واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
خداداد عزیزی در زمان بازیگری خود همواره یک فوتبالیست معترض بوده و هیچ گاه با نفر اول کادر فنی سر سازش نداشته است. نمونههای تقابل او با مردان نخست نیمکت تیم ملی یا تیم باشگاهی گواهی مستند بر این ادعاست. محمد مایلیکهن، منصور پورحیدری، جلال طالبی، میروسلاو بلاژویچ، مصطفی دنیزلی و حتی مجید جلالی با او مشکلات اساسی داشتند و از اعتراضات او به تنگ آمده بودند. منتقد یا معترض؟ مسأله این است. امروز که دستمان از جام جهانی کوتاه شده می توانیم راحت انتقاد کنیم. اصلا شاید همین الان موقعش باشد که بگوییم به خاطر کدام اهمال، کدام کجسلیقگی، کدام تصمیم نادرست یا کدام راهی که به اشتباه رفتهایم حالا با گوشه چشم و پوزخندی به تلخی هر چه تمام تر تحمل تماشای شادی کره شمالی یا امیدوار ماندن سعودیها را نداریم. حالا وقت انتقاد است اما اعتراض را هیچ وقت با انتقاد درهم نمیآمیزیم. امروز اما کارشناسان، پیشکسوتان و اهالی فوتبال ما جای این دو را اشتباه گرفتهاند و مدام بر نعش بی جان تیم ملی و در راس آن افشین قطبی میتازند. سردسته معترضان و نه منتقدان البته یک چهره کاملا نام آشناست. همانی که حماسه میسازد و هر چه که از زمان آن رویداد بزرگ میگذرد از مقام حماسهساز تا یک مربی محروم همواره معترض نزول میکند. این راهی است که برخی پیشکسوتان فوتبال که اتفاقا عقبه پرافتخاری پشتسرشان بوده نیز برگزیدهاند تا اکنون جایی در رئوس امور اجرایی یا فنی فوتبال نداشته و به ناچار خانهنشین شوند. خداداد عزیزی حمله سفت و سختی به افشین قطبی آغاز کرده و سرمربی ناکام تیم ملی را یک «ترسو» خطاب میکند. دومین صفتی که آقای حماسهساز در توصیف قطبی به کار میبرد «دروغگو» است و اعتراضات او – نه انتقادات- همچنان ادامه داد. عبارت «شورشی معترض» برای توصیف او بهترین کاربرد را داشته باشد و شاید به همین خاطر نتوان به اعتراضات وسیع او اعتنا کرد و حرفهایش را در زمره صحبتهای راهگشا به حساب آورد. شاید خداداد به پشتوانه محبوبیت خود بخواهد اعتراضات خود را به دل مردم بنشاند و از این رو وجهه یک دلسوز ملت را بیابد اما او پیش از این راه خود را از مردم جدا کرده است؛ یک شورشی همواره معترض هیچ گاه نمیتواند در قلب مردم باقی بماند و اتفاقا قدم گذاشتن در راهی که خداداد سالهاست در آن با سرعت میدود حماسهسازی او را نیز از خاطرهها محو کرده است. خداداد عزیزی در زمان بازیگری خود همواره یک فوتبالیست معترض بوده و هیچ گاه با نفر اول کادر فنی سر سازش نداشته است. نمونههای تقابل او با مردان نخست نیمکت تیم ملی یا تیم باشگاهی گواهی مستند بر این ادعاست. محمد مایلیکهن، منصور پورحیدری، جلال طالبی، میروسلاو بلاژویچ، مصطفی دنیزلی و حتی مجید جلالی با او مشکلات اساسی داشتند و از اعتراضات او به تنگ آمده بودند. حماسهساز شورشی حتی با همردیفان خود در زمین مسابقه هم هیچ گاه بنای سازش نگذاشت و با رقیبان خود در تیم ملی (علی دایی) و جوانترها در تیم باشگاهی (جواد نکونام) مشکلات عمدهای پیدا کرد. خداداد که مرد سال فوتبال آسیا شد و در جام جهانی نیز خودنمایی کرد با اتکا به یک قهرمانی در فوتبال ایران در مقام یک چهره شاخص و نه یک اسطوره همچنان به اعتراض – نه انتقاد- ادامه میدهد و بدین ترتیب با سرعت هرچه تمامتر به دست خود افتخارات گذشتهاش را از خاطرهها محو میکند. او در طول دوران بازیگری و دوره کوتاه مربیگری خود به مربیان خارجی بسیاری ایراد گرفت که الان هر کدامشان بزرگی خود را به رخ فوتبال میکشند. میروسلاو بلاژویچ در آستانه افتخاری بزرگ است و بوسنی کوچک را تا یک قدمی جام جهانی رسانده، برانکو با بیدردسرترین صعود به جام جهانی جواب حماسهساز را داده و مصطفی دنیزلی با قهرمانی دوگانه بشیکتاش در فصل اخیر و رکورد قهرمانی با سه بزرگ ترکیه، اعتراضات خداداد را به مشتی حرف بیهوده تقلیل درجه میدهد. همین افشین قطبی که خداداد امروز او را ترسو و دروغگو می خواند در نخستین سال حضورش در فوتبال ایران با پرسپولیس قهرمان شده و به اندازه خود تواناییهایش را نشان داده است. امروز خداداد میخواهد معترضی متفاوت باشد تا حرف خود را در قالب حرف مردم دلسوز فوتبال به خورد رسانهها بدهد و به گوش فدراسیون و سازمان ورزش برساند. نگاهی به تیترهایی که او به رسانهها میدهد بسیاری از اهالی مطبوعات را به گفتوگوی ویژه با او ترغیب میکند تا تیتری تازه و جذاب از دل مصاحبه جدیدش بیرون بیاید اما همین اتفاق در حکم یک شمشیر دو لبه شأن حماسهسازی و مقبولیت او را نیز میدرد و این اتفاق شوم تا محو کردن یک چهره شاخص فوتبال ادامه خواهد داشت. این اتفاق نگران کننده البته به دست شخص خداداد عزیزی میافتد، همانی که روزی نامش را فریاد میزدیم و دوستش داشتیم! /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]