واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دكتر عبدالرضا داوري: گزاره شماره 1: «ايران بايد ذاتاً طرفدار تغيير وضع موجود خود در قالب حفظ وضع موجود بين المللی باشد.تعارض گری ستيزجويانه به انحطاط ايران دامن خواهد زد.» گزاره شماره 2:«بدون ايجاد يك وجهه مقبول بينالمللي كه قدرت هاي بزرگ در تجلي آن نقش اساسي ايفا ميكنند، راهكارهاي سياسي، هر چند كه علمي باشند، تضميني براي تحرك اقتصاد ملي در فضاي جديد تحولات اقتصادي بينالمللي نخواهد بود.» گزاره شماره 3: «در جمهوری اسلامی ايران هر گاه تصميم گرفته شده که برنامه توسعه ای تدوين و نگارش نمايند، همه رؤياپردازان رمانتيک و يا بنيادگرايان بلافاصله، يا به ياد آرمان های خيالی درازمدت افتاده و يا به ستيز داخلی -منطقه ای- بين المللی روی آورده اند و تلاش نموده اند مقولاتی نظير مبارزه با غرب، مبارزه با امريکا، نابودی اسرائيل، جهانی بودن قدرت جمهوری اسلامی، ضد هژمونی بودن جمهوری اسلامی و غيره را در برنامه بگنجانند و از اين رو، برنامه تبديل به شير بی يال و دمی گشته که کارايی پایين تر از قدرت منطقه ای را پيدا کرده است.» 3 گزاره فوق از کتاب "مبانی نظری برنامه چهارم توسعه" استخراج شده اند. این کتاب که از سوی سازمان مدیریت و برنامه ریزی دولت جناب آقای خاتمی تدوین و منتشر شد، مملو از چنین گزاره هایی است و صراحتاً و بی هیچ پروایی "ادغام فرهنگ،سیاست و اقتصاد ایران" را در نظام بین المللی تئوریزه كرده است. اما ریشه های فکری تولید چنین گزاره هایی از سوی دولت هشتم را در کجا باید جستجو کرد؟ این یادداشت تلاش دارد تا تأثیر فرضیه داروین و تئوری تکامل و بقاء مورد نظر او را در تفکرات مدیران دوران سازندگی و اصلاحات، ردیابی كرده و نشان دهد که مهمترین تحول صورت گرفته پس از انتخاب دکتر محمود احمدی نژاد و استقرار دولت نهم را باید در مردود اعلام کردن "تئوری بقا" از سوی دولت نهم جستجو کرد. اگر مانند امانوئل والرشتاین، جامعه شناس شهیر امریکایی، "جهانی شدن" را پدیده ذاتی شیوه تولید سرمایه داری بدانیم، بی تردید باید "تئوری بقا" را به عنوان ایدئولوژی مقوم جهانی شدن شناسایی كنيم. در فرضیه تكامل انواع داروين، آن موجودي حق ادامه حيات را دارد كه قابليت بيشتري براي تطبيق با طبيعت داشته باشد.به همین دلیل در " تئوری بقا " -که بر فرضیه تکامل انواع داروین مبتنی است- این باور ترویج می شود که هر نظام سیاسی و اجتماعی در شرایطی "باقی می ماند" و "تکامل و توسعه می یابد" که با محیط پیرامون جهانی، "سازگار" شود. بر مبنای "تئوری بقا"، ستیز و تقابل با محیط پیرامونی جهانی جز انحطاط و فروپاشی ثمره دیگری به همراه نداشته و باید برای ادامه حیات و تکامل نظامات اجتماعی، رویکرد "سازگاری با پیرامون"، به عنوان جهت گیری اساسی رهبران هر جامعه انتخاب شود. فاز اقتصادی "تئوری بقا"، از سال ۶۹ و با آغاز اجرای برنامه تعدیل اقتصادی، توسط دولت سازندگی پیاده سازی شد. رهبران اقتصادی دولت پنجم با مهارتی کم نظیر توانستند کلمه "adjustment " که به مفهوم "سازگاری و تطبیق" است را با عبارت "تعدیل" معنا کنند و با این شعبده زبانشناسانه، مسیر بروز پرسشهای احتمالی در خصوص "سازگاری و تطبیق نظام اقتصادی با چه و که" را از ابتدا مسدود نمایند. به این ترتیب، فاز نخست پروژه ادغام همه جانبه ایران در نظام جهانی، با پیاده سازی برنامه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول که در پوشش برنامه تعدیل اقتصادی دنبال می شد، در دولت سازندگی آغاز شد. اما حرکت برنامه "تعدیل اقتصادی" پس از حدود ۲ سال و با فشارهای اجتماعی و انتقادات نخبگان و دلسوزان کشور به کندی گرایید. مجریان تئوری بقا كه به شدت از پیروزی و تسلط نظام سرمایه داری بر بلوك شرق متأثر بودند و بر مبنای تئوری داروین، بقا و توسعه جمهوری اسلامی را در سازگارشدن و انطباق با محیط پیرامونی، روندهای جهانی و نهایتاً سازش با امریکا جستجو می کردند، دریافتند که با ساختارهای موجود سیاسی- امنیتی در نظام جمهوری اسلامی، روح استقلال طلب و بیگانه ستیز حاکم بر قانون اساسی و استقامت تاریخی ملت ایران در برابر سلطه اجانب که در نقاط عطف تاریخ ۲۰۰ ساله اخیر ایران قابل رصد و ردیابی است، تلاش برای پیاده سازی "تئوری بقا" و ادغام ایران در نظام جهانی، آب در هاون کوفتن است. براین اساس، حلقه های روشنفکری این جریان با شدت و حدت هرچه تمامتر "پروژه رفرم یا اصلاحات" را برای اعمال تغییرات لازم در تاسیسات نظام جمهوری اسلامی طراحی نمود. تحلیل محتوای مواضع جریان پیروز در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نشان می دهد كه تا حدود 2 سال پس از دوم خرداد 76، عبارت "اصلاحات" و "اصلاح طلبی" در گفتمان رییس جمهور وقت و مواضع گروه ها و شخصیت های هوادار وی وجود ندارد. در میانه سال 78 و با پیگیری اعضای حلقه روشنفکری كیان به عنوان مخزن فکری تئوری بقا، واژه "اصلاحات" متولد شد تا بتواند گفتمان مبتنی بر "تئوری بقا" را در جامعه ایران نهادینه نماید. اینچنین بود که پس از استقرار دولت هفتم در شهریور 76، سیاست خارجی آنچنان در متن قوه مجریه پررنگ شد كه از اهرم آن در معادلات سیاست داخلی نیز بهره برداری شد و مسأله "ادغام در نظام سلطه" و "توهم دانستن توطئه دشمن" تا حد یك ایدئولوژی از سوی طراحان پروژه اصلاحات ارتقا یافت. مجریان "تئوری بقا" که این بار با پوشش "اصلاحات" فضای فراخ تری را برای ادغام ایران در نظام سلطه یافته بودند، از "توسعه برون زا" به عنوان "ماشین ادغام" رکاب گرفتند به این معنا كه مشكلات و راه حل های درونی و بومی را به كناری نهاده و در تشخیص مسائل كشور و ارائه راه حل برای آنها نیز تحت تأثیر روندهای جهانی، مسائلی جدید و بی ارتباط با نیازهای ملی را برای جامعه ایران تعریف و راهبردهایی ویژه نیز برای حل آنها ارائه نمودند. باید راز شکست تاریخی "تئوری بقا " در تمامی انتخابات های ۶ سال اخیر را در همین شیوه نگرش برونزا به مسائل اجتماعی ایران ردیابی کرد، چون مجریان تئوری بقا از همان ابتدا مسائل و مطالبات اصلی ملت را به كناری نهاده و طی تنظیم شاخك های خود با امواج جهانی، مساله شناسی برونگرایانه را به عنوان مسائل اساسی مردم بازنمایی كردند. دقایق گفتمانی "تئوری بقا" در تولید واژگانی نظیر "تعدیل اقتصادی"،"تنش زدایی"،"جامعه مدنی"،"گفت و گوی تمدنها" و "اعتمادسازی" به شدت وامدار تجویزات استراتژیست های آمریكایی بود و بر همین مبناست كه با گذشت زمان پیوندهای متقابل مروجین این گفتمان، با دولت های غربی هر روز چهره می گشاد و روز به روز بر عمق شكاف آنان با ملت ایران افزوده می شد. زمین گیر شدن ماشین "تئوری بقا" در باتلاق تئوری ها و راهبردهای غیربومی و وابسته گرایانه و نادیده انگاشتن مسائل و معضلات واقعی جامعه از طریق بزرگ نمایی و برجسته سازی مسائل مرتبط با فرایندهای جهانی به عنوان نیازهای واقعی جامعه ایران، فصل پایانی اجرای "تئوری بقا " را در سوم تیر ۸۴ رقم زد. دکتر محمود احمدی نژاد به عنوان چهره ای برخاسته از دانشگاه، در تمامی دوران رقابت های انتخاباتی تا استقرار بر کرسی ریاست جمهوری،عدم اعتقاد خود را به "تئوری بقا" و "ادغام در نظام جهانی" اظهار داشت و صراحتاً اعلام کرد: «رنج اين سرزمين از اقتباس و تقليد محض و اجراي بي چون و چراي نسخههاي غربي و شرقي در مديريت ملت با فرهنگ و عزيز، بسيار جانسوز و تأسف آور است. چه بسيار منابع كم نظير و منحصر به فرد كه بر باد رفت و چه ارزش هاي متعالي و آداب و رسوم و سنت هاي مترقي انسان ساز كه دستخوش هدم و تاراج شد. بازگشت به خود، هويت و اصالت هاي ايران زمين و اتكا بر خلاقيت وانديشه ايراني و اعتماد به تدبير و همت بلند مردم اين ديار، رمز شكوفايي پايدار و ماندگار است. الگوي توسعه اسلامي- ايراني نياز امروز جامعه ما و تنها راه حركت به سمت قلههاي كمال و پيشرفت حقيقي است.» تفاوت بنیادین دولت نهم با دولت های پنجم تا هشتم در آن است که این دولت در کشاکش و رقابت میان 2 جریان "وابسته گرایی" و "استقلال طلبی"، با رد "تئوری بقا" معادلات حاکم را به نفع ملت ایران و بر اساس طرد جریانهای وابسته گرای حاکم بر چهار دولت پیشین تنظیم نمود و "پیروزی جریان استقلال طلبی" را به ایرانیان هدیه کرد که اتفاقا باید حجم بی سابقه تخریب و توهین علیه این دولت را هم در همین موضوع دریافت. داستان شکست "تئوری بقا" در ایران، پیام عبرت انگیزی را فرا روی همه جریان های سیاسی قرار می دهد و آن اینكه اگر پیروزی های بزرگ و جلب آراء میلیونی آحاد ملت -مانند آنچه که در دوم خرداد ۷۶ رقم خورد-، با مبانی اعتقادی جامعه و نیازهای اصیل و واقعی مردم همساز و همگرا نشوند در سراشیبی سقوط قرار گرفته و با گذشت زمان از مسیر انتخاب ملت خارج می شوند. پیامی كه دولت نهم به خوبی دریافته و توانسته است اعتماد وثیق ملت ایران را بر مبنای پاسخگویی به نیازهای اصیل آنان جلب نماید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 330]