تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833766161
آي هوار هوار از برموداي كويري
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: من سق سياه را بگو كه تاديروز آنقدر هي كوير كوير كردم و هي قربان صدقه چشم و ابروي اين غول بياباني بي كس و كار رفتم كه انگار هوا ورش داشته تااين خاطرخواه سينه چاكش را كه برخلاف خيلي ها(كه بدنبال آب و آباديند)هي سر به بيابان مي گذرد، براي هميشه بعنوان مونس ابديش در اينجا گروئي بردارد . نمي دانم والله،شايد هم برعكس باشد و اين ناكجاآباد خلوت گزين كه يك عمر آزگار در وادي تنهايي،يگانه دلخوشيش،همين بكر بودنش و باز نشدن پاي تمدن مخرب بشر به آن بوده، از دست كارهاي ما كه در اين مدت هي دار و دار،زيبايي هايش را توي بوق كرده ايم تا پاي عالم و آدم را به اينجا بكشانيم و با اين كارمان داريم نعمت خلوت بكرش را برهم مي زنيم، حسابي كفري است و مي خواهد همين جا خرمان را بگيرد و قال اين دلسوزي خاله خرسه اي ما را بكند و اصلا شتر ديدي،نديدي. آخر يكي نيست به من يك لاقبا بگويد مگرخوشي زده بود زيردلت.نانت نبود آبت نبود ،كوير آمدنت چه بود آنهم دراين موقع سال كه شهر فيروزه ايت(اصفهان) با آن خط و خال و جاه و جمالش و آن آب و هواي بهاريش را رها كرده و در اين دوره خشكسالي كه همه به دنبال يك قطره آب و آبادي و درخت و سايه بان لهلهه مي زنند، سر به بيابان با آن برق كوره سوزانش گذاشته اي كه چي؟ آخر كويرنوردي كه شوخي بردار نيست،نمي شود بي گدار به آب زد، خوب، آدم است و همين يك جان پيزوري كه آنهم به يك فوت باد بند است چه رسد به تلنگر و تغير و تحكم كوير. **** راستش در قالب همان سير كويرنوردي تيم ما(ايرنا) در دل صحاري آران و بيدگل واقع در شمال اصفهان كه دريك قلمش در عرض دو روز حدود 300كيلومتر از اينجا به آنجايش را گز كرديم و عين نديد پديدها همينطور مات و منگ زيبايي هاي بكرش شده بوديم،ناغافل يك لحظه دوبه شك شديم كه آي ددم واي كه انگار گاومان زائيده و در دل بيابان تارومار شده ايم و ديگر نه از آب و آباداني خبري هست نه از آنتن موبايل و نه از يك وسيله جامانده به نامجانما كه نمي دانم به آنجي پي اس مي گويند يا چي چي اس. بگذاريد دراينجا به خودم سركوفت بزنم و بگويم كه توئي كه هي چپ رفتي، راست رفتي ،كوير كوير كردي و آنرا حلوا حلوا كردي،بيا اين هم كوير.بخور و بمير. ما در ادامه سفرمان در حال گز كردن مناطق بي نام و نشان كويري همنيطور هي رفتيم و رفتيم تا يكجا ديديم راننده محلي مان و بلدچي مان با اينكه كوير را مثل كف دستشان مي شناختند،چشمشان دارد دودو مي زند و هي بر و بر به هم و هي جا به جا به چهار گوشه بيابان نگاه مي كنند.خوب كه چي.كه فوتينا. يعني مائيم و يك كوير بي سروته بدون خط موبايل و تنها با يك باكس آب معدني و يك پاترول پير كه موتورش هم هي ريپ مي زند و اگر از نفس بيفتد،ديگر منم و دو خبرنگار،يك عكاس، يك دوستدار طبيعت و يك بلدچي و يك راننده و(دور از جان همه آنها) الفاتحه مع الصلوات. نه،نشد.بگذاريد اينجوري برايتان بگويم كه بواقع در اين برو وبياباني كه ما،بي هوا، در آن رانده ايم جز يك جاده نيم بند خاكي، راه درست و حسابي نيست كه آدم بداند كجا به كجاست مخصوصا اگر عين ما هي بخواهد از اينجا به آنجا را ميانبر بزند تا بتواند همه سوراخ سنبه هايش را ببيند و هرطرف،زيبايي هاي بكر و اغواگر كوير رفت،او هم سربه هوا دنبالش برود،يكهو تازه سر مي افتد كه اي دل غافل ،انگار از زمين و زمان قال مانده و علي مانده است و حوضش. البته باهمه اين ننه من غريبم گوئي ها،من به دودليل،ششدانگ خاطرم جمع بود:يكي به همراهان راه بلدم كه بالاخره اينجايي اند و كم و بيش راه را از چاه مي دانند و ديگري به وجود همان پاترولي كه هر چند گاهي نفسش مي گرفت اما در عوض، آنوقتي هم كه كيفش كوك بود،عينهو بولدوزر پستي و بلنديهاي زمينهاي خاكي و تلماسه هاي چسبناك تپه ماهوري را چنگ ميزد و د برو كه رفتي . ناگفته نگذارم كه خودمن هم،كم بي تقصير نبودم چون آنقدر از حول خوردن حليم(ديدن همه جاي كوير آران و بيدگل)و صفاكردن در رانده وويي كه با اين افسونگر بكر لوند و فتان گذاشته بودم، توي ديگ افتادم كه همراهانم هر جا را گفتند،نه نگفتم تا اينكه بالاخره از صبح تا شب آنقدر از دشتهاي رسي و تپه ماهوري اين خطه دمدمي مزاج و نازكدل بالا و پايين رفتيم تا يك جا يكهو ديديم خاكمان بر سر كه انگار گميم. من كه از اولش هم نمي دانستم،كجا به كجاست و فقط دلم به ديدن و ثبت مشاهداتم خوش بود يكهو به خودم آمدم كه انگار هوا پس است و همراهانم براي يافتن ادامه مسير هي دارند دست، دست مي كنند. بااين حال شكرخدا،چه كنيم چه نكنيم ما زياد طول نكشيد چون لحظاتي بعد دريافتيم كه گمشدني در كار نيست و ما در جستجوي يافتن راهكي براي رفتن به جايي به نام چاه خلج اين پا و آن پا مي كنيم چون كوره راه آنجا را آب باران برده بود و آخرش مجبور بوديم از خير رفتن به آنجا بگذريم كه گذشتيم. البته بگذاريد همين جا هم اعترافي كه آنروز پيش اعضاي تيمم نكردم، بكنم و آن اينكه يكي دوبار كمي ترس ورم داشت كه نكند پاترولمان در داخل ژله كنه مانند رمل ها بتپد يا اصلا از نفس بيفتد و ما سفيل و سرگردان مجبور شويم راه بازگشت مان را با پياده گز كنيم؟ امابا اين حال ته خاطرم قرص بود كه اگر هم خدايي نكرده يكجا گير بيفتيم، لااقل موندني و مردني نيستيم چون دو راهنماي كاربلد داريم كه يكي شان،آدمي محلي است با تحصيلات عالي در رشته جغرافيا كه هم اطلاعات بومي خوبي دارد،هم اطلاعات علمي خوبتري، و ديگري،تورگرداني است كه سالي دوازده ماه يا با شترهايش ،گردشگران را به ديدن كوير مي برد يا با پاترولش و تا حالا هم كلي كويرنورد تارومار شده در دل بيابان را از معركه نجات داده است . تا يادم نرفته بگذاريد اين را هم بگويم كه در طول مسير در برخي از نقاط پرت و پلا،گاه چند تكه سنگ روي هم چيده شده را مشاهده مي كردم كه بعدا فهميدم اينها نشانه هايي است ساخته افراد محلي مثل چوپانها يا شتربانها براي پيداكردن مسيرشان تا اگر در دل اين بياباني كه يك عمر آزگار نيز باآن اخت بوده اند تار شدند،با ديدن اين علامتها، راهشان را دوباره پيدا كنند. با اين حساب و كتابي كه من گفتم،حالا خودتان حدس بزنيد كه اگر يك غريبه فلكزده و بي خبر از همه جا، در چنين جاي پرت و پلايي كه هيچ تنابنده اي در آن پر نمي زند جز اينكه هرازگاه در آن دوردستها سروكله شتري پيدا مي شود ،گم و گور شود، ديگر چه بلايي بر سرش مي آيد. خوب مثل آفتاب روشن است كه اگر هم يك دربدري در كوير گم و گور شود ديگر همه آن زيبائي هاي كه براي ديدنش به آنجا آمده ،خيلي زود جايش را به بيم و هراس و دلهره مي دهد و اصلا زبان آدم بند مي آيد بخصوص وقتي كه مي داند كسي هم در آنسوي كرانه هاي كوير ،انتظارش را نمي كشد. براي نمونه درباره خود ما،با فرض گرفتار شدنمان در اين كوير بي سرو ته و در شرايطي كه هيچ دستگاه و مقامي هم در منطقه،از آمدنمان به صحرا خبر نداشت و اصلا شايد از نظر محلي ها، ما وجود خارجي نداشتيم(چون اسم و رسممان و رفت و آمدمان كه در هيچ دفتر و دستكي ثبت نشده بود)كه با غيبتمان،پي مان را بگيرند و تازه اگر بعد از مدتي هم توسط كس وكارمان از نبودمان خبردار مي شدند،احتمالا كار از كار گذشته بود و شايد ديگر نه از تاك اثر مانده بود نه از تاك نشان. البته تنها خبر خوب اين است كه چند سالي است با نصب يك دكل مخابراتي در نزديك كاروانسرايمرنجابتا يك شعاع محدود(حدود چهار كيلومتر)،راه تماس با موبايل باز است و كويرنورد تا حدي خيالش راحت است كه ارتباطش با دنيا برقرار است اما از آن شعاع به بعد،يكهو چوب خط آنتن موبايل ته مي كشد و ديگر هيچ وسيله اي براي رساندن او به آب و آباداني جز ماشين زيرپايش نمي ماند و اگر زبانم لال،فاتحه ماشينش هم خوانده شود يا اصلاخدا را چه ديدي،اگر درهمان محدوده خط موبايل هم،گوشي اش از كار بيفتد يا گم شود،كارش زار است عين بعضي آدمهاي نگونساري كه در سالهاي گذشته دردل كوير گم شدند و گشنه وتشنه، جانشان را بالاي اينكار گذاشتند. نمونه اين بخت برگشتان،(بميرم)پدر و پسر ي بودندكه چندسال پيش در درياچه نمك راه خود را گم كردند و بعد از چندروز سرگرداني به فاصله چند متري هم از پاي درآمدند يا غير ازآنها،يك تيم سه نفري اهل ابوزيدآباد(روستايي در همين آران و بيدگل) كه به صحرا زدند اما تار شدند و در همان جا غزل خداحافظي را خواندند و جسد يكي از آنها هم هرگز پيدا نشد و به گفته راننده ما، كه جسد دو نفرشان را پيدا كرده بود، احتمالا جسد فرد سوم توسط كفتارها نيست و نابود شده است. اميرعلي حاجييعني همين راننده ما از يك واقعه جانگدار ديگر در سال 65 خبر مي دهد كه طي آن 9 نفر از جمع يك گروه تهراني دركوير منطقه جان باختند كه جسد سه نفرشان هم هرگز پيدا نشد. به ادعاي علي حاجي كه از شترداران منطقه آران و بيدگل هم به حساب مي آيد و همراه شترهايش در چند تا فيلم هم بازي كرده است،خود او در يكسال گذشته اقلكم به داد 300گردشگر گمشده دربيابان يا كساني كه در مسير كويرگرديشان دچار دردسرهاي جورواجور شده اند، رسيده است. وانگهي اين نكته هم يادمان نرود كه مناطق كويري كشورمان علاوه بر هموطنان مشتاق ايراني،متقاضيان فرنگي زيادي هم دارد(كه خود ما در اين چند روز كويرنورديمان تعدادي از آنها را ديديم)كه هرچند خونشان سرختر از خودماني ها نيست و با آمدنشان تخم دو زرده هم براي ما نمي گذارنداما حاشا چرا، كه اگر در اين برنامه هاي كويري،بلا ملايي سرشان بيايد،ديگر مي ماند يافتن يك باركش و باركردن معركه جهاني پيراهن عثمان آن. از اينها گذشته،بااين كارهايي كه در اين خطه كويري و ديگر مناطق كويري اين سرزمين پهناورمان براي جذب گردشگر دارد انجام مي شود كه حكما نتيجه اش افزايش شمار سياحان اينگونه مناطق در آينده است و با چنين شرايطي كه برنامه امداد و نجات گمشدگان وادي كوير صاحب و سالار درست و حسابي ندارد،بايد از همين الان پي وقوع اتفاقات ناخواسته بيشتر را هم برتن بماليم درحالي كه به پير،به پيغمبر، اصل پيشگيري از حوادث احتمالي كويري اصلا كار چندان شاقي نيست و براحتي مي توان راه حلي براي آن پيداكرد كه يكي از آنها همين است كه بانصب يك كيوسك در ورودي مناطق كويري به ثبت و ضبط تعداد و زمان ورود و خروج گردشگران اقدام كرد تا اگر آدم بدشانسي وارد بيابان شد اماتا زمان معيني خبري از او نشد،لااقل امدادگري،رنجري،بابايي،ننه اي، كسي دنبالش بگردد تا در بيابان تلف نشود. البته به گفته يك مقام محلي، قبلا برخي از افراد به عنوان مامور به اين كار گماشته شده بودند اما ظاهرا به دليل مشكل تامين مواجب آنها، اين كار نصفه و نيمه راه شده است. ازهمه اينها گذشته،يك مشكل ديگر اين است كه صرفنظر از چند ليدر انگشت شمار كاربلد،بقيه افراد مدعي اين حرفه در اين خطه، چندان مهار و كارآزموده نيستند و نمي توان اختيار كويرنوردان را بدست آنها سپرد درحالي كه بسياري ازشركتهاي سياحتي كه دسته دسته آدمها را از جاهاي دورو نزديك به ديدن مناطق كويري مي برند اغلب(شايد بخاطر دادن چندرغاز حق القدم به آنها) به همين ليدرهاي ناشي وابسته اند. اين نيمه بلدچيان هم فقط مسيرهاي سرراستي مثل كاروانسراي مرنجاب را از حفظند،در حالي كه كوير آران و بيدگل جاهاي ديدني بسياري دارد كه اگر گردشگران هوس رفتن به آنجاها را بكنند نمي توانند به اطلاعات اين نابلدان متكي باشند، كه اگر باشند جانشان پاي خودشان. وانگهي اينان، اغلب اطلاعات مختصري هم در باره حوادث كويري مثل عقرب يا مارزدگي، خراب شدن خودرو و مسائلي از اين قبيل ندارند و فقط به عنوان يك ممر درآمد به اين كار روي آورده اند كه لازم است براي آنها كلاسهاي آموزشي برگزار شود. بواقع ساماندهي برنامه ورود و خروج گردشگران به مناطق كويري اقدامي است كه مي تواند مثل آب خوردن جلوي بروز اينگونه مسائل پيش پا افتاده را بگيرد.بخصوص اينكه با توجه به درآمد كويرنوردي، تامين نياز مالي چنين اقدامات پيشگيرانه اي هم كار بسيار ساده اي است ضمن اينكه حتي اگر چنين درآمدي هم دركار نباشد،خود مسئولان مربوطه اگر هم همين الان آب دستشان است بايد زمين بگذارند و فكر عاجلي براي تامين چندغاز هزينه ي كنترل ورود و خروج گردشگران به مناطق كويري از طريق منابع دولتي بكنند،والا اگر يك اتفاق ناگوار پيش بيايد، خدائيش، همه در برابر آن مسئولند. بابا،حرف حساب من اين است كه خوب مردم حق دارند به جاهايي بروند كه در آن راه برگشتي هم در كار باشد و از آن بالاتر اينكه مسئولان هم تا زماني كه چنين تضميني در كار نباشد و فكري براي امداد و نجات درراه ماندگان نكرده باشند والله بخدا اخلاقا، شرعا عرفا و انسانا نه تنها حق تبليغ براي كشاندن پاي خلايق تحت عنوان گردشگر به چنين جاهايي را ندارند بلكه تا زماني هم كه فكر عاجلي براي حل اين مشكل اوليه نشده،بايد جلوي رفت وآمد خودسر مردم را هم بگيرند يا لااقل محدوديتهايي براي آيند و روند كساني كه بدون راهنما وارد اينگونه مناطق مي شوند، ايجاد كنند. لااقل كمترين كاري كه دست به نقد مي توان كرداين است كه بانصب دكل هاي مخابراتي ،شعاع آنتن دهي موبايل را در اين مناطق توسعه دهند تا اگر كسي دچار حادثه شد لااقل صدايش به فريادرسي برسد يا در جاهاي مختلف عين همان سنگهاي چينهاي بوميان (كه گفتمها)،درنقاط مختلف كويركه امكان سيرواسير گردشگران مي رود،تابلوهاي جهت نمايي علم شود،تا اگر مادر مرده اي در بيابان گم و گور شد، لااقل از روي آنها با هر جان كندني بتواند خود را به آبي، آباداني، جائي و كسي برساند. خلاصه اينكه من كه حرفم را زدم و بالاغيرتا اگر اين حرفم،حرف حساب است،اين صدا بايد مسئولين مناطق كويري را بيدار كند تا فكري به حال آن بكنند. البته خود مردم عادي و مشتاقان سياحت كوير كه الاماشالله تعدادشان هم كم نيست و در ايام نوروز امسال اقلكم 30 هزار نفرشان از اين مناطق ديدن كرده اند، هم بايد بدانندكه رفتن به چنين مناطق بكري بي حساب و كتاب نيست و كم كمش داشتن نقشه منطقه، جي پي اس، خودروي كمك دار مناسب، آب و آذوقه كافي و كويرنوردي گروهي ضروري است. البته در منطقه آران و بيدگل، اكنون بطور آزاد و غير سازماندهي شده افرادي مانند همين بلدچيان همراه ما حضور دارند كه عاقلانه ترين كار اين است كه مردم بيش از رفتن به دل كوير،با آنها همراه شوند تا با خاطري جمع به سير و سياحت كوير بروند و با خاطره اي خوش برگردند. مثلث برمودا،جزيره اي است وهم انگيز در شمال غربي اقيانوس اطلس كه گفته مي شود تاكنون صدها هواپيما و كشتي در هوا و درياي اطراف آن ناپديديد شده اند. 543
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 334]
صفحات پیشنهادی
آي هوار هوار از برموداي كويري
آي هوار هوار از برموداي كويري. من سق سياه را بگو كه تاديروز آنقدر هي كوير كوير كردم و هي قربان صدقه چشم و ابروي اين غول بياباني بي كس و كار رفتم كه انگار ...
آي هوار هوار از برموداي كويري. من سق سياه را بگو كه تاديروز آنقدر هي كوير كوير كردم و هي قربان صدقه چشم و ابروي اين غول بياباني بي كس و كار رفتم كه انگار ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها