تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكات دانش، آموزش به كسانى كه شايسته آن‏اند و كوشش در عمل به آن است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828703888




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تئاتر - جادوي عروسك‌هاي واقعي


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: تئاتر - جادوي عروسك‌هاي واقعي
تئاتر - جادوي عروسك‌هاي واقعي

افسانه نوري: ماكوندو تركيبي از افسانه و حقيقت است. تركيبي در هم تنيده و تنگاتنگ كه در آن نمي‌توان مرز رويا و واقعيت را دريافت. همان‌گونه كه در داستان‌هايي به سبك رئاليسم جادويي سراغ داريم - و ماركز استاد سرايش اينگونه داستان‌هاست- همه چيز آنقدر در اين نمايش واقعي است كه نمي‌تواند خيال باشد و در عين حال همه چيز آنقدر خيال‌برانگيز و در هاله‌اي از ابهام است كه نمي‌تواند واقعيت باشد.
جذابيت داستان‌سرايي به شيوه رئاليسم جادويي نيز در همين است. اتفاقي كه در نمايش ماكوندو مي‌افتد و ممكن است مخاطب بارها با نمونه داستاني آن روبه‌رو شده باشد همين است، اينكه گروه نمايش، نمايشگر اين جادو روي صحنه تئاتر هستند، نه داستان‌نويسي بر صفحه كاغذ. جادو در آنجا شكل مي‌گيرد كه خيالات آنقدر شوخ طبع و كودكانه به بازي بدل مي‌شوند كه تماشاگر در پذيرش آنها لحظه‌اي درنگ نمي‌كند.
حضور پيرمردي بالدار در حياط خانه زن و مردي جوان آنقدر عجيب هست كه بتواند تماشاگر را وادار كند كه در مقابل جادو شدن ايستادگي كند اما اين ماجرا به سادگي و بي‌هيچ آب و تابي روايت مي‌شود.
روايتي كه روايتگر (ماركز) آن را از نزديك مي‌بيند و حتي لحظه‌اي هم نمي‌تواند بدون تخيل آن فضا داستان خود را ادامه دهد. نكته‌اي كه در اين نمايش حائز اهميت است همين است، اينكه همه چيز به سادگي اتفاق مي‌افتد، بي‌هيچ آب و تابي و همچنان جنبه سحرآميز و جادويي خود را حفظ مي‌كند.
اينكه آزاده انصاري توانسته است نمايش را از گزند غلو درشت‌نمايي دور نگاه دارد مي‌تواند به عنوان نوعي آشنايي‌زدايي تلقي شود كه به مخاطب فرصت درگير شدن با فضاي كار و حتي كاراكترهاي غيرمعمولي را مي‌دهد كه در اين فضا كاملا معمول هستند. از اين نظر مي‌توان گفت كه نمايش ماكوندو توفيق آن را يافته است كه به مدد سادگي‌اش تماشاگر را جذب كرده و وقايع عجيب و باورنكردني را به او بباوراند.
بازيگر يا عروسك
در نمايش ماكوندو شاهد تلفيق و تركيب دو فرم اجرايي عروسكي و بازيگر بر صحنه هستيم. تفاوت بزرگ ماكوندو با نمايش‌هاي زنده عروسكي در نحوه استفاده عروسك‌ها و بازيگران روي صحنه است. در بيشتر نمايش‌هاي زنده عروسكي شاهد فضايي تفكيك شده هستيم كه در آن برخي كاراكترها عروسك هستند و برخي بازيگر.
در صحنه اينگونه نمايش‌ها معمولا با شيوه تركيب روبه‌روايم كه از آغاز تا پايان نمايش كاراكتر عروسك، عروسك و كاراكتر بازيگر، بازيگر مي‌ماند. يا اينكه براي كاراكتر عروسك يا بازيگر اتفاقي مي‌افتد و گاهي هم اتفاقي نمي‌افتد و اين كاراكترها به هم تبديل مي‌شوند، مانند كاراكترهايي كه بر اثر جادو به موجودي ديگر بدل مي‌شوند يا تغيير در اندازه كاراكتر باعث مي‌شود از فرم عروسك به بازيگر و از بازيگر به عروسك تبديل شود.
نكته‌اي كه در نمايش ماكوندو قابل بررسي است اين است كه اين نماش شيوه‌هاي معمول را كنار گذاشته و از شيوه‌اي بكرتر يا حداقل كمتر ديده شده، استفاده مي‌كند و آن اين است كه در برخي صحنه‌ها شاهد حضور همزمان كاراكتر و عروسك هستيم. براي مثال در صحنه‌هاي متعددي پيرمرد حضور دارد و كاراكتر او به شكل عروسك هم حضور مي‌يابد. اين نحوه حضور بازيگر و عروسك روي صحنه به همين‌جا ختم نمي‌شود، چرا كه در بسياري صحنه‌ها شاهد ارتباط برقرار كردن عروسك‌ها با بازيگران همان كاراكترها نيز هستيم. براي مثال عروسك پلايو در صحنه‌اي كه بيماران و درماندگان در طلب شفا به خانه او مراجعه مي‌كنند با او ارتباط برقرار مي‌كند. در صحنه‌اي ديگر نيز شاهد نشستن عروسك پيرمرد بالدار بر شانه خودش و ارتباط برقرار كردن آن دو هستيم. اين شكل حضور عروسك و بازيگر روي صحنه كه هم فضايي متوهم را به وجود مي‌آورد و هم در بسياري موارد به طنز جاري بر صحنه كمك مي‌كند، مي‌تواند به عنوان شيوه‌اي خلاق نگريسته شود كه از نظر بصري جذابيت‌هاي فراواني را به همراه دارد.
طنز، همسايه وحشت و رنج
نمايش ماكوندو گروتسك نيست اما يك نمايش شادي‌آور صرف نيز نيست. حال و هواي كلي نمايش ماكوندو در فضايي طنزآلود مي‌گذرد كه حضور پيرمرد بالدار در هر لحظه يادآوري حضورش به تماشاگر، حسي از ترحم و رعب را به همراه مي‌آورد. پيرمرد بالدار در عين فرشته بودن مخوف است و عملي كه براي او در نظر گرفته شده (گرفتن جان يك كودك) عملي وحشتناك محسوب مي‌شود كه سرانجام نيز موفق به انجامش نمي‌شود. در آميختن حال و هواي طنز نمايش با حضور سنگين و غيرقابل تحمل در يك سوي صحنه در هر ثانيه آفريننده حسي متناقض و عجيب در مخاطب است. حسي كه در آن مخاطب هر لحظه را در تعليقي كشنده و عذاب‌آور مي‌گذراند.
تا پايان نمايش مشخص نمي‌شود كه آيا بالاخره پيرمرد بالدار با بال‌هاي متعفن و نگاهي باستاني و خيره آيا مي‌تواند ماموريت خود را به انجام رسانده و كودك پلايو و اليزندا را با خود به جهاني ديگر ببرد يا نه. حتي در صحنه پاياني كه پيرمرد تقريبا مرده محسوب مي‌شود جاني در او نمانده است. با حضور كودك در كنار او اين شك در تماشاگر تقويت مي‌شود كه سرانجام پيرمرد مي‌تواند كودك را كه هر لحظه به او نزديك‌تر مي‌شود از بين ببرد. هنگاهي كه اين مضمون رعب‌آور در كنار فضاي شاد و طنزآميزي كه پلايو و همسرش و بچه‌هايش و حتي عروسك‌گردانان نمايش در آن شركت دارند، قرار مي‌گيرد عمق اين وحشت قابل درك است. به اين فضا چهره رنج‌آلود و رقت‌بار پيرمرد را كه دائما در تضاد با محيط اطراف است اضافه كنيد. حاصل اين است: آدم‌ها و عروسك هايشان مي‌آيند و مي‌روند و در زمينه‌اي سفيد كه همه چيز حكايت از خوشبختي دارد اتفاقات بامزه‌اي چون دراز شدن پاهاي دختر كور يا جوان شدن پيرزن قوزي و يا مبارزه يك اردك با دخانيات مي‌افتد اما حضور پيرمرد بر صحنه گرچه از طرف كاراكترها فراموش مي‌شود اما هرگز از طرف تماشاگر ناديده گرفته نمي‌شود.
پيرمرد در عين مخوف بودن كاراكتري است كه مورد تعدي قرار گرفته است. بال‌هاي او را بسته‌اند و سال‌ها در كنج خانه‌اي بدون ذره‌اي اميد زندگي مي‌كند و حتي عاشق مي‌شود. جهان پيرمرد جهاني است جدا از دنياي شاد پيرامون او. او متعلق به دنياي كهن افسانه‌ها و اسطوره‌هاست و حضور او در خانه پلايو همانقدر كه توجيه ناپذير است متفاوت نيز هست. جنسي ديگر و جهاني ديگر افتاده در ميان ملغمه‌اي از شادي و ساده‌لوحي و سودجويي كه نه مي‌توان آن را نفي كرد و نه پذيرفت. اين است حال و روز پيرمرد بالدار در حياط خانه پلايو.
روايتگري
عنصر ديگري كه شكل‌دهنده ساختار اين نمايش است عنصر روايتگري است. داستان نمايش ماكوندو داستان پيرمردي بالدار و ماجراهاي اوست كه در دل داستاني ديگر كه روايت ماركز از اين داستان است شكل گرفته است.
به بيان ديگر ماركز و بازي‌ها و حرف‌هايش بخش اصلي داستاني است كه طرح كلي نمايش ماكوندو را شكل مي‌دهند. طرح كلي اين است: ماركز داستاني را روايت مي‌كند. داستان پلايو و اليزندا و پيرمرد بالدار داستاني است كه در دل طرح اصلي يعني روايتگري ماركز به وجود مي‌آيد، با تصميمات او تغيير مي‌كند، پايان‌بندي آن دو بار نوشته مي‌شود و در عين منفك بودن از فضاي راوي كه در اينجا گابريل گارسيا ماركز است با اين فضا در هم آميخته و تحت‌نظر راوي در هر لحظه به صورتي در مي‌آيد.
اما روايتگري در اين نمايش منحصر به دخالت‌هاي راوي در داستان نيست، مي‌بينيم كه در صحنه‌هايي راوي نيز تحت تأثير فضايي كه آفريده قرار مي‌گيرد و اين مسئله تا جايي پيش مي‌رود كه راوي نمي‌تواند تفاوت واقعي بودن اردك مخالف با مصرف دخانيات را با خيالي بودن آن دريابد. در عين حال راوي نمايش در تمام صحنه‌ها حضور دارد و درباره كوچك‌ترين عمل و عكس‌العمل‌ها نظر مي‌دهد كه اين فضايي طنزآلود را ايجاد مي‌كند كه با حال و هواي داستان در حال روايت در يك راستا قرار دارد.
سخن آخر آنكه ماكوندو نمايشي بي‌ادعاست كه ارزش ديدن را دارد. شايد كه جهان وهم و واقعيت مخاطب به همين سادگي و شوخ طبعي به هم بياميزند.
 شنبه 25 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 429]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن