محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846024943
گزيده سرمقاله روزنامههای صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «احتمال انشعاب بين هواداران کروبي»،«سازمان کدام ملل؟!»، «حريم و حرمت نقد»،«مواضع دولت نهم و چند سوال»،«جنگ تمام عيار عليه وحدت عملي»،«مثبت و منفي سهام عدالت»،«اصلا ح طلبي و بازگشت به اصول»و... كه برخي از آنها در زير ميآيد. ابتكار:احتمال انشعاب بين هواداران کروبي «احتمال انشعاب بين هواداران کروبي»عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار است كه در آن ميخوانيد؛نگراني دلسوزان اصلاح طلب و اصولگرا از چينش ناهمگون ستادهاي مهدي کروبي روز به روز بيشتر مي شود. کروبي که با اقبال مناسبي از سوي دو جناح مواجه نشده مجبور به استفاده از عناصري شده است که سابقه مناسبي در خدمت رساني صادقانه به افراد نداشته و استفاده ابزاري آنان از موقعيت ها و در دوره هاي مختلف مشهور مي باشد. وي همچنين هر روز بر شعارهاي تند خود عليه وضع موجود مي افزايد. مروري بر انعکاس رخدادهاي خبري انتخاباتي ايران به خوبي نشان مي دهد که ستاد کروبي به عنوان پناهگاهي براي افکار اپوزيسيون، مدام مورد عنايت شبکه هاي خبري " با توجه به آرايش متضاد تندروها و افراد متعادل در ستاد کروبي که عملا محورهاي تصميم گيري را در دستان عباس عبدي و باقي قرار داده است، ستاد کروبي که استقبال چنداني نفيا و يا اثباتا از خود نديده است تمام تلاش خود را بر استراتژي ضد تبليغات معطوف کرده " غربي و رسانه هاي فارسي زبان خارج از کشور قرار مي گيرد و طرح مسائلي چون; اعدام کودکان، نزاع با کيهان و شوراي نگهبان از پرطرفدارترين مسائل در ميان رسانه هاي خارج نشين بوده است. اين درحالي است که اعضاي ستاد کروبي و نزديکان وي در وضعيتي نامتعادل و تشنج زا دست و پنجه نرم مي کنند. از يک سو غلامحسين کرباسچي به عنوان عالي ترين مسئول ستاد شيخ اصلاحات معتقد است که وي نبايد بر چنين بحث هاي سياسي و تئوريک که به نوعي تابوشکني منجر مي شود دامن زند بلکه بايد برهمان مباحث پوپوليستي و شعار بهبود معيشت و اقتصاد پافشاري کند. اما در ضلع ديگر اين ستاد، کساني چون عباس عبدي، عمادالدين باقي - به همراه دامادش محمد قوچاني-و مهاجراني حضور دارند که خروجي مشاوره ها و تصميم سازي هاي آنان براي کروبي، اعلاميه توقف اعدام کودکان، نامه به کيهان و چند مورد جنجالي ديگر بوده است. تعدادي از عناصر حزب اعتماد ملي نيز که در اين گوي و ميدان، جايگاهي ندارند از قبضه شدن ستاد کروبي توسط طيف غالب تندرو و سو» استفاده کننده، اظهار نگراني شديد کرده و خواستار " اعتراض فرزند کروبي به بروز و ظهور رفتارها و مواضع ناپسند و خطرناک در ستادهاي تهران کروبي از هشدارهايي است که علي رغم زياد بودن اين گونه تذکرات به کروبي، تاثيري در جدا شدن کروبي از طيف تندرو نداشته است. " پررنگ شدن نقش خود هستند. اعتراض فرزند کروبي به بروز و ظهور رفتارها و مواضع ناپسند و خطرناک در ستادهاي تهران کروبي از هشدارهايي است که علي رغم زياد بودن اين گونه تذکرات به کروبي، تاثيري در جدا شدن کروبي از طيف تندرو نداشته است.بنا بر اين گزارش: با توجه به آرايش متضاد تندروها و افراد متعادل در ستاد کروبي که عملا محورهاي تصميم گيري با طيف عباس عبدي و باقي مي باشد، ستاد کروبي که استقبال چنداني نفيا و يا اثباتا از خود نديده است تمام تلاش خود را بر استراتژي ضد تبليغات معطوف کرده و با به ميان کشيدن کساني چون سروش و موضع گيري هايي درباره اصول نظام و قانون اساسي سعي در تحريک مخالفان و متقدان خود دارد. تا با اين حربه توجه افکار عمومي به خود را در ناخودآگاه ترين سطح ممکن مهيا سازد. اما تاکنون به جز نزاع چند شماره اي کيهان و کروبي که با استقبال زايد الوصف ياران شيخ مواجه شده بود هيچ عکس العملي از دو جناح مشاهده نشده و به نظر مي رسد روش اپوزيسيوني ستادهاي کروبي براي جلب نظر عمومي در مراحل ابتدايي خود با شکست روبرو شده است. كيهان:سازمان کدام ملل؟! «سازمان کدام ملل؟!» عنوان يادداشت روزوروزنامهي كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در ان ميخوانيد؛پس از گذشت چند ماه از جنايات ددمنشانه صهيونيست هاي کودک کش در جنگ 22 روزه غزه و در حالي که افکار عمومي دنيا و ملت هاي مستقل و آزاديخواه جهان خواستار تعقيب، محاکمه و مجازات سران جاني و وحشي رژيم جعلي صهيونيستي هستند؛ شوراي امنيت سازمان ملل با سکوت معنادار خود به حمايت از اقدامات وحشيانه و مشمئزکننده صهيونيست ها در جنگ غزه ادامه مي دهد و ديوان کيفري بين المللي که به موجب اساسنامه اش صلاحيت ذاتي رسيدگي به جنايات جنگي، جنايت عليه بشريت، جنايت عليه صلح، تجاوز و نسل کشي را عهده دار است تنها از ورود شکايات عليه مقامات صهيونيستي در جنگ اخير غزه به دبيرخانه اين ديوان خبر مي دهد و از همه تعجب برانگيزتر آنکه «بان کي مون» دبيرکل سازمان ملل متحد در تازه ترين اظهارنظر خود به صراحت اعلام مي کند: «من باب پيگرد سران اسرائيل در جنگ اخير عليه نوار غزه را مي بندم» و بدين ترتيب پرونده جنايات گسترده و بي پرده رژيم صهيونيستي که در طول تاريخ بشريت کمتر مي توان نمونه اي اينچنيني را آدرس داد بسته مي شود. اين در حالي است که به موجب ماده يک منشور ملل متحد وظيفه سازمان ملل حفظ و نگهداري صلح و امنيت بين المللي است. دبيرکل سازمان ملل نيز به عنوان عالي ترين مقام اداري سازمان ملل و بالاترين مقام مسئول در سلسله مراتب اداري دبيرخانه اين سازمان علاوه بر آنکه وظايفي چون ثبت و انتشار معاهدات بين المللي، تسليم گزارش سالانه از فعاليت هاي سازمان به مجمع عمومي را بر عهده دارد وظيفه خطير متوجه ساختن شوراي امنيت و مجمع عمومي در زماني که صلح و امنيت جهاني به مخاطره افتاده است را نيز بر دوش مي کشد؛ ولي از عجايب دنياي به اصطلاح مدرن اين است که دبيرکل سازمان ملل متحد حامي جانيان و مجرمان مي شود و خود که بايد مرزبان امنيت جهاني باشد، مرز و حريم ها را مي شکند و عامل مشوقي مي شود براي اينکه امنيت در محيط بين المللي با چالش مواجه گردد. از جناب بان کي مون انتظار مي رفت به عنوان دبيرکل سازمان ملل به وظايف قانوني خود عمل مي کرد. با آغاز حملات وحشيانه رژيم صهيونيستي به نوار غزه و نسل کشي آشکار اين رژيم آقاي دبيرکل به موضوع ورود پيدا نکرد و تلاش و اقدامي در جهت جلوگيري از تجاوزات صهيونيست ها بعمل نياورد و سازمان ملل هم به قطعنامه بي خاصيت 1860بسنده کرد که سياق مواد آن به گونه اي تنظيم و تدوين شده بود که نشان مي داد صدور اين قطعنامه آنهم پس از دو هفته از شروع جنگ تنها واکنشي فريبکارانه در مقابل فشار افکار عمومي دنيا و موج اعتراضات و راه پيمايي هاي خودجوش ملت ها در اقصي نقاط مختلف جهان است. جالب است که پس از سپري شدن چندين ماه از جنگ غزه سازمان ملل بر اثر فرياد ملت هاي مستقل دنيا و خيزش مسلمانان در محکوميت جنايات سبعانه صهيونيست ها، يک هيئت تحقيق را مامور کرد که صرفاً به بررسي ميزان خسارات اسرائيل به تاسيسات و ساختمان هاي اين سازمان در نوار غزه بپردازد و اکنون که اين گزارش انتشار يافته و حملات عمدي رژيم صهيونيستي به تاسيسات سازمان ملل محرز گشته است،- بي آنکه عمق فاجعه و کشتار و خونريزي صهيونيست ها در مرحله تحقيق و ارزيابي قرار بگيرد- مقامات صهيونيستي و از جمله شيمون پرز رئيس اين رژيم جعلي همين گزارش را هم که در واقع يک برگ از کتاب قطور جنايات و جرايم بين المللي صهيونيست هاست برنتافته اند و آن را بي شرمانه و جانبدارانه مي خوانند!!! و حتي پرز صريحاً و با ژستي طلبکارانه! اعلام مي کند که اسرائيل عذرخواهي بابت حمله به غزه را ضروري نمي داند. سازمان مللي که ارزش تاسيسات و ساختمان هايش در نوار غزه را بالاتر از جان انسان ها مي داند و براي علت ويراني و خرابي اماکن و بناهاي خود هيئت تحقيق تشکيل مي دهد (البته براي اين اقدام نيز به دليل آن که موجبات ناخوشايندي رژيم صهيونيستي را به همراه داشت اکراه مي ورزيد) ولي نسبت به کشتار و خونريزي هزاران نفر زن و مرد و کودک مظلوم فلسطيني بي تفاوت است چطور مي تواند داعيه صلح و امنيت بين المللي داشته باشد؟! دبيرکل سازمان ملل که برخلاف اصل اساسي «تساوي حقوق ملت ها» که مورد تاييد منشور ملل و به تصويب مجمع عمومي سازمان ملل نيز رسيده است حقوق ملت مظلوم فلسطين را زير پا مي نهد چه توجيهي حقوقي و يا دست کم اخلاقي و انساني دارد؟ در حالي که جنايات صهيونيست هاي کودک کش در غزه براي تمام جهانيان خالي از ابهام است، اعلام بسته شدن پرونده جنايات و تجاوزات سردمداران تل آويو از سوي دبيرکل سازمان ملل چيزي جز تئوريزه کردن جنايت، نسل کشي و تجاوز در محيط بين الملل است؟ بديهي است در شرايطي که جناب دبيرکل که بايد تمام همت خود را به برپايي امنيت در سطح جهان معطوف دارد خود در مقام وکيل مدافع جانيان و چماقداران بين المللي امنيت را به حاشيه مي راند و بي محابا از وظايف قانوني اش استنکاف مي ورزد و در اين ميان سازمان ملل هم به برقراري و حفظ صلح و امنيت جهاني تمايلي ندارد «حق دفاع مشروع» طبق اصل 51 منشور ملل متحد براي فلسطيني ها محفوظ است. اما از آنجايي که نظام بين الملل و ساختار سازمان ملل متحد مبتني بر سياست زورگويي و زياده خواهي و سيطره سلطه گران بر مظلومان است و از طرفي قدرت هاي غربي منافع گره خورده و درهم تنيده اي با رژيم صهيونيستي دارند بنابراين نمي توان و نبايد از نهادها و شخصيت هاي حقوقي بين المللي انتظار داشت که معاهدات، کنوانسيون ها و قوانين بين المللي را بر خواسته ها و اغراض سياسي ترجيح دهند چون آنها گمارده هاي قدرت ها هستند و اقدام بان کي مون نيز در بستن پرونده جنايات صهيونيست ها از همين زاويه قابل ارزيابي است. نکته اي که قابل تأمل است صراحت و پرده دري دبيرکل سازمان ملل است وگرنه با عنايت به ساختار بسته و از پيش طراحي شده سازمان ملل که شوراي امنيت با اختيارات نامحدود در يد کشورها و قدرت هاي خاصي است و همچنين انتخاب دبيرکل هم تحت نفوذ شوراي امنيت مي باشد انتظار پيگيري، محاکمه و مجازات سران رژيم صهيونيستي را بايد انتظار بي جايي قلمداد کرد. اما اين صراحت لهجه نشان مي دهد که جناب دبيرکل ظاهراً با حفظ سمت، وکالت سردمداران تل آويو را نيز يدک مي کشد. اينجاست که بايد گفت صلح و امنيت جهاني از سوي همان کساني که وظيفه عينيت و تحقق آن را دارند به حاشيه رانده شده است از همين روي کشورهاي عضو سازمان ملل بايد مجمع را وادار کنند تا موضوع به مخاطره افتادن صلح و امنيت جهاني را در دستور کار قرار دهد و در حالي که شوراي امنيت و دبيرکل سازمان ملل به وظايف قانوني شان عمل نمي نمايند اين مجمع به مسئله ورود پيدا کند و با تشکيل جلسه اي اضطراري بسترهاي صلح و امنيت جهاني را به ارزيابي بنشيند. کشورهاي مسلمان از طريق سازمان کنفرانس اسلامي نيز بايد فرآيند استعفاي دبيرکل سازمان ملل که رفتار تبعيض آميز و دوگانه وي به اثبات رسيده است را در سازمان ملل پي گيري نمايند. رسالت:حريم و حرمت نقد «حريم و حرمت نقد»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛حجتالاسلام والمسلمين موسوي خوئينيها دبير محترم مجمع روحانيون مبارز در جمع تعدادي از دانشجويان حامي آقاي موسوي فرمودهاند: «نميشود بگوييم از دربان وزارتخانه ميشود انتقاد كرد اما از خود وزير نميشود انتقاد كرد. نميشود گفت از وزير ميشود انتقاد كرد اما از رئيس جمهور نميشود انتقاد كرد» ايشان در توضيح اين مطلب ميافزايند: «اگر قرار است مردم بدون شناخت و بدون حق انتقاد فقط روز انتخابات يك اسم روي كاغذ بنويسند بهتر است به يك عدهاي از اصولگرايان وكالت دهند تا خودشان از طرف مردم اسم كسي را بنويسند.»(1) جناب آقاي موسوي خوئينيها معمولا كم حرف ميزنند اما گاهي هم زبان به سخن ميگشايند و مطالب مهمي ميگويند كه در اين ديدار غير از مطلب فوق مطالب مهمي نيز گفتهاند كه اگر فرصتي در روزهاي آينده پيدا شد به نقد آن ميپردازيم . اما در مورد جملات پيش گفته ، سوال اين است آيا واقعا فضاي انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري طوري است كه هيچكس حق ندارد از وزير يا رئيس جمهور انتقاد كند؟ چه كسي گفته است از دربان وزارتخانه ميشود انتقاد كرد اما از وزير نميشود؟ انصافا فضاي نقد در دولت نهم گستردهتر و بازتر از دولتهاي پيشين است به دليل اينكه روساي دولتهاي پيشين اغلب روحاني بودند و در مجلس و رسانهها به دليل حفظ حريم روحانيت كمتر انتقاد ميشدند. اما رئيس دولت نهم به دليل اينكه از اين عنوان محروم است از ابتدا از دو جهت مورد نقد ناقدان بوده است، از يك طرف از سوي دوستان و نزديكان خود و از طرف ديگر از سوي رقباي سياسي و جناحي خود همواره زير چكش نقد بوده است. شايد نقدي كه به دولت از سوي دوستان وي شده به اندازه نقد رقبا نبوده است. ميزان سوالات كه در مجلس از رئيس جمهور و وزراء و نيز نقدهاي صريح در نطقهاي قبل از دستور به قدري زياد است كه اصلا قابل مقايسه با دولتهاي پيشين نيست . رئيس جمهور و دولت در رسانه ملي و رسانههاي الكترونيك و رسانههاي مكتوب همواره مورد نقد بوده است. احزاب و گروههاي سياسي نقدهاي خود را آزادانه مطرح كردهاند. اقتصاددانان ديدگاههاي انتقادي خود را داشتهاند. حتي رئيس دولت از نقد آنها استقبال كرده و با آنها در دو نشست به تعامل پرداخته است . هيچ كس سراغ ندارد كه كسي بگويد از وزير يا رئيس جمهور نميشود انتقاد كرد.حتي خود رئيس جمهور منتقدترين فرد نسبت به عملكرد دولت بوده است. تعداد 8 وزير را خودش به دليل اختياري كه در اصل 136 قانون اساسي به او داده شده به دليل نقدبرعملكرد و كارآمدي آنها بركنار كرده است.چطور ممكن است اين تصور پيش بيايد فضاي دولت نهم يك فضاي نقادانه نبوده است. بيان بعدي جناب آقاي موسوي خوئينيها كه؛ «قرار است مردم بدون شناخت و حق انتقاد راي دهند» نيز به دور از انصاف است.نامزدهايي كه اكنون مطرح هستند برخي از يكسال پيش و برخي هم از 6 ماه پيش به سراسر كشور مسافرت كردند، حرفهاي خودشان را زدهاند دولت امنيت اجتماعات را فراهم كرده است و رئيس جمهور صريحا گفته كسي حق ندارد به بهانه حمايت از وي به كسي تعرض كند . با توجه به اين واقعيت چطور ما ميتوانيم داوري كنيم كه گويي فضايي درست شده كه «به يك عدهاي وكالت دهند تا خودشان از طرف مردم اسم كسي را بنويسند»! معمولا اصلاحطلبان و حتي منتقدين آنها دوست دارند وقتي شخصيتي مثل جناب آقاي خوئينيها هراز چندي سخن ميگويد حرف نو و سخن تازه بگويد.اينكه گفته شود: «اگر مردم نتوانند عملكرد مسئولان را نقد كنند چگونه ميتوانند نظرشان را اعلام كنند » واقعا چه كسي مانع است كه مردم نتوانند عملكرد مسئولان را نقد كنند . اكنون رسانه ملي در خدمت مردم است و هرگونه نقدي را بيپروا پخش ميكند كه گاهي هم مورد گله مسئولان دولتي است . هيچ وقت فضاي ايران اينقدر باز و آزاد نبوده است، اگر قدر اين را ندانيم كفران نعمت كردهايم. رئيس جمهور اخيرا به بهانه همين بيمهريها تصريح كرده است «هيچ كس حق ندارد جلوي طرح واقعيتها را بگيرد و ضعفها را بپوشاند، هر كس ضعف و اشكال دارد.»(2) اگر كسي مطمئن از كارنامه خودش نباشد و خود را در مقام پاسخگويي نبيند اينطور محكم حرف نميزند. اگر كسي خواهان اعتلاي نظام و پيشرفت كشور است به ترويج فضاي بدلي كمك نميكند. عدالت حكم ميكند حريم و حرمت نقد را پاس بداريم . اكنون كه يك رجل سياسي و مذهبي چهار سال شبانهروز براي ملت دويده و زحمت كشيده و خاضعانه كارنامه خود را در معرض نقد، نقادان قرار داده است با مطالب واهي و غيرواقعي آن را آلوده نسازيم. او به سوگند خود در «پرهيز از خودكامگي و حمايت از آزادي و حرمت اشخاص و حقوقي كه قانون اساسي براي ملت شناخته» عمل كرده است . روز 22 خرداد مردم داوري خود را در اين مورد با رايي كه به صندوقها ميريزند اعلام خواهند كرد. پينوشتها:-1 خبرگزاري ايلنا 88/2/20 -2 اظهارات رئيس جمهور در حاشيه نمايشگاه كتاب 88/2/16 رسانهها اعتماد ملي:مواضع دولت نهم و چند سوال «مواضع دولت نهم و چند سوال»عنوان سرمقالهي روزنامهي اعتماد ملي است كه در آن ميخوانيد؛هفته گذشته گزارش سازمان ملل متحد در خصوص عمليات نظاميان رژيم صهيونيستي عليه ساختمانها و پرسنل اين سازمان در طول جنگ 22 روزه در غزه منتشر شد. اين گزارش که در ابتدا حاوي 184 صفحه بود جزئيات عمليات مکرر اسرائيليها عليه ساختمانهاي سازمان ملل را که منجر به کشته و مجروح شدن افراد بيگانه و وارد آمدن دهها ميليون دلار خسارت به اين سازمان شد آشکارا به تصويرکشيده است. رژيم اسرائيل و حاميانش در شوراي امنيت که از انتشار اين گزارش به خشم آمدهاند با انتقاد از آن و با تحت فشار قراردادن دبيرکل سازمان ملل، وي را وادار کردند که اين گزارش را تلطيف کرده و نهايتا به 27 صفحه تقليل دهد. تحت فشار صهيونيستها، آقاي بان کي مون با ارسال نامهاي به رئيس شوراي امنيت اعلام کرد که از نظر وي لازم نيست که تحقيقات رسمي ديگري در اين زمينه انجام شود. مواضع جمهورياسلامي ايران درخصوص رژيم اسرائيل که توسط امام راحل و مقام معظم رهبري به کرات بيان شده، روشن است. از سوي ديگر جنايات اين رژيم بر مردم جهان پوشيده نيست. گزارش اخير سازمان ملل يک بار ديگر ثابت کرد که اين رژيم در پيگيري سياستهاي توسعهطلبانه خود هيچ حدومرزي نميشناسد و اگر لازم ببيند ساختمانها و پرسنل سازمان ملل نيز از گزند اين رژيم در امان نيستند. اکنون سوال اين است که چرا در حالي که جو بينالمللي عليه صهيونيستهاست، اقداماتي نظير شرکت در اجلاس اخير تبعيضنژادي (دوربان 2) سازمان ملل در ژنو در بالاترين سطح صورت ميگيرد که بدون داشتن کوچکترين دستاوردي براي ما زمينهاي فراهم شود تا حاميان رژيم صهيونيستي با مظلومنمايي براي آن رژيم تبليغ كنند. اين سوال نيز مطرح است که طرح موضوع هولوکاست درطول چند سال گذشته چه منفعتي براي کشور به دنبال داشته است؟ آيا طرح اين موضوع دردي از دردهاي فلسطينيها را درمان کرده است؟ آيا روابط ما با اعراب را بهبود بخشيده است؟ رژيم صهيونيستي با بهرهبرداري از اين موضوع تلاش كرده تا فشار بينالمللي بر خود را کاهش داده و در ادامه اقدامات تجاوزکارانه خود به اصطلاح تهديد ايران را جديترين مانع در برقراري صلح در خاورميانه قلمداد کند. دولت جديد اسرائيل که يکي از افراطي ترين دولتها درطول چند دهه گذشته است سرمايهگذاري زيادي در اين زمينه کرده و تلاش دارد دولت اوباما را نيز در اين زمينه همراه خود كند. در شرايطي که دولت جديد آمريکا صحبت از تغيير در سياست خارجي خود کرده و درحال بررسي سياست خود درباره ايران است، ضروري است دولتمردان ما از اتخاذ مواضعي که سودي براي جمهورياسلامي ايران نداشته و سبب بهرهبرداري دشمنان ايران ميشود و دست حاميان تصحيح روابط با ايران را ميبندد، اجتناب کنند. جمهوري اسلامي:جنگ تمام عيار عليه وحدت عملي «جنگ تمام عيار عليه وحدت عملي»عنوان سرمقالهي روزنامه ي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛تكفير بيش از 200 ميليون شيعه و خارج از اسلام دانستن آنها قطعا اقدامي نيست كه امام جماعت مسجدالحرام بدون هماهنگي با عوامل پشت پرده ضديت با اسلام بعمل آورده باشد. روشن ترين نشانه اين واقعيت نيز انتشار اين اظهارات خلاف اسلام از بوق استعماري بنگاه خبرپراكني بي . بي . سي است . هرچند در برابر اظهارات سخيف شيخ كلباني بسياري از علماي شيعه و سني عربستان سوريه و ايران موضعگيري كرده اند و با محكوم كردن اين اقدام خواستار عذرخواهي وي از شيعيان و حتي بركناري اين فرد بي مبالات از امامت مسجدالحرام شدند لكن مساله را بايد قدري فراتر از اين سطح ديد و به معالجه آن پرداخت . به نظر مي رسد تحركاتي كه در چند ماه اخير عليه تشيع در جهان عرب صورت گرفته همگي يك هدف را دنبال مي كنند و يك منشا دارند. اين منشا را بايد شناخت و با هوشياري براي ناكام نمودن عوامل پشت پرده در رسيدن به هدف شومي كه دارند بايد اقدام كرد. ورود مسلمانان اعم از شيعه و سني به « مرحله عملي وحدت در مبارزه با دشمنان مشترك » رويداد كوچكي نيست . دشمنان اسلام از اين رويداد بسيار مهم خشمگين هستند و با تمام وجود براي خنثي كردن آن تلاش مي كنند. منشا تحركات ضد شيعي ماه هاي اخير همين است و اين تحركات البته در ظاهر « ضد شيعي » است ولي در باطن ضديت با وحدت امت اسلامي است . هدف عوامل پشت پرده اين تحركات اين نيست كه شيعيان تكفير شوند بلكه آنها در پي جلوگيري نمودن از ادامه « وحدت عملي مسلمانان در مبارزه با دشمنان مشترك » هستند. ترديدي نداشته باشيد كه شيخ كلباني و همفكران او و كساني كه او را وادار به تكفير شيعيان كرده اند از شيعياني كه فقط اظهار تشيع كنند و حتي به وحدت مسلمين ابراز علاقه نمايند ولي در صحنه هاي عملي هيچ اقدامي براي مبارزه با دشمنان مشترك بعمل نياورند هراسي ندارند و خود را موظف به تكفير و يا حتي كوچكترين بدگوئي نسبت به آنان نخواهند دانست . آنچه در جنگ 33 روزه لبنان در تابستان 1385 رخ داد و آنچه در جنگ 22 روزه غزه در زمستان 1387 به وقوع پيوست اقدامات عملي مسلمانان اعم از شيعه و سني در مبارزه با دشمنان مشترك يعني صهيونيسم و استعمارگران غربي بود. اين گوش خراش ترين زنگ خطر براي جهانخواران است كه به آنها ميفهماند اصل موجوديتشان در خطر است . اين احساس خطر است كه جهانخواران را وادار به عكس العمل مي كند و طبيعي است كه آنها بي كار ننشينند و هر كاري براي جلوگيري از ادامه وحدت عملي مسلمانان از دستشان برآيد انجام دهند. در جريان جنگ 33 روزه لبنان كه هدف رژيم صهيونيستي از به راه انداختن آن نابود كردن حزب الله و از بين بردن شخص سيدحسن نصرالله بود بسياري از مسلمانان سني با حزب الله اعلام همبستگي كردند و حتي رهبر اخوان المسلمين مصر آمادگي خود را براي اعزام نيرو به لبنان جهت حضور در كنار حزب الله در جبهه هاي نبرد عليه صهيونيست ها اعلام نمود. هرچند حزب الله لبنان توانست بدون كمك ديگران از عهده اين جنگ برآيد و ارتش رژيم صهيونيستي را وادار به پذيرش شكست خوار كننده اي نمايد لكن شكست بزرگتر براي رژيم صهيونيستي اين بود كه جنگ 33 روزه دل هاي مسلمانان را به همديگر نزديك ساخت و نشان داد كه شيعه و سني در مبارزه عليه دشمنان اسلام همدل و هم جهت هستند. درست بعد از همين واقعه مبارك بود كه فرقه اي سلفي در شمال لبنان اقدام به فتنه گري كرد آشوب ها و تبليغات ضد شيعه شروع شد وهابي ها بر طبل تكفير كوبيدند و پول هاي زيادي براي حمايت از اين فتنه گري ها و تفرقه افكني ها خرج شد و البته با هوشياري حزب الله و درايت شخص سيدحسن نصرالله خوشبختانه اين توطئه ها خنثي شد و حتي در مواردي به نزديك تر شدن دل هاي مسلمانان انجاميد. بعد از پيروزي حماس و مردم غزه در جنگ 22 روزه نيز همين توطئه ها از سرگرفته شد . حتي در روزهاي اوج جنايات ارتش رژيم صهيونيستي و درست هنگامي كه سيد حسن نصرالله با سخنراني هاي حماسي خود به مناسبت عاشوراي حسيني به مردم غزه وعده پيروزي بر صهيونيست ها را ميداد يك وهابي از طريق مصاحبه زنده با يك شبكه تلويزيوني عربي به تفرقه افكني پرداخت . متعاقب آن اظهارات تفرقه انگيز روحانيون افراطي وهابي در عربستان و حتي فتواهاي شرم آور حرمت مقاومت در برابر جنايات ارتش صهيونيستي و اخيرا تهمت هاي رژيم كمپ ديويدي قاهره به حزب الله لبنان و تبليغات وسيع عليه شخص سيدحسن نصرالله همگي در چارچوب اين توطئه صورت گرفتند. اين يك جنگ تمام عيار عليه وحدت عملي امت اسلامي است كه بايد ابعاد خطرناك آن توسط دولتمردان علما نويسندگان و متفكران جهان اسلام به درستي درك شود و به افكار عمومي مسلمانان در سرتاسر جهان منتقل گردد و براي خنثي ساختن آن اقدامات عملي صورت گيرد. اكنون دشمنان قسم خورده اسلام باچماق بر وحدت امت اسلامي و بر داشتن گام هاي موثر براي استمرار « مرحله عملي وحدت در مبارزه با دشمنان مشترك » تنها راه خنثي كردن اين توطئه خطرناك است . سرمايه: مثبت و منفي سهام عدالت «مثبت و منفي سهام عدالت»عنوان سرمقالهي روزنامه ي سرمايه به قلم علي رحماني است كه در آن ميخوانيد؛واگذاري سهام عدالت طي سال جاري سرعت بيشتري به خود مي گيرد. بنابر گفته مقامات مسوول قرار است دارندگان سهام عدالت از 21 ميليون نفر به 42 ميليون نفر افزايش يابند قطع نظر از اينکه اعلام اين خبر در آستانه انتخابات آتي رياست جمهوري معنادار است از لحاظ فني ذکر نکاتي درباره سهام عدالت ضروري است. در نگاه اول آنکه اساساً واگذاري سهام عدالت، چنانچه همسو با فلسفه وجودي سياست هاي اصل 44 باشد، امر مطلوبي است چرا که کساني که کمتر از ثروت و امکانات برخوردار بوده اند بدين طريق مي توانند سهمي از ثروت هاي ملي را دريافت کنند. ضمن اينکه چنانچه مديريت خوبي بر اين سهام صورت گيرد مردم با فرهنگ سهامداري آشنا خواهند شد. اما در نگاه دوم که بيشتر به عملکرد واگذاري سهام عدالت تاکنون برمي گردد موارد زير قابل ذکر است: 1- سهام عدالت براساس کميت و کيفيتي واگذار شود که در مديريت بنگاه هاي واگذار شده تاثير گذاشته و آنها را خصوصي کند. درحالي که ديده مي شود در جمع هيات مديره شرکت هاي واگذار شده در قالب اصل 44، همچنان مديران دولتي در سمت خود باقي هستند. از سوي ديگر خصوصي نشدن مديريت، عملاً مانع از رقابت پذير شدن اين شرکت ها خواهد شد و اين مساله مغاير با اهداف سياست هاي اصل 44 است. 2- پس از آنکه سهام بنگاه هاي دولتي در قالب سهام عدالت واگذار شد نبايد امکان دادن وکالت سهام واگذار شده به شرکت هاي مادر تخصصي وجود داشته باشد، در حالي که اکنون اين وکالت داده مي شود. 3- چنانچه ميزان سهام واگذار شده در قالب سهام عدالت از يک شرکت زياد باشد شرکت مجبور است سود سهام بالايي را به صاحبان سهام عدالت پرداخت کند تا آنان بتوانند بابت اقساط سهام بپردازند و اين مساله باعث خواهد شد عملاً شرکت ها قادر نباشند پروژه هاي در دست اجراي خود را تکميل يا اقدام به آغاز پروژه هاي جديد کنند و اين مساله باعث تضعيف شرکت هايي مي شود که سهام شان در قالب سهام عدالت واگذار شد است. 4- سهام عدالت در واقع يک تعهد نامحدود شرکت به پرداخت سود است، اين مساله عملاً در پروسه تحقق اهداف سياست هاي اصل 44 به يک مانع تبديل خواهد شد. دنياي اقتصاد:خطر بازگشت حباب به بورس «خطر بازگشت حباب به بورس»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم عليرضا كديور است كه در آن ميخوانيد؛بورس تهران در پايان معاملات ديروز توانست بيش از يك هزار واحد رشد شاخص را از ابتداي سال ثبت كند. به بيان ديگر، بازار سهام ايران تنها پس از گذشت 33روز كاري از آغاز سال 88 به طور ميانگين 8/12درصد بازدهي (متوسط نيم درصد در هر روز) را براي سرمايهگذاران ثبت كرد. رقمي كه در نوع خود جالب توجه است و حتي خوشبينترين سرمايهگذاران نيز در ابتداي سال، ثبت چنين رشدي را طي اين مدت كوتاه تصور نميكردند. اما بررسي نحوه رشد قيمت سهام اكثر شركتها به ويژه از ابتداي ارديبهشتماه، تداعيكننده شرايط بورس در سال 82 است. سالي كه با تغيير دبيركل وقت بورس آغاز شد و اين تغيير به واسطه ركود حاكم بربخش مسكن در آن زمان و برنامههاي دبيركل جديد براي رونق بورس، با هجوم نقدينگي توام شد. رونقي كه پس از چند ماه مسوولان وقت را برآن داشت تا با متوقف كردن افزايش قيمت سهام براي دوهفته، طراحي سياست حجم مبنا و تحديد دامنه نوسان، مانع رشد حبابي قيمتها از طريق كند كردن شتاب افزايش قيمت سهام شركتها شوند. سياستهايي كه در دستيابي به اهداف تعيين شده چندان موفق نبودند و در پايان سال 82، شاخص قيمت 125درصد و شاخص بازده نقدي و قيمت 139درصد رشد را ثبت كردند. وضعيتي كه در نهايت ركود دوساله بورس تهران را تا سال 85 رقم زد و تصحيح قيمت سهام اكثر شركتها، دو سال به طول انجاميد و زيان بسياري از سهامداران خرد را درپي داشت. اما يكي از ويژگيهاي بارز بورس 82 فارغ از جهش استثنايي قيمتها، خريد بدون تحليل سهام از سوي سرمايهگذاران بود. وضعيتي كه به دليل وفور نقدينگي، سهامداران را پس از تشكيل صف خريد براي سهام ارزنده، وادار به خريداري سهام بدون توجيه اقتصادي ميكرد تا بلكه اين سهامداران نيز از كسب بازدهي در بورس بينصيب نمانند. از ديگر ويژگيهاي بارز دوره مزبور، انتشار شايعات پيدرپي درباره وضعيت مناسب تكتك شركتها براي تثبيت شرايط رونق بود. در حال حاضر نيز پس از گذشت 6سال، دوباره بورس تهران شاهد بازگشت خريداران داراي نقدينگي ولي فاقد تحليل است. وضعيتي كه طي اين مدت اندك، قيمت سهام برخي از شركتها را به سطحي بيش از ارزش واقعي آنها هدايت كرده است. اما واكاوي علل شكلگيري حباب بورس در سال 82 نشان ميدهد كه مسوولان وقت پس از تشخيص درست شرايط استثنايي بازار سرمايه به دليل هجوم نقدينگي، به جاي آزادسازي روند معاملاتي سهام، به اشتباه درپي محدود كردن افزايش روزانه قيمت سهام برآمدند. در واقع مسوولان بورس در سال 82 به منظور كنترل قيمتها و جلوگيري از رشد حبابي سهام، سياست محدود كردن رشد قيمتها را از طريق كاهش دامنه نوسان روزانه و تعبيه سياست حجم مبنا درپيش گرفتند تا از اين طريق به سرمايهگذاران سيگنال نظارت بيشتر بر بورس را بدهند. سيگنالي كه به دليل سياستهاي نادرست، از سوي سهامداران جدي تلقي نشد و در نهايت اتفاقي كه مديران بورس درپي جلوگيري از وقوع آن بودند، رخ داد. سياستهاي محدودكنندهاي كه تاكنون نيز با وجود تغييرات جزيي از سوي مديران بعدي، با توجيه كاهش ريسك سرمايهگذاران حقيقي و خرد در حال پيگيري است. در واقع اصليترين مشكل سياستهاي محدودكننده در بورس تهران به افزايش زمان تصحيح قيمت سهام در صورت تغيير شرايط حاكم بر شركت، صنعت يا اقتصاد كشور بازميگردد.وضعيتي كه باعث تشكيل متناوب صفهاي خريد و فروش حتي براي يك سهم خاص ميشود. در حقيقت اتخاذ سياستهاي فوق به جاي كاهش ريسك سهامداران خرد، ريسك سرمايهگذاري را در كوتاهمدت براي نوسانگيران و افرادي كه بعضا فاقد تحليلهاي كارشناسي در خريد سهام هستند، كاهش و ريسك سهامداران خرد را در درازمدت به دليل ورود ديرهنگام اين سرمايهگذاران به سهام (به واسطه فقدان سيستم ثبت سفارش و امكان خريد بينام سهام از سوي كارگزاران) به شدت افزايش ميدهد. وضعيتي كه در مجموع انتفاع تعداد كمي از سهامداران و زيان اكثريت را به دنبال دارد.بايد توجه داشت كه شرايط بورس در سال جاري تفاوت زيادي با سال گذشته نيز دارد. هرچند در سال قبل نيز بورس تهران موفق به ثبت بازدهي 36درصدي در اوايل مردادماه شد، اما رشد قيمتها در سال گذشته عمدتا به واسطه حباب قيمتي كالاها و مواد اوليه در سطح جهان شكل گرفته بود. به بيان ديگر رشد شاخصها در سال گذشته داراي پشتوانه منطقي در صورت تداوم روند افزايشي قيمت مواد اوليه بود، اما در سال جاري، بورس بدون توجيه منطقي خاص در حال صعود است. مقايسه ارزش معاملات در دو ماه نخست امسال با سال قبل نيز اين گفته را تاييد ميكند و به نظر ميرسد بورس در حال تكرار خاطرات 6سال پيش خود است. به بيان ديگر، بخش عمده رشد شاخص در سال جاري تحت تاثير شموليت نماد شركتهاي بزرگ در گره معاملاتي و با معاملات اندك شكل گرفته است. در شرايط فعلي به نظر ميرسد مسوولان سازمان و شركت بورس ميتوانند از طريق تسهيل شرايط مندرج در دستورالعمل رفع گره معاملاتي (از طريق كاهش دوره 10روزه تشكيل صف و افزايش دامنه نوسان به جاي حذف حجم مبنا در زمان شموليت گره) از يكسو دوره تصحيح قيمت سهام شركتها را كوتاه كرده و از سوي ديگر ريسك سرمايهگذاري را براي سرمايهگذاران موسمي بورس افزايش دهند. در غير اينصورت بايد به انتظار تكرار وقايع سالهاي 83 تا 85 نشست. مردم سالاري:اصلا ح طلبي و بازگشت به اصول «اصلا ح طلبي و بازگشت به اصول»عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم آيت قيصر بيگي است كه در آن ميخوانيد؛اصلا حات اگر چه عنواني است که در ايران، طي دهه اخيربيشتر از آن سخن رفته است، ولي جرياني مقطعي و بي تبار نيست. مي توان ريشه ها و جلوه هاي آن را هم در انديشه هاي راهگشاي مصلحان، عالمان ديني و روشنفکران، و هم در جنبش هاي پردامنه مردمي و مردم سالارا نه را در دو سده اخير به وضوح يافت. محتوا و گوهر اصلا حات، خواست و حرکت اصيل ملت ايران به سوي آزادي و استقلا ل و پيشرفت در عين پايبندي به موازين و ارزش هاي اصيل ديني و معنوي است; امري که در يک صد سال گذشته با انقلا ب مشروطيت آغاز شد و پس از فراز و فرودهاي فراوان در انقلا ب شکوهمند اسلا مي به اوج رسيد و در ادامه روند روبه رشد خود، انديشه اصلا ح طلبي با دکترين روشنفکري به عنوان يک راهبرد اساسي در اواخر دهه دوم انقلا ب شکوهمند اسلا مي توسط يار باوفاي امام و انقلا ب حجت الا سلا م سيد محمد خاتمي مطرح شد و دوره اي جديد را آغاز نمود که مورد حمايت افراد آزاد انديش و روشنفکر، قرار گرفت. تز روشنفکري به دنبال تحقق وضعيتي بهتر از وضع موجود بود که اين روش با آموزه هاي ديني ما مطابقت داشت. به طوري که اين جريان با پشتوانه حداکثري مردم و با تاکيد بر منش دموکراسي و جامعه مدني در انتخابات دور هفتم رياست جمهوري موج عظيم مردمي را به راه انداخت و با پيروزي اصلا ح طلبان در 2 خرداد 76 حماسه اي تاريخي را رقم زد. گفتمان اصلا حات مي تواند امروز سخن مشترک آن دسته از گروه ها،نيروها و جريان هاي سياسي- اجتماعي باشد که ضمن پاسداشت دستاوردهاي گرانسک انقلا ب وانباشت تجارب ملي، نگران آينده ايران و نظام جمهوري اسلا مي در گذار از دوران حساس و پرمخاطره کنوني اند. از اين رو اصلا حات گفتماني است متکي بر خواسته هاي تاريخي و جنبش هاي اجتماعي و تلا ش هاي سياسي که نقطه آغاز و تکوين آن جامعه مدني است. انديشه اصلا حي، مردم را محق و حکومت را مکلف مي داند; مشروعيت حکومت به آن است که حق مردم را ادا کند و اختيارات خود را مفيد به قانون بداند. مسووليت حکومت در برابر مردم و پاسخ گو بودن آن نتيجه اين ضرورت است. امروز پروسه اصلا حي در مسير خود فصل تازه اي پيش روي خود مي بينداين بار امر خطير و مهم جريان اصلا ح طلبي بر دوش سيدي ديگر از تبار خوبان گذاشته شده تا بلکه به شايستگي به سر منزل مقصد برساند او فردي خوشنام است; نامش سيد ميرحسين موسوي است او متولد خامنه سال 1320 است. کاسب زاده آذري سال هاي پرافتخاري را پيش و پس از انقلا ب در کارنامه کاري خود به ثبت رسانده است. موسوي اگر چه فوق ليسانس معماري دارد اما بيش از آن که در عرصه معماري شناخته شده باشد چهره اي سياسي است. هر چند او به عنوان آخرين نخست وزير نظام جمهوري اسلا مي ايران (پس مهدي بازرگان، محمدعلي رجايي، محمد جواد باهنر و محمد رضا مهدوي کني) پس از اتمام دوره خدمتش در اين منصب، عطاي سياست را به لقايش بخشيد وبه عالم هنر بازگشت ولي اينک بار ديگر به عالم سياست بازگشته است. ميرحسين موسوي نخست وزير امين امام راحل و رئيس امور اجرايي کشور در دوران دفاع مقدس در حالي پا به عرصه انتخابات رياست جمهوري نهاده است که با خود يک پيشينه درخشان از جنبه اعتقادي و عملکردي به همراه دارد. او از چهره هايي است که هيچکس در وفاداري او نسبت به آرمان هاي انقلا ب اسلا مي ترديدي ندارد تا جايي که حتي برخي به غلط فکر مي کردند. اين پايبندي فرصت را از او براي حضور در عرصه سياسي ستانده است. از اين رو صداقت و سلا مت شخصيت ايشان مورد اتفاق همگان است. از شواهد و قرائن چنين برميآيد که نخست وزير دوران روزهاي سخت در دولت سازندگي و دولت اصلا حات دغدغه اي براي ورود به عرصه سياست نداشته است و در دوره نهم به دلايل مختلف از جمله وجود نامزدهايي که همچون خود او دغدغه اعتلا ي ايران اسلا مي در آن دوره را داشتند از اين مهم صرف نظر نمودند. حال او با يک نگرشي منطقي و از روي صداقت ودلسوزي بار دگر پا به عرصه سياست گذاشته است و گمان مي رود وضعيت سپري شده در دولت گذشته و مشکلا ت فراروي آينده کشور او را ترغيب به اين امر مهم نموده است. از اين رو او و حاميانش با رايحه موج سبز که نماد هواداران سيد موسوي است وارد صحنه رقابت دور دهم انتخابات رياست جمهوري شده اند او که بهترين سياست را صداقت مي داند همانند سبقه راستين خويش و به حسب ضرورت حال، تز اصلا ح طلبي همراه بازگشت به اصول را تنها راه چاره برون رفت از مشکلا ت و چالش هاي فراروي کشور مي داند. رويکرد اصلا حي همراه بازگشت به اصول متضمن يک نگاه نافذي است که ارتباط مستقيم اين دو پارامتر را به هم پيوند مي زند در واقع اين دکترين از جانب کسي که در دوره نخست وزيري خويش به طور عملي با اين رويکرد روبه رو بوده بيشتر قابل تعمق است در واقع مهندس موسوي با ارائه اين راهبرد تعريفي روشن از اصلا ح طلبي بيان نمودند که اين امر مي تواند در عرصه سياسي کشور نقطه عطفي به حساب آيد از آنجا که عدم يک تعريف روشن از اصلا ح طلبي به عنوان يک آسيب جدي براي اين جريان محسوب مي شد. ارائه اصول و مباني اين تفکر مي تواند نقطه قوت اين جريان به حساب آيد. ميرحسين موسوي با اين شعار کليدي ضمن درک نياز جامعه که همان وحدت هر چه بيشتر بين جناح ها و گرايش ها است، اين پاردوکس کليشه اي بين اصلاح طلبان و اصولگرايان که براي جامعه مشکلا تي را به بار آورده بودبه گونه اي تعديل ساختند. حال در اين برهه زماني و در آستانه انتخابات دور دهم رياست جمهوري نگاهي به تز اصلاح طلبي همراه بازگشت به اصول که توسط جناب آقاي مهندس ميرحسين موسوي ارائه شده است مي اندازيم و به بررسي رابطه اصلا حات با اصول، که همان آرمان هاي اساسي انقلا ب يعني «استقلا ل - آزادي- جمهوري - اسلا مي» است، مي پردازيم: اصلا حات، و استقلا ل و تماميت ارضي ايران: استقلال بازتاب خواست تاريخي ملت ايران در رهايي از استبداد و وابستگي به بيگانگان است که نهايتا در قالب سه آرمان به هم پيوسته و هم عرض ، يعني آزادي، استقلا ل و جمهوري اسلا مي در خلا ل انقلا ب اسلا مي تجلي يافت: استبداد ديرپا درعرصه ملي و استعمار فراگير در عرصه جهاني، از جمله موانع اساسي در راه شکوفايي و بالندگي توانايي هاي ايران در همه زمينه ها بوده اند از اين رو اصلا حات بر مقابله عميق و همه جانبه با اين دو عامل تاکيد دارد. مبناي استقلا ل، نفي سلطه، مبارزه با خود کامگي، تمرکز بر منافع ملي و تکيه بر راهبردهاي ملي و براي پيشرفت و توسعه همه جانبه است آزادي و مردم سالا ري لا زمه استقلا ل، توانمندي اقتصادي، علمي و صنعتي شرط تحقق آن است .زيرا داشتن جامعه برخوردار شرط نيل به استقلا ل است واستقلا ل در عرصه اقتصادي منوط به توان توليد ثروت است. حفظ تماميت ارضي ايران که از جمله دستاوردهاي بزرگ دوران دفاع مقدس است و با بهاي فداکاري ها و ايثارگري هاي بي نظير و بهترين فرزندان اين سرزمين، نه تنها در عرصه پاسداري از مرزهاي آرماني اسلا م و ايران که در ميدان دفاع از مرزهاي جغرافيايي اين زادوبوم به دست آمده است همچنان يک اصل مبنايي در انديشه اصلا حي است. اصلاحات و آزادي: آزادي موهبتي الهي است که هيچ فرد و نهاد و نيرويي حق سلب آن را از انسان ندارد. حق حاکميت انسان بر سرنوشت و توان اعمال اين حق مصداق مهم و بارز آزادي است و آزادي بيان و انديشه و اجتماعات و بي هزينه بودن نقد قدرت لا زمه تحقق آن است آزادي به اين معني مهم ترين عامل پيشرفت جامعه و رشد معنوي و مادي آن و برخورداري همه افراد از حرمت و حقوق اساسي است. در اين عرصه حق آزادي مخالف و رقيب و به خصوص به رسميت شناختن حق انتقاد از همه ارکان حکومت و تن دادن به لوازم آن اهميت فوق العاده دارد. وجود تشکل ها، احزاب قانوني و رسانه هاي آزاد همگاني براي بسط آگاهي و انعکاس نظرات و نيازهاي جامعه و دفاع ازحقوق و منزلت مردم در نظام جمهوري اسلا مي امري گريزناپذير است. وظيفه مهم حکومت رفع موانع ساختارهاي حقوقي واجتماعي بر سر راه پيدايش و تداوم کار احزاب و نهادها و گروه ها و تشکل هاي مدني و تضمين آزادي هاي قانوني شهروندان است. توجه ويژه به آزادي هاي علمي و فراهم آوردن امکان تضارب آرا» و انديشه ها و ايجاد امنيت و اطمينان حاضر براي اصحاب معرفت ودانش و دانشگاهيان و روشنفکران و هنرمندان که مهم ترين سرمايه هاي معنوي کشورند از جمله اولويت هاي بينش و روش اصلا حي است.اصلاحات و جمهوريت نظام: در عرصه حيات سياسي، مردم سالاري کم هزينه ترين و پرفايده ترين شيوه زندگي جمعي است که عرف بشري نيز درباره آن به اجماع رسيده است. اصلاحات، دموکراسي سازگار با دين را براي تحقق آرمان هاي تاريخي ملت ايران، يعني آزادي، استقلال و پيشرفت همه جانبه ممکن و ضروري مي داند و بر حاکميت انسان بر سرنوشت خود (چنانکه در قانون اساسي نيز آمده است) اهتمام دارد. اصلاحات حکومت را برآمده از راي آزاد و اراده و رضايت مردم و تحت نظارت آنان مي داند و هرگونه ديکتاتوري و تحمل راي و خواست فردي و گروهي را برخلاف مشيت الهي و نيز خواست و مصلحت جامعه مي بيند. در اين نگاه اقتدار واقعي در قدرت برآمده از مردم و تحت نظارت آنان و مسوول در برابر آنان نشات مي گيرد و بر همين اساس بر اهميت و محوريت نهادهاي محدودکننده قدرت و تشکل هاي مدني واسطه ميان قدرت و مردم و در راس آنها مجلس شوراي اسلامي تاکيد مي شود. به اين سبب انتخابات آزاد اصل و اساس نظام مردم سالاري به حساب مي آيد و براي تحقق آن، آزادي هاي قانوني از جمله آزادي انديشه، بيان، اجتماعات و آزادي نقد قدرت متمرکز و مصونيت صاحبان نقد و نظر، اهميت بي بديل دارد. اصلاحات و اسلاميت نظام: اصلاحات معتقد به حضور فعال و مثبت دين در حيات اجتماعي است و بر جهت گيري روشن و موثر انقلاب اسلامي که دين را طرفدار، بلکه منادي آزادي، دموکراسي، عدالت و حاکميت انسان بر سرنوشت خود مي دانست، پاي مي فشارد و جمهوري اسلامي را به عنوان حاصل اين انقلاب و مورد نظر امام(ره) و تصويب مردم، پاس مي دارد. تفکر اصلاحي، تحجر را آفت بزرگ درون ديني مي داند که خود نتيجه دلبستگي به عادت هاي فکري و آداب اجتماعي به ارث رسيده از گذشته و حاصل ظاهرپرستي به جاي خداپرستي است. خشونت و استبداد راي و تحمل برداشت هاي تنگ نظرانه به نام دين بر جامعه موجب رشد سکولاريته و لائيسيته در جامعه به خصوص در ميان نسل جوان به حساب مي آيد. اصلاحات بر اين باور است که جامعه چه در نظر و چه در عمل نيازمند نوآوري و تحول سازگار با شرايط تاريخي و اجتماعي و توسعه دموکراتيک است. نوآوري و نوانديشي به تناسب زمان با وفاداري به دين و فرهنگ و به خصوص وحي الهي به عنوان منبع ممتاز شناخت حقيقت و يافتن شيوه زندگي انسان است. اصلاحات انسان را جانشين خداوند، ذي حق و داراي منزلت و کرامت مي داند که بايد مسير رشد و بالندگي او در عرصه اجتماعي، اقتصادي، فرهنگ و سياست از هر نظر گشوده شود. به هيچ نام و عنواني نمي توان انسان را تحقير کرد و راه را بر شايستگي هاي فردي و اجتماعي او بست. مهمترين و مخرب ترين آسيب ها و آفت ها در برابر هر جامعه اي چه قديم و چه جديد، تضعيف يا فروپاشي بنيان هاي اخلاقي است. در اين مسير جامعه و نظام سياسي ايران به اعتبار وجهه ديني آن به طور خاص در معرض آفت هاي اخلاقي چون ريا، تظاهر، دروغ و خودمداري نيز هست. به هيچ بهانه و عنواني نمي توان مدار نظم اخلاقي جامعه را در هم ريخت و به توجيه بي اخلاقي و بداخلاقي، دروغ و فريب، خشونت و استبداد، ايجاد رعب و وحشت، تحقير و تبعيض، تحجر، تنگ نظري، هرج و مرج و خودداوري نشست. بايد سياست را که حول قدرت شکل مي گيريد بر اخلاق در عرصه عمومي متکي کرد. فراهم کردن زمينه هاي لازم براي ارتقاي سلامت اخلاقي جامعه ايراني از جمله مردم سالارانه کردن حوزه قدرت و سياست و معيار قراردادن فضايل انساني و اخلاق محمدي (ص) در روابط و مناسبات فردي و اجتماعي از جمله مباني مهم اصلاحات به شمار مي آيد. به طور کلي، در عصر حاضر زنده کردن ارزش هاي اصيل انقلاب و تلاش در جهت اصلاح رو به رشد آنها امري ضروري به نظر مي رسد، از اين منظر اص
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 300]
-
گوناگون
پربازدیدترینها