واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
راجع به مسألهى ورود در سياست بحث شد.به نظر من سئوال ندارد! مگر مجموعهى بسيجى-آن هم بسيجىِ انقلاب و دانشجوى انقلاب-مىتواند نسبت به مسائل سياسى كشور بىتفاوت يا بدون موضع و بدون نظر باشد؟! مگر چنين چيزى ممكن است؟! روزنامه اعتماد ملي بعد از سخنراني سردار محمدعليجعفري فرمانده كل سپاه مبني بر اينكه «قسمت غيرنظامي بسيج ميتوانند در مسائل سياسي وارد بشوند» اقدام به درج تحليلي پرهياهو در مذمت اين سخنان ايشان نمودند. در بخشهاي ابتدايي اين تحليل لبخند دكتر احمدينژاد در روز ثبت نام انتخابات، نشاندهندة حمايت تمامي اقشار بسيجي و اطمينان رئيسجمهور از اين موضوع ارزيابي كردند. در بخشي ديگر اين سخنان مغاير وصيت امام راحل (ره) ـ مبني بر دخالت نيروهاي نظامي در سياست ـ ارزيابي شد و حتي تا جائيكه جناب آقاي كروبي در سخناني اظهار داشتند كه 48 سال سابقه بسيج دارند!!! و در تمامي اين مدت بسيج نيروي نظامي بوده و تفكيك بسيج نظامي و غيرنظامي امري محال است!! (ايسنا ـ 19/2/88) قبل از آنكه بخواهيم جوابي براي اين نكات بيان كنيم، لازم ميدانيم به سخنان مقام معظم رهبري در ارديبهشت سال 86 در جمع دانشجويان بسيجي دانشگاههاي سراسر كشور توجه شود: (31/2/88* منبع سايت: leader.ir) ...."راجع به مسألهى ورود در سياست بحث شد. من حالا مطالبى عرض خواهم كرد و اميدوارم كه اين معنا روشن بشود. به نظر من سئوال ندارد! مگر مجموعهى بسيجى - آن هم بسيجىِ انقلاب و دانشجوى انقلاب - مىتواند نسبت به مسائل سياسى كشور بىتفاوت يا بدون موضع و بدون نظر باشد؟! مگر چنين چيزى ممكن است؟! من، شما دانشجوهاى بسيجى را توصيه مىكنم به اين كه محافظهكار نشويد و همواره دانشجو و بسيجى - به همان معناى مثبت و پُرخون و پُرتپش - باقى بمانيد. البته دنبالهى اين كه مىگوئيم «محافظهكار نشويد» اين است كه «ولى هوشيار هم باشيد». كاملاً هوشيار باشيد. شعار مىدهيد: دانشجو بيدار است! بله، همين توقع هست؛ من مىخواهم به شما عرض بكنم: بيدار باشيد. بيدارى دانشجو هم فقط بيزارى از امريكا نيست. بله، وارد سياست بشويد و فكرِ سياسى كنيد؛ اما بسيار هوشيار. دشمن نبايد بتواند از هيچ حركت و اظهار و موضعگيرى شما استفاده كند. اين، اصل اول و يك خط قرمز است.... بنابراين محافظهكار نباشيد، اما هوشيار باشيد؛ اين، آن خط سياسى است. البته سخت است و آسان نيست؛ اما شما هم مرد كارِ سختيد؛ بسيجى هستيد و بايد اين كار سخت را به عهده بگيريد. ممكن است فلان تشكل ديگر دانشگاهى اين ظرفيت را نداشته باشد كه حتّى اين حرف را بشنود؛ اما شما بعنوان بسيج، بايد اين ظرفيت را داشته باشيد كه اين كار را بكنيد؛ تفاوت شما اينقدر است..... در مورد بسيج، اين مطلبى را كه بعضى از اين عزيزانِ من هم به آن اشاره كردند، يك قدرى باز كنم. بسيج يك تشكل دو بعدى است: يك اتصال به محيط دانشجويى و دانشگاه و يك اتصال به سپاه دارد. سپاه چيست؟ آيا سپاه صرفاً يك سازمان نظامى است؟ نه، سپاه نماد مقاومت انقلابى و شجاعانه است؛ اين هرگز فراموشتان نشود. شما خيال نكنيد كه سپاه صرفاً يك سازمان نظامى است؛ آن وقت يك عده هم بيايند بگويند: سپاه يك سازمانِ نظامى است، ما كه نظامى نيستيم! نه، سپاه فراتر از يك سازمان نظامى است. سپاه مجموعهاى است كه براى مقاومت، براى مجاهدت، براى همان هدفهايى كه شما امروز در دانشگاه براى آنها داريد درس مىخوانيد، از زمين حاصلخيز انقلاب اسلامى روئيد. كجا؟ در ميدان مجاهدت! اين معناى سپاه است. البته هيچ كس خيال نمىكرد؛ ولى رشد بىسابقه و فوقالعادهاى هم كرد. بسيارى از عناصر اصلى سپاه، جوانهايى مثل شما و در سن شما - بعضاً هم از سن شما پائينتر - بودند. يك وقت با خبر شدند كه دشمن حمله كرده؛ درس و امتحان و كلاس و استاد و خانه و زندگى راحت را گذاشتند و به جبهه رفتند؛ «فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر»: عدهاى شهيد شدند، عدهاى مجروح شدند، عدهاى هم برگشتند؛ اين سپاه است. پس شما از يك بُعد به دانشگاه و محيط دانشجوئى و درس و علم و بحث و تحقيق، و از يك بُعد به مجموعهى سپاه وصل هستيد؛ اين يك خصوصيت ويژه است. حالا با اين دو بُعد، شما سپاهى هستيد يا دانشجو و تشكل دانشجويى؟! اين سؤال مهمى است. پاسخ اين است كه نه، شما نظامى نيستيد؛ شما دانشجو و يك تشكل دانشجويى هستيد؛ منتها يك تشكل دانشجويى كه به نقطهى مطمئنى - كه عبارت است از همان نماد مقاومت - تكيه دارد؛ البته اين تكيهگاه، تحرك او را محدود نمىكند، دست و پاى او را نمىبندد، كار علمى او را محدود نمىكند، هويت او را نظامى نمىكند، اما به او ذخيرهاى از دستاورد تجربهى جهادى و انضباط ناشى از اين تجربه مىبخشد؛ اين به نفع تشكل دانشجويى است: از خيرش استفاده مىكنيد، اما نظامى هم نمىشويد. البته من بلافاصله بگويم: نظامى شدن به هيچ وجه نقطهى ضعف نيست؛ نظامى بودن افتخار است؛ منتها شما در محيط دانشجويى، اين افتخار را نداريد؛ افتخارات ديگرى داريد. اين افتخار مال محيط نظامى است. بله ممكن است يك دانشجوى بسيجى، بعنوان بسيج فعال يا بسيج ويژه در رزمايشها هم شركت كند يا كارهاى ديگرى هم انجام بدهد و يك افتخار نظامى هم بگيرد؛ مانعى ندارد؛ اما بدنهى بسيج دانشجوئى، نظامى نيست؛ يك تشكل دانشجويى با همان خصوصيات يك تشكل دانشجويى است. بنابراين توصيهى من ايناست: دانشجو بمانيد و به ارتباط با سپاه افتخار كنيد. نظامى نيستيد - نظامى بودن يك افتخار است؛ آنهم نظامىاى كه عضو سازمان نظامى سپاه باشد - اما اگر كسى نظامى شد، اين براى او يك افتخار است؛ كسى هم نخواست، اجبارى ندارد. فرق اين تشكل با تشكلهاى ديگر چيست؟ چون در بين تشكلهاى ديگر هم تشكلهاى مؤمن، انقلابى و علاقهمند هستند. فرق اين تشكل با تشكلهاى ديگر اين است: بسيج به معناى فرد يا مجموعهى آمادهى برآوردنِ نيازهاى انقلاب است، در هر زمان و از هر نوع؛ اين معناى بسيج است. تشكلى به اين نام تشكيل شده و شما عضو او هستيد. اگر ديگرى در يك سازمان ديگر است و همين احساسات شما را دارد، او هم بسيجى است و فقط رسماً جزو سازمان شما نيست. كما اين كه در محيط كارگاه، هر كس اين احساس را دارد بسيجى است. در محيط روحانيت و حوزهى علميه، هر كس اين احساس را دارد بسيجى است. در محيط بازار و در محيط اداره و در محيط روستا، هر كس اين احساس را دارد بسيجى است؛ اين احساسى كه فردى آماده است در هر زمان و در هر عرصهاى كه به او نياز باشد، حضور پيدا كند." با توجه به منويات صريح، بدون لفافه و كاملاً آشكار مقام عظماي ولايت بايد از جناب آقاي كروبي و ديگر همياران ايشان پرسيد: جناب آقاي كروبي، شما كه بارها دم از ولايت مداري ميزنيد، و خود را پيرو رهبري عزيز ميدانيد، شما كه در مقام ادعا خود را از السابقون و سرمايههاي نظام اسلامي ميدانيد، مخالفت آشكاراي شما با منويات رهبري عزيز چيست؟ سردار جعفري گفته بودند "قسمت غيرنظامي بسيج" ميتوانند وارد سياست شوند، آقاي کروبي شما كه مدعي فعاليت 48 ساله !! در بسيج هستيد، بايد بهتر بدانيد كه بسيج همواره گوش به فرمان مقام ولايت بوده و در زمان حيات امام راحل، به "نداي هل من ناصر" ايشان جواب دادند و جان خود را خالصانه فداي اسلام و نظام كردند و در بعد رحلت ايشان نيز همواره گوش به فرمان وصي بر حق حضرت روحالله بوده و هستند؛ شما كه قدمت فعاليتتان به قبل از تأسيس سپاه و بسيج و حتي انقلاب ميرسد!! چگونه انتظار داريد بسيجيان جان بركف امر مولايشان را زمين گذارده و از حضرتعالي و دوستان تبعيت نمايند. آيا پشتيباني بسيج از امر ولي فقيه ـ كه خود اين امر، اطاعت از امام راحل است ـ "مغايرت با وصيت امام است" يا آنچه كه حضرتعالي در پشتيباني از گروهك منسوخ و نخنماي "نهضت آزادي" ـ كه منفور حضرت امام بودند ـ "مغايرت با وصيت امام است"!! آقاي كروبي براستي بخود بنگريد، آيا احساس خطر نميكنيد؟ براستي دوستان و افراطيون اصلاحطلب شما را به كدام ناكجاآباد ميبرند؟ حرف آخر: جناب آقاي كروبي، شما كه از السابقون نظام جمهوري اسلامي بوديد و هنوز هم به اين نظام تعلق داريد؛ اما بدانيد: كبوتري كه به گرد لانه نگشت قضا و قدر ببردش بسوي دانه و دام گاهگاهي به خود آئيد و به خود نهيب بزنيد: فأينتذهبون؟؟ /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]