محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828775086
بيست و يكم: برنامه تربيتي اميرمؤمنان
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: اين رهنمودها تحت عنوان «سي روز، سي گفتار» بر روي خروجي پايگاه اطلاع رساني دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي خامنهاي قرار مي گيرد كه خبرگزاري جمهوري اسلامي(ايرنا) آن را منتشر مي كند. ** روز بيست و يكم: «برنامه تربيتي اميرمؤمنان» براي اينكه از اميرالمؤمنين درس بگيريم، يك بُعد از ابعاد فعاليت همهجانبه اميرالمؤمنين را عرض ميكنم و آن بُعد تربيت اخلاقي است. آن روزي كه اميرالمؤمنين عليه الصّلاة و السّلام در جامعه اسلاميِ آن روز بر سر كار آمد، وضع امت مسلمان با آن روزي كه پيغمبر اكرم از دنيا رفت، تفاوت زيادي كرده بود. اين بيست و پنج سال فاصله بين رحلت پيغمبر اكرم و آمدن اميرالمؤمنين بر سر كار، حوادث زيادي اتفاق افتاده بود كه اين حوادث بر روي ذهن و فكر و اخلاق و عمل جامعه اسلامي اثر گذاشته بود و بعد، اين نظام و اين جامعه را اميرالمؤمنين تحويل گرفت. نزديك پنج سال اميرالمؤمنين در آن كشور بزرگ اسلامي حكومت كرد. اين پنج سال، هر روزش حاوي يك درس است. يكي از كارهاي مستمر اميرالمؤمنين پرداختن به تربيت اخلاقي آن مردم است. همه انحرافهائي كه در جامعه پيش ميآيد، برگشتش و ريشهاش در اخلاقيات ماست. اخلاق انسان، خصوصيات و خصال اخلاقي انسانها، عمل آنها را جهت ميدهد و ترسيم ميكند. اگر ما در يك جامعهاي يا در سطح دنيا كجرفتاريهائي را مشاهده ميكنيم، بايد ريشه آنها را در خُلقيات ناپسند ملاحظه كنيم. اين حقيقت، اميرالمؤمنين را به بيان يك حقيقت مهمتري وادار ميكند و آن حقيقتِ بالاتر اين است كه اغلب اين خصال باطل و مضر در انسانها، برميگردد به دنياطلبي. لذا اميرالمؤمنين ميفرمايد: «الدّنيا رأس كلّ خطيئة»؛ دنياطلبي ريشه و مركز اصلي همه خطاهاي ماست كه در زندگي جمعي ما، در زندگي فردي ما، اين خطاها اثر ميگذارد. خوب، معناي دنياطلبي چيست؟ دنيا چيست؟ ** دنياشناسي دنيا عبارت است از همين طبيعت عظيمي كه خداي متعال خلق كرده است و در اختيار انسانها قرار داده است؛ دنيا يعني اين. همه اين مواهبي كه خداي متعال در عرصه گيتي آفريده است، مجموعه چيزهائي هستند كه دنيا را تشكيل ميدهند. اولش عمر خود ماست. درآمدهاي دنيوي و حاصل تلاشهاي دنيوي، اينها همه دنياست؛ فرزند، دنياست؛ مال، دنياست؛ علم، دنياست؛ منابع طبيعي، دنياست؛ اين آبها، اين ذخائر معدني، همه اين چيزهائي كه در عالم طبيعت انسان ملاحظه ميكند، اينها همين دنيا هستند؛ يعني چيزهائي كه اجزاء زندگيِ اين جهانيِ ما را تشكيل ميدهد. خوب، كجاي اين بد است. يك دسته از آثار شرعي و اسلامي و معارفي به ما ميگويد كه دنيا را آباد كنيد: «خلق لكم ما في الأرض جميعاً»؛ برويد دنيا را تحقق ببخشيد، آباد كنيد، بهرهبرداري از نعم طبيعي را براي خودتان، براي مردم آماده كنيد. يك دسته از روايات اينهاست: «الدّنيا مزرعة الآخرة»، «متجر عباداللَّه»؛ از اين قبيل تعبيرات وجود دارد كه اينها همه نگاه مثبت به دنيا را نشان ميدهد. يك دسته از بيانات اسلامي و معارفي ما هم، دنيا را رأس خطايا و ريشه گناهان بهحساب ميآورد. ماحصل مطلبي كه از اين دو مجموعه معارفي بهدست ميآيد، حرف روشني است -البته بحثهاي تحليلي و عميق براي اين كارها بايد بشود و لازم است و شده؛ بحثهاي خوبي هم انجام گرفته است- اما خلاصه مطلب اين است كه خداي متعال اين سفره طبيعت را براي افراد انسان گسترده است و همه آحاد انسان را سفارش كرده است، دستور داده است كه اين مائده طبيعي الهي را هرچه ميتوانند بالفعلتر، آمادهتر، رنگينتر در اختيار افراد بشر قرار بدهند و خودشان هم بهره ببرند؛ لكن يك حدود و ضوابط و قواعدي بر اين حاكم است؛ يك منطقه ممنوعهاي وجود دارد. دنياي ممدوح اين است كه انسان اين سفره طبيعي الهي، اين موهبت الهي را آنچناني كه ضوابط و قواعد الهي دستور داده است، بر طبق او رفتار كند، از حدود و ضوابط تخطي نكند، در مناطق ممنوعه قدم نگذارد. دنياي مذموم آن است كه انسان اين متاعي را كه خداي متعال براي افراد بشر قرار داده است، براي خود بخواهد، سهم خود را افزونتر از ديگران بخواهد، به سهم ديگران دستاندازي كند، دلبستگي پيدا كند كه اين دلبستگي به مقتضاي «حبّ الشّيء يعمي و يصمّ»، انسان را كر و كور ميكند؛ تا آنجا كه در راه بهدست آوردن چيزي كه عاشق و دلبسته آن هست، هيچ خط قرمزي و هيچ حد و حدودي را رعايت نميكند؛ اين ميشود دنياي مذموم. دلبستن به دنيا، سهمخواهي بيش از اندازه خود، بيش از حق خود، دستاندازي به سهم ديگران، تجاوز به حقوق ديگران؛ اين ميشود آن دنياي مذموم. مال، دنياست؛ مقام، دنياست؛ قدرت، دنياست؛ محبوبيت، دنياست؛ نعم دنيا، لذات طبيعي، اينها همه دنياست. اسلام و اديان الهي بهطور كلي بهرهبرداري از اين دنيا را براي انسان مباح قرار دادند اما دستاندازي به حق ديگران، به هم زدن قواعد و قوانين اين عالم طبيعت، ظلم كردن به ديگران، خود را غرق در اين متاع دنيا كردن و از هدف اصلي و نهائي غافل ماندن را ممنوع دانستهاند، مذموم دانستهاند. اين دنيا وسيله تعالي و تكامل است، هدف نبايد قرار بگيرد؛ به اينكه توجه نشد، اين دنيا ميشود مذموم. ** راز انحراف اين بليه در دنياي اسلام و در دوراني كه اميرالمؤمنين بر سركار آمد، وجود داشت كه موجب شده بود حق صريح، يعني كسي مثل عليبنابيطالب عليهالسّلام مورد خدشه و مناقشه قرار بگيرد؛ كساني مقام او، معنويت او، سابقه او، صلاحيتهاي بينظير او را براي مديريت جامعه اسلامي نديده بگيرند و با او معارضه و مبارزه كنند. اين بر اثر دنياطلبي بود. راز انحرافي كه آن روز اميرالمؤمنين در مقابل خود ملاحظه ميكرد -و نهجالبلاغه پر است از بيان اين انحرافها- عبارت بود از دنياطلبي. شما امروز به دنيا نگاه كنيد، همين را مشاهده ميكنيد. وقتي عناصر دنياطلب، فرصتطلب، متجاوز، زمام كارها را در سطح عالم در دست گرفتند، هماني ميشود كه ملاحظه ميكنيد. اولاً به حقوق انسانها ظلم ميشود؛ ثانياً حق و سهم آحاد بشر از اين سفره عظيم طبيعت الهي و موهبت الهي نديده گرفته ميشود؛ ثالثاً همين دنياطلبان براي اينكه به مقاصد خودشان برسند، در جامعه فتنه ايجاد ميكنند؛ جنگها، تبليغات دروغين، سياستبازيهاي ناجوانمردانه؛ اينها ناشي از همين دنياطلبيهاست. در محيط فتنه -محيط فتنه به معناي محيط غبارآلود است- و وقتي فتنه در جامعهاي بهوجود آمد، فضاي ذهني مردم مثل محيطِ غبارآلود و مهآلود است كه گاهي انسان نميتواند دو متري خودش را هم ببيند. يك چنين وضعي بهوجود ميآيد. در يك چنين وضعيتي است كه خيليها اشتباه ميكنند، بصيرتشان را از دست ميدهند. تعصبهاي بيخود، عصبيتهاي جاهلي در چنين فضائي رشد پيدا ميكند. آنوقت ميبينيد محور دنياطلبانند اما يك عده كساني كه اهل دنيا هم نيستند، بهخاطر فتنه در جهت هدفهاي آنها حركت ميكنند؛ وضع دنيا اينجور ميشود. بنابراين «الدّنيا رأس كلّ خطيئة». حب دنيا، دل بستن به دنيا در رأس همه خطايا و همه گناهان است. اميرالمؤمنين به اين نكته توجه ميدهد. اين برنامه تربيت اخلاقي اميرالمؤمنين است. ** برنامه تربيت شما اگر سرتاپاي نهجالبلاغه را نگاه كنيد، ميبينيد آنچه كه اميرالمؤمنين درباره بيرغبتي به دنيا، دل نبستن به دنيا، زهد در دنيا بيان فرموده است، از همه آنچه كه در نهجالبلاغه بيان كرده است، بيشتر است؛ اين بهخاطر همين است. والّا اميرالمؤمنين كسي نبود كه از دنيا گوشهگيري كند، انعزال از دنيا داشته باشد؛ نه، براي آبادي دنيا يكي از فعالترين آدمها بود؛ چه در زمان خلافت، چه بعد از خلافت، اميرالمؤمنين جزو كساني نبود كه كار نكنند، دنبال تلاش نروند. معروف است آنوقتي كه اميرالمؤمنين در مدينه زندگي ميكردند -قبل از خلافت- باغستانهائي را به دست خودش بهوجود آورده بود؛ آب جاري كرده بود؛ نخل بهوجود آورده بود. پرداختن به دنيا و به طبيعتي كه خداي متعال در اختيار انسان گذاشته است و اداره معيشت مردم، اداره امور اقتصادي مردم، فراهم كردن وسائل رونق اقتصادي، اينها همه كارهاي مثبت و لازم و جزو وظائف فرد مسلمان و مديران اسلامي است. اميرالمؤمنين يك چنين آدمي بود اما خود او هيچ دلبستگي نداشت. اين وضع اميرالمؤمنين و برنامه تربيت اخلاقي اميرالمؤمنين است. علاج دنياپرستي را هم اميرالمؤمنين در خطبه متقين بيان فرموده است: «عظُم الخالق في أنفسهم فصغر ما دونه في أعينهم». علاج دلبستن و مجذوب شدن به دنيا اين است كه انسان تقوا پيشه كند كه از خواص تقوا يكي همين است كه «عظم الخالق في أنفسهم»؛ خدا در دل انسان، در جان انسان آنچنان جايگاهي پيدا ميكند كه همهچيز در نظر او كوچك ميشود. اين مقامات دنيوي، اين اموال، اين زيبائيها، اين جلوههاي زندگي مادي، اين لذتهاي گوناگون در نظر انسان حقير ميشود و بر اثر عظمت ياد الهي در دل انسان، اهميت پيدا نميكند. از خصوصيات تقوا همين است. خود او هم -اميرالمؤمنين- مظهر كامل همين معنا بود. در اين خطبه معروف «نوف بكالي» كه حالا من يك فقرهاي از آن را بعد عرض ميكنم، ميگويد حضرت ايستاد روي سنگي، لباس ساده پشميِ مندرسِ كمقيمتي بر تن او بود و نعلي از برگ خرما يا از پوست درخت خرما به پاي او بود؛ چنين وضعيت فقيرانه و زاهدانهاي حاكم و مدير آن كشور عظيم اسلامي داشت؛ اينجور زندگي ميكرد و اين بيانات عظيم، اين جواهر حكمت را بر زبان جاري ميكرد. اين بزرگوار در همين قضاياي سياسي زمان خود، وقتي در جنگ صفين يك نفر آمد راجع به قضاياي سقيفه و اين چيزها سؤال كرد، حضرت با تندي به او جواب دادند، فرمودند: «يا أخا بنياسد إنّك لقلق الوضين ترسل في غير سدد»؛ جاي حرف را نميداني، نميفهمي چه بگوئي، كجا بگوئي، حالا در اثناي اين حادثه عظيم نظامي و سياسي، آمدي از گذشته سؤال ميكني كه قضيه سقيفه چه بود! وليكن در عين حال يك كلمه جواب او را ميدهند، ميفرمايند ليكن تو حق سؤال كردن داشتي، چون سؤال كردي، حق داري و من بايد جواب بدهم؛ «فإنّها كانت أثرة شحّت عليها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرين»؛ اين (ماجراي سقيفه) يك امتيازطلبي بود؛ يك عدهاي چشم پوشيدند، يك عدهاي به آن چنگ انداختند. مسأله چشم پوشيدن؛ يعني قدرتطلبي، دنبال جاه و مقام رفتن، دنبال دنيا به هر شكل آن رفتن، از نظر اميرالمؤمنين در همه زمانها محكوم و مردود است. اين آن روحيه اميرالمؤمنين است كه ميخواهد به ما اين روحيه را تعليم بدهد؛ بايد ما از اميرالمؤمنين اين را درس بگيريم؛ ياد خدا و توجه به ذكر و مناجات الهي، مهمترين علاجي است كه اميرالمؤمنين براي اين كار دارد. ** درمان درد ما بايد اين شبها، اين روزها و اين دعاها را قدر بدانيم. توجه به اين دعاها، تذكر مضامين اين دعاها خيلي ارزش دارد؛ اگر قدرداني كنيم. اينها علاج درد دروني ماست كه متأسفانه آحاد بشر در همه دورانها به آن مبتلا بودهاند. بايد هرچه ميتوانيم اين بيماري، اين درد بزرگ، اين ضايعه -دلبستگي به دنيا- را در خودمان كم كنيم. توجه به خداي متعال و تذكر عظمت پروردگار يكي از راههاست. لذا شما دعاهاي اميرالمؤمنين را نگاه كنيد؛ پرشورترين دعاها همين دعاهاي اميرالمؤمنين است. البته ادعيه رسيدهي از معصومين عليهمالسّلام همه پرمغز، پرمضمون از لحاظ سوز و گداز عاشقانه و عارفانه است و غالباً در حد عالي، منتها جزو بهترينها يا شايد بهترينها، اين دعاهائي است كه از اميرالمؤمنين عليهالصّلاة و السّلام رسيده است. همين دعاي كميل يا دعاي صباح يا دعاي مناجات شعبانيه. من از امام رضوان اللَّه عليه يك وقتي پرسيدم كه در بين اين دعاها شما بيشتر به كدام علاقه داريد، ايشان گفتند دعاي كميل و مناجات شعبانيه. هر دو از اميرالمؤمنين عليهالصّلاة و السّلام است. اين راز و نياز و سوز و گداز اميرالمؤمنين و هم مناجاتهاي آن بزرگوار، حقيقتاً گدازنده است براي كسي كه توجه داشته باشد. و من خواهش ميكنم جوانان عزيز ما سعي كنند معاني اين كلمات و اين فقرات را در اين دعاها مورد توجه قرار بدهند. الفاظ دعا، الفاظ فصيح و زيبائي است؛ ليكن معاني، معاني بلندي است. در اين شبها با خدا بايد حرف زد، از خدا بايد خواست. اگر معاني اين دعاها را انسان بداند، بهترين كلمات و بهترين خواستهها در همين دعاها و شبهاي ماه رمضان و شبهاي احياء و دعاي ابيحمزه و دعاهاي شبهاي قدر است. اگر كسي معاني اين دعاها را نميداند، با زبان خودتان دعا كنيد؛ خودتان با خدا حرف بزنيد. بين ما و خدا حجابي وجود ندارد؛ خداي متعال به ما نزديك است؛ حرف ما را ميشنود. بخواهيم با خدا حرف بزنيم؛ خواستههاي خودمان را از خداي متعال بخواهيم. اين انس با خداي متعال و ذكر خداي متعال و استغفار و دعا خيلي تأثيرات معجزآسائي بر روي دل انسان دارد؛ دلهاي مرده را زنده ميكند. ** شكوهها من به مناسبت شهادت اين بزرگوار به اين هم اشاره بكنم كه اين مناجاتهاي اميرالمؤمنين كه گدازنده است، شكوههاي اميرالمؤمنين هم گدازنده است، درد دلهاي اميرالمؤمنين هم حقيقتاً گدازنده است. آنجائي كه از فقدان ياران خود سخن ميگويد، ياد شهيداني كه با او بودند در ميدانهاي جنگ، در زمان پيغمبر، در آن جهادهاي عظيم؛ آن كساني كه در دوره خلافت خودِ آن بزرگوار در جنگ صفين، در جنگ جمل بودند و حضور داشتند، مجاهدت كردند و به شهادت رسيدند... اميرالمؤمنين اشك ريخت در فراق ياران و دوستانش و البته در فراق رسول معظّمِ خداي متعال كه غالباً به ياد آن بزرگوار و در فراق آن بزرگوار بود و ايشان را ياد ميكرد. و اين جزو شكوههاي اميرالمؤمنين است. و اين شكوهها و اين مناجاتها و اين سوز و گدازها ... با ضربت خوردن اميرالمؤمنين به پايان رسيد. اين مسجد كوفه كه در و ديوار مسجد كوفه و مردمي كه در آنجا جمع ميشدند، بارها از اميرالمؤمنين اين مناجاتها و اين دعاها و اين راز و نيازها را با خداي متعال شنيده بودند، اشكهاي آن بزرگوار را ديده بودند، آن عبادت مخلصانه و آن بيانات عارفانه و گاهي شكوههاي آن بزرگوار و رنجهاي او را ديده بودند و شنيده بودند، ناگهان در شبِ نوزدهم ماه رمضان، در مسجد كوفه ديدند صداي آن بزرگوار بلند شد كه: «فزت و ربّ الكعبه». دست جنايت در تاريكي شب اميرالمؤمنين را هدف قرار داد. كسي روز، جرأت نميكرد در مقابل علي ظاهر شود، بخواهد با او نبرد كند. كي بود كه بتواند به اميرالمؤمنين در روز روشن سوء قصد كند؛ در شب، آنهم در حال نماز، اميرالمؤمنين در محراب عبادت. مردم صداي هاتف را شنيدند كه خبر از حادثه عظيم درباره اميرالمؤمنين ميداد؛ رفتند طرف مسجد، با پيكر خونآلودِ اميرالمؤمنين مواجه شدند. صلّي اللَّه عليك يا اميرالمؤمنين! خطبههاي نماز جمعه تهران؛ 30/06/87 سيام/ 1965
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 298]
-
گوناگون
پربازدیدترینها