واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رسالت اين انقلاب و نظام در شرايط حاضر، جهانيتر از آن است که خود را با گلابيخوردن مردم سرگرم کند.
میرحسین موسوی، سید جلال الدین طاهری(امام جمعه مستعفی اصفهان)، سید روح الله خاتمی(پدر محمد) و حسینعلی منتظری. (قم _ حدود سالهای 1361 تا 1364) ميرحسين موسوي همانطور که پيشتر گفته شد ، تمام حرفهايي را که بايد ميزد، زده است؛ ولي ميرحسين نبايد تلافي بيست سال سکوت را در اين چند ماه باقي مانده تا انتخابات بکند؛ چون همانطور که يک سکوت بيست ساله سوال برانگيز است، يک هياهوي چند ماهه هم زياد اخلاقي نيست. به قول همشهريهاي شيرين زبان موسوي: الهم بير بير! در اين روزها به طور متناوب سخناني از ميرحسين موسوي تيتر روز نامههاي دوم خردادي ميشود. آنچه که از آن ميترسيديم به وقوع پيوسته است و ميرحسين موسوي خواسته و يا ناخواسته وارد بازي عوامل دوم خردادي شده است. مير حسين موسوي دو نيمه دارد: يک نيمه آن، ورژن ضعيفشده احمدينژاد است که ميخواهد نمودي از ساده زيستي و گفتمان اوليه انقلاب را به نمايش بگذارد. نقاش قصه ما در اين نيمه ميخواهد به عنوان يک احمدينژاد دوم يا رجايي ثاني جلوهگري کند. اين «نيمه» به دعاي کميل در منزل شهيد باکري ميرود و نگران امور فرهنگي کشور است و پيوسته امام راحل را مورد نظر خود دارد و شهيد بهشتي را الگوي خود ميداند و شخصيتي مغتنم است که از ويرانههاي حزب جمهوري اسلامي تا به امروز به امانت مانده است. اين نيمه همان دغدغههاي ارزشي دهه شصت و توبه نصوح مخملباف را دارد. اين نيمه از خوردن گلابي چيني و انگور خارجي توسط مردم نگران است و نگران اين است که خودروهاي گرانقيمت نبايد در پايتخت تردد کنند و رفتن مردم به دبي و امثال و ذالک براي تجارت و يا سياحت، اين نيمه را آزار ميدهد. در حقيقت اين نيمه خواهان احياي مجدد گشت کميتههاي انقلاب اسلامي است و اين که مثلا در دادن پاسپورت به مردم دقت بيشتري بشود تا به بيراهه نروند و سر از دبي در نياورند! ما با اين نيمه گر چه زياد به روز نيست، ولي مشکلي نداريم؛ چون نه گلابي خارجي ميخوريم و نه تا حالا رنگ دبي را ديدهايم و نه خودرويي داريم که نگران مالياتش باشيم ولي توده مردم و جوانان را نميدانم! مشکل ما با نيمه دوم ميرحسين است؛ همان نيمهاي که در اين بيست سال به ميرحسين نهيب ميزد که سکوت کند و همان نيمهاي که با امثال بهزاد نبوي و امثال و ذالک نشست و بر خاست دارد و همان نيمهاي که ميرحسين را وارد اين بازي خطرناک کرده است. مشکل زماني شروع ميشود که نيمه دوم سر نيمه اول کلاه ميگذارد و او را وادار به حرفهايي ميکند که عين تناقض است. خوردن گلابي چيني و انگور خارجي قبل از اينها در دولت سازندگي و اصلاحات در بين دولتمردان باب شد. اين که مردم گلابي چيني و يا هر کشور ديگري را با پول خودشان وارد کنند و بخورند نه تنها اشکالي ندارد، بلکه عين آزادي فردي در اسلام است. تلخ تر آن است که در زمان اصلاحات و سازندگي، گلابي خارجي را در شرکتهاي دولتي مديران دولتي ميخوردند و هسته گلابيها را هم به توده مردم نميدادند و يار غار ميرحسين - جناب خاتمي - در آن زمان که اشرافيت دولتي پايههاي خود را استحکام ميبخشيد، دغدغه گفتگوي تمدنها داشت! جناب موسوي! آن زمان که اشرافيت دولتي سواحل خزر و کيش را استراحتگاه مديران عاليرتبه خود کرده بود و هزاران مدير به اسم ماموريت خارجي در هتلهاي پنج ستاره اروپا گلابي نوش جان ميکردند و به ريش ملت ميخنديدند، جنابعالي کدام تابلوي ماندگار خود را خلق مي کرديد؟ آيا تا به حال انديشيدهايد چند درصد راکبان اين خودروهاي گرانقيمت خارجي مديران دولتي و فرزندان و همسران رسمي و غيررسمي آنها هستند؟ هنوز نيامده آدرس غلط ميدهيد و ميخواهيد دوباره بخش خصوصي کشور را مشتي مرفه بيدرد جلوه دهيد؟! آيا واقعا مخاطبان خود را مشتي آدم عوام از همه جابيخبر ارزيابي کردهايد؟! به لطف تکنولوژي، امروز در اکثر خانههاي ايراني - چه بخواهيم و چه نخواهيم- يک آنتن ماهواره وجود دارد؛ حتي در روستاهاي دور دست نيز مردم به حجمي از اطلاعات رسيدهاند که ديگر با اين جور حرفها نميتوان صندوقهاي راي را پر کرد. اشتباه شما و دوستانتان اين است که هنوز هم انتخاب احمدينژاد را ناشي از راي پوپوليستي ملت ميدانيد و اصرار داريد تا با همين روش سبد راي خود و هم مسلکانتان را پر کنيد. بعيد است که شما از عمق مفاسد اقتصادي و باندهاي مافيايي که در زمان اصلاحات و سازندگي در درون شرکتهاي دولتي به وجود آمد، بياطلاع باشيد و بعيد است که ندانيد کينه و نفرت نخبگان دولتي با احمدينژاد به خاطر جهت حرکت احمدينژاد در پاکسازي سيستم اجرايي کشور است. ديگران وقتي تخريب ميکنند، ميفهميم که کجايشان سوخته، ولي اي سيد اولاد پيغمبر شما چرا؟! شما ميتوانستيد در خرداد 76يک قهرمان ملي بشويد ولي الان ... چه عرض کنم؟! اين مردم حق دارند که که گلابي چيني و انگور خارجي و سيب لبناني بخورند! نوش جانشان! اقتصاد اسلامي يعني اين که فرد انسان به هر درجهاي از پيشرفت و کمال که ميخواهد، برسد و اگر عُرضه هم داشت، سوار هواپيماي شخصي بشود. جناب موسوي! نميدانم اطلاع داريد يا نه؟ اتحاد جماهير شوروي دچار فروپاشي شده است؛ ديوار برلين هم فروريخته است. گورباچف -دبير کل حزب کمونيست شوروي- هم مدتي است به ازاي صرف ناهار و شام و چند دلار سخنراني علمي ميکند. راستي به شرف عرض برسانم که ديگر حتي قذافي نيز به دنبال انديشههاي دولتي نيست و صحبت از دولت فاطميون در شاخ افريقا ميکند. اين مسکو که امروز ميبينيد، آن مسکوي بيست سال قبل نيست يک وقت به شما آدرس غلط ندهند! بيست سال است که ملت ايران در برابر زيادهخواهي ايالات متحده بدون حمايت اتحاد شوروي و بدون تئوري جنگ سرد ايستاده است. يک قدري در ادبيات خودتان دقت کنيد! امروز بر خلاف آن چه مشاوران شما به عرض مبارک رساندهاند، ايران عزيزترين کشور منطقه است و حتي دموکراسيهاي لرزاني چون ترکيه ميخواهند صلابت احمدينژاد را جلوي دوربينهاي تلويزيوني تقليد کنند. امروز ديگر تجارت جهاني و اقتصاد آزاد يک ضرورت است که بايد به آن پيوست ديگر آن دوران که طفل ايراني در بيمارستان دولتي متولد شود در مدرسه و دانشگاه دولتي درس بخواند و در کارخانه دولتي کار کند و در قبرستان دولتي هم دفن شود سپري شده است. ديگر آن دوران که نگران گلابي خوردن مردم و ماشين سواري آنها باشيم، تمام شده است. رسالت اين انقلاب و نظام در شرايط حاضر، جهانيتر از آن است که خود را با گلابيخوردن مردم سرگرم کند. ديگر آن دوران که براي توسعه صنعتي و اقتصادي کشور، حد و مرز تعيين کنيم، تمام شده است. مردم بايد در فرآيند توسعه اقتصادي آزادي عمل داشته باشند و رانتهاي اقتصادي که شما و دوستانتان پايهگذار آن بودهايد، در فرداي ايران جايي ندارد. جناب موسوي! اين درد را با چه کسي مطرح کنيم؟ دولت احمدينژاد در بيست سال گذشته نزديکترين گفتمان را به انديشههاي امام راحل داشته است و دوباره برق شادي را در چشمان زنان و مردان فراموششده پايين شهري و روستاهاي محروم نشاند و زخم عميقي را که دوستان شما در امپراطوري دولتي در زمان اصلاحات و سازندگي بر روح مردم محروم به وجود آورده بودند، اندکي التيام داد و آن وقت جنابعالي در اين دوره طلايي انقلاب، سکوت بيست ساله را ميشکنيد و دولتي را که از لسان رهبر فرزانه به دولت حزبالهي مفتخر گرديده، مورد انواع تهمتها قرار ميدهيد! نيمه ارزشي شما سزاوار احترام است. جنابعالي که در زمان حيات امام و در شرايطي که حمايت آن پير فرزانه را با خود همراه داشتيد و مجلس و قوه قضايي هم از شما حمايت ميکرد چندين نوبت استعفا داديد، چگونه ميخواهيد در شرايط جاري کشور که رقابت سياسي به جنگي تمام عيار بين باندهاي مافيايي در شرکتهاي دولتي تبديل شده است و باندهاي مافيايي براي رسيدن به قدرت و دستيابي به منابع رانتي از هر ترفندي استفاده ميکنند قوه اجرايي را مديريت کنيد؟! شرايط کاري احمدينژاد را با زمان خودتان مقايسه کنيد! احمدينژاد در سه سال گذشته با انواع مخالفتها روبرو بوده است؛ مجلسي که گرچه نام اصولگرايي را يدک ميکشد، ولي توسط دولتمردان سابق شما در مرکز پژوهشهاي مجلس به کانون کارشکني تبديل گرديده است؛ دستگاه قضايي و رسانه ملي را هم که شاهد هستيد. به اين ليست بيمهري ها اضافه کنيد سنگاندازي چند هزار مدير اصلاحات و سازندگي که در قالب احزاب دوم خردادي به فعاليت سازمانيافته مشغولند؛ ولي با همه اين اوصاف، ايران و دولت و رئيسجمهور آن محبوبترين چهره جهان اسلام و منطقه هستند. جناب موسوي! نيمه دوم شما به اندازه نيمه اولتان دوست داشتني نيست. تکليف ما با نيمه اول شما روشن است؛ ولي مطمئن باشيد در برابر نيمه دوم شما خواهيم ايستاد. تا او چه خواهد ... والسلام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]