واضح آرشیو وب فارسی:آریا نیوز: تحليل آريا: گورباچف عامل سقوط شوروي يا آغاز سقوط استكبار؟
خبرگزاري آريا- در خبرها آمده است كه ميخائيل گورباچف آخرين رئيس جمهور اتحاد جماهير شوروي امسال به خاطر تلاش براي پايان بخشيدن به جنگ سرد مدال آزادي سال 2008 را از دست جرج بوش پدر دريافت مي كند.
به گزارش سرويس تحليل آريا؛مسئولان "مركز قانون ملي" در فيلادلفيا اعلام كردند گورباچف همچنين نقش مهمي در اميد بخشيدن به كساني داشت كه پشت پرده هاي آهنين زندگي مي كردند.
گورباچف قرار است در 18 سپتامبر2008 در" مركز قانون ملي" فيلادلفيا رسما اين جايزه را دريافت كند.
جرج بوش پدر كه در زمان فروپاشي شوروي در سال 1991 رياست جمهوري آمريكا را بر عهده داشت اين جايزه را به گورباچف اعطا خواهد كرد.
اعطاي جايزه فروپاشي اتحاد شوروي به صدر هيات رييسه وقت حزب كمونيست شوروي آنهم از سوي رييس جمهور رقيب اصلي آن از حكايات شنيدني تاريخ است.
اما ميخائيل سرگئيويچ گورباچف كيست؟ وي در دوم مارس 1931 در پريولنويه، روستائي نزديك استاوروپول، متولد شده و عملا نخستين دبير كل حزب كمونيست متولد پس از انقلاب اكتبر 1917 روسيه تزاري بود. وي در دانشكاه مسكو حقوق خوانده و در سن 21 سالگي به عضويت حزب كمونيست در آمده بود. پس از اين در سال 1966 و در سن 35 سالگي موفق به دريافت مدرك اقتصاد كشاورزي از انستيتوي اقتصادي مسكو شده و در سال 1970 بر همين پايه دبير اول كشاورزي حزب شده بود. سال 1971 نخستين سال عضويت او در كميته مركزي حزب بود. وي در سال 1979، به عضويت دفتر سياسي در آمده و در آنجا از ياران نزديك يوري آندروپف رياست وقت كا.گ.ب (سرويس اطلاعاتي شوروي) بود.
پس از به قدرت رسيدن كوتاه مدت آندروپوف (با مرگ زودهنگامش جايش با چرنينكو داد)، او دستيار رهبر جديد بود. پس از فوت آندروپوف و آغاز دوره كوتاه سيزده ماهه چرنينكو، او در حلقه دوستان رهبر جديد نيز قرار داشت و پس فوت اين رهبر بود كه هيئت رئيسه حزب، به واسطه از دست دادن دو رهبر حزب در مدت زمان كوتاهي به واسطه كهولت سن، تصميم بر انتخاب فرد جوانتري براي رهبري شوروي گرفتند.
گورباچف به واسطه مسافرتهاي متعدد به كشورهاي غربي، در زمان تصدي پست هاي بالاي حزب، ديدگاهي نرم تر نسبت به ساير سردمداران حزب داشته و از ابتدا، در صدد كاهش ارتفاع ديوار آهنين شوروي كمونيستي بود. شايد بتوان نخستين جرقه هاي آن را حتي دو روز پس از انتصاب و در جريان تشيع جنازه چرنينكو ديد. پس از اين مراسم بود كه او يكي از نخستين ديدارهاي رسميش پس از به قدرت رسيدن، با جرج بوش (پدر)، معاون رونالد ريگان انجام داد. طي اين ديدار، اين دو قرار هاي بعدي ديدار وي با ريگان را گذاردند.
در سال 1986 وي نخستين برنامه هاي اصلاحات خود را در سه محور، گلاسنوست( باز بودن)، پروستريكا (دوباره سازي كردن) و اسكورين (شتاب در زير ساختهاي اقتصادي)، ارائه داد. وي پروستاريكا را به اميد افزايش سطح زندگي شهروندان روسي ارائه داد كه شامل اصلاحات و تغييراتي بود كه غالبا بدعت هايي در تاريخ اتحاد جماهير شوروي محسوب مي شدند. از جمله مهمترين آنها، مي توان به امكان مالكيت خصوصي رستوران ها، مغازه ها و بنگاه هاي بسيار كوچك اقتصادي اشاره كرد.
از جمله اصلاحات در محور گلاسنوست، اعطاي آزادي بيان بيشتر به رسانه هاي گروهي بود. جرايد براي نخستين بار در تاريخ اين كشور، امكان يافتند از دولت انتقاد كنند. مردم نيز جرئت را پيدا كردند كه بتوانند نظرات سياسي خود را، ولو مغاير با منويات حزب كمونيست به زبان آوردند.
از جمله حوادث مهم ديگر دوران وي، مي توان به خروج نيروهاي شوري در سال 1988 از افغانستان اشاره كرد. ارتش شوروي از سال 1979، در حمايت از رژيم كمونيستي حاكم بر افغانستان، در اين كشور پايگاه نظامي داشته و نيرو مستقر ساخته بود. خروج اين نيروها و شدت گرفتن جنگهاي مجاهدين افعاني، منجر به سقوط دولت نيمه نظامي ژنرال نجيب الله در افعانستان شد.
اگر چه مردم افعانستان از آن پس، تا كنون به واسطه هرج و مرجهاي مختلف و جنگهاي بسيار خونين داخلي و نيز حمله آمريكا روي آرامش را نديدند.
سال 1988، سال آغاز سقوط بلوك شرق در معادلات سياسي جهان نيز بود. گورباچف در اين سال، با اعلام لغو دكترين برژنف كه مبني بر عدم امكان تصميم كشورهاي عضو پيمان ورشو در سياستهاي خارجي خويش بود، عملا خودمختاري نسبي را در تصميم گيري ها، به كشورهاي پرو شوروي كه بدنه اصلي پيمان ورشو را تشكيل مي دادند، اعطا نمود و مقدمه سقوط دولتهاي كمونيست در اين كشورها شد. شايد بتوان گفت، پيامد اين تصميم بود به در سال 1990 عملا دولت كمونيستي در اين كشورها وجود نداشته و پيمان ورشو، خود به خود به تاريخ پيوسته بود.
نتيجه آزادي هاي بيان و افكار در اصلاحات گلاسنوست بود، كه جنبش هاي ملي و گاهآ مذهبي، در قوميتهاي متعددي كه اتحاد جماهير شوروي را تشكيل مي دادند، فرصت اعلام وجود يافتند. اتحاد جماهير شوروي كه از جمع جمهوري هاي متعدد با نژادهاي مختلفي چون روس ، مغول، تاتار، تركمن، اسلاو، گرجي، ترك، ارمني و .... تشكيل شده بود، اينك شنونده خواست خودمختاري بيشتر در سرزمين هايي بود كه اين اقوام، اكثريت جمعيتي آن را تشكيل مي دادند. همچنين جمهوري هاي حاشيه درياي بالتيك چون استوني، لتوني و ليتواني كه در دوره استالينيسم، به زور سرنيزه كمونيستها، جزوي از خاك شوروي شده بودند، زمزمه استقلال سر داده بودند.
گورباچف، جهت جلوگيري از هم پاشيدن ابرقدرت بزرگ جهان كه وي ميراث دار آن از ديكتاتوراني چون، استالين و لنين بود، پيشنهاد معاهده جديد از اتحاد را در يك شوروي دموكراتيزه ارائه داد.
در همين اوان، عده اي از ژنرال هاي بلند پايه ارتش سرخ كه هنوز به پايه هاي اصلي كمونيست استالين و لنين وفادار مانده بودند، جهت جلوگيري از سقوط قريب الوقوع تماميت ارضي اتحاد جماهير شوروي، در آگوست 1991 (28 مرداد 1372 )،كودتايي را برپا ساختند كه پس از سه روز عملا با شكست مواجه شد.
نهايتآ، گورباچف كه پس از اين كودتا، هر گونه فعاليت حزب كمونيست را ممنوع اعلام كرده بود، در رويارويي با رقيب خود، بوريس يلتسين (رئيس جمهور جمهوري روسيه)، تن به شكست داده و در دسامبر 1991 استعفا داد. با استعفاي وي، عملا ديگر اتحاد جماهير شوروي وجود نداشت. اگر چه بعدها فدراسيوني با عنوان جامعه كشورهاي متحد مشترك المنافع تشكيل شد، اما هر يك از جمهوري هاي سابق شوروي اينك، كشوري مستقل با نماينده اي جدا در مجامع بين المللي بودند.
صداي شكستن استخوان هاي پوك رژيم كمونيستي را اهل بصيرت پيشاپيش شنيده بودند .
امام خميني(ره) تنها رهبر از ميان رهبران جهان بود كه به صراحت اين واقعيت را با شجاعت به سران شوروي و شخص گورباچف تذكر داد.
در اولين روز سال 1989 ميلادي ـ 11 دي 1367 ـ آيتالله جوادي آملي، محمدجواد لاريجاني و مرضيه حديدهچي دباغ به نمايندگي از سوي امام خميني نامهاي را خطاب به ميخائيل گورباچف آخرين دبيركل حزب كمونيست شوروي تسليم وي كردند. رهبر ايران در اين نامه نسبت به مرگ كمونيسم هشدار داد.
در اين پيام آمده است:
جناب آقاي گورباچف، براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد؛ چرا كه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست؛ چرا كه مكتبي است مادي، و با ماديت نميتوان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت، كه اساسيترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است، به در آورد.
گورباچف بعدها در سال 1378، طي مصاحبهاي با خبرنگار واحد مركزي خبر در مسكو از اينكه به هشدارهاي آن روز بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران بياعتنائي كرده بود، اظهار تأسف كرد. وي در اين مصاحبه اظهار كرد :
زماني كه من اين پيام را دريافت كردم احساس كردم كه شخصي كه اين پيام را نوشته بود متفكر و دلسوز براي سرنوشت جهان است. من از مطالعه اين پيام استنباط كردم كه او كسي است كه براي جهان نگران است و مايل است من انقلاب اسلامي را بيشتر بشناسم و درك كنم... اگر ما پيشگويي هاي آيتالله خميني را در آن پيام جدي ميگرفتيم امروز قطعاً شاهد چنين وضعيتي نبوديم.
اكنون واقعيت آنست كه حكومت پيروز آمريكا در آن زمتن خود نشانه هايي از افول را نشان مي دهد ؛ نشانه هايي كه حاكي از پايان دوره غلبه آن كشور و بلكه نظام استكبار بر ساير ملل و ظهور قدرت هاي جديد است.
شنبه 25 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آریا نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]