تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834702290
دولت ائتلافی ، ترجمان دولت وحدت ملی
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جريان قدرتطلب توانسته است از ضعف سياسي بسياري از اصولگرايان استفاده نموده و پيوندهايي با آنها برقرار نمايد. بيانيه تحليلي شماره1 بسيج دانشجويي دانشگاه صنعتي شريف پیرامون انتخاباتبسيج دانشجويي دانشگاه صنعتي شريف قصد دارد تا با توجه به حساسيت و پيچيدگي هاي خاص سياسي اين دوره از انتخابات سلسله بيانيه هاي تحليلي را براي تنوير افکار عمومي به خصوص دانشجويان دغدغه مند نسبت به آينده انقلاب و نظام جمهوري اسلامي صادر کند.ضرورت صدور اين بيانيه ها نيز از اين حيث است که در شرايط کنوني کشور بسياري از احزاب و رجال خاص سياسي درگير کش و قوس هاي خود هستند و در اين بين نيز رسانه هاي عمومي ديگر با مصلحت انديشي هاي عموما بي مورد، بر روي بسياري از مسائل سرپوش مي گذارند و يا سعي مي كنند تاحدي واقعيت را منطبق بر طرز تفکر خودشان جلوه دهند؛ از همين منظر بر آن شديم تا بتوانيم قدمي هر چند کوچک براي تبيين بهتر شرايط فعلي مسايل سياسي جامعه برداريم و سخنان خود را با ملت و دانشجويان عزيز مطرح كنيم.بخش اول: خاتمي ، از ترديد تا انصرافروز گذشته شاهد آن بوديم که آقاي خاتمي انصراف خود را از حضور در عرصه انتخابات اعلام كردند، براي تحليل انصراف آقاي خاتمي نياز است تا در ابتدا به طور خلاصه، مروري داشته باشيم بر رفتار سياسي ايشان از زمان اعلام کانديداتوري تا انصرافي ناگزير.اگر از همان ابتدا به لحن و شيوه سخنان ابتدايي آقاي خاتمي نگاه کنيم ،بي درنگ متوجه خواهيم شد که ايشان از همان آغاز فعاليت هاي انتخاباتيش عليرغم ميل شخصي خويش و به دليل اصرار اطرافيان در اين انتخابات شرکت کرد. گذاشتن شروط براي حضور در انتخابات (که البته آخر هم معلوم نشد که مخاطب اجرايي کردن اين شروط چه کساني هستند؟ مردم، مجلس، اطرافيانشان و يا نظام و ...!!)، يا شعار «يا من يا مير حسين» و همچنين اظهارات آمدن نيامدن هاي ايشان، همگي حاکي از يک اراده متزلزل بود که گمان فروپاشي اين اراده، از همان ابتدا چندان دور از ذهن به نظر نمي رسيد؛ اما ديري نپاييد که آقاي خاتمي متوجه شد که فضاسازي که اطرافيان ايشان از ميزان اقبال مردم به وي دارند، جز پنداري واهي چيزي نمي باشد. ابهامات خاتمي اساسا آقاي خاتمي از همان ابتدا براي شرکت در انتخابات 3 ابهام اساسي داشت: 1_ آيا خاتمي پشتوانه راي کافي براي مقابله با احمدي نژاد را دارد يا خير؟2 _ آيا با حضور خاتمي در انتخابات اصلاح طلبان بر روي کانديداتوري وي اجماع خواهند کرد؟3 _ آيا حضور ايشان در انتخابات موجب بر هم ريختگي وحدت اصولگرايان خواهد شد؟اگرچه آقاي خاتمي در نطقي که در نشست معروف به ياسر در جماران داشتند آشکارا به تمامي اين ابهامات پاسخ دادند اما با يک نگاه واقع بينانه نيز مي توان متوجه شد که پاسخ تمامي ابهامات ايشان منفي بوده است.در مورد ابهام اول بايد گفت که بعد از سفرهاي انتخاباتي ايشان به چند شهر مختلف کشور و روبرو شدن با استقبال سرد قشرهاي مختلف مردمي، خود ايشان به خوبي متوجه اين نکته شدند که ديگر از آن اقبال سال 76 خبري نيست، عدم صدور مجوز براي صحبت کردن در شاهچراغ توسط توليت اين آستان به وي و حواشي متعدد ديگر نيز همگي خبر از عدم توجه افکار عمومي به ايشان بود. اگرچه آقاي خاتمي خود در نشست جماران از اطرافيانش به شدت انتقاد مي کند و از اينکه آنها حتي نتوانسته اند، 20 يا 25 نفر از مسئولين دولت اصلاحات را با خود همراه کنند نيز گلايه مي کند و شايد برداشت ايشان صحيح است که حتي در ميان ياران قديمي نيز توجهي وجود ندارد.اما در مورد ابهام دوم پرواضح است که حضور ايشان به هيچ وجه موجب وحدت اصلاح طلبان نشد و پس از اولتيماتوم 20 آذر کروبي، دبير کل حزب اعتماد ملي رسما در انتخابات شرکت کرد و بارها گفته است که «والله کنار نخواهم رفت».رايزني ها براي منصرف کردن کروبي نيز بي نتيجه ماند. اما در اين بين آقاي خاتمي بسيار مصر بود تا براي کاهش فشار اطرافيان مير حسين موسوي را براي کانديداتوري ترغيب نمايد و بعد از صحنه انتخابات کنار بکشد،داز همين منظر شعار «يا من يا مير حسين» را مطرح کرد که با اعلام کانديداتوري ميرحسين موسوي پس از آقاي خاتمي نشان داد که هماهنگي خاصي نيز ميان او و مير حسين وجود ندارد و حتي افکار عمومي به آقاي خاتمي به خاطر عدم پايبندي به سخنانش معترض شد!در اين بين تکليف کساني که دم از «عبور از خاتمي» در دولت اصلاحات مي زدند نيز معلوم بود زيرا آنها از همان ابتدا سياست تحريم را براي انتخابات در نظر گرفته بودند و حاضر نبودند زير علم خاتمي سينه بزنند.پاسخ ابهام سوم ايشان نيز که با موضع گيري هاي صريح متعدد احزاب و رجال فعال جريان اصولگرايي سريع معلوم گرديد که حضور ايشان نه تنها موجب تشتت اصولگرايان نخواهد شد بلکه موجبات وحدت همگاني آنها را نيز در بر خواهد داشت.با توصيفات بيان شده، ضروري به نظر مي رسيد تا آقاي خاتمي بيش از اين هزينه از خود ندهد و هرچه سريعتر انصراف از انتخابات را بيان نمايد.در اينجا ذکر 2 نکته ديگر نيز ضروري به نظر مي رسد، اول آنکه در لابلاي سخنان آقاي خاتمي در طول اين مدت و در جماران به صراحت، اين نکته بسيار مشهود بود که آقاي خاتمي ديگر از اطرافيان خود به ستوه آمده است و براي اولين بار توانسته است مقابل آنها خودي نشان بدهد و در برابر آنان بايستد. (البته اگر تا پايان بر همين رويه ادامه دهند.)اما نکته دوم که اصل سخن در اين بخش از بيانيه مي باشد و از خوانندگان محترم نيز تقاضا داريم که به شدت به آن توجه کنند، آن است که جريان قدرت طلب و به خصوص حزب کارگزاران و پدر معنوي آنها، از همان ابتدا به دنبال آوردن خاتمي براي شرکت در انتخابات نبودند بلکه به دنبال آن بودند تا خاتمي را چماقي براي اصولگرايان نمايند تا از احمدي نژاد عبور نمايند و در مقابل آنان (جريان قدرت طلب) نيز دست از حمايت خاتمي بردارند و بر گزينه اي ديگر که برآمده از تئوري دولت وحدت ملي بود توافق نمايند که البته موفق به انجام اين امر نشدند.ديدارهاي مکرر پدر معنوي حزب کارگزاران براي برطرف کردن ترديدهاي خاتمي را نيز مي توان ادامه همان تفکر «چماقي براي اصولگرايان» تفسير کرد. لذا جريان قدرت طلب با توجه به شکست هاي مختلف گفتمان اصلاحات در پنج انتخابات مهم اخير برايش واضح بود که خاتمي و گفتمان سوخته اصلاحات نخواهد توانست آراي لازمه را جمع آوري نمايد، از همين رو در تمام اين مدت شاهد بوديم که حتي يکبار نيز بيانيه يا موضعي رسمي از سوي حزب کارگزاران براي حمايت از خاتمي در انتخابات مطرح نشد. لذا آنها از همان ابتدا در اين فکر بوده و هستند که بازي انتخابات را تبديل به بازي اصولگرا _ اصولگرا نمايند که در واقع بتوانند دو يا چند کانديد از جريان اصولگرايي را مقابل هم قرار دهند تا حداقل بتوانند از سرمايه اجتماعي و پشتوانه مردمي رئيس جمهور اصولگراي دولت دهم بکاهند و آن را دستمايه سياه نمايي هاي متعدد خود در دولت بعدي نمايند. بخش دوم: ميرحسين، همچنان در هاله اي از ابهامدر اين بخش به تحليل رفتار سياسي ديگر کانديد انتخابات دوره رياست جمهوري دهم مي پردازيم که آقاي خاتمي انصراف خود را از حضور در انتخابات، تلاش براي وحدت اصلاح طلبان حول او اعلام کرد.ميرحسين موسوي که در اين چند ماهه خبرهاي کثيري از هماهنگي هاي کامل ميان او و خاتمي در رسانه ها منتشر مي شد، به ناگاه پس از اعلام حضور خاتمي در انتخابات در بيانيه اي رسمي وي نيز حضور خود را در انتخابات اعلام کرد تا قلم بطلاني بکشد بر شعار «يا من يا مير حسين» که آقاي خاتمي قبلا آن را بيان کرده بود و خاتمي را نيز در موضع عدم شفافيت و دوگانگي در سخن قرار داد.پيرامون حضور ميرحسين در انتخابات نکات بسياري وجود دارد که ان شاء الله در بيانيه هاي آتي به آن به طور مفصلي خواهيم پرداخت اما در اين بخش به طور مجمل جند نکته را پيرامون حضور مبهم ايشان در انتخابات اشاره مي کنيم. ميرحسين و فرار رو به جلو 1 _ آنچه که از بيانات و سخنراني کم تعداد مير حسين موسوي برداشت مي شود آن است که روح گفتمان حاکم بر وي همان گفتمان امام خميني(ره) و انقلاب مي باشد، اما ميرحسين در اين چند وقت به جز کلي گويي در اين زمينه به چيز ديگري نپرداخته است و صرفا به بيان مسلماتي پرداخته که در 4 سال اخير با ظهور دولت عدالتگراي نهم در کشور حکمفرما شده است و سخن نويي نمي باشد.فلذا اين سوال جدي به ذهن خطور مي کند که آيا روا نبود آن روزي كه دفاع از گفتمان امام را پر هزينه كرده بودند – روزگار سازندگي و اصلاحات – براي دفاع از گفتمان امام ايشان وارد ميدان مي شدند؟ چهار سال پيش شخصي چنين هزينه اي را به جان خريد و ولي نعمتان انقلاب، انقلابشان را ياري كردند؛ آيا روانيست كه دلسوزان حقيقي گفتمان انقلاب و امام(ره) در برابر درغگويان عملي و ظاهرسازان لسانيِ مدعي خط امام و مخالفان حقيقي انقلاب كه اينبار شعار آزادي دركنار عدالت را ترفند رسيدن به قدرت دانستند با هم متحد بشوند، پس اگر هم ايشان به طور مخلصانه به دنبال پياده سازي اين گفتمان هستند به نظر مي رسد ايشان بايد پرچم اصولگرايي را بالاي سر خود مي گرفتند و به کمک دولت نهم مي شتافتند، اما چه شده است که ميرحسين به نقد عملکرد دولت نهم آن هم در مواردي جزيي و خرد مي پردازد و بيشتر علاقه مند است تا از جريان اصلاح طلبي بر آيد؟ ( با توجه به ديدارهاي کثير ايشان با آقاي خاتمي ،کروبي و برخي ديگر از چهره هاي شاخص جريان اصلاحات ) پاسخ اين پرسش را اينگونه بايد داد که در واقع ميرحسين با اين حرکت خود به دنبال فراري رو به جلو است، اما چرا فرار رو به جلو؟ زيرا مير حسين در تمام اين مدت 16 سال دوران سازندگي و اصلاحات به سکوت در مقابل کجروي ها و انحرافات از گفتمان امام و انقلاب نشست و حتي در 8 ساله دولت اصلاحات که اين عقبگردها به اوج خود مي رسيد در قامت مشاور ارشد رئيس دولت اصلاحات نيز قرار گرفت و ترجيح داد که سخن برنياورد.لذاست که اين تمايل ايشان به جريان اصلاحات در زمان حاضر امري بديهي به نظر مي رسد، زيرا او خود نيک مي داند که اگر او بخواهد خود را يک کانديد اصولگرا اعلام نمايد در مقابل سوال از سکوت وي، پاسخ مستدل و متقني را نخواهد داشت. کمرنگ کردن مرز با کدام جبهه؟2 _ آقاي ميرحسين موسوي هنوز مرزبندي شفاف و روشني را با جريان افراطي اصلاحات مشخص نکرده است و متاسفانه شاهديم که کساني همچون محمدرضا تاجيک و احسان نراقي که از عناصر افراطي جريان تجديد نظر طلب مي باشند يادداشت هاي خود را در سايت هاي متعلق به همفکران ايشان قرارداده اند و دوصد تاسف بيشتر آنکه برخي از افراد فعال در شاخه دانشجويي ستاد ايشان نيز برخي از عناصر فرصت طلب گروه غيرقانوني تحکيم علامه مي باشند که حضور مکرر آنها در کنار ميرحسين موسوي تعجب همگان را بر انگيخته است.لذا اگر بنا باشد ايشان با كسي هم جبهه باشند در ميان تمام رجال سياسي چپ و راست كسي را هم گفتمان تر از دولت اصولگراي فعلي نمي يابند، پس چرا بجاي تقويت هم سنگر، به مرزبندي با هم جبههاي ها و كم رنگ كردن مرزهاي خود با نامحرمان مدعي خط امام مشغولند، آقاي موسوي بايد سريعتر اين ابهام اساسي را برطرف نمايند؟ ميرحسين، گزينه دولت وحدت ملي3 _ اگرچه شواهد و اخبار حاکي از آن است که مير حسين موسوي هنوز کمتر براي همکاري با جريان قدرت طلب از خود علاقه نشان داده است ، اما اگر دقيق تر به تئوري شکست خورده وحدت ملي قدرت طلبان که از سوي فردي خاص به طور جدي پيگيري مي شد نگاه بيندازيم متوجه خواهيم شد که در شرايط فعلي بهتري گزينه از نظر قدرت طلبان براي اين تئوري ميرحسين موسوي است، زيرا او مي تواند اين طرح زمين خورده را از جا بلند نمايد، اگرچه مجبور شود مصالحه اي با جريان قدرت طلبان انجام دهد، زيرا بر طبق سخنان ميرحسين به کثرت ديده ايم که وي دم از «خرد جمعي» مي زند که همچون برخي لغات خاص ديگر در فضاي سياسي کنوني کشور بيشتر از آنکه معناي تحت الفظي خود را داشته باشند، داراي معاني ديگري هستند که در اينجا چراغ سبزي به برخي تفکرات خاص مي باشد.علي اي حال اين سخن به معناي آن نيست که قطعا چنين اتفاقي رخ خواهد داد و بايد منتظر ماند و ديد که آيا اين دو طرف حاضر مي شوند اختلافات ديرينه خود را با هم کنار بگذارند يا خير ؟ بخش سوم: بازي حقيقي ،بازي اصولگرا-اصولگرادر بخش سوم که آخرين بخش از اين بيانيه نيز مي باشد قصد داريم تا بار ديگر بر اين نکته تاکيد ورزيم که به نظر مي رسد جريان مقابل پس از آنکه بازتاب بسيار کم توجه مردمي به حضور آقاي خاتمي و ديگر کانديداهاي اصلاحات را به خود ديد ديگر به دنبال پيروزي در دنبال انتخابات نيست بلکه جوياي بازي باخت – باخت است که همان انشقاق در ميان جريان اصولگرايي و قراردادن آنها در مقابل يکديگر است تا بتوانند رئيس جمهوري با پشتوانه ضعيف مردمي از جريان اصولگرا انتخاب شود و با اين ضعف، موجبات بازگشت دوباره به قدرت را براي جريان قدرت طلبي فراهم نمايد.زمزمه هاي دولت ائتلافي و يا سنگ اندازي بر سر بودجه 88 و متعاقبا چند برابر شدن بودجه مجمع تشخيص توسط نمايندگاني به اصطلاح اصولگرا که فرياد انتقادات سابقشان از دولت سازندگي سر به فلک مي کشيد و نکات متعدد ديگر همگي حاکي از آن است که جريان قدرت طلب توانسته است از ضعف سياسي بسياري از اصولگرايان تاکنون استفاده نمايد و حتي پيوندهايي نيز با آنها برقرار نمايد.دولت ائتلافي که در واقع ترجماني ديگر از همان دولت وحدت ملي مي باشد، اين بار توسط طراحان همان ايده دولت وحدت ملي در قالب و شکلي فانتزي تر بيان شده است، زيرا طراح اصلي ايده دولت وحدت ملي (بازيگردان پنهان انتخابات ) گمان مي کرد که اين ايده با استقبال اصولگرايان و اصلاح طلبان قرار گيرد که البته تاحدودي بسيار کمي مورد توجه برخي از جريانات اصلاح طلب نيز قرار گرفت، اما اصولگرايان آن را به سختي طرد کردند و خط قرمز خود را رئيس جمهور شدن يک اصلاح طلب ناميدند.لذا دولت وحدت ملي در يک شرايط غير قابل پيش بيني از طرف صاحبان آن، تبديل به طرحي نارس و سوخته اي شد که همچون يک جنين مرده متولد شد، لذا دولت ائتلافي آخرين تير آنان براي احيا کردن طرحي است که در همان نطفه از بين رفت.از اين رو بايد بسيار هوشيار بود که نگذاشت اين خط کشي در ميان اصولگرايان بوجود آيد، اگرچه متاسفانه برخي ظاهر الاصولگراها در اين بين سنگ اندازي مي کنند و در واقع در کامل کردن پازل جريان مقابل ناخودآگاه – و شايد هم خودآگاه – همکاري مي نمايند.لذا اين ضعف بصيرت همت بيشتر جنبش دانشجويي را مي طلبد تا از کجروي هاي برخي افراد که در دامن قدرت طلبان به دام افتاده اند و در پيشبرد اهداف آنها قدم بر مي دارند، جلوگيري نمايند.اين نکته که در بيانات مقام معظم رهبري در سالگرد قيام مردم تبريز(29 بهمن ماه) نيز مورد توجه قرار گرفته است را در خاتمه اين بيانيه مي آوريم: «همه بدانند كه امروز دشمنان نظام جمهورى اسلامى از بركندن اين بنيان مستحكم، احساس عجز ميكنند؛ سعىشان اين است كه به وسائل گوناگون، به دست خودِ كسانى كه تو اين انقلاب بودند و هستند، از اين محتوا ذره ذره بكنند....... وظيفه من، وظيفه شما اين است كه از محتواى انقلابى، از اصول با ارزشِ انقلاب دفاع كنيم و نگذاريم اين مبانى با ارزش و اين ارزشهاى والا ناديده گرفته بشود؛ اين وظيفه ماست. نامه سرگشاده دانشجویان دانشگاه شریف به مهندس موسویجمعي از دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف در نامهاي خطاب به مهندس ميرحسين موسوي از وي خواستند، نسبت خود را با برخي موضوعات روشن کرده و علت سکوتش طي 20 سال گذشته را شفاف نمايد. متن کامل اين نامه به شرح زير است:اين روزها فضاي جامعه کمکم در حال انتخاباتي شدن است و بحث آمدن و رفتن نامزدهاي مختلف، از گفتمانهاي مختلف؛ و در اين بين پديده جالب توجه و قابل تأمل براي مردم و فرزندان انقلاب کانديداتوري مهندس ميرحسين موسوي در انتخابات رياستجمهوري دهم است. ميرحسين موسوي عملکردي 28 ساله در فضاي پس از دولتمردي خود دارد.هشت سال نخستوزيري در زمان جنگ تحميلي كه البته اذهان ملت از عملکرد دولت وقت(رييس جمهور و نخستوزير وقت) که دولتي استثنايي، برآمده از شرايط استثنايي جنگ بود، خاطراتي خوش به ياد ميآورد. اما عملِ ميرحسين موسوي تنها به همين هشت سال نخستوزيري ختم نميشود. مهندس موسوي بيست سال سکوت نيز در کارنامه خود به همراه دارد. كدام بيست سال؟ابتداي اين 20 سال با دولت سازندگي و سياستهاي تعديل اقتصادي شروع شد. سياستهايي که درها را براي واردات باز گذاشت تا به قول خود بعد از فضاي جنگ دوباره دريچه تعاملات جمهوري اسلامي را با دنيا بگشايد. همان دنيايي که تمام قد در برابر دينِ اسلام ناب در سالهاي جنگ تحميلي ايستاده بود و البته واردات، فرهنگ مصرفگرايي و اشرافيگري را جاي گوهر قناعت و ساده زيستي براي مردم و مسئولين به ارمغان آورد. گوهري كه به سختي و با هزينه فراوان در سالهاي جنگ به دست آمده بود.تعديل اقتصادي، تورم 5/49 در صدي را سبب شد و مستضعفان را زير چرخهاي اقتصاد له کرد و ما را قدمهايي بسيار از عدالت دورتر کرد. چرا که نگرش مسئولينِ وقتِ دولتي همين بود. آن روز رييس بانک مرکزي از علم اقتصاد و ضرورت له شدن عدهاي زير چرخ اقتصاد براي حرکت آن چرخ و به اصطلاح سازندگي سخن مي گفت و آن روزها تاريخ از ميرحسين موسوي جز دو مصاحبه در جواب نقدها چيزي درون خود نمييابد.و روزها گذشت و دولت اصلاحات بر سر کار آمد و با نداي چپِ انقلابي، چپ تجديدِ نظرطلب بر سر کارِ مردم آمد. به دنبال تجديد نظر در چه بودند؟ تاريخ سخنان وزير ارشاد و وزير کشور دولت وقت را فراموش نميکند، همان طور که سخنان عبدالكريم سروش ها، آغاجريها، حجاريانها، اکبر گنجيها، بهزاد نبويها، عطريانفر ها، قوچانيها و .... را فراموش نميکند. همان گونه كه روزنامههاي جامعه و توس و نشاط و آريا و اقبال و ... را فراموش نميکند؛ و همه آنها تجديد نظر در يك چيز را ميخواستند:" شعارهاي انقلاب امام(ره) و مردم ". مي خواستند امام را به موزه تاريخ بسپارند و تنها همان يك جمله "ميزان راي ملت است" را از وي براي يادگاري نگاه دارند. البته مخفيانه و آرام در کنار هجمه توپخانهها به سمت شعارهاي انقلاب، سياستگذاران اقتصاديِ 8 سالِ سازندگي با سرعت بيشتري هشت سال ديگر روي گلوي مستضعفان مشغول چرخ اقتصادْ سواري بودند. مي خواستند جنگ فقر و غنا را به جنگ "ايسم ها" تبديل كنند و همه "ايسمها" محترمانه و غير محترمانه آرمانهاي امام را بر نمي تافتند. يكي دين را ارزشي شخصي ميخواند و ديگري افيون تودهها. آنجا بود که کمرِ همتي كه اسلام آمريکايي براي نابودي اسلام ناب بسته بود بخوبي مشاهده ميشد. تاريخ آن سخنرانيهاي آتشين، آن سرْ خم کردنها در برابر سردمداران کاخهاي رنگين را فراموش نخواهد کرد.البته تاريخ در 8 ساله اصلاحات از ميرحسين موسوي جز رونق گالري نقاشيهايش خاطره ديگري بياد ندارد.و روزها گذشت، در روزگاران نا اميدي همگان از شعارهاي انقلاب، در روزگاري كه ديگر راستي ها نيز با شعار دولت اميد و بنرهاي رنگي "سلام دكتر!" به ميدان آمده بودند، بازهم ولي نعمتان انقلاب همان توده هاي مستضعف به ياري امام خود آمدند و دولتي برآمده از شعارهاي انقلاب را بر سر كار آوردند. دولتي كه افتخارش ساده زيستي رييس جمهورش، تكرار صريح سخنان امام(ره)، سفرهاي استاني به نقاط محروم، آمدن به ميان مردم و حرف آنها را از نزديك شنيدن، مبارزه با مظاهر داخلي و خارجي اسلام آمريكايي و متحجرين، سنگ اندازي متقابل در برابر شبكه اختاپوسي "ثروتهاي از ناكجا آمده" ، دفاع از محرومين و ايستادگي قاطعانه بر حقوق مسلم و منافع ملت بود. دولتي كه بي اشتباه يا حتي كم اشتباه نبود اما هيچگاه اصول را اشتباه نگرفت، امام را فراموش نكرد، جانشين امام را تنها نگذاشت، شعارهاي انقلاب را به لسان يا عمل تحقير نكرد. دولتي كه افتخار مي كرد اورا به خاطر تكرار سخنان و شعارهاي امام مسخره كنند.اما اين با تاريخ اين گونه روايت مي كند كه ميرحسين موسوي تنها چهار سال را به سكوت گذراند. اين بار وارد ميدان شد، چرا؟ ميرحسن خود مي گويد: «براي كشور احساس خطر مي كنم.» ميرحسين نگران شيوه استفاده كنوني از صندوق ذخيره ارزي، انحلال سازمان مديريت، واگذاري پول به مردم و انجام كارهاي كوچك بجاي طرحهاي ملي و ... است. اما شعار ميرحسين همان بازگشت به اسلام ناب و حمايت از مستضعفان است. ميرحسين از ارزشها سخن مي گويد، از اين كه بدون عدالت آزادي ارزشي ندارد. از اين كه مبادا مردم بجاي ارزشها بر سر سفره خود بدنبال رنگارنگي سفره هاي خود باشند. ميرحسين از شعارهاي امام مي گويد، اما جامعه پاسخي شفاف را از ميرحسين براي سؤالاتش مي طلبد.براستي چه رخ داده كه ميرحسين را امروز اين قدر نگران كرده است؟ آيا ارزشهاي امام امروز بيش از دوران اصلاحات و سازندگي در معرض خطر قرار گرفته كه ميرحسين به ميدان آمده است؟ آيا سياستهاي اقتصادي دولت فعلي از سياستهاي شانزده ساله پيشين بيشتر مستضعفان و محرومين را مي آزارد؟ آيا سياست خارجي امروز كه حكم به شكست تعليق مي كند كمتر از سياست خارجي كه دنبال رابطه با آمريكاست و از رهبر انقلاب تقاضاي دوباره نوشيدن جام زهر را مي كند با آرمانهاي امام(ره) تطابق دارد؟ آيا امروز كه افتخار رييس جمهور، ساده زيستي و نوكري مردم است بيش از روزگاري كه مسابقه اشرافيگري در بين مسئولين رواج پيدا كرده بود، عدالت تهديد مي شود؟ آيا امروز كه رييس جمهور سخنان امام را مبني بر لزوم محو اسراييل تكرار مي كند از روزگاري كه بر لزوم به موزه سپاري امام سخن گفته مي شد، گفتمان امام(ره) بيشتر در خطر است؟ آيا امروز كه اگر دولت هم از سرمايه داران اقتصادي – در واقع اختاپوس هاي اقتصادي – بد نگويد آنها با تمام توان بد مي گويند و در برابرش بد عمل مي كنند، بيش از دوران واگذاري كارخانه هاي عمومي به دوستانِ خصوصي، منافع محرومان در خطر است؟ و سؤال كليدي تر از همه اينها:آيا قرابت ميرحسين موسوي – شعارهايش، عملكردش و گفتمانش – با اين دولت به مراتب بيشتر از دولتهاي پيشين نيست؟ آقاي مهندسآيا روا نبود آن روزي كه دفاع از گفتمان امام را پر هزينه كرده بودند – روزگار سازندگي و اصلاحات – براي دفاع از گفتمان امام وارد ميدان مي شديد؟ چهار سال پيش شخصي چنين هزينه اي ار كرد و ولي نعمتان انقلاب، انقلابشان را ياري كردند. آيا روانيست كه دلسوزان حقيقي گفتمان انقلاب و امام(ره) در برابر درغگويان عملي و ظاهرسازان لسانيِ مدعي خط امام و مخالفان حقيقي انقلاب كه اينبار شعار آزادي دركنار عدالت را ترفند رسيدن به قدرت دانستند با هم متحد بشوند؟ جناب آقاي مهندس موسوياگر بنا باشد شما با كسي هم جبهه باشيد در ميان تمام رجال سياسي چپ و راست كسي را هم گفتمان تر از دكتر احمدي نژاد نمي يابيد. پس چرا بجاي تقويت هم سنگر، به مرزبندي با هم جبههاي ها و كم رنگ كردن مرزهاي خود با نامحرمان مدعي خط امام مشغوليد؟/2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 239]
-
گوناگون
پربازدیدترینها