واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - واژه شیطان از «شوتن» پارسی به معنای «مولود تاریکی» گرفته شده باشد؛ زیرا در پارسی قدیم «شه» به معنای «تاریکی» و «تن» به معنای «زاده» بوده است...نام اصلی ابلیس، حارث (حرث) بوده است که بر اثر عبادت طولانی، او را «عزازیل»، یعنی عزیز خدا خطاب میکردند. وی پس از عجب، «ابلیس» نامیده شد... کتاب «ابلیس، دشمن قسم خورده»، وظایف انسانها در مبارزه با ابلیس را برای آشنایی موحدان، روشنگری کرده است. ایبنا نوشت: کتاب «ابلیس، دشمن قسم خورده» نوشته علی محمدی آشنانی، تهیه شده توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مرکز فرهنگ و معارف قرآن، از سوی موسسه بوستان کتاب تجدید چاپ شد. شناخت «مبدا» و «معاد»، و «راه» و «راهنما» اگرچه اصول هدایت بشر را سامان بخشیده است، ولی امر هدایت هرگز بدون شناسایی «موانع، چالشها و دشمنان» کامل نمیشود؛ زیرا پیمودن راه سعادت و رسیدن به مقام قرب و جایگاه بیهمتای خلیفةاللهی برای بیشتر جهانیان، بدون شناخت چالشها و موانع با دشواریهای بسیار مواجه، بلکه ناممکن است. از این نظر، بخش مهمی از کتابهای آسمانی و آموزههای وحیانی به «دشمنشناسی» و «آسیبیابی» اختصاص یافته است. ضرورت دشمنشناسی آنگاه آشکارتر میشود که توجه کنیم وجود انسان، چند ساحتی بوده، ممکن است در صورت غفلت یا تغافل، دشمن از برخی تمایلات درونی و لایههای وجودش به صورت ابزاری خطرناک در تهاجم بر ضد خود وی استفاده کند. بر اساس مطالب کتاب، دشمنشناسی در حوزه معارف ضروری انسان متعهد، صرفا آموختن یک سلسله آموزههای نظری نیست، بلکه در جنبه عملی، تهذیب و وارستگی و رفتن و شدن انسان نیز نقش بسیار مهمی را ایفا میکند. شاید به همین جهت امام صادق(ع) یکی از 10 معرفتی را که خداوند بر آدمیان ضروری ساخته، شناخت ابلیس و آن چه از ذات و دستیاران وی برمیخیزد، معرفی کرده و امام کاظم(ع) نیز واجبترین مجاهدت را جهاد در برابر وی دانسته است. دشمنان گوناگون انسان، نه همگونند و نه همگن عمل میکنند. بر این اساس، شناخت هریک از آنها ضرورت دارد؛ ولی در میان دشمنان، شناخت ابلیس ضروریتر است؛ زیرا ابلیس کانون همه شرارتها و منشا همه لغزشها و مایه همه پلیدیها و عامل تمام خطاهاست. به تعبیر امام سجاد(ع) اگر شیطان آدمیان را از اطاعت خداوند باز نمیداشت، هیچکس به گناه و بزهکاری نمیپرداخت و اگر ابلیس باطل را در چهره حق مجسم نمیکرد، هیچ انسانی به گمراهی نمیگرایید. توجه به ویژگی، توانایی و عمق دشمنی ابلیس با انسان نیز ضرورت بازشناسی او را بهتر تبیین میکند. برابر روایات، ابلیس از آغاز ولادت تا پایان حیات، روز و شب حتی آنگاه که آدمی به خواب میرود، از وی دست برنمیدارد تا به هدف شوم خویش دست یابد. به گفته «ابنمعاد» با توجه به آن که ابلیس قدیم است و تو جدید هستی، او حیلهگر است و تو ذهنی سلیم داری. او تو را میبیند و تو او را نمینگری. او تو را فراموش نمیکند و تو او را فراموش میکنی. ابلیس را از تو بر علیه تو یاور است و تو را بر او هیچ یاری نیست، و به فرموده پیامبر(ص)، او همانند خون در رگ، در وجود آدمی جریان مییابد. دل آدمی مسکن و رگهایش راهگذار اوست، به هوش باش که جز با فضل و کمک الهی نمیتوان بر او غلبه کرد! آن چه مایه شگفتی است، این که با وجود هشدارهای پی در پی کتابهای آسمانی، بسیاری از افراد چنان با ابلیس و دستیارانش نرد محبت و مودت میبازند که گویا دوستی بهتر از آنان سراغ ندارند. این افراد، دشمنیهای جانسوز ابلیس را دوستی، لذت و خوشی پنداشته، با کمال اشتیاق از فرو افتادن در دامهای خطرناک وی استقبال میکنند و برای سقوط در آن به کوشش نیز دست میزنند! شگفتانگیزتر آن است که برخی به صورت رسمی به پرستش شیطان پرداخته، بدان منظور، همه ساله مراسم و آیینهای خاصی را در کشورهای گوناگون برگزار میکنند. شناخت واژگانی ابلیسدر قرآن کریم و روایات از دو واژه «ابلیس» و «شیطان» استفاده میشود که به بازشناسی هردو واژه میپردازیم. «ابلیس» نام خاص موجودی زنده، مکلف، متمرد از فرمان الهی و رانده شده از درگاه اوست. درباره ریشه لغوی واژه «ابلیس» دو دیدگاه وجود دارد:1. برخی لغتشناسان و مفسران، ابلیس را واژهای عربی بر وزن «افعیل» دانستهاند که از ریشه (ب ـ ل ـ س) اشتقاق یافته است. این واژه در لغت به معنای یاس، حزن، درماندن، سکوت و حزن ناشی از یاس و ترس، پشیمانی و حیرت آمده و ابلیس، بدانروی بدین نام خوانده شده که از هرخیر یا رحمت الهی مایوس و پشیمان شد. زبیدی میگوید: «بلس» به معنای کسی است که خیری نزد او یافت نشود یا آنکس که از او شر برخیزد. مشتقات این ریشه به جز ابلیس، و از باب افعال (ابلاس)، پنجبار در آیات 12 و 49 سوره روم؛ 44 انعام؛ 77 مومنون و 75 زخرف، به کار رفته است. براساس این دیدگاه، غیر منصرف بودن ابلیس به دلیل آن است که در زبان عربی، کم نظیر است و به اعلام بیگانه شباهت دارد. 2. در برابر دیدگاه پیشین، بیشتر لغتدانان و برخی مفسران، واژه ابلیس را برگرفته از زبانهای بیگانه و علت غیر منصرف بودن آن را علم و اعجمی بودن میدانند. دو احتمال دیگر نیز در مورد ماخذ اصلی واژه ابلیس ذکر شده است. ابلیس یا از ماده «بالوس» به معنای آمیخته و غربال نشده یا از ماده «بالش» به معنای جستوجو، تفتیش و کاوش است. «بلاش» از همین ریشه، به پلیس مخفی داخلی گویند؛ زیرا ابلیس، پلیس سری داخلی است یا بدانروی که خالص و صاف نبوده، بلکه آمیختگی و اختلاط دارد و در معرض امتحان و غربال قرار گرفته، او را به این نام خواندهاند. شیطان«شیطان» اسم جنس و نامی عام و فراگیر برای هرموجود شریر متمرد و فریبکار است. در باره ریشه واژه شیطان، اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی از لغتشناسان، واژه شیطان را غیر تازی و گرفته شده از زبان عبری و به معنای دشمن و شریر، و عدهای آن را کلمهای عربی میدانند. صاحبان رای اخیر، در این که شیطان از ماده «شطن = دور شد» اشتقاق یافته و یا از ریشه «شاط = نابود و از غضب برافروخته شد» گرفته شده است؛ اختلاف کردهاند. دلیل نامگذاری شیطان به این واژه، بنابر احتمالهای پیشین؛ دشمنی، کینهورزی، شرارت، یا دوری و انحراف از حق و تمرد و سرکشی در برابر فرمان الهی، یا هلاکت و شدت غضب اوست. براساس رای دیگر، احتمال دارد که واژه شیطان از «شوتن» پارسی به معنای «مولود تاریکی» گرفته شده باشد؛ زیرا در پارسی قدیم «شه» به معنای «تاریکی» و «تن» به معنای «زاده» بوده است و این دیدگاه (شیطان مولود تاریکی و یزدان منبع روشنی) نظریهای از آیین قدیم ایران زمین است. مقایسه معنای لغوی دو واژگان، روشن میسازد که ابلیس نامی خاص برای موجودی است که از سجده بر آدم امتناع ورزید؛ ولی شیطان نامی عام و فراگیر برای همه موجودات فریبکار و شریر است. بر این اساس، ابلیس، شیطان است؛ اما هرشیطانی ابلیس نیست؛ البته ناگفته نماند که در پارهای از روایات، واژه ابلیس بر شیطانهای دیگر نیز اطلاق و به صورت «ابالسه» جمع بسته شده است. کاربرد واژگان در قرآنواژه ابلیس در قرآن کریم، 11 بار به کار رفته که 9 بار آن ضمن داستان آفرینش آدم و فرمان سجده بر وی آمده است. واژه شیطان و شیاطین نیز 88 بار (64 بار به صورت مفرد معرفه مساوی با الشیطان، شش بار به صورت مفرد نکره مساوی با شیطان و 18 بار به صورت جمع مساوی با شیاطین) در قرآن کریم به کار رفته است. از بررسی موارد کاربرد واژه شیطان در قرآن کریم و گفته لغتدانان و مفسران بر میآید که در بیشتر موارد، مقصود از شیطان یا دست کم مصداق بارز آن، همان ابلیس است. قرآن پس از سر باز زدن ابلیس از سجده، از او با نام «الشیطان» یاد میکند. (بقره، 36؛ اعراف، 20، 117). نام و القاب ابلیسبرابر برخی روایات، نام اصلی ابلیس، حارث (حرث) بوده است که بر اثر عبادت طولانی، او را «عزازیل»، یعنی عزیز خدا خطاب میکردند. وی پس از عجب، «ابلیس» نامیده شد و پس از سر باز زدن از سجده و رانده شدن از درگاه الهی، «شیطان» نام گرفت.نامهای دیگر او، «ضریس، سرحوب، المتکون و المتکوز»، و کنیه و القابش، ابومره (ابوقره)، ابوکردوس، ابولبینی (نام دختر وی) نائل، ابوالحسبان، ابوخلاف و ابودجانه است. نژاد، لشکریان و حزب ابلیسبراساس تصریح آیات قرآن، ابلیس، ذریه و فرزندانی دارد که به او در فریب انسان یاری میرسانند: «الا ابلیس... افتتخذونه و ذریته اولیاء من دونی و هم لکم عدو(کهف، آیه 50)». به گفته قتاده، به استناد احادیث در برابر ولادت هر انسان، خداوند بر ابلیس نیز فرزندی عطا میکند. بدینسان هریک از فرزندان آدم، شیطانی دارد که ماموریت دارد او را بفریبد. پیشینه ابلیس در ادیان و مذاهباعتقاد به وجود شیطان و نیروهای شرور در میان ادیان و مذاهب، از دیرباز وجود داشته است؛ به همین جهت در متون مقدس بسیاری از ادیان و مذاهب پیشین، از ابلیس، ماهیت، گستره کوشش، کنام، فرجام و راههای مقابله با وی سخن گفته شده که بسیاری از موارد، مشابه، بلکه همسان و در برخی موارد متفاوت است. بر اساس مطالب کتاب، تاریخنگاران دینی در میان ادیان ابتدایی و اقوام باستان، از اعتقاد بابلیها درباره عامل دیو زدگی که آن را ارواح شیطان شریر میدانستند و برای دفع آن به وسیله کاهنان از افسونهای خاص استفاده میکردند، سخن گفتهاند. چاپ چهارم کتاب «ابلیس، دشمن قسم خورده» در شمارگان 1200 نسخه، 156 صفحه و بهای 23000 ریال راهی بازار نشر شد. 191/60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 396]