلماني شده بود. «مگنا كارتا» كه در آن زمان پيمان سازشي ميان پادشاه و بزرگان انگلستان و شامل 63 عبارت بود در اصل به منظور جلوگيري از خودسري «كينگ» تنظيم شده بود، ولي در آن پايان دادن به فساد اداري تاكيد و مجازات بدون محاكمه، محاكمه بدون حضور هيات منصفه، مصادره غيرقانوني اموال و توقيف غيرقضايي افراد و وضع ماليات و عوارض بدون حضور و راي نمايندگان ماليات دهندگان منع شده بود كه پايه حاكميت ملت، قانونمندي امور و عدالت قرار گرفت و مورخان آن را يكي از عوامل برتري يافتن اروپا خوانده اند. حامي و نگهبان حقوق اتباع«فلسفه حق» تاليف هگل 14 ژوئن سال 1821 در شهر برلن انتشار يافت. «هگل» ضمن برشمردن حقوق يك انسان كه نبايد مورد تجاوز قرارگيرد يا محدود شود تاكيد كرده است كه «رئيس كشور» حامي و نگهبان حقوق اتباع است و او است كه بايد بكوشد قواي حكومتي منفك از هم عمل كنند. به تاكيد هگل، هرگونه اصلاحات در يك جامعه بايد از دادگستري(دستگاه قضايي) آغاز شود و بدون داشتن يك سازمان قضايي بي عيب و نقص، تحول و پيشرفت در يك جامعه تحقق نخواهد يافت و خيال اتباع از فساد و قانون شكني آسوده نخواهد شد و احساس حفظ حق، امنيت، و دفع تعدي و اجحاف نخواهند كرد. «هگل» انقلاب و عصيان را واكنش طبيعي انسان به نقض حق خود مي داند و....از استقرار نظامي امريكا در گوانتانامو (كوبا) 110 سال گذشت12 ژوئن سال 1898 چند واحد از سپاه تفنگداران دريايي امريكا (نيروي دريابرد) در خليج گوانتانامو در كوبا مستقر شدند كه هنوز در اين منطقه باقي هستند. اين واحدها يازدهم ژوئن 1898 در خليج گوانتانامو پياده شده بودند تا اسپانيايي ها را از كوبا برانند و سپس به وطن خود بازگردند. اسپانيا كوبا را از 1492 كه كريستف كلمب در نخستين سفر دريايي خود به قاره امريكا به اين جزيره رسيد از آن خود مي دانست و در طول چهار قرن و اندي مالكيت، مهاجران فراوان به آنجا فرستاده بود كه همچنان به زبان اسپانيايي تكلم مي كنند، فرهنگ اسپانيايي دارند و كاتوليك مذهب اند. با وجود خروج اسپانيا از كوبا، دولت امريكا پايگاه خود در گوانتانامو را (البته با پرداخت اجاره آن به دولت كوبا) همچنان حفظ كرده و از سال 2002 آن را به بازداشتگاه مظنونان به تروريسم و همكاري با القاعده مبدل ساخته است. 12 ژوئن 2008 (پريروز) ديوان عالي امريكا ضمن رسيدگي به دادخواست يك وكيل قضايي راي داد كه بازداشت شدگان گوانتانامو هم مي توانند از حقي كه قانون اساسي امريكا براي هر زنداني قائل شده است استفاده كنند و به يك دادگاه غيرنظامي امريكا عرض حال دهند و نسبت به توقيف خود اعتراض كنند. مفسران رسانه ها اين حكم غيرمنتظره را شكستي ديگر براي حكومت جرج دبليو بوش به شمار آورده اند زيرا هفت قاضي از 9 قاضي ديوان عالي از محافظه كاران امريكا به حساب مي آيند. به رغم تفكيك قواي دموكراسي از يكديگر، قضات ديوان عالي امريكا از سوي رئيس جمهور تعيين و با راي سنا منصوب مي شوند و هفت تن از آنان در زمان روساي جمهوري وابسته به حزب جمهوريخواه تعيين شده اند. دهم ژوئن 2006 هم سه تن از بازداشتي هاي گوانتانامو (دو تبعه سعودي و يك يماني) خود را در سلول هايشان حلق آويز كرده بودند. در آن سال هنوز چهارصد و شصت تن در گوانتانامو بازداشت بودند كه تنها ده تن از آنان رسماً متهم شده بودند و توقيف ديگران تنها به دليل «سوءظن» بود. مطبوعات وقت نوشته بودند كه اين نوع بازداشت، در سطح جهان صداي انتقادات را بلند كرده است زيرا مغاير آيين دادرسي است.ازبك هاي شيباني و مهاجرت به «فرارود»ازبك ها در ژوئن 1468 از قزاق ها (كزاخ ها) جدا شدند و بلافاصله خودشان هم انشعاب كردند و گروهي از آنان كه از تبار «شيبان» نوه چنگيز مغول بودند از دو دسته ديگر كه خود را از تبار دو نوه ديگر چنگيز به نام هاي «باتو» و «اوردا» مي دانستند مجزا شده و راه مناطق جنوبي تر و كناره هاي آمودريا (جيحون) را در پيش گرفتند. ديري نگذشت كه اين گروه ازبك شهرهاي ايراني بخارا، سمرقند، مرو و... را متصرف شدند، به جاي تيموريان نشستند و بعداً محمدخان شيباني يكي از سران آنان از آمودريا هم گذشت و تا هرات پيش آمد كه شاه اسماعيل صفوي در سال 1510 ميلادي به جلوگيري از او شتافت. در جنگي كه ميان دو طرف روي داد ازبك هاي شيباني شكست خوردند و محمدخان كشته شد. شاه اسماعيل از جمجمه او براي خود كاسه يي با روكش نقره ساخت. هدف او از اين كار، ايجاد ترس در ازبك ها بود كه دوباره درصدد تعرض برنيايند. ولي اين شكست باعث نشد ازبك ها بعداً و بعدها مزاحم نشوند. آنان در هر فرصتي كه به دست مي آوردند از آمودريا مي گذشتند و وارد مناطق جنوبي اين رود مي شدند. ازبك هاي ساكن مناطق شمالي افغانستان امروز بقاياي همان ها هستند. امپراتوري روسيه كه قفقاز جنوبي را تا سال 1828 در دو جنگ طولاني با ايران، از وطن ما جدا كرده (و با انعقاد قراردادهاي گلستان و تركمنچاي به ميانجيگري انگلستان) از آن خود ساخته بود در سال هاي 1868 و 1881 آسياي ميانه را هم كه مهد فرهنگ و ادبيات پارسي بوده است (پس از ساخت و پاخت با مقامات لندن) از وطن ما جدا ساخت و ضميمه قلمرو خود كرد كه از آخرين دهه قرن بيستم به صورت چند كشور استقلال يافته اند. با وجود اين، ده ها ميليون تاجيك (پارس) فرارود زبان و فرهنگ ايراني خود را حفظ كرده و به گسترش آن پرداخته اند.www.iranianshistoryonthisday.com
يکشنبه 26 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 190]