تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):چه بسيار عزيزى كه، نادانى اش او را خوار ساخت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1825968379




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

کجا ممکن است پیدایش کنم؟!


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: یک سرودوگوش دست نیافتنی می‌نمود و مانند ساحره ماقبل تاریخ هر لحظه با هیأتی حیوانی- گیاهی در من نمود می‌یافت. من از بستر عصر نوسنگی تا، تاریکی مخوف قرون وسطا...   مادرم، وقتی کودک بودیم، برای ترساندن ما در شب، تا آن که بخوابیم و او جان کندن شبانه اش را آغاز کند، برای روفت وروبِ ریخت وپاش روزانه‌مان، ما را از موجودی می‌ترساند که چون سایه ای ما را از پشت پنجره می‌پایید و مراقب تمامی ‌رفتارمان بود تا بخوابیم: یک سرودوگوش. سایه ای که سال‌هاست من را می‌پاید، از پشت پنجره تمامی ‌خانه ای که جابجا کرده ایم. شجاعت دیدن پنجره در شب مدت‌هاست که از ما گرفته شده است. اما پنجره‌های خیال مان، که سرشار از اوهامات پس از تاریکی بود، به سراغ مان آمده است. ما ترس را تمرین کردیم. یک تصویر گاهی تمامی ‌تصاویری است که به سراغ‌مان می‌آید. همیشه در لابه لای دلم، که بلای خیالم شده بود، می‌گشتم تا تصویری را جانشین این تاریکی شبانه کنم. تصویری ناپیدا که هدف آن شده بود تولید و توسعة قوة ادراک و حس تشخیص غیر عادی یا فوق العاده ای که نمی‌تواند به طور ارادی بازتولید شود و این حس جهت یابی من را در درک این غریزة حیوانی به مخاطره می‌انداخت. یک سرودوگوش دست نیافتنی می‌نمود و مانند ساحره ماقبل تاریخ هر لحظه با هیأتی حیوانی- گیاهی در من نمود می‌یافت. من از بستر عصر نوسنگی تا، تاریکی مخوف قرون وسطا با پای برهنه عبور کردم. با حضور الوهیت پر و اشباع مصریان. تا به خلوت اتاقکی در قبرستان محله مان در «چهارشنبه پیش» رو آوردم و آرام در گوری غلتیدم. دراز کشیدم، چشمانم را بستم تا از شر این ترس درون، ترس از یک سرودوگوشی که من را می‌پایید، رهایی یابم. این تصویر نه رنگ می‌پذیرفت و نه شکل. وقتی اولین بار کارتون «بارباپاپا» را دیدم، از وحشت خیس کردم. سه سالم بود که بیماری تب  مالت گرفتم. به گفته مادرم، چهل روز تب داشتم، و این حیوان به جان نشسته بیرون نمی‌رفت. نذر کرده بود، اگر شفا یابم، هفت سال در «پیرعلم» بابل، گوسفند قربانی کند. مرز خیال من و مادرم و هفت گوسفند سربریده، که هر سال خونی از آن بر پیشانی‌ام مالیده می‌شد، من را از شر یک سرودوگوش خلاص نکرد. این تب مالت نبود. این هذیان زاییده از تطهیر جسم در پرستشگاه خیال نبود. این استحمام نمی‌پذیرفت. یک شب در کورسوی محله‌ای به خلوت سقانفاری درآمدم. نه فانوسی و نه شمعی، تنها لرزش بیهودة برگ از تابش نور ماه بر تنم بود. دراز کشیده بودم و به سقف خیره نگاه می‌کردم. لحظه ای ‌هاروت و ماروت- دو ملک عذاب بودم آویخته از عذاب دنیا و فرصت نفس گیر دیگر سرطان البحر. این بار لابه لای خیالم بلای دلم شد. این یک سرودوگوش، که نامش ترس بود، از من برخاست، روبه رویم نشست و ما به هیأت دو سایه درآمدیم؛ یکی من و دیگری تو. امروز وقتی برای «تندیس» کنار تصویر تو و من می‌نوشتم، احساس می‌کردم هنوز از تو می‌ترسم، از آن موجود یک سرودوگوش که از پنجره خیالم در تاریکی وارد شده بود.     تهیه شده توسط: مجله تندیس/  رحیم مولاییان/ نقاش /culture اختصاصی   مطالب پیشنهادی: انگار شب دراز است  خاطرات فراموشی  چرا کاریکاتورهای چهره تلخ نیستند؟! (+عکس)  مامان‌هایی که با داداها شـکل گرفتند!  تفاوت‌ها در هنر مدرن ما   




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن