محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855578192
سنت گرايي و موانع فهم آن
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: سنت گرايي و موانع فهم آن
اشاره: سنتگرايي، در ساليان اخير ازجمله ديدگاههاي رايج و تأملبرانگيز در كشور ما بوده است. اين ديدگاه مفهوم ويژه و مثبتي از سنت را مبنا قرار ميدهد و به احيا يا تجديد سنت به اين معنا اهتمام ميورزد. در اين نوشتار ابتدا مفهوم سنت تبيين شده است. به دليل تأكيد سنتگرايان برسنت، به غلط تصور ميشود كه نظريه آنها نظريهاي سنتي است و ربطي به وضعيت امروز ما ندارد، در اينجا نشان دادهايم كه سنتگرايي هرچند يك نظريه مدرن نيست، ولي نظريهاي معاصر است و پيوندي عميق با دنياي امروز دارد. در پايان سه مؤلفه اصلي سنتگرايي يعني مابعدالطبيعه، سلسله مراتب هستي و سنت كه براي ذهنيت مدرن، غريب مينمايند مورد بحث قرار گرفته است.ضمن بيان اينكه چگونه غرابت اين مفاهيم براي تفكر مدرن، فهم سنتگرايي را دشوار ميسازد، نشان داده شده است كه از ميان برداشتن اين موانع امكانپذير است و سنتگرايي ميتواند با تفهيم حقايقي از اين دست به دنياي مدرن، زمينهاي براي گفتگوي سازنده با دنياي مدرن فراهم سازد.
***
1- سنت
معمولاً سنت( (Tradition را به معناي آداب و رسوم و به طور كلي همه آنچه از فرهنگ گذشته به نسلهاي بعدي منتقل شده است، معنا ميكنند. برطبق اين تلقي، بديهي است كه سنت اگر هم مذموم نباشد، لااقل چيزي است كه نميتوان يكسره بدان گردن نهاد، بلكه بايد موضعي نقادانه در قبال آن اتخاذ كرد و البته به دنبال نقادي معلوم ميشود كه بسا چيزها كه در سنت راه يافتهاند ولي وجه معقول و مقبولي ندارند. به همين دليل معمولاً در دنياي امروز اعتقاد براين است كه سنت و آنچه متعلق به سنت است در اغلب موارد، نقادي عقل سليم را تاب نميآورد. و البته اين مواجهه با سنت تازگي ندارد و خاص دوران ما هم نيست. اساساً تمامي اصلاحات در تاريخ بشر، در پرتو نقادي از يك سنت مستقر و تثبيت شده، پديد آمدهاند. به خصوص دعوت انبيا همواره بدينگونه بوده است كه سنت ديني و اجتماعي زمانه و جامعه خويش را به نقد ميكشيده و آن را تحملناپذير اعلام ميداشته و سعي ميكردهاند تا راه آسماني خويش را كه از عيب و ايرادهاي سنت مستقر و تثبيت شده، مبرا بوده است، جايگزين آن سازند.
و اما ديدگاهي كه در دوران معاصر به نام سنتگرايي مطرح است، تلقي متفاوتي درباره سنت دارد. سنتگرايي را ميتوان نوعي نظريهپردازي درباره سنت دانست كه در عين حال سنت را به معنايي كاملاً مثبت در نظر ميگيرد و معتقد است كه ميتوان از طريق تجديد (احيا) سنت، آينده بهتري را براي بشريت ترسيم كرد. سنت كه در اصطلاح سنتگرايان، بايد آن را در زبانهاي اروپايي با حرف بزرگ (Tradition) نوشت و در زبانهايي مانند فارسي و عربي آن را با اوصافي چون يا به كار برد، اشتراك چنداني با فهم متعارف از اصطلاح ندارد.در نظر سنتگرايان (يا اصحاب حكمت خالده)، سنت مبدايي ماورايي يا به تعبير ديگر يك وجه دارد، به موجب همين مبدا ازلياش، خود نيز ازلي و نسخناپذير است. به علاوه در عين همه تكثرها و تعددهايي كه به دليل شرايط بشري، زماني و مكاني مختلف در آن ايجاد ميشود، سنتي واحد است و اين وحدت يك نوع وحدت گوهري است كه آن را باز هم مرهون وحدت مبدا خويش است. بنابراين وقتي سخن از وحدتِ سنت به ميان ميآيد، نميتوان آن را يك نوع وحدت عارضي دانست كه امروزه در ذهن بشر به كليت سنتها نسبت داده ميشود. به اين معنا كه مثلاً كسي بگويد چون همه سنتها، امروزه با خصم واحدي چون تجدد در تقابل قرار گرفتهاند، به طور طبيعي تقابل سنتها كمرنگ شده است و آنها در مقابل اين خصم واحد، امر واحد و يكپارچهاي تلقي ميشوند.
برطبق تلقي سنتگرايان از ، حتي اگر به فرض، تجددي هم در كار نبود، سنت همچنان سنت واحده، ميبود و هرگز تعدد و تكثر به گوهر آن راه نمييافت. از اين جهت تأثير اساسي تجدد برسنت اين است كه موجب شده است تا اين گوهر وحداني بيشتر مورد توجه و تفطن قرار بگيرد.از همين روي است كه در اين دوران سنتگرايي شكل گرفته است و اصحاب اين ديدگاه براي تبيين سنت به اين معنا كوشيدهاند. سيدحسين نصر كه ميتوان گفت برجستهترين سنتگراي زنده روزگار ما است، در آثار مختلف خويش براي ارائه تعريفي از سنت كه دقيقاً آن را نه فقط از تجدد بلكه از سنت به معناي معمول كلمه نيز متمايز سازد، كوشيده است. فريتيوف شوان، سنتگراي آلماني تبار (1907 - 1998)، در مينويسد: . نصر با نقل اين عبارت شوان و شرح آن، در مجموع ويژگيهايي را براي سنت ذكر ميكند كه ميتوان آنها را به صورت زير فهرست كرد: الف) سنت نه مجموعهاي از آداب و رسوم قراردادي بلكه مجموعهاي از اصول ثابت است كه مبدايي آسماني دارند و در اصل تجلي آن مبدااند؛ ب) سنت هرچند در زندگي اين جهاني ما متجلي ميشود، ولي به دليل قدسي بودنمبدااش، سرشتي قدسي دارد، در حقيقت دعوتي از عالم قدس است كه ميخواهد امكان بازگشت آدمي به مبدا خويش را فراهم سازد؛ ج) سنت در عين ثبات، سيال نيز هست؛ به اين معنا كه در عين داشتن گوهر واحد و ثابت، آن اندازه انعطافپذير هست كه بر شرايط زماني و مكاني مختلف قابل اطلاق باشد.1
بدين ترتيب سنت با مفاهيمي چون قداست يا امر قدسي، حكمت خالده، دين، راست انديشي و طريقت باطني مرتبط است ولي عين هيچيك از اينها نيست.
سنت رشته وحدت همه اينها است. به عبارت ديگر، بستري است كه همه اينها در سياق آن جايگاه حقيقي خويش را پيدا و نقش شايسته خويش را ايفاء ميكنند. به علاوه، سنت ماهيتي فراگير دارد و در يك جامعه سنتي همه آنچه به دين و دنياي انسان مربوط است، مشروعيت خود را از سنت ميگيرد. اخلاق، قانون، سياست، علم و هنر، همه و همه به نحوي از انحا مشروعيت خويش و موجوديت شايسته خويش را مرهون سنتاند. حال اگر سنت، حقيقتي پاينده است و بايد حضوري فراگير در عرصههاي مختلف زندگي بشر داشته باشد، فقدان آن در جوامع متجدد كه ذاتاً سنت ستيزانهاند، خسارتي جبرانناپذير است. و اين نقيصهاي در زندگي بشر امروز است كه سنتگرايان بر طرف ساختن آن را وجهه همت خويش قرار دادهاند و حتي نفس وجود كساني را كه در اين زمانه، منادي سنتگرايياند، نوعي ميدانند كه خداوند به حكم مشيتاش براي جبران مافات آن بركاتي كه به دليل فقدان سنت از ميان بشر رخت بربسته، مقرر فرموده است.
ولي به رغم همه شدّت و حدت گرايش سنتستيزانه در دوران متجدد، آن چيزي كه سنت گرايان را در هدف خويش ثابت قدم ميدارد، اين است كه به موفقيت خويش كاملاً اميدوار هستند، چرا كه يقين راسخ دارند به اينكه دوران تجدد و حتي پساتجدد( (post - modern را اگر در گستره وسيع تاريخ بشر در نظر بگيريم، همه اين دوران، مقطعي كوتاه در تاريخ بشر است. به علاوه همانطور كه در ادامه خواهيم ديد، به اعتقاد آنان اين دوران نوعي انحراف است و انحراف نميتواند ديري دوام بياورد. بنابراين، دوران تجدد را چونان كفي بر روي آب يا به عبارت ديگر چون ابري ميدانند كه در مقطعي گذرا (هرچند طولاني مدت) ميان ما و خورشيد سنت حائل شده است، ولي در نهايت دولتش مستعجل است. به معناي دقيق كلمه چيزي كه در قرون اخير حادث شده است، غفلت از سنت است، نه از ميان رفتن سنت.
به دليل همين غفلت از سنت، چيزي كه بستر يا وعاء راستين دين، حكمت و قداست است، در ساحت آگاهي انسان متجدد (هرچند نه در حاق واقع) از دست رفته است و همه اين امور با اينكه كمابيش در دنياي مدرن حضور دارند، ولي اگر نگوييم به صورت تحريف شده و غيرحقيقي جلوهگر ميشوند، لااقل اين است كه تأثير شايسته خويش را اعمال نميكنند. به همين دليل سنتگرايان برنامه اصلي خويش را اين قرار دادهاند كه اين سنت را به انسان متجدد يادآورشوند و ابرهاي غفلت و توهم را از مقابل سنت كنار بزنند تا بتواند بدون هيچ مانعي و رادعي خورشيدسان نورافشاني كند. انسان متجدد در مورد سنت هم دچار غفلت است و هم دچار توهم. دچار غفلت است به اين معنا كه سنت به معناي حقيقي كلمه را از ياد برده است. ولي همين غفلت موجب شده است تا در فهم سنت دچار توهم شود به اين معنا كه آنچه سنت نيست و در بهترين حالت فقط اشتراكاتي ظاهري و سطحي با سنت دارد، به جاي سنت ميگيرد و يكسره مردودش ميداند.
2 - تعلق داشتن به دوران معاصر
همين خلط ميان دو معناي سنت، در وهله نخست فهم ديدگاه سنت گرايان را براي انسان متجدد، دشوار ميسازد. گفتيم كه هدف سنت گرايان دعوت انسان امروز به سنت است، حال آنكه دوران سنت سپري شده است و زندگي سنتي ديگر مناسب حال زمانه ما نيست. چگونه ميشود از انسان خواست كه پس از پشت سرنهادن مراحل متوالي پيشرفت و بالا رفتن از پلههاي ترقي، به حال و روزي برگردد كه گويي اين همه پيشرفت و ترقي اتفاق نيفتاده است.
تصور ميكنم سنت گرايان هرگز چنين تقاضاي محالي ندارند. براي تبيين موضع آنان بايد ميان معاصر بودن و متجدد بودن، فرق گذاشت. سنتگرايي را ميتوان يك نظريه معاصر دانست و سنتگرايان براين موضوع تأكيد دارند ولي هرگز نميتوان آن را يك نظريه متجدد يا حتي پسامتجدد،تلقي كرد. سنتگرايي، صرفاً دغدغه گذشته را از آن جهت كه گذشته است، ندارد. اينگونه نيست كه سنتگرايان، در حسرت گذشته به سر ببرند و به بازگشت به آن اميد بسته باشند. اگر گذشته براي آنها ارج و اهميتي داشته باشد، فقط از آنروست كه درگذشته به سنت خالده، كه لامكان و لازمان است، بهتر از امروز عمل ميشده است. بنابراين سنتگرايان ديدگاه خويش را ديدگاهي امروزي ميدانند و هدفشان اين است كه از مشكلات و معضلات انسان امروز نه تنها در ساحت نظري، بلكه حتي در ساحت عملي نيز گرهگشايي كنند. و در نتيجه ديدگاه خود را به روزترين و كارآمدترين ديدگاهي ميدانند كه انسان معاصر ميتواند برمبناي آن زندگي فردي و جمعي خويش را سامان دهد.
ولي چيزي كه سنتگرايي با آن سرسختانه مخالفت ميورزد، در وهله اول تجدد و در نتيجه آن، تجددگرايي است. تجددگرايي، به طور كلي ديدگاهي است كه آن مقطع از تاريخ بشر را كه از آن به دوران متجدد تعبير ميشود و داراي ويژگيهايي كاملاً متفاوت با ديگر مقاطع تاريخ بشر است، وضعيت مطلوب و بهنجار زندگي بشر ميداند. شيوههاي نو و كارآمد براي مطالعه و تحقيق درباره طبيعت، فنآوريهاي ماشيني نو، شيوههاي نو در توليد صنعتي، مردمسالاري ليبرال و فردگرايي از جمله ويژگيهاي بيسابقه دوران تجدد است.2 سنتگرايان با نيز كه يك نوع جهانبيني شكل گرفته برپايه اين مقطع از تاريخ بشر است. مخالفاند، چرا كه بنيادي را كه اين جهانبيني برپايه آن شكل گرفته است بنياد نااستواري ميدانند.
تجدد به معنايي كه سنتگرايان آن را ميفهمند، مقدماتي دارد كه به موجب سنت در محاق فراموشي و غفلت افتاده و در نتيجه زندگي بشر از روال طبيعي و بهنجار خود خارج گشته است. برخلاف تصور تجددگرايان كه تجدد را عين ترقي ميدانند، به اعتقاد سنتگرايان، تجدد انحراف و انحطاط در تاريخ بشر است. نميتوان سرعت و قدرت تجدد را انكار كرد ولي همه اين سرعت و قدرت در خدمت آن انحراف اصلي قرار گرفته است. بنابراين نميتوان سرعت و قدرت تجدد را ويژگي مثبتي براي آن قلمداد كرد، زيرا در صورت انحراف از مسير صحيح، هر قدر هم كه سرعت و شتاب بيشتري وجود داشته باشد، دوري از مقصد فزونتر و انحطاط شديدتر خواهد بود.
به تعبير شوان 3
همانطور كه از اين مقايسه شوان ميان مشرق زمين و مغرب زمين، پيدا است، برخلاف تصور رايج، مشرق زمين وضعيت بهتري دارد، از اين جهت كه حتي اگر چه حقايق سنتي را در زندگياش به كار نميبندد و ولي چندان از آنها دور نشده است، حال آنكه همه سرعت و خلاقيت مغربزمين در مسيري ناصواب، يعني مسير دور شدن از سنت به كار گرفته شده و بنابراين در تحليل نهايي دستاورد سازندهاي برايش به ارمغان نياورده است.
حال برگرديم به اينكه به چه معنا سنتگرايي يك نظريه معاصر است ولي يك نظريه متجدد نيست. براي فهم اين موضوع خوب است تلقي سنتگرايان از علم تجربي و علمگرايي يا علمزدگي را مورد بحث قرار دهيم. بديهي است كه لااقل انسانِ متمدن در هيچ مقطعي از تاريخ خويش از گونهاي دانش به طبيعت و صناعت براي تصرف در طبيعت بيبهره نبوده است. به بركت همين دانش و صناعت توانسته است نه فقط حيات خويش بر روي زمين را حفظ كند بلكه مرتبه ممتاز خويش در ميان موجودات را پاس بدارد. ولي چيزي كه در دوران متجدد در عرصه دانش و صناعت بشري رخ نموده است، پديده كاملاً ممتاز و متفاوتي است. دانش بشر نسبت به طبيعت به صورتي كه در رشتههاي مختلف علم تجربي مشهود است و نيز صناعت امروز بشري به صورتي كه در قالب فناوري متبلور شده است، تفاوتي اساسي با همتاهاي خود در گذشته دارند. تا آنجا كه به علوم تجربي مربوط است، شناخت اين دانشها درباره طبيعت هم فوقالعاده دقيقتر و هم فوقالعاده وسيعتر از دانشهاي بشري در دوران گذشته است. فناوري متجدد نيز برخلاف صناعات گذشته، قدرت و سيطره فوقالعادهاي نسبت به طبيعت، به بشر بخشيده است.
تا به اينجا سنتگرايان وجود چنين پديدهاي را در حد ذات خود آن، امري مبارك و حتي موهبتي از سوي خداوند در حق بشر ميدانند، چرا كه اين همه به بركت استعداد خدادادي كه در نهاد بشر به وديعت نهاده شده، حاصل آمده است. ولي با اين همه نبايد از نقد علم و فنآوري متجدد غافل بود و چشم خويش را بر نقصانهاي آن فرو بست. درست است كه علم متجدد از پارهاي جهات كارآمدتر از علوم طبيعي سنتي است، ولي نبايد براي آن برتري مطلق قائل شد و علوم سنتي را علومي دانست كه به دوران گذشته كه دوران به اصطلاح ناپختگي علمي بشر بوده است، تعلق دارند. بلكه حتي امروز نيز علوم سنتي از پارهاي جهات كارآمدتر از علم متجددند، از جمله برتريهاي علوم سنتي بر علوم متجدد اين است كه در حالي كه علوم متجدد يكسره به معرفت كمي به طبيعت و سنجش رياضي آن اهتمام دارند، علوم سنتي جنبه كيفي طبيعت را از نظر دور نميدارند و امكان شناخت اين ابعاد كيفي و سنجش آنها را فراهم ميآورند.اما نقد اصلي سنتگرايان در اين مورد، متوجه علمپرستي و نه خود علم تجربي است.
گفتيم علم تجربي و فنآوري موهبتي در حق بشر بوده است. ولي گويي بشر اين موهبت را قدر نشناخته و در استفاده از آن افراط كرده و حتي دچار خطا شده است. كوشيده است تا با استفاده از اين موهبت، نه تنها سيطره بيقيد و شرط خود برطبيعت و حتي همنوعانش را گسترش دهد، بلكه خود اين معرفت تجربي را مطلق كرده است. اين نوع معرفت چندان زياده از حد قدر ديده و بر صدر نشسته كه ديگر جايي براي ديگر انواع معرفت باقي نگذاشته است.
به همين دليل، علم تجربي كه فقط بايد در حوزه مخصوص به خودش محدود ميماند و فقط در آن عرصه به بشريتخدمت ميكرد، بسي پا را از گليم خويش فراتر نهاده است، به طوري كه كم نيستند كساني كه پرسشهاي ديني و فلسفي را نيز بر علم تجربي عرضه ميكنند و پاسخ آنها را از آن ميطلبند. گويي همه چيز را بايد به معيار علم تجربي سنجيد، و اين همان چيزي است كه از آن به علم پرستي تعبير ميشود.
پروتاگوراس (490 - حوالي 410 ق.م)، فيلسوف يوناني ميگفت: . و در دنياي متجدد، ويلفرد سلرز اين علمپرستي را به سياق پروتاگوراس اينگونه تقرير ميكند كه: 4. اما دليل اين تفوق معرفت تجربي، نه دليلي خردپسندانه، بلكه دليل رواني است. يكي از مغالطات هميشگي بشر اين است كه قدرت را معيار حق (يا لااقل معيار برتري) ميداند و امروزه به دليل قدرت و سيطرهاي كه از طريق علم تجربي براي بشر حاصل شده و مشابه چنين قدرت و سيطرهاي تا به حال از طريق هيچگونه معرفتي ديگر به دست نيامده است، خواسته و ناخواسته اين قدرت و سيطره ناشي از علم تجربي را دليل بر حقانيت آن و برترياش بر ديگر گونههاي معرفت، يعني معرفتي حاصل از طريق علوم سنتي، فلسفه، وحي و... ميدانند. و همه ديگر ابعاد تجددگرايي مانند استدلالگرايي، طبيعتگرايي، انسانگرايي، ليبراليسم، و غيره به نحوي ريشه در اين علمپرستي دارند و سنتگرايي با اين نوع علمپرستي و بنابراين با همه ديدگاههاي برخاسته از آن، مخالف است. در نتيجه نميتوان آن را يك نظريه متجدد، دانست.
اما به چه معنا سنتگرايي، يك نظريه معاصر است. تصور ميكنم اگر ديدگاهي در يك دوران ديدگاههاي رايج را كلاً يا جزئاً مورد نقادي قرار دهد، در عين حال به مسائل و معضلات مبتلا به بشر در آن دوران وقوف داشته باشد و بكوشد تا براي آن مسائل و معضلات، برطبق مباني خود راهحل يا راهحلهايي عرضه كند، آن ديدگاه ديدگاهي معاصر و متعلق به آن دوران است.
و سنتگرايي اين شرايط را احراز ميكند. سنتگرايان به كل تفكر متجدد كه ميشود گفت جامع عمده ديدگاههاي زمانه ما است نقدهاي جدّي و در خور توجه دارند و به علاوه در مواضع متعدد، نظريات خاص برخي از بارزترين نمايندگان تفكر مدرن را به نقد ميكشند (بديهي است كه لزومي ندارد نقد آنها در اين موارد كاملاً معتبر دانسته شود، همينكه آن نقدها شرايط يك گفتمان فلسفي را داشته باشند، براي اين هدف كفايت ميكند).به علاوه سنتگرايان براي مسائل و معضلات مختلف در عرصههايي چون دينپژوهي و به خصوص تعدد اديان، فهم هنر (فلسفه هنر)، بحران زيستمحيطي، معناي زندگي راهحلهايي عرضه داشتهاند و اين راهحلها اگرچه بنابه دلايلي كه در ادامه مقاله روشن خواهد شد، عمدتاً در حاشيه مباحث رايج دنياي ما قرار گرفتهاند، ولي در حد ذات خود ميتوانند به عنوان راهحلهايي متعلق به اين دوران مورد استفاده قرار بگيرند. (ممكن است به سنتگرايي اشكال كنند كه راهحلهاي آن كارآمد نيست و يا اينكه ابعاد اصلي زندگي بشر يعني ابعاد سياسي و اجتماعي آن را مغفول گذاشته است؛ ولي اين اشكالات اگر هم وارد باشد، تعلق داشتن اين ديدگاه به دوران معاصر را نفي نميكند). به هر تقدير ميتوان گفت تفاوت سنتگرايي با ديدگاه سنتي (به معناي مثبت آن) اين است كه سنتگرايي برخلاف ديدگاه سنتي فعالانه در دنياي معاصر حضور دارد، جريانهاي فكري را درك و نقد ميكند و ميكوشد تا ديدگاه سنتي را از حالت انفعال و انزوا به درآورد، آگاهانه دربارهاش نظريهپردازي كند و به آن امكان دهد تا وظيفه شايستهاش را در دنياي معاصر انجام دهد.
پينوشتها:
1- سيد حسين نصر، اسلام و تنگناهاي انسان متجدد، ترجمه انشاءالله رحمتي، نشر سهروردي ، 1385، ص 116. نصر، معرفت و معنويت، ترجمه انشاءالله رحمتي، نشر سهروردي، 1385، صص 151 به بعد.
2- مصطفي ملكيان ، راهي به رهايي، نشر نگاه معاصر، 1381، ص 356.
,nosehtaM doelcaM.rt ,stcaF namuH dnasevitcepsreP lautiripS ,nouhcS fojhtirF -3|
22.p ,detimiL rebaF dna rebaF
,"yhposolihP lainnereP eht fo esnefeD s
yrarbiL ehT ,rsaN niessoH deyyeSfo yhposolihP ehT ni
|151.P ,2002 ,srehposolihP gniviL fo
شنبه 25 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 415]
-
گوناگون
پربازدیدترینها