واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - جلال برزگر:تلاطم در روابط دولتهای افغانستان و آمریکا درهفتههای اخیر نگاه متعجب محافل سیاسی بینالمللی را به خود معطوف ساخته است. پیگیران مسایل و ناظران با این سؤال مواجهاند که چرادوشریک به اصطلاح راهبردی این طوردرگیر تنش وسرگیجه شدهاند ؟ اوج این وقایع سخنان اخیر حامد کرزای بود که غرب و به طبع آمریکا را به دخالت در انتخابات ریاست جمهوری این کشور و انجام تقلب گسترده در آن متهم ساخت. پس از این سخنان محافل آمریکایی به روشنی نارضایتی خود را از اظهارات کرزای نشان دادند وحتی صحبت از لغو سفر اردیبهشت ماه کرازی به واشینگتن به میان آمد. هرچند بنابر اعلام مقامات رسمی دوطرف باراک اوباما با ارسال نامهای به کرزای به دلجویی از او پرداخته و با تأکید بردعوت کرزای برای عزیمت به واشینگتن درباره حمایت از او اطمینان داده است، اما افکار عمومی طی هفتههای اخیر حتی شاهد آن بود که برخی مقامات رسمی آمریکا مانند پیترگالبرایت دیپلمات ارشد آمریکایی سابق در سازمان ملل ثباتعقلی کرزای را مورد تردید قرارداده او را احساساتی نامتعادل و حتی معتاد به مواد مخدر معرفی کردند. بر ناظران صحنه افغانستان پوشیده نیست که طرح اتهام تقلب در انتخابات از سوی غربیها بهانهای برای اعلام نارضاتی کرزای از غرب بوده است. در واقع کرازی بااین غمزه سیاسی به آمریکایی ها یادآوری کرد که هر چند آنها قدرتمند و گردن کلفت هستند اما در صحنه افغانستان به او نیاز داشته و نمیتوانند با حرکتهای زیگزاکی و با آتکا به ابزارهای سست و غیر قابل اعتماد در بشکه باروت و موزائیک اقوام افغانی به حرکت ادامه دهند. نامه اوباما به کرزای فی نفسه نشان از آن دارد که غمزه آقای کرزای حداقل در مرحله کنونی مؤثر واقع شده و کرزای را به هدف خود تا حدی نزدیک ساخته است، البته این به معنی رفع همه کدورتها میان دو طرف نخواهد بود. دولتهای ایالات متحده و افعانستان در ماههای اخیر در باب چند موضوع دچار اختلاف شدهاند، از جمله در خصوص بحث مصالحه ملی که به عنوان یک راهکار برای برون رفت از وضع بد امنیتی از سوی کرزای مطرح و در اجلاس لندن هم مورد تأکید قرارگرفت. آمریکاییها به جای مصالحه با مقامات طالبان جذب حداقلی بدنه آنها را مد نظر دارند و اولویت خود را هم تأکید بر مبارزه با فساد و مواد مخدر و تروریسم نشان میدهند و نه بحث مصالحه. قانون انتخابات و نقش سازمان ملل و مجامع بینالمللی درآن نیز ازدیگر موارد اختلاف طرفین بودهاست. این اختلافات اما ریشه در وقایع و رخدادهای ماههای قبل دارد و بیشتر به انتخابات گذشته ریاست جمهوری در آمریکا با زمیگردد. در آن انتخابات تیم اوباما در موضوع افغانستان به کرزای و دولتش به چشم بخشی از دارودسته بوش نگاه میکرد. آنها مسئولیت ناکامی های جامه بینالمللی در افغانستان را به گردن دولت فاسد حاکم در افغانستان و متحد جمهوریخواهان آمریکا انداخته و در پی پیداکردن جایگزینی برای کرزای بودند تا به جامعه جهانی نشان دهند دوستان دمکراتها با لیاقت و سلامتتر از دوستان جمهوریخواهان هستند. پس از برگزاری انتخابات آمریکا، به فاصله کوتاهی انتخابات افغانستان از راه رسید. دکتر عبداله با اتکا به پایگاه قومی و اجتماعی خویش و نیز با درک شرایط تازه بینالمللی با تحریک زیاد وارد این صحنه شد. از اینجا به بعد سرگیجه آمریکایی های تازه به قدرت رسیده در کاخ سفید، بیشترنمایان شد. کارشناسان میدانی افغانستان میدانستند باتوجه به شرایط خاص قومی دراین کشور و درحالی که کرزای پشتون و برخوردار از حمایتهای بینالمللی و منطقهای نتوانستهاست به امور افغانستان آنچنان سرو سامانی بدهد گزینههای دیگر جای خود خواهند داشت. درحالی که بعضی از کاندیداها مثل آقای بشردوست هم سوتیهایی مثل پس گرفتن اصفهان از ایران داده یا اشرف غنی در جریان مبارزه با مواد مخدر و دیگر مسایل اقتصادی کارنامه ضعیفی داشته و دیگران نیز مانند این دو از کمترین پایگاه اجتماعی برخوردار بودند؛این تنها دکتر عبداله بود که با برخورداری از حمایت بخشی و تنها بخشی از تاجیکها و متحدان باقیمانده از ائتلاف فروپاشیده جبهه متحد سابق میتوانست به عنوان یک رقیب برای کرزای عرض اندام کند. دراین شرایط تیم اوباما میدانست که کرزای را نمیخواهد، اما نمیدانست که چه کسی را باید بخواهد. آمریکاییها گیج شده بودند و انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به راه خود رفت راهی که از ابتدا با ترکیب جمعیتی این کشور و البته برخورداری دولت از منابع مادی در یک سرزمین به شدت فقیر از ابتدا نتیجه آن معلوم بود. بنابر اطلاعات موجود کارشناسان آمریکایی درآن مقطع دچار افتراق آراء بودند و تازه به مسند رسیدهها که اتفاقاً دست بالا و قدرت بیشتری داشتند گزینهبازی با کارت دموکراسی را انتخاب کردند و انتخابات افغانستان را مسأله دار معرفی کردند، بدون آن که بدانند دولت مطلوب و مورد نظر واقعی آنها بالاخره کدام است ؟ البته آنها نیز سرانجام به جز کرزای به کسی نرسیدند. حال در شرایط پس از انتخابات افغانستان کرزای هوشمندانه به غمزه سیاسی برای آمریکا روی آورده تا کسب امتیاز و جلب اعتماد کند. با وجود این که احتمال تغییردرتاریخ سفر او به واشینگتن وجود دارد اما اوباما از او دعوت کرده که در مؤعد مقرر سفر خود را انجام دهد. کرزای به عنوان رئیس جمهورمنتخب حتی در یک سرزمین فقیر به همگان یادآورد شده است که آمریکایها کسانی که برخوردار از هر سطحی از قدرت مقاومت باشند را جدیترمیگیرند. امروز تیم تازه روی کار آمده در آمریکا درافغانستان با کرزای کهنه کار مواجه است. اوثابت کرده که در تنظیم روابط خود با قدرتهای جهانی و همسایگانش و ازجمله ایران دارای تبحر است. جالب این که کرزای در دوره زمامداری خویش شاهد تغییر دولتها در آمریکا و ایران بوده است، اما تغییر دولت در ایران با وجود این که خیلی از مسایل را دچار تغییر کرد. دربحث افغانستان سیاست کلی و اصولی ایران را چندان دچار تغییرنساخت. ایران نیز به روند مصالحه با طالبان نظر خوشی ندارد و حتماً برای تأمین منافع مشروع خود فشارهای دیپلماتیک به دولت افغانستان وارد میآورد، اما رفتارآشکار و علنی ایران در صحنه افغانستان برخوردار از ثبات بوده است. ایران در جریان انتخاب افغانستان تخممرغ هایش را به سبد یک کاندیدای خاص یا حمایت صرف از یک روند و موضوع نبرد، بلکه روابطش با همه طرفها را حفظ کرد و رأی مردم را محترم دانست و باتوجه به صحنه موجود رای و نتیجه هم چندان غیرقابل تشخیص نبود. البته موضوع این نوشتار نه بررسی سیاستهای ایران بلکه ریشهیابی اختلافات موجود بین دولت های آمریکا و افغانستان میباشد و این که کرزای چگونه در پی رام کردن اسب قدرتمند و کم تجربه آمریکا در افغانستان برآمدهاست. دراین خصوص طراحی کرزای چندان هم بی نتیجه نبوده است ؛ در میان انواع بازتابهای شتابآلود اولیه اظهارات اندیشیده شده تر هم در غرب حال بروز و ظهور است. برای مثال و در پایان بخشی از مقاله فرید زکریا سردبیر نیوزویک را در زیر بخوانید: " باوجود آنکه تقلبهایی هم دراین انتخابات صورت گرفت اما تحلیلگران اندکی وجود دارند که اصرار میکنند رقیب او عبداله عبداله از اقلیت تاجیک میتوانست در صورت عادلانه تر بودن انتخابات بر مسند ریاست جمهوری تکیه زند. تنها راه برای یافتن جایگزینی برای کرزای، کودتای نظامی است . حرکتی که آنقدر هزینه سیاسی و بیثباتی به دنبال خواهد داشت که اصلاً ارزش بحث را هم ندارند. بنابراین ما نه میتوانیم کرزای را جایگزین کنیم و نه میتوانیم بدون حضور او موفق عمل کنیم. با اذعان به این حقیقیت، جای تعجب دارد که مردان و زنان کابینه باراک اوباما از همان ابتدا تنها و تنها به انتقاد از کرزای روی آورند. دو سال پیش بود که جو بایدن معاون رئیس جمهوری ایالات متحده از مهمانی شامی که کرزای در آن حضور داشت خارج شد .... اصلاً میتوانیم قبول کنیم که کرزای مردی مغرور، متغیرالحال و البته فوقالعاده حساس است. میتوانیم حتی باور کنیم که او بر سیستمی تکیه زده است که زیردستانش مردانی مفسد هستند. آیا کسی هست که اعتقاد داشته باشد جانشین آقای کرازی میتواند مدیری باهوش باشد که در قامت یک دموکرات فرو رود و همه چیز را یک شبه درست کند؟ حواستان باشد که ما درحال صحبت کردن درخصوص افغانستان هستیم کشوری فقیر و جنگزده و به شدت قومی و قبیلهای ... شاید ابراز نظرهای صادقانه و انتقادهای دلسوزانه زمانی که طرف مقابل شما یک شهروند عادیست کار خوبی باشد اما زمانی که فردی در قامت یک رئیس دولت مقابل شما ایستاده، این حرکت یعنی نوعی خودکشی. تجربه اثبات کرده است که در افغانستان دولت باید در ظرف زمان و آرام آرام قوی شود. زیر سؤال بردن کرزای در نهایت ره به جایی نخواهد برد. دولت باراک اوباما طفلیست که باید بزرگ شود و به این حقیقت برسد که در جهان واقعیت و به دور از عالم رویا بهتر از کرزای مردی برای ریاست بر افغانستان وجود ندارد. باراک اوباما باید در دوازدهمین روز از ماه می برای کرزای فرش قرمز در کاخ سفید بیندازد. "
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 361]