واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آنچه میخوانید یادداشتی از حمید رضا محتشمی مدرس مهارتهای زندگی و موفقیت است که شیوههای نهادینه شدن کتابخوانی و روشهای گسترش مطالعه از دوران کودکی را مدنظر قرار داده است:یادداشتی از حمید رضا محتشمی*: سه فرایند مهم آرایش ژنتیک، محیط و فرهنگ خانواده در روح، روان و هویت فرزندان تاثیرگذار است و در این میان نکته حائز اهمیت محیط خانواده است. بنابراین چنانچه در خانوادهای تفکر و پروسهای مثل کتابخوانی در بطن خانواده نهادینه و مستحکم شود دیگر نهادینه کردن فرهنگ مطالعه در جامعه کار دشواری نخواهد بود. در بسیاری از کشورها فرهنگ مطالعه چشمگیر است. در کنار زمینهای ورزشی، تفریحی، لابی هتلها و ... افرادی را مشغول مطالعه خواهید یافت. حال در چنین فضایی وقتی کودک در حین بازی در داخل زمین در رجوع و رصد هرباره، مادر را در حال مطالعه ببیند مسلما چشماش با تفکری به نام کتاب و کتابخوانی مانوس خواهد شد؛ با این شرایط دیگر احتیاج به صرف انرژی برای سوق دادن کودک به سوی کتاب نداریم. یکی از علل مهم پائین بودن سرانه مطالعه در کشور ما بهخصوص در قشر کودک و نوجوان از ضعف فرهنگ مطالعه والدین نشات میگیرد. در اولین گام باید فرهنگ مطالعه را با جای دادن کتاب در سبد خانواده نهادینه کرد. جای بسی تاسف است در حالی که در اکثر خانههای ایرانی مکان مشخص و مناسبی برای سیبزمینی و پیاز تعبیه شده؛ اما هیچ سبد و مکانی برای کتاب، نشریات و محصولات فرهنگی وجود ندارد. همانطور که میدانید تعلیم و تربیت کودک به دوران قبل و بعد از تولد تقسیم میشود. تحقیقات متخصصان علم روانشناسی ثابت کرده که روحیات، منش، مطالعه، آداب و رسومات والدین تاثیر مستقیم بر جنین میگذارد. اغلب مردم به شکل غیرمستقیم و از طریق کلیپهای آموزشی مثل مبارزه با اعتیاد از اثرگذاری مسائل فیزیولوژیکی مادر بر جنین آگاه هستند؛ اما میتوان از همین طریق اهمیت اثرگذاری مسائل ذکر شده را یادآوری کرد. به عنوان مثال در یکی از کلیپها مادر بارداری در حال استعمال دخانیات تصویر شده بود که در همان حین جنین نیز به همین عمل مبادرت میورزید خب حال اگر چنین تصویر تاثیرگذاری مادر را در حال مطالعه و انس با کتاب آسمانی خود نشان دهد و به تبع جنین نیز مشغول مطالعه شود به خوبی پیام رابطه مستقیم مادر و جنین و ریشهدار بودن فرهنگ مطالعه را ابلاغ کردهایم. برای دوران بعد از تولد خوشبختانه سابقه فرهنگی غنیای داریم؛ قصه شب و لالاییها. کودک ایرانی از همان ابتدا با فرهنگ قصهگویی و لالایی مانوس است؛ اما اگر قصد داریم این تصویر در چشم ناخودآگاه ضمیر کودک ثبت شود باید آن را از روی کتاب برای کودک خود بخوانیم حتی اگر مادری از ادبیات شفاهی و محفوظات ذهنی خود مدد گرفته باشد لازم است کتاب بهدست این کار را انجام دهد تا چنین تصویری در ذهن کودک نقش ببندد چرا که چشم کودک ما یک دوربین هندیکم با لنز قوی و حافظه بینهایت است و تا مادامی که دوربین چشم کار میکند تصاویر و وقایع را در ضمیر ناخوداگاه ضبط خواهد کرد.بسیاری از ناهنجاریها هم نشات گرفته از همان تصاویر ثبت شدهای است که به گمان والدین برای نوزادشان قابل درک نبوده است. اما خانوادهای موفق و درایتمند است که بتواند بین همه نیازهای کودک اعم از بازی و مطالعه اعتدال ایجاد کند.در قرن2009 میلادی و در سال 1388 نمیتوانیم با دستورالعمل پدربزرگها زندگی کنیم چرا که چارهای در مقابل به روز شدن نداریم اما باید نگهبان و حافظ ارزشها و میراثی شویم که جامعه بشری به ما هدیه کرده است.هر چند متاسفانه امروزه کودکان از حرکت و تکاپو و فرایند اجتماعی بازیهای سنتی دست کشیده و به بازیهای خشک، بیتحرک و پرفشار عصبی بازیهای کامپیوتری پناه بردهاند اما نباید از رشد علمی و وارد شدن کامپیوتر به دنیای زندگی پرهیز کنیم چه بسا که در آینده نزدیک همه کتابها الکترونیکی خواهند شد. از سوی دیگر نیاز طبیعی کودک است که همراه با مطالعه لحظاتی هم در کنج اتاق خود با رایانه مشغول شود. همانطور که گفته شد اصلیترین کانون که فرزندان را تحت ندای فرهنگی قرار می دهد کانون خانواده است؛اما با ورود به محیط مهد کودک، دبستان و محیطهای آموزشی تاثیرات همکلاسی، دوست و اولیاء مدرسه به شدت محسوس خواهد بود؛البته ناگفته نماند که اگر خانوادهای مستحکم باشد چربش زورش بیشتر خواهد بود. منشاء بسیاری از سرخوردگیهای مطالعه را میتوان در دوران مدرسه و تلفظ غلط لغات و تنبیه و تمسخر معلم و همکلاسی پیدا کرد. مربی کودکی که شناخت و واکنشی مناسب نسبت به فرامین فرهنگی کودک ندارد با تمسخر و تنبیه کودک را دچار انزجار از آموزش و فرهنگ کتابخوانی خواهد کرد. در شرایطی که کودک حس میکند معلم درکش نکرده و با نوشتن تکالیف سنگین از تحصیل مشمئز شده و مجبور است هر روز صبح یک کولهپشتی پر از کتابهای آموزشی و کمک آموزشی را به دوش بکشد (به حق یا ناحق بودن این عمل کاری ندارد) ثانیه به ثانیه از کتاب فاصله میگیرد. فراموش نکنیم هر چیزی که با عشق توام شود برای انسان مطلوب است و خستگیناپذیر. در محیطهای آموزشی کودکی که هنوز هدف اصلی خواندن کتاب و نوشتن را درک نکرده و آن را جبری فرض میکند هرگز طعم لذت را نخواهد چشید و تا مادامی که احساسات عاطفی و قلبی او اشباع نشود هرگز موفق نخواهد شد. فضای آموزشیای که کودک را تحت فشار معدل بالا و نمرات عالی قرار داده است چند توماس ادیسون و زکریای رازی تحویل اجتماع میدهد؟ میدانید که ادیسون از مدرسه خود اخراج شده بود. پس خوشبختی، سعادت و دنیا را در دست خود تکان دادن معطوف به این نیست که کودک ما یکسره مشغول نوشتن و کارهای طوطیوار باشد بلکه اینگونه کودک خود را لحظه به لحظه از درس، مدرسه، مطالعه و عشق و ایمان دور ساختهایم. بلا اینجاست که به جای این که آنها را عاشق کنیم فارغ کردهایم، از دری که جبر وارد شود،عشق از پنجره فرار میکند پس لازم است در فضای آموزشی با محبت،عشق،تشویق،گریز به کتابهای غیر درسی،ایجاد انگیزه،بحث پیرامون مطالعه آزاد، خوش چاپ کردن و بالا بردن کیفیت کتاب درسی دانشآموزان را به کتاب علاقهمند کنیم. انسانها امروز با چشم،گوش،دست، حس و... عاشق میشوند چگونه میتوانیم به کودک خود بقبولانیم که به کتاب کاهی با رایحه کهنه و زننده عشق بورزد. خوشبختانه اهمیت این عامل یعنی استاندارد و مصور بودن کتابها بیشتر احساس شده است و افزایش جذابیت کتابهای مصور کودکان را از فروش تیراژ بالای این آثار میتوان نتیجه گرفت.اما باید توجه داشت که هیچگاه روانشناسی کودک مورد غفلت واقع نشده و کیفیت تولید چنین محصولات فرهنگی از منظر کودکان مورد توجه قرار گیرد،جاذبههای مورد ملاک کودکان از دید بزرگترها شاید بیاهمیت باشد اما آنها خواهان کاراکتر و رنگ مورد علاقه خود هستند.شعرها و کتابها باید با لحن کلام و روحیات بچهها هماهنگ باشد. چرا شعر معروف حسنی مرحوم استاد احترامی ماندگار میشود به این دلیل که از بطن و کودک درون استاد طنزپردازی تراوش کرده که به خوبی به حس دوران کودکی خود جان داده است.پس حرف کودکان را باید کودکانه زد،تصویر کودکان را کودکانه ترسیم کرد و ... ایران مهد شعر، ادبیات و داستان است و ما خیلی بیشتر از هری پاتر حرف برای گفتن داریم. شاهنامه سرشار از افسانههای شیرین است، میدانم لحن فردوسی برای کودکان ثقیل است اما با یک پردازش اصولی و تبلیغ و اطلاعرسانی درست میتوان فردوسی را به همه کودکان جهان شناساند و به خواندن شاهنامه ترغیب کرد؛اما کدام بستر برای ناشر و نویسنده فراهم شده تا کتاباش تبدیل به هریپاتر شود.در شرایطی که پشت جلد مجلات و برنامه تبلیغی اکثر کانالهای ماهوارهای به تبلیغ لوازم آرایش و شکمبند لاغری و داروهای ترک اعتیاد اختصاص دارد و برای تبلیغ خوراکی اسپانسر از در و دیوار میریزد؛چه بستری برای تبلیغ محصولات فرهنگی و همایشها فراهم شده است. با چنین قیمتهای سرسامآوری پشت جلد کدام نشریه را میتوان به تبلیغ کتاب اختصاص داد و تا زمانی که با پرداخت هزینه تیراژ ده بار چاپ، اجازه معرفی کتاب در یک تایم دو دقیقهای از طریق رسانهملی حاصل میشود حرفهای خوب چه در صنعت گفتار و چه در کتاب به گوش بشریت نخواهد رسید، کودکان ما که جای خود دارند. به امید اینکه با گشایش باغ کتاب مکان مناسب فروش کتاب کودک ایجاد شود تا تماشای فروش کیلویی کتاب (مثلا در نمایشگاه سال گذشته) و دیدن دستفروشانی که برای تامین هزینه اعتیاد خود، کتابهای نفیس استادان بزرگ را به حراج گذاشته و فریاد دلخراش"شریعتی 50 تومن"شان به ذهنیت کودک آسیب نرساند. وقتی کودک ببیند کتاب همان استاد بزرگی که معلم و پدر از او به نیکی یاد میکنند به بهایی ناچیزتر از خوراک روزانه خود به حراج گذاشته شده، چه تصویری از کتاب در ذهناش نقش خواهد بست؟ ضمن اینکه حضور یک مشاور کودک باید در فروشگاه کتاب الزامی شود تا فرزندان ما را راهنمایی کرده و به سمت و سوی کتابی خاص سوق دهد هرچند که متاسفانه اغلب کتابفروشهای ما حکم فروشنده یک مغازهخواربار فروشی قدیمی را پیدا کردهاند که وقتی از آنها لوبیا میخواهی فقط میدانند کجاست و کیلویی چند است بدون هیچ اطلاعی از کاربرد و فواید آن. * محقق و مدرس تکنیکهای مذاکره و ارتباطات موفق و مهارتهای زندگی، سردبیر ماهنامه تدبیر و زندگی، کارشناس صدا و سیما و مدیر موسسه مهرورزان پویای ایرانیان /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10266]