تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837779790
آتش بس در جنگ با خدا
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
به گزارش راسخون به نقل از فارس ، آیت الله مصباح یزدی در همایش ربا : تمام متخصصين اقتصاد عالم روى اين مسئه تأكيد كردهاند كه نرخ بهره بالا به اقتصاد كشور ضرر مىزند، اشتغال را كم مىكند، رونق اقتصادى را كم مىكند، تورم ايجاد مىكند. بِسْمِ اللَّهِ الْرَّحْمنِ الرَّحيم اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين و الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلى سَيِّدِ الْاَنْبِياءِ وَ الْمُرسَلينَ حَبِيبِ اِلهِ الْعالَمينَ اَبِىالْقاسِم مُحَمَّدٍ وَ عَلى آلِهِ الطَّيِبينَ الْطّاهِرِينَ الْمَعْصُومين «اَللهُّمَ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِه، في هذِهِ الْسَّاعَةِ وَ في كُلِّ سَّاعَةٍ وَلِّيَاً وَ حافِظاً وَ قآئِدَاً وَ ناصِراً وَ دَلِيلاً وَ عَيْناً حَتى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فِيها طَويلاً» تقديم به روح پرفتوح امام راحل و شهداى والامقام اسلام مخصوصاً شهيد بزرگوار علامه آيت الله مطهرى رضوان الله عليه صلواتى اهدا مىكنيم. خداى متعال را شكر مىكنيم كه توفيق عنايت فرمود در ايامي كه مقارن است با سالروز شهادت علامه مطهرى رضوان الله عليه در اين محفل علمى چنين مجلس باشكوهى از علما و فضلا و اساتيد و پژوهشگران تشكيل شده و درباره يكى از مسائل مورد نياز كشور ـ هم از لحاظ اقتصادى و هم از لحاظ دينى و تطابق با فرهنگ اسلامى ـ گفتگوى صادقانه دوستانه و صميمانهاى انجام بگيرد با اميد اينكه گامى در جهت رسيدن به اهداف مقدس انقلاب اسلامى و احياي ارزشهاى اسلامى برداشته و دِيْن خودمان را نسبت به اسلام و شهداى اسلام ادا كرده باشيم. بنده فقط جا دارد كه به عنوان خير مقدم خدمت عزيزان عرض سلام و ارادتى داشته باشم، تشكر كنم از اينكه دعوت اين مؤسسه را براى تشكيل اين همايش پذيرفتند و اوقات عزيز خودشان را در اين راه صرف كردند، چه در جهت نوشتن مقالات، چه در جهت ايراد سخنرانىها، و چه در جهت ادامه پژوهشها و تحقيقها؛ و همچنين ازكسانى كه براى استماع اين بحثها وقت صرف كردند صميمانه تشكر مىكنم. على رغم اينكه بيش از يك ربع قرن از انقلاب اسلامى ما مىگذرد و فعاليتهاى مختلفى در جهت اسلامى كردن همه نهادهاى كشور انجام گرفته و يكى از بارزترينش نهاد اقتصادى است، متأسفانه آنطور كه همه مىدانيم وضع اقتصادى كشور از جهات مختلفى جاى نگرانى دارد بخشي مربوط مىشود به مسائل علمى و پژوهشى كه مىبايست صاحبنظران و متخصصين انجام بدهند و تصميم گيران و مجريان را در جهت هر چه بيشتر اسلامى شدن اقتصاد كشور كمك كنند. تصميم گير از لحاظ قانونى مجلس شوراى اسلامى است و بعد هم شوراى نگهبان كه تأييد كنند مصوبات مجلس را، مجري هم دستگاه دولت است. ولى همه اينها نيازمند به تحقيقات و اطلاعاتى هستند كه دانشمندان و اساتيد مىبايست در اختيار آنها قرار بدهند. يك سلسله اطلاعاتى است از فعاليتهاى اقتصادى كه در داخل كشور انجام مىگيرد، ارتباطى كه اينها با فعاليتهاى اقتصادى جهان دارد، و تعاملى كه بين اقتصاد يك كشور با اقتصادهاى ديگر هست كه بايد شناخت و ارزيابى كرد كه اين تعامل و ارتباطات تا چه حد به نفع اقتصاد كشور است يا احياناً مضر است، و پيشنهادهايى در جهت بهبود اين روابط اقتصادى بين المللى داد. اين يك بخش از كارهايى است كه مىبايست تحقيقات و مطالعاتى انجام بگيرد و اطلاعاتى در اختيار قواى تصميمگيرنده، قانون گذار، و قوه مجريه قرار داده بشود. اين قسمت خيلى به ما طلبهها ارتباطى ندارد. البته پژوهشگران ما هم مىتوانند در اين زمينه كمك هايى بكنند ولى اين وظيفه اصليشان نيست. آن چه به ما به عنوان محققين حوزه هست تحقيقات صادقانه علمى و دينى است صرفنظر از اينكه چه كسانى از اين تحقيقات استفاده مىكنند، خوششان مىآيد يا نه، چه كسانى نمىپسندند، و چه ارزش گذارى هايى نسبت به اين كارها مىشود. كسانى مىگويند اين كارهاى مفيدى است، لازم است، بلكه ضرورت دارد، و كسانى مىگويند اينها كارهاى تكرارى است كه دهها بار انجام گرفته و هيچ فايدهاى ندارد، يا فعلاً در نظام اقتصادى كشور از اينها نمىشود بهرهاى گرفت؛ احياناً بعضىها مىگويند تاريخ مصرف اين تحقيقات گذشته است. به هرحال ما به عنوان كسانى كه وظيفه تحقيق در مسائل اقتصادى اسلامى به عهدهمان آمده و اين مسئوليت را پذيرفتهايم، بايد سعى كنيم كه از امكانات بيشترى براى اين تحقيقات و پژوهشها استفاده كنيم. اولاً از خودمان بيشتر مايه بگذاريم، بيشتر فكر كنيم، بيشتر مطالعه كنيم، بيشتر بحث كنيم، ارتباط برقرار كنيم با مراكز تحقيقات اقتصادى دنيا، مخصوصاً آنهايى كه جنبه اقتصاد اسلامى دارد، و نگران نباشيم از اينكه ديگران چه قضاوتى درباره ما خواهند كرد. ما بايد مطمئن باشيم كه تحقيق در اين مسائل از بهترين جهادهاى فرهنگى است، حالا ديگران چگونه از اينها استفاده كنند يا نكنند آن ديگر به ما به عنوان يك محقق مربوط نيست. ممكن است به يك عنوان ديگرى به ما مربوط بشود، اما به عنوان يك محقق در اقتصاد به ما مربوط نيست كه چگونه از اين تحقيقات استفاده بشود يا نشود. ما چند تا مطلب كلى داريم كه اينها را هيچگاه نبايد فراموش كنيم و بايد با توجه به اين پيشفرضها تحقيقاتمان را ادامه داده، جهت و سمت و سو بدهيم. غفلت كردن از اين مطالب يقينى و واضح و قطعى گاهى انسان را در روند كار دچار اشتباه و انحراف و لغزش، و فراموش كردن هدف و چيزهايى از اين قبيل مىكند. نكته اول اينكه اقتصاد كشور ما فعلاً مثل بسيارى از كشورهاى ديگر ـ و به احتمال قوى همه كشورهاى دنيا ـ به مسئلهاى مبتلاست كه در اسلام به نام ربا ناميده مىشود. ما على رغم گذشته بيش از يك ربع قرن از انقلاب اسلامي و تلاش هايى كه از طرف مراكز قانون گذارى و اجرايى انجام گرفته نتوانستهايم از آن خلاص بشويم؛ علاوه بر اينكه بازار ما شديداً تحت تأثير اين عامل است و يك كار شايعى است. حتى آنهايى كه انگيزهها ودغدغههاى دينى دارند هم به صورتهايى مبتلا هستند، گو اينكه توجيههايى براى كارشان انجام مىدهند؛ حالا اين توجيهات در پيشگاه الهى چقدر مقبول باشد يا نه بايد در جاى خودش بررسى بشود. اين واقعيتى است كه ربا در جامعه ما وجود دارد، چه در بازار آزاد و چه در بنگاههاى اقتصادى دولتى و از جمله بانكها، و شايد از همه جا بيشتر در بانكها. اين يك مسئلهاى است كه نبايد فراموش كنيم و فقط درصدد توجيه بر بياييم كه نه آقا اينها عقود شرعيه هست و يا نمىدانم ضرورتهاى اجتماعى و ضرورتهاى بين المللى است؛ و بالاخره اگر اين توجيهات هم صحيح باشد اما اصلش را نبايد فراموش كنيد كه اين هست. ممكن است كسانى بگويند تو اطلاع ندارى. بنده هم عرض كردم من تخصصى در اين مسائل ندارم اطلاعاتم هم خيلى ناقص است، خيلى خوشحال مىشوم كه كسانى اثبات بكنند كه نظام اقتصادى ما از ربا پاك است. خيلى خوشحال مىشويم اگر روزى چشم باز كنيم و ببينيم چنين چيزى وجود ندارد و كسانى زحمت كشيدهاند و اقتصاد ما را از اين آلودگى پاك كردهاند، ولى ظاهراً اين طور نيست. آن چه ما از بازار آزاد مىدانيم و در بنگاههاى اقتصادى رسمى دولتى مىبينيم خلاف است. دوم اينكه حالا كه هست چه مىشود كرد؟ گاهي توجيه ميكنندكه يك ضرورت جهانى است و ما نمىتوانيم خودمان را منزوى و از ارتباطات اقتصادى دنيا منعزل كنيم و براى خودمان يك نظام اقتصادى مستقلى داشته باشيم كه با نظام رباخوارى جهان مرتبط نباشد؛ چارهاى نيست، ضرورتى است و بايد اين ضرورت را پذيرفت. جا دارد كه واقعاً متخصصين بررسى كنند ببينند واقعاً همين طور است؟ چنين ضرورتى وجود دارد؟ و هيچ راهى براى داشتن يك زندگى آبرومند سالم در دنيا بدون ربا امكان ندارد؟! البته اگر روزى متخصصين به اين جا رسيدند كه به خاطر ضرورت پذيرفتنى است، «الضرورات تتقدر بقدرها»، ولى گمان بنده اين است كه مسئله اين جور نيست، راه حل هايى براى فرار از ربا و براى اينكه يك نظام اقتصادى سالمى بر اساس ارزشهاى اسلامى پى ريزى بشود وجود دارد، منتها احتياج به يك خورده همت دارد، يك خورده جرأت مىخواهد، يك خورده شجاعت و شهامت مىخواهد. ملاحظه مىفرماييد ماهيت بانك الان در عالم چگونه تعريف مىشود؟ از آن وقتى كه بانك تأسيس شد براى چه هدفى و بر چه اساسى تأسيس شد، و امروز وضعيت فعاليت بانكها در دنيا به چه صورتى است؟ اين همان بانكى است كه در آغاز تأسيسش شرايط خاصى ايجاب كرد كه به وجود بيايد، يا امروز تغيير ماهيت داده و خود بانك شده است يك بنگاه اقتصادى، خودش فعاليتهاى اقتصادى دارد، و آن نقش وساطتى كه داشت را از دست داده است؟ به هرحال تحقيق در اين زمينه جا دارد كه اصولاً ماهيت بانك چيست و آيا ممكن است تغيير اساسى در اين ماهيت داد؟ آيا ممكن است اصلاً يك تئورى داد كه ماهيت بانك به نحو ديگرى باشد، و اصلاً ساختار بانك، اهداف بانك، و فعاليتهاى بانك جور ديگرى تعريف بشود ـ غير از آن چه كه امروز هست يا غير از آن چه كه از اول تأسيس شد؟ همه كس جرأت ندارد حرفى بزند كه كمتر گفته شده، يا كسى نگفته، و طبعاً به زودى هم در تئورى مورد پذيرش قرار نمىگيرد چه رسد به اينكه در مقام عمل مورد اجرا قرار بگيرد. اين كار آسانى نيست. ما خيلى چيزها از لحاظ تئورى پذيرفتهايم اما بيش از يك ربع قرن است توفيق عملش پيدا نكردهايم. قانونش را هم حتى گذراندهايم، تأييد هم شده، ابلاغ هم شده، اما عمل نشده است؛ چه رسد به اينكه ما بخواهيم اصلاً تئورى را عوض كنيم، و در بانكدارى تئورى جديدى بدهيم كه با آن چه در عالم وجود دارد تفاوت دارد. ولى مىدانيد كه هميشه تحولات علمى و اقتصادى و صنعتى با اين شجاعتها و جرأتها و جسارتها پيدا شده است. محقق بايد جسور باشد، بايد قدرت ابتكار داشته باشد، بايد به خودش اجازه بدهد حرفى بزند كه ديگران نزدهاند، بايد به خودش اجازه بدهد كه رفتار ديگران را نقد كند، البته صادقانه و محققانه، نه از روى احساس حقارت، و براى اينكه خودش را مطرح كرده باشد، بلكه براى اينكه واقعاً بخواهد تحقيقى بكند و فكرى نو عرضه كند و طرحى نو در بيندازد. اين تازه در اصل تئورى بانكدارى است، و اما راهكارهايى كه در بانك انجام مىگيرد و سازوكارهاى اقتصادى كه مورد قبول دنياست و در كشور ما كم و بيش انجام مىگيرد، نيز بايد بررسى و نقد بشود كه اينها در چه حدى مطلوب است و با اصول و مبانى ما سازگار است يا نه. ممكن است كسانى بگويند كه شايد ما زحمتها بكشيم و سالها تلاش كنيم و اينها را بنويسيم و تحقيق كنيم، كسى كه عمل نمىكند، فايدهاش چيست؟ فراموش نكنيم كه خود تحقيق علمى يك رسالت عالم و محقق است. محقق رسالتش تحقيق كردن است، اجرا به عهده او نيست. اجرا وظيفه ديگران است. ما بايد وظيفه خودمان را عمل كنيم، آزمايش خودمان را بدهيم، شاگرد خوبى در كلاس خودمان باشيم. البته كسانى كه سياستهاي كلان كشور را هماهنگ مىكنند بايد براى اينها فكرى بكنند، اما ما به عنوان يك سيستم جزء، به عنوان يك محقق در يك مؤسسه علمى نبايد نگران اين باشيم كه عمل ميشود يا نميشود؛ مخصوصاً با توجه به اينكه بسيارى از افكار و تئورىهاست كه سالها با آن بى مهرى مىشود، بعد از مدتى به آن توجه مىشود، از آن استقبال مىشود، ارزش پيدا مىكند، و مورد عمل قرار مىگيرد. هم در علوم تجربى، هم در علوم فلسفى ،هم در علوم اقتصادى و سياسى از اينگونه تئورىها فراوان بوده كه مطالبى سالها مورد بىمهرى و بىتوجهى قرار گرفته ولى بعدها كم كم اهميتش را بازيافته، مورد قبول قرار گرفته، و از آن استفادهها شده است. نبايد نگران باشيم از اينكه حرفى بزنيم كه امروز و فردا اميد عملش نيست. شما تحقيقتان را بكنيد. بههرحال اين يك مسئله كه ربا در كشور ما وجود دارد؛ احتمالش لااقل هست كه به اين حد ضرورت ندارد ، اگر يقين داشته باشيم كه آن چه مىگذرد صد در صد ضرورى است و هيچ چارهاى جز اين نيست، اين عذرى است براى كسى كه چنين مىگويد. اما احتمال اين هست كه آن چه از اعمال ربوى انجام مىگيرد ضرورت نداشته باشد، يا لااقل بخشى از آنها قابل اين هست كه به صورت ديگرى انجام بگيرد كه ربا نباشد. اين يك مطلب. مطلب يقينى ديگرى كه ما بايد به آن توجه داشته باشيم اين است كه اسلام با اين ربا خيلى دشمن است. ما در قرآن نسبت به رفتارهاى مختلف انسانى اعم از فردى و اجتماعى تعبيرات مختلفى داريم كه بعضى هايش خيلى تقبيح شده است. درباره كارهايى ميفرمايد: « إِنَّهُ كانَ فَحِشةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سبِيلاً»1. از اين تعبيرات داريم، اما من يادم نمىآيد درباره هيچ كارى فرموده باشد، اگر ترك نكنيد اعلان جنگ با خدا بدهيد. نفرموده اگر زنا يا فسادهاى ديگر ترك نكنيد اعلان جنگ با خدا بدهيد، اما در معامله ربا مىفرمايد: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِىَ مِنَ الرِّبَوا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ . فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ إِن تُبْتُمْ فَلَكمْ رُءُوس أَمْوَلِكمْ لا تَظلِمُونَ وَ لا تُظلَمُونَ»2 اگر بنا نيست بساط ربا را جمع كنيد اعلان جنگ با خدا و پيغمبر بدهيد. خيلى اين تعبير عجيبى است. هر چه فكر بكنيم درباره اهميت اين تعبير كم است. آن وقت تعبيرات ديگرى كه در روايات آمده درباره گناه ربا مثل اينكه: يك درهم ربا چه آثار بدى دارد ، و اينكه با چه گناهانى مقايسه شده بماند. همين تعبير قرآن براى ما بس است. يك نكته جالبى كه درباره اين موضوع است، غير از اين تهديد و اين تعبير شديد، اشاره به يك نكتهاى است كه در زبان اقتصاددانان زياد گفته مىشود كه آقا مثلاً حالا اين بانكدارى بدون ربايى كه شما طراحى كرديد با بانكداريهاى ديگر چه فرقى مىكند؟ يك اسمى فرق مىكند، يك تغيير شكلي است؛ فرقهاى بسيار ناچيزى است، اينها اينقدر اهميت ندارد كه دربارهاش اين همه تحقيقات انجام بگيرد، اين همه بودجهها صرف بشود، اين همه نيروى انسانى از حوزهها و دانشگاهها صرف بشود براى يك چيزهاى جزئى كه حالا بگوييم اسمش عقود شرعيه هست يا نيست. اينها چه تفاوتى مىكند؟ بالاخره وقتى سرمايهاى در اختيار كسى قرار مىگيرد و مدتى از آن مىگذرد، بايد سرمايه يك بهرهاى از اين ببرد، حالا تحت هر عنوانى باشد. قرآن اشاره مىكند به اين مطلب كه كسانى كه چنين سخنى را مىگويند اينها دركشان ناقص است، آفتزده است: « ذَلِك بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَوا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبَوا»3. گفتند اصلاً بيع با ربا فرقى نمىكند؛ اين چه اصرارى است كه حالا ما بايد بگوييم اين اعلان جنگ با خداست، و آن يكي احياناً ثواب هم دارد؟ اينها تفاوتى ندارد! چه هست اين تفاوت؟ البته نظيرش در جاهاى ديگر هم گفته مىشود، اما در اين جا به خصوص قرآن اين را هم مطرح فرموده است. فرض كنيد در مورد نكاح و زنا هم گفته مىشود چه فرقى مىكند دو نفر وقتى راضى باشند با هم معاشرت جنسى داشته باشند حالا يك «انكحت» بگويند يا نگويند، اين چه قدر فرق مىكند؟ اگر گفتند ثواب هم دارد، ملائكه هم مىآيند آب غسلشان را به عرش مىبرند، اما اگر نگفتند بايد بياورند در جلوى مردم چوب و تازيانهشان بزنند، بعداً هم عذاب دردناك طولانى برايشان باشد؟ چقدر فرق يك كلمه است؟ اين هم يك مطلبى است كه درباره بسيارى از احكام شرعى به خصوص در مورد ربا، قرآن اين را نقل مىكند: « الَّذِينَ يَأْكلُونَ الرِّبَوا لا يَقُومُونَ إِلا كَمَا يَقُومُ الَّذِى يَتَخَبَّطهُ الشيْطنُ مِنَ الْمَس ذَلِك بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَوا»4. براى ما طلبهها جاى تحقيق دارد كه چرا اسلام به اين مسائل اهميت داده و قرآن به ذكرش، به طرح سؤال و شبههاش اين همه عنايت دارد. چرا درباره چيزهاى ديگر نگفه است كه مثلاً گفتند « انما النكاح مثل السفاح» اما در خصوص ربا اين را نقل مىكند، مطرح مىكند، و بعد مىگويد اينها عقلشان آفت دارد كه اين حرفها را مىزنند و مخبطند؟ اهتمام به اين مسئله شوخى نيست. تفاوت ربا از غير ربا به يك چيز سادهاى حل نمىشود. اينها فرق ماهوى دارند. در زندگى انسان اينها تأثير جدى دارد ، فقط يك كلمه نيست، يك امضاء نيست. اين هم يك نكته كه جا دارد كه محققين به آن توجه داشته باشند. البته طلبهها را عرض مىكنم، اما محققين دانشگاهى وظيفه و رسالت ديگرى در ساير جهات علميش دارند. ما بايد بيشتر به اين چيزها اهميت بدهيم. نكته سوم اينكه مىدانيد در ربا هميشه كم و بيش براى فرار از ربا بهدنبال راه هايى گشتهاند كه هدفى را كه از ربا دارند تحقق پيدا كند، ولى اسم و عنوان ربا را نداشته باشد كه اسمش حيلههاى شرعى است؛ در كتابهاى فقهى هم مطرح شده و از مراجع سؤال شده است؛ احياناً به بعضى هايش هم در بعضى موارد اجازه داده شده است. بعضى از مراجع هم خيلى سخت مقاومت كردند، از جمله حضرت امام رضوان اللّه عليه ـ به خصوص از زمانى كه تركيه رفتند و آن جا فراغت بيشترى داشتند، نسبت به اين مسئله خيلى حساسيت پيدا كردند و ايشان همه حيلههاى شرعى ربا را يك جا منع فرمودند، با اينكه قبل از تبعيدشان فىالجمله تمايلى به تجويز بعضى هايش داشتند. اين مسئلهاى است كه باز در قرآن خيلى مورد تأكيد واقع شده كه با احكام خدا بازى نكنيد؛ صرف اسم گذارى ماهيت چيزى را تغيير نمىدهد. اگر گناهى براى يك عملى ثابت شده با تغيير اسم عوض نمىشود. به طور كلى قرآن در اين باره را با تفصيلاتى كه در قرآن راجع به كمتر داستانى ديده مىشود يك داستان عظيمى نقل مىكند و مىخواهد نكتهاى از آن بگيرد. اين داستان، داستان اصحاب سبت است: « وَ سئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتى كانَت حَاضِرَةَ الْبَحْرِ...»5 داستان يك گروهى از بنى اسرائيل است كه كنار دريا زندگى مىكردند و اينها راه معاششان از صيد ماهى بود. بعد خود قرآن يك جزئياتى از اين نقل مىكند كه خيلى جالب توجه است. مىفرمايد: « إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سبْتِهِمْ شرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسبِتُونَ»6 به دلائلى ـ حالا چه بوده، غيبى بوده يا طبيعى بوده، در اثر عادت بوده، يا هر چه بوده است ـ روزهاى شنبه ماهىها زياد مىآمدند كنار ساحل، صيدشان خيلى آسان بود: «تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً»، روزهاى شنبه ماهىها فراوان خيلى راحت مىآمدند كنار ساحل و صيد كردنشان آسان بود، «وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتِيهِمْ»، روزهاى ديگر غير از شنبه كه سبت نمىگرفتند، تعطيليشان نبود، ماهىها هم نمىآمدند. يعنى روزهايى كه آنها مىخواستند و شرعاً برايشان صيد كردن جايز بود نميآمدند. مىدانيد در دين يهود روز شنبه مطلقا تعطيل و فعاليتهاى اقتصادى و هر گونه فعاليت ديگرى ممنوع است. من يادم است در شهرمان محله يهودىها نزديك محله ما بود. روز شنبه كه مىشد مسلمانها غذا مى پختند و برايشان مىبردند. آنها حق نداشتند آتش روشن كنند، غذا بپزند، و صيد و ذبح هم مطلقا ممنوع بود. همسايهها براى اينكه مىديدند اينها با اين مشكلاتى كه دارند گرسنه مىمانند مىرفتند براى آنها غذا مىپختند كه رفع حاجتشان بشود. آنها شرعاً حق نداشتند روز شنبه حتى آتش روشن كنند. در خانه يهودى روز شنبه نبايد دود بلند بشود. فعاليتهاى اقتصادى و صيد ماهى و ذبح حيوان هم روز شنبه ممنوع است. روز شنبه فقط روز عبادت است، بايد بروند در كنيسهها عبادت كنند. حالا قرآن نقل مىكند كه روز شنبه كه مىشد ماهىها مىآمدند، اينها حسرتش را مىخوردند كه امروز ماهىها زياد آمدهاند اما اجازه نداريم ما اينها را صيد كنيم. يكشنبه كه مىرفتند ماهى نبود و بايد به زحمت بروند يك صيدى پيدا كنند. گفتند اين كه نمىشود، ما وضع اقتصاديمان به هم مىخورد؛ اقتصاد ما وابسته است به صيد ماهى ، اين هم اگر ممنوع باشد ما ديگر چه خاكى به سر كنيم. بايد يك فكرى كرد. بالاخره نشستند و متفكرينشان راهى پيدا كردند و گفتند روز شنبه چاله هايى در كنار دريا و اطراف ساحل مىكَنيم، روز شنبه آب باز مىكنيم و ماهى هايى كه مىآيندوارد اين حوضچهها مىشوند بعد صيدشان نمىكنيم منتها راهشان را مىبنديم كه بر نگردند، روز يكشنبه مىرويم صيد مىكنيم. روز شنبه كه صيد نكردهايم. تورات هم كه به ما نگفته كه روز شنبه ماهىها را در جايى راه ندهيد ، ما راه آب باز مىكنيم آب خودش مىآيد، ماهىها هم خودشان مىآيند. منتها ما ديگر عصرى جلوى آب را مىبنديم ماهىها برنگردند. يكشنبه مىرويم صيد ميكنيم. من مىخواهم سؤال بكنم از متفكرين اقتصادى كشورمان كه اگر ما جاى اين قوم بنى اسرائيل بوديم و چنين طرحى را اقتصاددانان ما مطرح مىكردند مىگفتيم خلاف شرع هست يا نه؟ چه دليلى براى خلاف شرع داريم؟ صيدى نشده است ، صيد روز شنبه حرام است كه آن را انجام ندادهايم ، پس هيچ اشكالى ندارد. اگر اين كار را نكنند هم ضرر مىخورد به جامعه و اقتصاد كشور . اگر صيد نكنند زندگيشان نمىچرخد، گدا مىشوند، دستشان را بايد به اين و آن دراز كنند. چه از اين بهتر كه نه كار خلاف شرعى انجام بگيرد و منافع اينها هم تأمين شود؟ آيا من و شما اين راه را پيشنهاد يا تأييد مىكرديم يا نه؟ با اين تفكرى كه امروز داريم و در جامعهمان اعمال مىكنيم جوابش را هر كسى خودش بدهد. از قرآن استفاده مىشود كه اين قوم بنى اسرائيل نسبت به اين پديده سه دسته شدند: يك دسته رفتند مشغول شدند و گفتند عجب كار خوبى است، و همين راه را پيش گرفتند و مشغول شدند. روزهاى شنبه آب مىبستند به حوضچهها، يكشنبه مىرفتند صيد ميكردند. يك دسته در مقام نهى از منكر بر آمدند و گفتند اين كار را نكنيد، اين بازى با حكم خداست، خدا شما را مجازات مىكند، كلاه سر خدا نگذاريد، اين راه درستى نيست، دست بر داريد؛ به همان روزى كمى كه خدا روزهاى يكشنبه نصيبتان مىكند اكتفا كنيد، خدا مىتواند روزيتان را وسعت بدهد. دسته سوم بين بين بودند، نه خودشان صيد مىكردند و نه نهى از منكر مىكردند و ميگفتند ما چه كار داريم؟ ما خودمان كه صيد نمىكنيم بگذار اينها هر كار مىخواهند بكنند: «لِمَ تَعِظونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبهُمْ عَذَاباً شدِيدا»7. اصلاً شما چه كار داريد به آنها، ولشان كنيد. قرآن مىگويد يك روز صبح كه پا شدند فقط آن دستهاى كه نهى از منكر كرده بودند سالم ماندند، بقيه معذب شدند به عذاب مسخ. اين داستان را چند جا قرآن اشاره كرده است: در سوره اعراف تفصيلاً بيان كرده است: «وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ ...» اصحاب سبت كه چند جا در قرآن به آنها اشاره شده همينها هستند. اين يك حقيقت قرآنى است. با اينكه ظاهر عملى كه انجام دادند با موازين شرعى مخالفتى نداشت، اما روح كار همان بود. اين بازى بود، كلك بود، حيله بود. كسانى كه اين حيله را كردند و حتى كسانى كه خودشان نمىكردند اما بى تفاوت بودند و نهى از منكر هم نمىكردند، هر دو دسته معاقب شدند: « قُلْنَا لهَُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَسِئِينَ»8. اين يك اصل قرآنى است كه ما نبايد با دين خدا بازى كنيم. ممكن است در ظاهر يك كارى بكنيم، فرض كنيد يك طرحى را پيشنهاد كنيم، مجلس هم تصويب كند، شوراى نگهبان هم طبق آن چه روى كاغذ نوشته شده تأييد كند، اما آيا آن چه در بازار يا در بانكهاى ما عمل مىشود غير از همان عمل رباست كه اسمش را عوض كرديم گذاشتيم عقود شرعيه؟ اگر يك نظر سنجى بشود، سؤالى بشود، يك تحقيق ميدانى بشود از اينهايى كه مىآيند وام مىگيرند و بپرسند عقود شرعيه يعنى چه؟ شايد نود درصد از مراجعه كنندگان اصلاً ندانند عقود شرعيه يعنى چه. وقتي وام مىخواهند يك صورت قراردادى مىگذارند جلويشان مىگويند اين را امضاء كن برو آن جا وام بگير. آيا با اين ماهيت ربا عوض شد؟ اسمش اين است كه مضاربه است، مضارعه است، مساقات است، مشاركت است، و چيزهايى از اين قبيل، و به خاطر اينكه با ربا فرق كند با يك حيله هايى مثل شرط ضمن عقد واجب لازم ديگرى چنين و چنان مىشود، يا كسى ضررش را ضمانت مىكند و الى آخر. فرض كنيد اينها اگر به صورتى صحيح انجام بگيرد، و طرفين توجه داشته باشند، و قصد انشاء بكنند، و بدانند اصلاً دارند چه كار مىكنند، صحيح باشد. اما آن چه عمل مىشود غير از اين است. مشتري نه قصد انشائش را مىداند نه قصد ضمانتش را و نه اصلاً ميداند چه معاملهاى مىكند؛ او فقط وام مىخواهد. آيا اين شبيه كار اصحاب سبت نيست؟! نكته سوم اين كه تمام متخصصين اقتصاد عالم روى اين مسئه تأكيد كردهاند كه نرخ بهره بالا به اقتصاد كشور ضرر مىزند، اشتغال را كم مىكند، رونق اقتصادى را كم مىكند، تورم ايجاد مىكند، و الى آخر. حالا ما خيلى به تحقيقات علمى هم كارى نداشته باشيم و از فرمولهاى علميش سردرنياوريم، و با صرف نظر از مسائل شرعى، اگر كسي يك پولى داشته باشد مىخواهد برود يك كار توليدى انجام بدهد، فرض كنيد بنگاه مرغدارى درست كند يا يك كارخانه تأسيس كند. وقتى بخواهد وارد بشود مىبيند براى اينكه حتى يك پروانهاش را بگيرد يك سال بايد بدود از آن اداره به آن اداره از اين به آن. در هر مرحلهاى هم گاهى احياناً بايد زير ميزى هم بپردازد. تازه وقتى پروانه گرفت مواجه مىشود با كارگرهايى كه قانون كار به اينها حقوقى داده، و اگر بيكار بشوند بايد حقوقشان را بپردازد و بيمهشان كند و الى اخر. اگر يك كارگرى تخلف بكند، حق اخراجش را ندارد و مشكلات ديگرى از اين قبيل. بالاخر آخرش فرض كنيد پارچهاى توليد كرد با طرح و رنگ و نقشه زيبا . فردا پارچه قاچاق از چين و اندونزى وارد ميكنند ميزنند تو سر جنسهاى او. سودى كه نكرده هيچ، احياناً ضرر هم كرده است. اين كم اتفاق نمىافتد. بعد از آن دوندگىها ،چند ساعت برود تو صف معطل شودإ به اين بگويد، به آن التماس كند، به اين زير ميزى بدهد، تازه بعدش معلوم نيست چند درصد سود داشته باشد. اما اگر بگذارد توي بانك، بيست و پنج درصد، سى درصد راحت و آسوده سود مىگيرد ، كدام عاقلى مىرود اين زحمتها را بكشد برود دنبال كار توليدى، مگر عشقى داشته باشد، والا فكر پول در آوردن باعث اين نمىشود آدم اين كارها را بكند، مخصوصاً اگر بخواهد كار اقتصادى سالمى بكند كه توى آن كلك نباشد، دزدى نباشد، حق ديگران را نخورد. آخرش آيا ده درصد سود بكند يا نكند. اما اين جا سودها راحت به بيست و پنج درصد نرخ بازار، سى درصد، و گاهى تا سى و پنج درصد هم مىرسد. اما اگر نرخ بهره بانكى مثل بسيارى از كشورهاى پيشرفته دنيا يك درصد باشد چه ميشود؟ شنيدهام بعضى جاها حتى نرخ بهرهشان منفى است و مىگويند اگر مىخواهيد پولتان را نگه داريم بايد چيزى هم بدهيد تا پولتان را نگه داريم. آن وقت شخص مجبور است پولش را بيندازد توى فعاليت اقتصادى توليدى تا درآمدى داشته باشد و خودش هم سهمى از آن درامد ببرد. اينها خيلى تحقيقات علمى نمىخواهد كه وقتى نرخ بهره بانكى بالا باشد چه تأثيرى در اقتصاد دارد. يك مسئلهاى كه بعضي آقايان مطرح مىكنند اين است كه چون ما نرخ تورمان بالاست، اسمش اين است كه مثلاً بيست و پنج درصد سود است، ولي اين در واقع پنج درصد است، بقيهاش تورم است. از آن طرف سؤال مىشود تورم از كجا بوجود مىآيد؟ يكى از عوامل تورم همين فعاليتهاى حساب نشده بانكى شماست. همين هاست كه موجب اين تورمها مىشود و اشتغالها كم مىشود. به هرحال، يك رابطه زيكزاك و دور و تسلسل بين تورم و نرخ بهره برقرار است. بنده تخصصي در اين زمينه ندارم، ولي اين مطالب يقينى است و هيچ كدامش جاى شك ندارد. وجود ربا در كشور، حرمت شديد ربا از طرف قرآن با تعبير اعلان جنگ با خدا، منع هر گونه حيله و اين كه كسانى كه اهل حيله باشند خدا آنها را به صورت ميمون مسخ مىكند (حالا يك زمان به آن شكل است، و در آخر الزمان شايد جور ديگرى باشد مثل ذلتى كه انسان در مقابل ساير كشورها پيدا مىكند، اختلافات داخلى كه پيدا مىشود: «يَلْبِسكُمْ شِيَعاً وَ يُذِيقَ بَعْضكم بَأْس بَعْض»9، نا امنى هايى كه پيدا مىشود، و چيزهاى ديگر.) به هرحال از نظر قرآن مسئله حيله و كلاه شرعى درست كردن بسيار مذموم است. سوم اينكه نرخ بهره بالا به تصديق همه اقتصاددانان عالم براى هر اقتصادى مضر است. اينها مشكلات ماست، حالا چه كار بايد كرد؟ بدون شك براى اينها راههاى علمى وجود دارد. براى چيزهايى كه كسانى فكر مىكردند محال است، گشتند راههاى ممكن پيدا كردند. اگر درست دقت بكنيم در مبانى اسلامى و در نظام اقتصادى اسلامى كه توأم است با ساير نظام هايش، ما معتقديم اسلام هيچ وقت به بن بست نمىرسد. البته اين را فراموش نكنيم كه در صورتى كه سيستم كلى فاسد باشد، هيچ وقت يك سيستم جزئى و يك پارهسيستم نمىتواند نقش خودش را درست ايفا بكند. وقتى قوه قضائيه كار خودش را درست انجام ندهد، قوه قانون گذارى كار خودش را درست انجام ندهد، و فقط ما بخواهيم با تحريم ربا مسئله اقتصاد كشور، و مفاسد اقتصادى را حل كنيم البته به جايى نمىرسيم. هماهنگى بين اين قوا و داشتن يك استراتژى كلى در كلان كشور ضرورت دارد براى اينكه اين مفاسد رفع بشود، والا با اصلاح يك پاره سيستم هيچ وقت مشكلات كلى حل نخواهد شد. ولى بنا شد كه ما به عنوان جزئى از پيكره كل نظام، نقش خودمان را ايفا كنيم. اقلاً تئوريش را بيان كنيم، و بگرديم راه علمى پيدا كنيم. البته مىدانيم كه مراكز پژوهشى و تحقيق در همه مسائل و از جمله مسائل اقتصادى و مسائل پول و بانك وجود دارد، بودجه هايى براى اين كار گذاشته مىشود، و نيروهايى صرف مىشود. اما آنچه بنده از محصول اين كارها اطلاع دارم اين است كه درصدد توجيه نظام موجودند و نه يك فكر اصيلى براى تغيير بنيادى در نظام اقتصادى. همه سعىها اين است كه بالاخره با تغيير فرمولها و يا عناوين و اسمها باز آن چه را مىگذرد به يك صورتى تصحيح كنيم. نهايت چيزى كه دولت جديد وعده داده اين است كه سعى كند نرخ تسهيلات بانكى را سعى كند انشاءاللّه يك رقمى كند. اين ديگر نهايت چيزى است كه به ما وعده دادهاند كه اگر سود چهارده درصد است بشود نه درصد، آن وقت مسئله ربا حل شده است! بنده به عنوان پيشنهاد خدمت مسئولينى كه علاقه دارند عرض مىكنم كه يك اقدام قاطعانهتر، صريحتر، و صادقانهتر براى تحقيقات در مسائل اقتصادى را سامان دهند. با همكارى متخصصين و پژوهشگران اقتصاد اسلامى ـ كه الحمدللّه در سالهاى اخير نسبت به گذشته كم نيستند ـ يك فعاليت مشترك پژوهشى را پى ريزى كنند و انتظار هم نداشته باشند بعد از يك ماه يا شش ماه يا يك سال نتيجهاش حتماً بدست بيايد. مگر پژوهشهايى كه در زمينههاى ديگر انجام مىگيرد در اين زمانهاى كوتاه پاسخ مىدهد؟ امروز ما فعاليتهايى كه در زمينههاى صنعتى، علمى، و تكنولوژى داريم تحقيقاتشان بيش از بيست سال پيشتر شروع شده و حالا دارد اندك اندك ثمر مىدهد. نبايد در صرف بودجه و امكانات و نيروهاى انسانى براى تحقيق در مسائل علوم انسانى و از جمله مسائل اقتصادى بخل بورزيم و تنگ نظرى كنيم، يا بگوييم چون فلان گروهى مشغول شدند و چندان تأثيرى نداشت پس فايده ندارد. تحقيقات علمى كه به قول آن آقا، خم رنگرزى نيست. مدتها طول مىكشد، بايد مديريت بشود، برنامهريزى بشود، زحماتى كشيده بشود، كسانى شبانه روز وقت صرف بكنند، ارتباط پيدا كنند با مراكز علمي اقتصادى دنياي اسلامى و غير اسلامى تا بتوانند يك طرح جديدى كه هم قابل عمل باشد و هم موافق موازين اسلامى باشد تدريجاً تهيه كنند. تأكيد بنده اين است كه كسانى كه مسئوليتى دارند در اين جهت كوتاهى نكنند، و تأكيدم به برادران عزيز هملباس و همكار خودم هم اين است كه منتظر كمكهاى ديگران نباشيد. با همان اندك امكانات بسيار جزئى كه در اختيارتان هست سعى كنيد، براى خدا كار كنيد، كه انشاءاللّه پاداش شما به عهده خدا و به دست مبارك امام زمان صلوات اللّه عليه به شما خواهد رسيد. والسلام و عليكم و رحمة اللّه -------------------------------------------------------------------------------- 1 نساء / 22؛ زيرا اين كارى است زشت و مبغوض (خدا) و بد راه و رسمى است. 2 بقره / 279؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا بترسيد و زيادى ربا را رها كنيد اگر به راستى اهل ايمانيد. پس اگر ترك ربا نكرديد آگاه باشيد كه به جنگ خدا و رسول او برخاستهايد. 3 بقره / 275؛ و آنان بدين سبب در اين عمل زشت افتند كه گويند فرقى بين تجارت و ربا نيست؛حال آنكه خدا تجارت را حلال و ربا را حرام كرده. 4 بقره / 275؛ آن كسانى كه ربا خورند (از قبر در قيامت) برنخيزند جز به مانند آن كه به وسوسه شيطان مخبّط و ديوانه شده. و آنان بدين سبب در اين عمل زشت افتند كه گويند فرقى بين تجارت و ربا نيست؛ 5 اعراف / 163؛ و (اى رسول ما) بنى اسرائيل را از آن قريه كه در ساحل دريا بود... 6 همان؛ آنگاه كه (براى امتحان) به روز شنبه ماهيان در مشارع پيرامون دريا پديدار شده و در غير آن روز اصلا پديد نمىآمدند. 7 اعراف / 164؛ چرا قومى را كه از جانب خدا به هلاك و يا به عذاب سخت محكومند باز موعظه مىكنيد؟ 8 اعراف / 165؛ به آنها گفتيم به شكل بوزينه شويد و بسى دور و بازمانده از رحمت خدا باشيد. 9 انعام / 65؛ شما را به اختلاف كلمه و پراكندگى درافكند و بعضى را به عذاب بعضى گرفتار كند. * بيانات حضرت آية اللّه مصباح در همايش ربا /1001/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 274]
-
گوناگون
پربازدیدترینها