واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ماموران انتظامی اواسط بهمن ماه جسد زنی را کشف کردند که کاملا سوخته بود.مقتول زنی 30 ساله به نظر میرسید که به دلیل سوختگی قابل شناسایی نبود اما کشف یک کیف، دسته کلید و موبایل نیم سوخته مقتول میتوانست سرنخی برای افشای هویت او محسوب شود. کارآگاهان هنگامی که محدوده کشف جسد را بررسی کردند به این نتیجه رسیدند که زن ناشناسی در محلی دیگر و به احتمال زیاد مسقف به قتل رسیده و سپس جسدش در حاشیه جاده به آتش کشیده شده است.بعد از اینکه پیکر قربانی به پزشکی قانونی انتقال یافت افسران ویژه قتل به دستور بازپرس شاه محمدی - رئیس شعبه پنج دادسرای جنایی اصفهان- به بررسی مشخصات زنانی پرداختند که اخیراً مفقود شده بودند. تشابه مشخصات زنی به نام مونا با مقتول توجه پلیس را به خود معطوف کرد و از شوهر این زن خواسته شد برای رویت جسد به پزشکی قانونی برود. اگر احتمال کارآگاهان به یقین تبدیل میشد آنها میتوانستند سرنخهای تازه یی را نیز به این پرونده اضافه کنند چون میدانستند مونا دو روز پیش از پیدا شدن جنازه به دنبال یک تماس تلفنی مشکوک از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است.شوهر مونا هنگامی که در سردخانه پزشکی قانونی حاضر شد و مسوول تشخیص هویت پارچه سفیدرنگ را از صورت قربانی کنار زد به ناگاه شوکه شد و در حالی که نمیتوانست صحبت کند با اشاره سر فهماند مقتول همسر او است. به این ترتیب نخستین گره این پرونده گشوده شد و در ادامه ماموران افراد مختلفی را که ممکن بود به دلایل مختلف با مونا مراوداتی داشته باشند شناسایی و سعی کردند فهرست مظنونان را از میان همین اشخاص تهیه کنند. در حالی که اسم تک تک این اشخاص خط میخورد و پلیس به این نتیجه میرسید که آنها نمیتوانند قاتل تحت تعقیب باشند، ویژگیهای مردی به نام سلیمان کارآگاهان را به تامل درباره او وادار کرد. سلیمان مردی متاهل و صاحب دو فرزند بود که با یک تاکسی امرار معاش و به عنوان سرویس مدرسه نیز کار میکرد و برخی شواهد حکایت از آن داشت که بین او و مقتول روابط خاص حاکم بوده است. این نوع رابطه وقتی در کنار قطعه دیگر پازلی که ثابت میکرد آخرین مکالمه تلفنی مونا با یک مرد بوده، قرار میگرفت، انگشت اتهام به سوی سلیمان نشانه گرفته میشد. به همین سبب راننده تاکسی بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت ولی ادعا کرد اصلاً زنی به نام مونا را نمیشناسد.کتمان حقیقت از سوی سلیمان زیاد طول نکشید و سرانجام وی در برابر بازپرس پرونده به قتل اعتراف کرد.او ماجرا را این طور شرح داد؛ مدتی قبل با مونا که به عنوان مسافر سوار تاکسیام شد، آشنا شدم. او به خاطر مشکلاتی که داشت سر صحبت را باز کرد و با هم به گفت وگو پرداختیم بعد از آن رابطه ما با هم شروع شد تا اینکه روز حادثه طبق قرار قبلی او را سوار تاکسی کردم و به خانهام بردم و بعد از تعرض به مونا وی را خفه کردم. چون از کشف قتل می ترسیدم جسد را به جاده بردم و با مقداری بنزین به آتش کشیدم. این متهم در ادامه از ارتکاب قتل اظهار پشیمانی کرد و سبب این جنایت را خیانت به خانوادهاش و برقراری رابطه با مونا اعلام کرد.این مرد اکنون در بازداشت به سر می برد و تحقیقات از او همچنان ادامه دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 295]