محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845931763
شبستری در آلمان شبها به درس کلام مسیحی میرفت
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حضرت آیتالله جعفر سبحانی از مراجع عظام تقلید خاستگاه اندیشههای محمد مجتهد شبستری را کلام کاتولیک و اندیشههای منسوخ مارکسیستی برشمرد و آن را در راستای برنامه اسلام زدایی غرب دانست.حضرت آیتالله سبحانی از مراجع عظام تقلید و بزرگان کلام اسلامی در پاسخ به درخواستهای طلاب و دانشجویان و جمعی از اصحاب اندیشه برای اعلام نظر درباره سخنانی که اخیرا در دانشگاه صنعتی اصفهان توسط محمد مجتهد شبستری عنوان شد، یادداشتی مفصل در اختیار خبرگزاری فارس قرار دادهاند.پیشتر نیز یکی از مقالات ایشان که مرتبط با این موضوع بود، توسط خبرگزاریها باز نشر داده شد اما این بار ایشان به تفصیل پاسخ گفتهاند.حضرت آیت الله سبحانی در مقدمه نوشتار خود آورده است: آیین اسلام، بشر را به تفکر و اندیشیدن دعوت نموده و آن را یکی از نشانههای ایمان راسخ در انسانها دانسته است، آنجا که میفرماید: « ... و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند و میگویند: بارانها! اینها را بیهوده نیافریدهای» در آیهای دیگر، هدف از نزول قرآن را تدبر در مضامین و دستورهای آن میداند و میفرماید: «این کتابی است پربرکت که بر تو نازل کردهایم تا در آیات آن تدبر کنند و خردمندان متذکر شوند.» در روایات اسلامی آمده است: یک لحظه اندیشیدن از عبادت هفتاد سال، برتر و بالاتر است. بنابراین، نواندیشی دینی بر اساس تدبر و تفکر، خواسته اسلام است و یک فرد مسلمان، باید در اصول عقاید، بر برهان و دلیل تکیه کند و از تقلید بیدلیل بپرهیزد. ولی متاسفانه برخی از افراد، با استفاده از این لفظ زیبا، در پشت سر آن مفهوم دیگری را القا میکنند و آن این که اندیشههای غریبان، بالاخص متکلمان مسیحی را با ادبیات روز به هم آمیخته و آن را به اسلام نسبت میدهند و میگویند ما پیروز اندیشی دینی هستیم و اسلام هم که با نواندیشی هماهنگ است! غربیان بعد از مارکسیسم برای «اسلام زدایی» برنامهریزی کردهاند آیت الله سبحانی در ادامه به ریشههای اندیشه گفته شده در دانشگاه صنعتی اصفهان پرداخته و آورده است: سالیان درازی است که غربیان، برای «اسلام زدایی» برنامهریزی کرده و اساس برنامه آنها را تشکیک در نبوت پیامبر اسلام، تشکیل میدهد. ولی با تجربه دریافتند که تشکیک به صورت صریح و آشکار کارساز نیست اما به صورت خزنده میتوان به مقصود رسید. از این جهت راه دوم را بر راه نخست ترجیح دادهاند که به صورت خزنده به نفی نبوت و نفی اسلام برسند، بالاخص تئوریسینهای جدید آنها از فروپاشی مارکسیسم درس آموختهاند. علت اینکه مارکسیسم فرو ریخت، آن بود که با دین و مذهب، مقابله صریح و رو در رویی پرشتاب داشت و از این جهت برای مبارزه با دین و دینداری کارساز واقع نشد، و لذا وقتی فرو پاشید، مساجد و کلیساها دوباره رونق گرفتند. «دانشنامه کاتولیک» بهترین منبع برای این گونه نواندیشی است بهترین منبع برای این گونه نواندیشی «دانشنامه کاتولیک» است که زیر مدخل «اسلام» سموم خود را ریخته و آنچه توانسته است در این مورد قلم فرسایی کرده و در این گستره برخلاف سیاست کلی، صریحا بر پیامبر و قرآن تاخته است و یکی از تفسیرهای آن از اسلام، این است که میگوید: محمد، وحی را از خدا نگرفت بلکه قرآن، ساخته و پرداخته خود اوست و او از طریق قرآن از اندیشههای خود که در طول زندگی خویش به آنها رسیده بود، خبر میداد. این دانشنامه در سال 1967 به چاپ رسیده و در سال 2002 تجدید چاپ شده است. نویسندگان دانشنامه کاتولیک چنانکه از نام آنها پیداست مسیحی کاتولیک هستند و لذا صریحا وحی محمدی را انکار کرده و آن را ساخته و پرداخته خود او دانستهاند. این نواندیش در آلمان شبها به درس کلام مسیحی میرفت این مرجع تقلید تصریح کرده است: مسلما فردی که در محیط اسلامی بزرگ شده و در دانشگاهی که دانشجویان آن مسلمانند و دعوت کننده نیز انجمن اسلامی است، نمیتواند به صورت برهنه و با بیان کاتولیکی، مساله را مطرح کند. او ناچار است، با بیانی دیگر این اندیشه وارداتی را تحت عنوان نواندیشی دینی مطرح کند و بگوید: «قرآن ، تفسیر پیامبر است از هستی، تفسیر موحدانه پیامبر است با امداد الهی از هستی...» اکنون سوال میشود: بیان این فرد نواندیش دینی که خود را مسلمان و پیرو پیامبر میداند با آنچه که دانشنامه کاتولیک درباره وحی محمدی میاندیشد چیست؟ جز اینکه این نواندیش به هنگام اقامت در آلمان شبها به درس کلام مسیحی میرفت و از آن تاثیر پذیرفته است؟ آیا کوچکترین تفاوتی بین این دو هست؟ چرا با این تفاوت که آن میگوید، من مسیحی هستم. آیین محمد (ص) را نمیپذیرم، و از این جهت میگویم: قرآن ساخته خود اوست، ولی این نواندیش دینی در لباس اسلام و مسلمانی، همان اندیشه وارداتی را با این عبارت بازگو میکند. در بخشهایی از سخنان خود، نظریه مارکسیستها را عنوان کرده است حضرت آیت الله سبحانی یادآور شده است: بالاتر از آن این که، وی نه تنها نظریه کاتولیکها درباره پیامبر را بازگو کرده بلکه در بخشهایی از سخنان خود، نظریه مارکسیستها درباره کل ادیان و پدیده وحی را منعکس کرده است که میگویند: اصل دین ساخته بشر است، جنبه متافیزیکی ندارد. (و کتابهای ارانی و نوچههای او، مملو از این سخنان است) بخشی از کلمات این نواندیش اشاره به این عقیده است که میگوید:«بنابراین، دین هم از انسان شروع میشود، فلسفه هم از انسان شروع میشود، علم هم از انسان شروع میشود، هنر هم از انسان شروع میشود. بنابراین، این تعبیر که دین، ماورایی است را بنده برایش معنی درستی نمیبینم ... چون اصلا بنده دین و دینداری را کار خود آدمی میدانم.» آیا تکرار سخن مارکسیستهایی ( که خود آنها هم، اکنون از آن دست برداشته و به آن اعتقاد شدهاند)، نواندیشی به حساب میآید یا تقلید کورکورانه؟! آن هم تقلید از نظریاتی که نادرستی خود را در عمل و تجربه ثابت کردهاند. از سوی جهان متمدن، بر اثر پیشرفت علم، کنار گذاشته شدهاند!! شگفتا این نواندیش دینی در آخر کلام خود از پیروزی نسنجیده از افکار دیگران انتقاد میکند و میگوید:« این را دوستانه میگویم که وقتی انسان بخواهد اهل فکر باشد اهل تعقل باشد، از عدهای طلب ارشاد بکند، تقلید کورکورانه غلط است... تقلید کورکورانه کار درستی نیست...» آیا پیروی نسنجیده از مسیحیان کاتولیک و بدتر از آن، از اندیشههای مارکسیستها، زیبنده یک نواندیش مسلمان است؟ «مدرنیته» دستاویزی برای سرکوب اندیشههای دینی حضرت آیت الله سبحانی در ادامه و در پاسخ به بخش دیگری از شبهات وارد شده توسط مجتهد شبستری آورده است: شکی نیست که انسان در کیفیت زندگی خود، پیوسته تجدید نظر کرده و زندگی فردی و اجتماعی او پیوسته رو به تکامل نهاده است. زندگی در خانههای گلی کجا و زندگی در آسمانخراشها کجا؟ بهرهگیری از آبهای آلوده نهرهای باز کجا، و استفاده از آب لولهکشی بهداشتی کجا؟ حکومتهای فردی و استبدادی گذشته کجا و حکومتهای مردمی و نظامهای پارلمانی امروزی کجا؟ این نوپدیدهها لازمه تکامل بشر است و هیچگاه هم بشر در پله اول توقف نکرده و زندگی مردم دوران نوح با زندگی مردم رومیان مسیحی بسیار متفاوت بوده است. اسلام نیز طرفدار این نوع تکامل زندگی است، تا آنجا که در تقویت بنیه دفاعی یادآور میشود: (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه) «هر نیرویی که میتوانید برای رؤیایی با دشمنان آماده سازید.» وی ادامه داده است: در پرتو دعوت اسلام به علم و دانش، و تدبر در آسمانها و زمین مسلمانان، قدم به قدم، قلههای علم را تسخیر کردند و حلقه تمدنی نوی را پدید آوردند و در این مورد کافی است به تاریخ علوم بنگرید، بالاخص کتاب «میراث اسلام، نوشته بیست تن از دانشمندان غربی درباره خدمات مسلمانان به جهان علم و دانش و پیشرفت تمدن گواه این معناست. آیتالله سبحانی تصریح کرده است: «مدرنیته» یعنی تطبیق زندگی بر اساس دادههای نو در مسائل اجتماعی سیاسی، و فردی و بهداشتی جای گفتگو نیست، ولی در این میان باید، جایگاه مدرنیته را به دست آورد. در مسائل مربوط به جهان آفرینش، و قوانین حاکم بر آن، جایگاهی برای مدرنیته نیست، زیرا قوانین حاکم بر جهان هستی ثابت و پابرجاست. جدول ضرب فیثاغورث هزاران سال است، حاکمیت خود را حفظ کرده و قوانین شیمی مثل قانون ارشمیدس و سایر علوم در آنجا که نتایج قطعی دارند، جای مدرنیته نیستند. وی افزوده است: در مسائل دینی، باید بین امور ثابت و متغیر فرق نهاد، مسائل متغیر، لباسهای مسائل ثابت هستند ، که مطابق زمان، لباس عوض میشود، اما اصل و ریشه ثابت و پایدار است، از این روی، مسائل حفظ عدالت، و عمل به پیمان یا پاداش نیکی به نیکی، صبر و استقامت، در راه هدف، و حفظ کرامت انسانی و دهها اصل عقیدتی و اخلاقی، از اصول ثابت اسلام هستند، که هیچ گاه دگرگونی نپذیرفته و تابع مدرنیته نمیشوند. اما لباس این اصول، مثلا شیوههای بسط عدالت در جامعه، قابل دگرگونی است، اگر مسلمانان، پارلمان را پذیرفتهاند چون پارلمان، ابزاری است برای بسط عدالت، و اگر برای کشور قانون اساسی تنظیم کردهاند، به خاطر این است که پارلمان که برای برنامهریزی اجرایی قوانین اساسی تلاش میکند از اصول آن تخطی نکند. بنابراین، نباید مسئله «مدرنیته» بهانهای باشد برای سرکوبی اندیشههای دینی که از وحی الهی سرچشمه گرفته و ریشه در تکوین و آفرینش و فطرت انسان دارد. تجدید نظر بدون دلیل در مسائل عقیدتی و فلسفی کودکانه است آیت الله سبحانی یادآور شده است: این نوع تفکر، کاملا یک تفکر کودکانه است که: چون در مسائل زندگی روزانه خود از وسایل و ابزار مدرن استفاده میکنیم پس در مسائل عقیدتی و فلسفی نیز باید هر روز تجدید نظر کنیم و بدون دلیل و ضرورت آنها را به دور بریزیم و مبانی جدید و وارداتی را بپذیریم. اگر این نواندیش دینی اصول ثابت را از اصول متغیر جدا میساخت، هرگز مدرنیته را به همه چیز گسترش نمیداد. شبستری تحت تاثیر نوشتههای مارکسیستها قرار گرفته است وی اضافه کرده است: مارکسیستها، واقعیت دین را به نوعی ساخته و پرداخته کاهنان و جادوگران میدانند، و درباره دعانویسی و اینکه مردم در هنگام بیماری به دعانویسان پناه میبرند تا از شر جن و پریها که مایه بیماری آنها شدهاند نجات یابند، قلمفرسایی میکنند و دین را یک مساله خرافی قلمداد مینمایند. حضرت آیت الله سبحانی در بخش دیگری از نوشته خود آورده است: این نواندیشی دینی تحت تاثیر نوشتههای مارکسیستهای غربی قرار گرفته، این اندیشه در مغزش جا گرفته که مردم دیروز همه چیز را از دین و دعا میخواستند و در زندگی امروز، همه چیز را از علم و فلسفه میخواهند! این نواندیش دینی مردم 60 سال پیش تبریز را خرافی و عقب مانده معرفی کرده است و درباره زندگی شصت سال پیش مردم تبریز چنین میگوید:«من یادم هست که 60 سال پیش در آن محلهای که ما در تبریز می نشستیم آن طرف کوچه دو خانهای بو که یک سکویی داشت که صاحبخانه دعانویس بود. خانه این دعانویس خیلی شلوغ بود، بنده را هم یک دفعه برده بودند پیش آنها که دعایی برایم بنویسند... خیلی وقت پیش دوباره رفته بودم تبریز نه از آن دعانویسها خبری هست و نه از آن خانهها، ساختمانهایی بلند ساختهاند و هرچه بخواهیم مطب پزشک اضافه شده است. ما این را الان میگوییم صد سال پیش که دین مردم این جوری نبود مراجعه به دعانویس بود. مشکلاتشان را از آن طریقها حل میکردند... همان مردم متدین، دیگر این انتظار را از اوراد دینی و ادیه دینی ندارند که بیماری آنها را شفا بدهد، میروند پیش پزشک یعنی انتظاراتی که از دین بود کم میشود، نکته ظریفی است.» در این مورد، یادآور میشویم که این نواندیش دینی، نمک نشناسی کرده و مردم شجاع و روشن تبریز که پایهگذار مشروطیت در 106 سال پیش بودهاند را تا این اندازه خرافی و عقبمانده معرفی کرده است، تو گویی آنان مانند قبایل ابتدایی دوران نخست تاریخ بشر همیشه به جای استفاده از علم و دانش به دعا و طلسم پناه میبردهاند، در اطراف همان محلی که این نواندیش زندگی کرده است، چند پزشک حاذق، مرجع طبابت بودهاند: 1. مرحوم فیلسوف الدوله که تحصیل کرده فرانسه و مؤلف کتاب «زندگی پزشکان جهان» است که یک جلد آن تا حرف ص چاپ شده است. 2. مرحوم میرزا کاظم معروف به طبیب 3. دکتر محمدعلی مجیر مولوی جراح عالی مقام 4. دکتر صفی زاده پایهگذار چشمپزشکی در آذربایجان و در سطح شهر اطباء بزرگی بودند که هر کدام برای خود نام و نشانی داشتند مانند مرحوم دکتر حسین اردوبادی متخصص در بیماریهای داخلی، دکتر رضی اسلامی و همچنین دهها دکتر دیگر که دارای مطب و گرداننده بیمارستانها بودهاند. چقدر دور از کرامت انسانی است که انسان، یک ملت بزرگ را این همه تحقیر کند! تعالیم اسلام حاکی از آن است که پزشک و پزشکی یکی از ارکان اجتماع است. اما صادق (ع) میفرماید: هیچ کشوری در امور دنیا و آخرت از سه چیز بینیاز نیست، و اگر این سه چیز نباشند، زندگی آنها تباه خواهد شد: 1. فقیه و دانشمند و پرهیزگار 2. حاکم و فرمانروای راست کردار که مردم از او فرمان برند 3. پزشک دانا و درستکار. نوگرایی در پرتو وحی صورت گیرد مسئله انتظار بشر از دین، به این معنی نیست که بشر همه چیز را از دین میخواهد، بلکه به معنی آن است که در مسایل بنیادی زندگی آنجا وحی از آن سکوت کرد و برعهده خود بشر نهاده، روش و نگرش را از دین بیاموزد، و در پرتو آن حرکت کند و نواندیشی و نوگرایی را نیز در پرتو آن و با راهنمایی آن بجوید. خدمات اسلام به جهان پزشکی در طول قرون، برای اهل تحقیق روشن است تنها در بغداد طبق نوشته جرجی زیدان در قرن چهارم، چهارصد مامای پروانهدار حضور داشتند. رجوع به پزشک به این معنی نیست که انسان دست به درگاه الهی دراز نکند و از او شفا نطلبد، زیرا دعا نیز گاهی از اسباب شفا است. این نواندیش دینی عصمت پیامبران را زیر سؤال برده است حضرت آیت الله سبحانی در ادامه آورده است: یکی از اندیشههای ابتکاری این نواندیش دینی این است که عصمت پیامبران را زیر سؤال برده، بلکه انکار کرده است، و در این مورد به دو چیز تکیه میکند: 1. تاثیر کلام مسیحی در فرهنگ اسلامی به این بیان که مسیحیان عیسی را خدا دانستند و مسلمانان، پیامبر را معصوم. 2. آیهها و روایاتی که در آنها به نظر میرسد پیامبران مرتکب گناهانی شدهاند. درباره مطلب نخست یادآور میشویم: مسلمانان عصمت پیامبر را از خود قرآن و حکم خرد استفاده کردهاند. دلایل عصمت در کتابهای کلامی به صورت روشن بیان شده است. علاقهمندان میتوانند به کتاب «منشور جاوید»، جلد 7، ص 265 تا 306 مراجعه فرمایند. وی ادامه داده است: اصولا مسئله عصمت در نخستین قرنهای تاریخ اسلام در میان متکلمان مطرح بوده است. گروهی قشری به ظواهر ابتدایی برخی آیات استشهادی مینمودند، محققان مانند سید مرتضی در کتاب «تنزیه الانبیاء» و فخر رازی در کتابی مشابه به اثبات مسئله عصمت از دیدگاه عقل و نقل پرداخته و ایاتی را که دستاویز منکران بوده، به درستی تفسیر کردهاند، متاسفانه اینجا جای بازگویی این مسایل نیست. آنچه این نواندیش میپندارد نظر «حشویه» است که بزرگان اهل سنت از آنان تبری میجویند آیت الله سبحانی در ادامه آورده است: مرد محقق و نواندیش باید در مسئلهای مانند عصمت انبیا، تاریخ مسئله را از قرنهای نخست تا به امروز بررسی کند و ادله طرفین را با هم بسنجد آنگاه اظهار نظر کند تا دچار این توهم نشود که آنچه او میپندارد، فکر جدیدی است! تازه آنچه شما میگویید نظر «حشویه» از اهل سنت است که بزرگان اهل سنت از آنها تبری میجویند. کجایاین نوآوری دینی و نواندیشی دینی است؟! در اینجا سؤال میشود که خود این نواندیش نیز پیام را در تبلیغ معصوم دانسته است، آیا در اینجا اعتقاد به عصمت او، الهام گرفته از کلام مسیحیان نیست؟ شگفت اینکه نیایش پیامبران در نشانه عدم عصمت آنان گرفته و میگوید: «میشود کسی در خودش احساس نقص و تاریکی نکند و باز نیایش واقعی بکند؟....» عبادت پیامبران، نشانه درک آنان از عظمت خداست و حاکی از روان پاک و صافی است که عظمت حق را درک کرهد و او را به خاطر کمال مطلق میپرستد. و به تعبیر امیر مومنان (ع): «ما عبدتک... بل وجدتک اهلا للعباد»، آنان خدا را شایسته پرستش یافتهاند. این نوع پرستش، چه دلیلی بر صدور گناه و خطا از آنها میتواند باشد؟ آیا نباید بین دلیل و مدعا رابطهای باشد؟ آیا میتوان این دو مطلب را به هم ربط داد؟ از پیامبران گناه و خطا سر میزد، به دلیل اینکه خدا را میپرستیدند؟ این نواندیش دینی در روز رحلت پیامبر اکرم (ص) کوچکترین اشارهای به مقام پیامبران ندارد و اما آنچه که در دعاها وارد شده است و دستاویز این سخنرانی گردیده از قدیم الایام در این باره توضیح داده شده و مرحوم سیدبن طاووس در این مورد، پاسخ متقنی دارد که اجمال آن را در اینجا میآوریم! «پیامبران مستقیما با مبداء جهان هستی مربوطند و شعاع علم و دانش بیپایان او بر دلهای آنان میتابد، حقایق بسیاری بر آنها آشکار است که از دیگران مخفی است، علم و ایمان و تقوای آنها در عالیترین درجه قرار دارد. خلاصه آ»ها به اندازهای به خدا نزدیکند که یک لحظه سلب توجه از خداوند، برای آنها لغزشی محسوب میشود. بنابراین جای تعجب نیست که افعالی که برای دیگران مباح یا مکروه شمرده میشود، برای آنها «گناه» نامیده شود. گناهانی که در آیات و سخنان پیشوایان بزرگ دینی، به آنها نسبت داده شده و یا خود در مقام طلب آمرزش از آنها برآمدهاند همه از این قبیل است و جمله معروف که «حسنات الابرار سیئات المقربین» (اعمال نیک خوبان، گناه مقربان خدا محسوب میشود)، ناظر به این حقیقت است. آنها همیشه متوجه خدا هستند، رو به سوی او دارند هرگاه لحظهای از این حالت غافل شوند و به کارهای مباحی از قبیل خوردن و آشامیدن و نشستن در مجالس کم فایده بپردازند، همین مقدار غفلت را برای خود گناه و خطا میدانند و از خدا طلب آمرزش میکنند. پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «انه لیران علی قلبی و انی استعفر بالنهار سبعین مره»، «من گاهی بر دلم گرد و غباری مینشیند و هر روز هفتاد بار از خدا آمرزش میخواهم.» شگفت اینجاست که این نواندیش دینی در روز رحلت پیامبر اکرم (ص) و به عنوان تجلیل از رسول خدا و خدمات او به جامعه انسانی دعوت شده است و آنچه که در این سخنرانی نیست، کوچکترین اشاره به مقامات پیامبران و به خصوص پیامبر اسلام و بالاخص فضایل آن حضرت و ارزشهایی است که حتی یهودیان و مسیحیان و مادی گرایان درباره آن حضرت به آنها اعتراض کردهاند. آخر از این گوینده باید پرسید: این همه مدت که مشغول سخنرانی بودید و صدها ساعت از وقت شنوندگان را گرفتید، شنونده چه بهرهای برد؟ آیا ایمان او را بالا بردید؟ دین را در قلب او تقوی کردید؟ یا جز تردید و دو دلی عاید مستمع شما نشد؟! عنوان سخنرانی شما «انتظار شما از پیامبران» است ولی آنچه که در این سخنرانی گفته نشده است، همین است. گذشته از اینکه خود این عنوان، نوعی اندیشه وارداتی است و تعبیر صحیح آن این است انتظار دین از بشر یا انتظار خدا از انسان چیست؟ لغزش این نو اندیش دینی در سخنان اخیر بیش از اینهاست اینها یک رشته نقدهای کلی است که خدمت دوستان عرض شد و الا در لابلای سخنان وی، لغزش بیش از آن است که در این صفحات بگنجد. حضرت آیتالله سبحانی در پایان به آورده است: آیا شان فرزند مجتهد عالی مقامی مانند مرحوم آیت الله حاج میرزا کاظم شبستری این است که روز رحلت پیامبر اعظم به جای تجلیل از خدمات آن حضرت، او را خطا کار معرفی کند؟! آیا فردی که نوعی نسبت به خاندان عارف والامقام مقام حاج میرزا جواد آقاملکی تبریزی دارد باید به جای سخن در سلوک عرفانی پیامبران دین آنان را اندیشه خود آنان بخواند. آیا شخصی که از دوران یتیمی و لطیمی، آیات عظامی مانند آیهالله حجت و دیگران، او را سرپرستی کردهاند و در حد امکان، به او محبت نمودهاند و در مدرسه حجتیه با سن کم، او را پذیرفتهاند، سپس تحت تربیت بزراگان حوزه، در مجله مکتب اسلام به مقام مدیریت رسیده و قلم به دستش دادهاند، این است که این همه محبتها را نادیده بگیرد و در جامعه اسلامی به عنوان «اپوزیسیون دینی» قد علم کند؟ اکنون چه کسی دچار پارادوکس است؟! /2759/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 566]
-
گوناگون
پربازدیدترینها