محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832871461
انتخابات ریاست جمهوری را به صحنه رقابت تئوریپردازی ایرانی تبدیل کنیم
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اوباما میآید در سطح جهان حرف میزند. کلان حرف میزند. نمیآید درباره گشت پلیس حرف بزند. این خیلی سطحش پائین است. واقعاً یک رئیسجمهور میخواهد گشت نیروی انتظامی را تعطیل کند. این که خیلی شانتاژ عقب افتادهای است. اگر خارجیها این را نگاه کنند، میخندند. گفتگو با دکتر ابراهیم فیاض، جامعه شناس و استاد دانشگاه امام صادق(ع) که به تازگی کتاب "ایران آینده به سوی الگوی مردم شناختی برای ابرقدرتی ایران" از وی منتشر شده است به عنوان یکی از نظریه پردازان خلاق اجتماعی همواره جالب و شنیدنی است . گفتگوی زیر حاصل یک نشست طولانی پیرامون علل مصرف گرایی در ایران است. گر چه ابتدای بحث ما از علل رشد مصرف گرایی در دو دهه اخیر آغاز میشود اما برای بررسی آن تا ورود مدرنیته به ایران و برپایی رنسانس در اروپا پیش می رود: به نظر شما در پیشینه تاریخی نظام اجتماعی ایران ما با این شکل و شیوه از مصرفگرایی مواجه بودهایم ؟ برای بررسی هر پدیده اجتماعی درک الگوی باستانیاش اجتناب ناپذیر است. مصرفگرایی هم به عنوان یک کنش رفتاری و شاخص، مسبوق به معرفتی است که ریشه در باستانشناسی ما دارد.این مصرفگرایی از یک عقلانیتی برخوردار است که به آن مشروعیت میبخشد. یعنی کسی که مصرف میکند نمیگوید که بیشعورم یا بیعقلم. اما یک نوع عقلانیتی در پس رفتار وی وجود دارد که باعث این رفتار میشود. شناخت این عقلانیت جز بررسی ریشههای تاریخی آن راه دیگری ندارد. باید برویم آن عقلانیت که آن را به وجود آورده مطالعه کنیم. به همین دلیل من سه سال قبل در یادداشتی که مجله پگاه حوزه آن را منتشر کرد، به عقلانیت مصرفی اشاره کردم. در آن یادداشت گفته بودم که ما یک عقلانیت داریم که به ما میگوید مصرف کن و آن را توجیه میکند و چارچوبهای عقلانی برای آن درست کرده است. اگر میخواهیم این را باستانشناسی کنیم باید برگردیم به تاریخ گذشتهمان و اشرافیتی که در ایران بوده است؛ اشرافیتی که همزمان با رنسانس در دوره صفویه شکل میگیرد.این اشرافیت دارای تفاوت ماهوی با اشرافیت قبل از صفویه است.در این دوره از منظر فرهنگی، فکری و معرفتی خودکفایی خود را از دست داده و با یک اشرافیت غربگرا مواجه میشویم که دیگر چیز مهمی تولید نمیکند. نمونهاش خود پادشاه صفویه است. شاه عباس، یعنی اشرافیت مصرفگرایی که الگو خود را در غرب میبیند. برادران شرلی میشوند برادران شاه عباس. از اینجا هست که انگلیسی ها نفوذ میکنند و طی این دورانها تا امروز مشکلات زیادی را برای ما به وجود آورده و نمیگذارند هیچ ساختار صحیحی در ایران شکل بگیرد. مصرف گراترین و غربزدهترین شخص در این دوران، شاه سلطان حسین صفوی است.این شاه سلطان حسین در تاریخ به خاطر همین غربزدگی، اشرافیت و مصرفگراییاش ننگ است. ما شاهدیم که در اثر همین رفتارها جامعه دچار فروپاشی شد تا جایی که یک آدم بی سروپایی مانند محمود افغان توانست عربده کشان تا اصفهان بیاید و هیچکس هم جلودارش نبود.این امپراتوری در حالی به همین سادگی فروریخت که حتی خود شاه هم باورش نمیشد که این امپراتوری اینقدر از هم فروپاشیده باشد. متاسفانه نگاه ما به دوره صفویه و اصولا کل تاریخ متاثر از نگاه مستشرقین میباشد که هنوز هم آن را ادامه میدهیم. آنها صفویه را مانند یک کالای زیبای لوکس مانند آنچه گورکانیان در هند بودند معرفی کردهاند. مثل فیلمهای سینمایی که در مورد هند میسازند همه اهل عیش و نوش و خوشگذرانی و شبهای طلایی و این را میخواهند به نسل ما نشان بدهند. جاده ابریشم جاده نوکری ما برای شرق و غرب بود. ؛ نه جاده تولیدی ما .جاده مصرفی ماست اینکه غرب میگوید جاده ابریشم همین است. خود شاه عباس بهترین تجارتی که انجام میداد چی بود ابریشم گیلان که در تاریخ بیان شد. پس کشور ما بر مصرفیگرایی بنا شده بود از زمانی که مدرنیسم آمد از رنسانس به این طرف که برادران شرلی آمدند ما شدیم واسطه نوکری جاده ابریشم. تولید را چه کسی میکرد شرق و از این رد میشد و ما ترانزیت میگرفتیم. همین کاری که امروز دبی انجام میدهد که من در یک مصاحبه گفتم که تمدن دبی یک تمدن ویترینی است. آیا این روند در دوره های پس از آن مانند زندیه ، افشار و قاجار ادامه پیدا میکند؟ بله این روند مصرف گرایی ادامه پیدا میکند، اما چون دولتهای پس از صفویه درگیر جنگ بودند خیلی ثبات پیدا نکردند. جناب نادرشاه و کریم خان زند و آغا محمد خان قاجار چون زیاد درگیر جنگ بودند، ساختار نتوانست خیلی بروز کند. به عبارتی اینها جهانگیر بودند تا جهاندار؟ بله. از دورهای که ثبات پیدا میکنیم یعنی فتحعلی شاه، یکباره غربگرایی در ایران به شدت خودش را نشان داده و مصرفگرایی شدت مییابد. ایجاد کاخها، حرمسراها و نگارستانها اینها در تاریخ هست که خیلی وحشتناک هم هست. کاخ شاه داریم و کاخهای اطرافیان که الآن ما به عنوان آثار باستانی نگه داشتهایم. اولین کسانی که سوغات غرب را میآورند و مشروطه را به وجود میآورند خود اشراف هستند. اگر متفکری هم بوده از طبقه اعیان و اشراف بوده است نه بیشتر. اشراف هستندکه غرب را وارد ایران میکنند همین شاهزاده ها و آقازادهها یکباره غربگرایی را در ایران به راه میاندازند. آنچه را هم که میآورند چون دارای عمق و اندیشه نبودند یک ظاهری از غرب است معماری درست می کنند، میدان درست میکنند خانههایشان را میسازند. دکوراسیون غربی درست میکنند. اگر اینها را به تصویر بکشند فیلمهای طنزی میشود که تاکنون اینقدر مردم را نخندانده است. یک غربشناسی کاریکاتور وار. ما به مشروطه که میرسیم دیگر کاملاً غرب زده میشویم . مشروطه چیزی نیست جز بازتولید انگلیسی ایران. حتی اگر آخوندی هم در اینها هست ، آخوندی اشرافی _ انگلیسی مانند محمدعلی یزدی پدر سیدضیاءطباطبایی است که فرزندش خط انگلستان را در ایران و خاورمیانه تا اسرائیل پیگیری میکرد . بنابراین در این دوره یک ساختار سیاسی وابسته داریم که اقتصاد سیاسی در آن شکل میگیرد. داخل آن میشود اقتصاد مصرفی. الگوی مصرف را هم از غرب میگیرد . یعنی تو اگر میخواهی مدرن و به روز باشی، باید مصرف کنی. آن هم کالای غربی. من مصرف میکنم پس هستم. این مصرف از کالاها و مصنوعاتی مانند پوشاک شروع میشود و تا فکر و اندیشه پیشروی میکند. نقش نفت و اقتصاد نفتی از این دوره به بعد چه تأثیری در روند مصرفگرایی در کشور داشت؟از دوره ناصرالدین شاه اکتشاف نفت در ا یران آغاز میشود. با نفتی شدن اقتصاد کشور بر روند مصرفی گرایی افزوده میشود. نفت را میبرند و پولش به ایران بازگشته و مصرف میشود. چه کسی نفت را استخراج و تولید میکند، خود غربیها. یعنی تولید نفت هم دست ما نیست. پولش را فقط به ما میدهند تا ما خرج بکنیم. از عهد ناصرالدین شاه به این طرف یک دولت کاملا مصرفی در ایران درست میشود که همه سردمدارانش غربزدهاند. شاهزاده ها و چهار تا روشنفکر که من آنها را روشنفکر نمیدانم .چون معتقدم ما در ایران روشنفکر نداریم. روشنفکر در غرب کسی است که یک مکتب درست میکند و از این دریچه وارد نقد اجتماعی میشود. . بله روشنفکر ما شیخ انصاری است که یک تحول عظیم در اصول فقهی و فقه به وجود میآورد و یک راه جدید باز میکند. بعدها هم که کسانی چون میرزا حسن آشتیانی و دیگران که میخواهند یک تحول اساسی در ساختار سیاسی ایجاد کنند ؛ همین اشرافیت، همین شاهزادهها، سفارت انگلیس و آدمهای خودفروخته که نمایندگی فکری و منبر غرب را در دست دارند وارد میشوند و مشروطه را به وجود میآورند تا آن نهضت اصیل و اصلی فقهی و فلسفه سیاسی ما را از بین ببرند و آخرش هم میشود رضاشاه. تحلیل شما از دوره نوسازی محمد رضا پهلوی و تاثیر آن بر مصرف گرایی چیست؟ هر چی به نام مدرنیسم نوسازی و پیشرفت مطرح بوده یعنی بازسازی فرهنگ مصرفگرایی در ایران .برای همین است که ما هر چه جلوتر آمدیم مصرفگرایی تشدید شد. در پی انقلاب شاه و مردم همه مردم مصرفی شدند. روستاییها دیگر گندم تولید نکردند. روستا به محفلی برای فحشا و خوشگذرانی تبدیل میشود. به همین علت است که امام وقتی می خواهد با اصلاحات ارضی مخالفت کند به شاه میگوید تو میخواهی فرهنگ استعماری و غیرتولیدی و مصرفی را تا عمق روستاها ببری. یعنی اگر بازسازی و نوسازی توسط شما صورت میگیرد نه برای اینکه تولید افزایش پیدا کند بلکه میخواهی مصرف را بالا ببری. از این دوره است که روستایی ما هم غربگرا میشود. تمام افتخار هویدا این بود که ما به مردم پیکان دادیم. و با شعار هر ایرانی یک پیکان این آقا، ترافیک تهران از همان زمان شاه نقل محافل و روزنامهها میشود. انقلاب اسلامی چه تأثیری را در روند مصرفگرایی کشور داشت؟ بلافاصله بعد از انقلاب مردم به تولید روی آوردند. مردم حتی رفتند در کنار روستاییان به درو پرداختند. اما مسئولان ما غربگرا بودند. غربگرای شرقگرا، ذهن همه آقایان از روحانی تا دکتر و مهندس را سوسیالیسم پر کرده بود. غیر از روحانیت سنتی قم و تهران که فقیه بودند هر بحثی که مطرح میشود، اسلام نیست، سوسیالیسم است.مدعیان هرکس را صرف پولداری اذیت میکردند. تمام همت دولت این بود که سرمایهدارهای سنتی بازار را له کند. در صورتی که نهاد بازار همراه و حامی انقلاب بود! بله . شما برای بررسی وضعیت آن دوران از آقای میرمحمد صادقی و عسگر اولادی بپرسید. همین آقای میر محمدصادقی بود که آن سال 13میلیونتومان داد تا با اجاره هواپیما امام به ایران بیاید؛ برای فعالیتهای اقتصادی اش تحت بیشترین فشارها قرار گرفت .کسانی که چرخ انقلاب را با پولهایشان می چرخاندند،حالا گرفتار این آقایان شده بودند. غربگرای شرقگرا یعنی یک غربگرایی که در بطنش سوسیالیسم است ولی عملاً غربگرایی است. یک دفعه میآیند یک سوسیالیسم دهشتناک را به نام سوسیالیسم اسلامی اجرا میکنند و تا همین اواخر هم میگفتند ما سوسیال دمکرات هستیم . اینها یک سری آدم بیسواد بودند که اگر از آنها بپرسید سوسیالیسم چیست و مبدأ آن در کجاست؟ در گذشته و حال چه میگفته؟هیچ جوابی ندارند.پس انقلاب هم متأسفانه همینطوری مصادره شد و باز تولید، تولید انجام نشد. مردم بدبخت این وسط سرگردان ماندند و جریانات سیاسی تا پایان جنگ به منازعات و زد و خوردهای سیاسی و ایدئولوژیک مشغول شدند. پس از جنگ با پیدایی شکست سیاستهای شرق گرایانه آقایان و از بین رفتن ساختارهای تولید و بازار از یک سو و فروپاشی شوروی از سوی دیگر . نرخ بازار برگشت و آقایان یکباره لیبرال شدند ، همان آقایان سوپرسوسیالیست که با همه درگیر می شدند و تمام حرفشان مالکیت دولتی و مالکیت عمومی بود ، یکباره طرفدار مالکیت خصوصی و مکانیزم بازار آزاد شدند. یعنی باز هم مصرف فکری جدید . یک نوع عقلانیت مصرفی در دولت پس از جنگ به وجود آمد که فقط مصرف و مصرف را پیگیری می کرد .مصرف فکری هم دوباره در دانشگاهها آغاز شد. با این روش بازار سنتی ما را شکستند چون اینها تنها توانستند واردات را بگیرند. بروید ببینید آن سالها چه چیزی وارد شده است، مواد لوکس و مصرفی از لوازم آرایش گرفته تا تنقلات. تمام کالاهای مصرفی وارد کردند. اگر کارخانهای هم بنا شد، در راستای همین مصرفگرایی بود. تولید کالاهایی مانند پفک، چیپس و فرش ماشینی به یکباره افزایش یافت. ما بعد از جنگ شاهد شکلگیری یک طبقه نئوبورژوازی هستیم به نظر شما این جریان الآن در چه وضعیتی است چه تعامل با دولت و کلان سرمایهداران دارد؟ خوب اینها همین کار را می خواستند بکنند. بازار سنتی را می خواستند تعطیل کنند تا بازار جمهوری به وجود می آید. اینها می خواستند بازار سنتی را نابود کنند. همان ساختار بازار سنتی که تمام انقلاب را گرداند. معنایش این بود که ما باید به سرمایهداری جهانی وابسته شویم. نمایندهاش چه کسی باشند همین آقایان که رد پایشان را در قرارداد ترکسل، خرید ایرباسهای از کارافتاده، هواپیمای سوپرلوکس پادشاه برونئی میبینید. قشر نئوجدید رانتخوار و ویژهخوار. کشور را با یک سیتم عقبماندهتر به دوره شاهنشاهی برگردادند، ،همان جور که شاه هواپیمای سلطنتی میخرید اینها برای خودشان خریدند. ته دوم خرداد بازگشت به فرهنگ شاهنشاهی بود. مخصوصاً فرهنگ مصرفیاش. برای همین شاهنشاهیها خیلیهایشان برگشتند وضعیت جوری شد که خیلی از دوم خردادیهای مسلمان از اینها فاصله گرفتند. چون دیدند دوباره دارد سیستم شاهنشاهی به وجود میآید. اولش شوراها بود که مردم اصلاً شرکت نکردند. همین اینها آمدند گفتند همه بیایند شرکت کنند شاهنشاهیها آمدند، مارکسیستها آمدند گفتند شورای شهر همه باید بیایند. هیچکس نیامد سر صندوق رأی، مردم نیامدند. مردم پهلوی دیدهاند، قاجار دیدهاند نمی خواهند قاجار را باز تولید کنند. بگوید من نوکر انگلیسم، من نوکر فرانسه و روسیهام. این ساختار آخرش همین است که تا اینها شکست خوردند، رفتند اروپا و امریکا . برگشتند به خواستگاهشان. در مشروطه هم همین اتفاق افتاد؛ فتحعلی آخوندزاده، تقیزاده، کاظم زاده ایرانشهر ، جمالزاده همه در غرب مردند. به دولت نهم و شخص احمدینژاد می رسیم که یک بازگشتی هست به سالهای 60 و 61 . نه بازگشت نیست. یک بازتولید نه من هر دوی اینها را قبول ندارم. به نظر من احمدینژاد بازگشت کرد به همان ایرانیت خودمان. او سعی کرد ایرانیت را در تمام عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگ باز تولید کند. البته یک مشکلی هنوز وجود دارد که ما نتوانستهایم در تئوری هم این بازتولید را انجام دهیم و هر کاری که صورت گرفته در عرصه عمل بوده است. در عمل ایشان با حضور در تمام استانها نشان داد که دولت در مرکز نمینشیند، پایتخت شاهنشاهی نیست، مصرفگرا نیست، اشراف نیست، دولت مردمی در کنار مردم روستا و شهر تلاش می کند. احمدینژاد یک تنه رفته میدان، لخت آن وسط تنها و کسی نیست که با نظریهپردازی او را کمک کند و جریانهای فکری علیه آن دارند کار میکنند متهمش کردند به پوپولیسم. خوب اگر پوپولیسم مردمگرایی است، انقلاب اسلامی هم پوپولیستی است. چون امام هم همهاش گفت شما مردم در صحنه باشید، شما مردم تعیین کننده اید. واقعاً ما اگر این سیستم ولایت فقیه را نداشتیم دوباره جامعه ما برمیگشت به استبداد غربگرای دوره بنیصدر و دوره بازسازی پس از جنگ هم دوباره تکرار میشد. یک استبداد شاهنشاهی، غربگرا که فقط مصرفگرایی را در کشور ترویج میکرد. برای همین است که شما میبینید با آن مخالفت میشود و یک عدهای میخواهند ولایت فقیه را محدود کنند. شورای فتوا به نظر من برای محدودیت ولایت فقیه است، با بودن مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت ما دیگر نیازی به شورای افتا نداریم. تمام ساختار دقیق و کامل است، اما در جای دیگری دارد کوبیده میشود. اگر آقایی میگوید حکم حکومتی را قبول ندارم به یک معنا اینها ولایت فقیه را قبول ندارند ؛ چون امام در تمام عمرش کار را با همین حکم حکومتی راه انداخت. تشخیص مصلحت برای این ایجاد شد که منافع مردم حفظ بشود. مصلحت مردم در نظر گرفته شود حالا اینها میخواهند اشرافیت را بیاورند و با محدود کردن حکم حکومتی ولایت فقیه دوباره مردم را فقیر کنند. دوباره میخواهند مردم را برگردانند به همان بدبختی که در زمان شاه داشتند. آفای دکتر ما شاهدیم که پس از نامگذاری امسال به اصلاح الگوی مصرف ، رییس جمهور با حضور در دانشگاه از دانشگاهیان میخواهد پرچمدار این حرکت باشند به نظر شما نقش دانشگاه در روند مصرف گرایی کشور چیست؟ما مشکلمان تولید است. این است که مغزمان تولیدی نیست، احساساتمان تولیدی نیست، روان مان تولیدی نیست. اصلاً ما آدمهای تولید نیستیم. یک آدمهای به شدت مصرفی که دائم در حال مصرف هستیم. من آنم که رستم بود پهلوان. من آنم که مارکس گفت. من آنم که هگل گفت. من آنم که کانت گفت و افتخارات ما در دانشگاه این است که طرف میگوید من نماینده کانت هستم. مثل این که شرکتها مینویسند ما نماینده انحصاری فلان کمپانی هستیم. اینها هم همین گونه هستند. الآن دانشگاهها دقیقاً همان نمایندگی فکری غرب در ایران هستند و شما نمیدانید بچهها در این دانشگاهها چگونه از بین میروند و نابود میشوند ما از اولش اشتباه مسیر را انتخاب کردهایم و الآن خود آموزش عالی بیشترین مصرفگرایی علمی و فکری را در کشور دارد ترویج میدهد.این که دانشگاه شما هشتاد سال، صد سال سابقه دارد ولی هنوز تولید علم نمیتواند بکند. حالا تولید هم که میگویند خیلی خندهآور است. علم شبه مصرفی یعنی ASI میشود نه این که تولید علم برای جامعه. با شاخصهایی که تعیین میکند برای استاد. نمیگوید این استاد نقشش در جامعه ایرانی چیست. مثلاً من الآن هر مقالهای درباره مسائل روز در مطبوعات داشتم همه برای ارتقای ارزشی ندارد. فقط مقاله پژوهشی، کتاب و ISI موثر است.کتاب را 5 نمره میدهند، ISI را هشت نمره، میدهند. ISI هشت نمره است. خوب دانشگاه که مغز و نخبه و قتی مصرفگرا بشود این مصرفگرایی در تمام تار و پود جامعه تنیده شده و پایین میآید. بعد آن موقع استاد موبایل زده میشود. میتوانید تحقیق هم بکنید این اساتید که ISI نویس هستند ماشینهایشان را نگاه کنید و زندگیهایشان را نگاه کنید. خانههایشان را نگاه کنید به شدت مصرف گرا هستند. در زندگیهایشان نمیشود این آدم تولیدی باشد بعد در زندگیاش مصرف گرا باشد. توی ذهنش مصرفگرا نباشد، تولیدی باشد، اما در عملش مصرفگرا باشد. آدم تولیدی در ذهنش هم تولیدی است. پس اگر یک جایی مثل یزد این همه فقیه تولید میکند این قدر عالم تولید کرده به خاطر اینکه هم در کالایش تولیدی است و کم مصرف است هم درعملش تولیدی و کممصرف است. هر جایی که تولید هست، مصرف کم میشود. ما مرتب ترجمه میکنیم. آنقدر پشت سر هم ترجمه میکنیم که وقتی برای فکر کردن نداریم . فکر تعطیل است. حتی فکر نمیکنند نه فقط دانشگاه به قول شهید مطهری مجتهدهای ما هم مقلد شده اند. حتی آنها هم دارند مصرف میکنند. یعنی مصرف زدگی در تمام تار و پود جامعه میآید. هم در ذهن میآید هم در جسم هم در لباس میآید هم در دکوراسیون خانه میآید. مصرفگرایی یک عقلانیت و معرفتشناسی پشت سرش دارد که نه تنها در دانشگاه حتی در حوزه علمیه هم نفوذ دارد. یعنی ما یک آخوند مصرفی تولید میکنیم که در مقابل آخوند مبتکر میایستد. که امام اینها را متحجر میدانستند که با اسلام امریکایی هماهنگ عمل کرده و اسلام ناب را از بین میبرند . نمونهاش آقای مطهری بود که توی چه مخمصههایی افتاد. آخر هم توسط هم اینها ترور شدند. همین سوسیالیسم اسلامی که نهضت آزادی، جنبش مسلمانان مبارز تا فرقان را دربرمیگرفت و تحلیل سوسیالیستی از اسلام داشتند باعث کشته شدن آقای مطهری شدند. جالب اینجاست که شهید مطهری را هم اینها میکوبیدند هم آخوندهای متحجر. آقای مطهری ضربه خور دو طرف بود. اصلاً کدام مسجد میگذاشتند شهید مطهری سخنرانی کند. به غیر از الجواد و هدایت که پایگاه مرحوم طالقانی بود.چرا؟ چون این آدم تولیدی است. آقای مطهری مانند متحجرین سنت را مصرف نمیکرد. هم در دانشگاه تولید میکرد هم در حوزه. اگر حمید عنایت را به عنوان یک شاخص در ایران قبولش کنیم چقدر به مطهری نزدیک بود. آقای حسابی که سرآمد فیزیک بود به ایشان چقدر نزدیک بود. محمدتقی جعفری که یک آدم تولیدی است آنقدر دوباره نزدیک. اینها همه با هم هستند. پس تولیدیها هم با هم جمعاند. رسانه چه تأثیری در روند مصرفگرایی در حیطههای مختلف دارد و ما باید برای توقف این روند از کجا آغاز کنیم؟ ببینید کل رسانه یعنی ارتباطات. یعنی مدیا و واسطه ارتباطات . موقعی ارتباطاتی در کشور رخ میدهد که آن ارتباطات تابع دانش باشد. این طوری بگویم دانش کشور، برای اینکه بتواند پویا باشد احتیاج به فرهنگ دارد تا در جامعه و دانشگاهها عمومی بشود. فرهنگ، ارتباطات میخواهد. ارتباطات هم رسانهها را به وجود میآورد. پس رسانه بدون سیر قبلیاش که دانش، فرهنگ و ارتباطات میباشد،کور است. به نظر میرسد در جامعه ما به علت قطع شدن ارتباط رسانه با مراحل پیشین ، دچار کوری رسانه ای شدهایم . هم مطبوعات ما کور است هم رادیو و تلویزیون ما کور است. نتیجه آن هم جز ادا و تخریب و مصرفگرایی چیزی نیست. متاسفانه رسانههای مکتوب ما سرشون توی اینترنت هست و اصلاً بلد نیستند تولید کنند. ما در نشستی با سردبیر روزنامه السفیر لبنان بودیم؛ یکی از مشاورین برجسته مطبوعاتی این آقایان دوم خردادی هم در جلسه بود . او گفت ما در ایران 25 روزنامه سیاسی داریم. سردبیر السفیر به وی گفت شما 25 اعلامیه سیاسی و حزبی دارید. گفت نه آقا 25 روزنامه داریم. گفت نه اینها اعلامیه سیاسی است، اعلامیه سیاسی احزابتون را آوردید و روزنامه کردید. پر است از منازعات و فحاشی های بی حاصل.حالا هم این روزنامهها بازتولید اینترنت شدهاند. پس مطبوعات کاملا مصرفی هستند. چون نخواستندهاند دانش و فرهنگ را ببینند. حتی نمیروند دانشگاهها را بازتولید کند. این همه آدم در دانشگاهها، حرفهای نو دارند. بچهها به روز تز فوقلیسانس دفاع میکنند. تز دکتری دفاع میکنند. بسیاری از این تزها ناب و درجه یک هستند. یک خبرنگار اگر بنشیند در دفاعیه این بچهها میتواند صفحه اندیشههای روزنامهها را پر کند. استادهای متخصصی داریم که به روز دانش تولید میکنند اما هیچکس سراغ آنها نمیرود. یک وقت هم که میروند سراغ اساتید دانشگاهها میروند سراغ آدمهای سیاسی خودشان. رسانههای دیداری و شنیداری ما هم که تابعی از رسانههای مکتوب هستند به این وضعیت بغرنج دچار میشوند. صدا و سیمای ما تولید ندارد. صدا و سیمای ما ویرانگرانه مصرفگرایی را ترویج میکند. به عنوان نمونه همین مرد هزار و دو هزار چهره را ببینید . چرا نقشهای هنجاری جامعه ما تخریب میشوند. دکتر، خلبان و پلیس و اقشاری را میبینند که بهترین نقشهای اجتماع ما را بر عهده دارند. آیا باید با اینها اینطوری رفتار کنیم و احترام بگذاریم. آیا در جامعه پزشک خوب نداریم. چرا نقش های تولیدی جامعهمان را ذبح میکنیم. برره برای چی است جز برای توهین کردن به روستا، اگر برره غیر از همان صمدآقای قبل از انقلاب است که روستاییها را مسخره میکرد به ما بگویید. برنامههای تولیدی صدا و سیما چیست. همانی که از خارج وارد میکند. پزشک دهکده، دکتر مایک میشود الگو برای زنان جامعه ما. آن موقع که اوشین در ایران بازسازی شد، خانم سوزوکی همکلاسی من در دانشگاه تهران بود. میگفت اوشین فحش به ماست. یعنی تمدن شما با فحشا شکل گرفت. با خودفروشی زنانتان و آن موقع ما اوشین را چنان قشنگ تولیدش کردیم که زن ما جای حضرت زهرا (سلام الله علیها)اوشین گذاشت. حالا هم داریم همانطور الگوهای جدید میآوریم. پس صدا و سیما جز مصرفگرایی کاری نمیکند. مرحله درجه اولش مصرف میشود. مرحله درجه دومش این میشود که در ایران اصلاً آدم نیست. چون مرد دو هزار چهره این را به شما میگوید که درکشور آدم درست و حسابی نیست. همه اصناف کشور ابلهاند. اکثر سریالهای صدا و سیما دارد ویرانگری میکند یک شخصیت سالم در ایران نگذاشته. نه یک مادر سالم نه یک پدر سالم نه یک فرزند سالم.در حالیکه جامعه ما اینگونه نیست و هزاران الگوی مثبت که قابلیت بازسازی نمایشی هستند در کشور وجود دارد. آقای دکتر نسبت اقتصاد و فرهنگ عمومی چیست؟ آیا سیاست اقتصادی فرهنگ عمومی را شکل میدهد یا فرهنگ عمومی هست که سیاستهای اقتصادی را شکل میدهد؟ اقتصاد بر روی ثروت میگردد و فرهنگ عمومی هم روی دانش میگردد بدون ثروت فرهنگ عمومی تعطیل است. ما فقر را باعث کفر میدانیم یعنی اقتصاد باعث دین است یا بیدینی. دین در رفاه به وجود میآید. اخلاقیات در رفاه به وجود میآید. کادیکون الفقر کفرا پس معرفتشناسی ما یک چنین سیستمی هست. بارها در دعا داریم که خدایا ما را از فقر نجات بده. چقدر دعا ما داریم برای اینکه فقیر نشویم. پس این کاری که احمدینژاد دارد میکند درست است که روستاها را رسیدگی میکند اگر میخواهید بحرانهای خود ساخته از بین برود بحرانهای سیاسی و فرهنگیتان باید اقتصاد را بر منطق اسلامی درست کنید. فقه اسلامی کلام اسلامی و اخلاق اسلامی این را به ما میگوید. شما اگر سیاستهای اقتصاد را درست کنید، فرهنگ عمومی هم خود به خود درست خواهد شد. بعضیها معتقدند اصلاح الگوی مصرف پیش نیاز و مقدمه برپایی عدالت است نظر شما چیست؟ درست است. چون عدالت قبل از اینکه یک مفهوم اقتصادی باشد، مفهومی ارزشی، اخلاقی و فردی است. ما اول عدالت فردی را داریم بعد عدالت اجتماعی. یعنی اسلام همه را با هم دیده است هم عدالت اجتماعی را دیده و هم عدالت درونی و فردی یعنی تقوا را دیده است. موقعی که تقوا باشد اسراف نیست اما موقعی که تقوا نباشد اسراف هست. اسلام اول میگوید کولوا بخورید و اشربوا بنوشید بعدی میگوید ولاتسرفوا. پس معنای ما زهد نیست اسلام با فقر و توزیع فقر سوسیالیستی موافق نیست. این تهمتی است که لیبرالها به احمدینژاد میزنند و این غلط است چون احمدینژاد ثروت را در جامعه پخش میکند. دائم میگویند پولها کجا رفته؟ خوب در جامعه توزیع شده توی جیبش که نگذاشته است. هزینه آبادی روستا و شهر شده است. خوب این پخش ثروت که کار عدالت را میکند. روستاها و شهرها را دارد آباد میکند. اگر شما غیر از این میخواهید بکنید به مردم بگویید. اگر میخواهید دوباره مردم را مثل دوره نوسازی و بازسازی له کرد ه و مستضعف کنید، صادفانه و روشن حرف بگویید. میگویند سیبزمینی ندهید در خیابان که آن کشاورز و آن مستضعف هر دو بیچاره شوند. این کارها که توزیع فقر نیست، توزیع ثروت است. کاری که امام علی (ع) هم میکرد با استدلال این آقایان توزیع فقر است. این که شب و نصف شب بلند میشد و خودش میرفت نان پخش میکرد. اینها ناراحتیشان این است که اشراف چیزی گیریشان نیامده. از سهمیههای اضافی برخوردار نشدهاند. آن طلحه و زبیر و بنیامیه که با مولا دشمن شدند هم همین انگیزه ها را داشتند. هم اینها بودند که روزگاری میگفتند علی سوسیالیست خداپرست بود. حالا چه اتفاقی افتاده که آقایان کار امام علی (ع) را توزیع فقر مینامند. چون احمدینژاد دارد همان کار را بازتولید میکند، با آن مخالفت میکنند یا تابع آنچه در لیبرالیسم کلاسیک انگلیسی آمده است، شدهاند که میگفت پول ندهید تا گرسنگی بکشند و کار کنند و ثروت ما سرمایهدار بیشتر شود. همان کسانی که قانون فقر را زمانی در اروپا تصویب کردند که نگران امنیت سرمایهداران بودند.کسانی که الان هم در اوج بحران اقتصادی جهان پول به سرمایهدارها و بانکها میدهند. اما به مردم که گوشه خیابان خوابیده اند و دارند در یخ و سرما میمیرند، هیچ چیزی نمی دهند. اینها توزیع فقر که میگویند منظورشان همین است. از پایگاه سرمایهدارهای نوکیسه دوره خودشان. امثال همین آقای شهرام جزایری که دیدید چگونه مسئولان این مملکت را آلوده کرده بود. آقای دکتر پیشبینی شما از جامعه چیست؟ به نظر شما جامعه به چه سمتی حرکت میکند؟ جامعه در مرحله ای است که باید تصمیم بگیرد. به نظر من هنوز ایرانیها دارند تحمل میکنند. ایرانیها خیلی آدمهای متفکری هستند. بالاخره باید یکی از دو راه را انتخاب کنند. یکی سرمایهداری جهانی، نوکری و عقلانیت مصرفی یا ایرانیت و عقلانیت تولیدی با یک ساختار قوی. ما نباید بترسیم،س من در کلیت به جامعه آینده امیدوارم. این نسل دارد میآید. آدمهایش را دارد انتخاب میکند. میفهمد هر کس چه کاره است. در دانشگاه در مدارس دارم میبینم. فقط اینها دارند ترمز میشوند. مشکل ما با این ترمزهاست. کلام آخر ما یکی از کارهای بزرگی که در انتخابات آینده باید بکنیم این است که انتخابات ریاست جمهوری را به صحنه رقابت تئوریپردازی ایرانی تبدیل کنیم. اگر میخواهیم کار اساسی انجام دهیم باید یک دعوای گفتمانی درست کنیم . نه اینکه یکی بیاید بگوید من گشت ارشاد را جمع میکنم. این خیلی سطحش پائین است. واقعاً یک رئیسجمهور میخواهد گشت نیروی انتظامی را تعطیل کند. این که خیلی شانتاژ عقب افتادهای است. اگر خارجیها این را نگاه کنند خندهشان میگیرد. اوباما میآید در سطح جهان حرف میزند. کلان حرف میزند. نمیآید درباره گشت پلیس حرف بزند. ما باید کاری کنیم که آینده رهاورد تئوریهای بومی شود که هر کس هم سر کار میآید یک بستر تئوریک گفتمانی وجود داشته باشد . انجام این امر هم بر عهده مطبوعات است. /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 703]
-
گوناگون
پربازدیدترینها