واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
هرچند میرحسین هم محتمل است مانند هر کس دیگری نسبت به بخشی از عملکرد دولت نهم منتقد باشد ولی دوم خردادی ها خوب می دانند جهت گیری های اساسی او در حوزه های کلان مدیریت کشور نسبتی با گرایش های سکولار و به شدت غربگرایانه ی آنان ندارد.1. عملیات روانی دوم خردادی ها این بار با خوشبینی ساده لوحانه ای همراه بود. یکبار در سال 76 پوسترهای تبلیغاتی خاتمی خندان با میرحسین جدی کار خودش را در اقناع مخاطبان انجام داده بود. توفیق آنان البته بیشتر در نفی گذشته ای بود که سردار سازندگی با سیاست های تعدیلش رقم زده بود. میرحسین نخست وزیر دوران جنگ است و علاقمندی قابل اعتنای مردم به او در آن دوران انکارشدنی نیست. او حتی در دوران اصلاحات لب از لب باز نکرد تا چهره ی افسانه ای خویش را دستمایه ی سیاست بازی های تازه به دوران رسیده ها نکند. و البته اصحاب سرمست دوم خرداد که شیخ سازندگی را به انواع و اقسام هتاکی ها، سرخ و خاکستری کرده بودند از نزدیک شدن به میرحسین واهمه داشتند. پس آنان راه خود گرفتند و اینچنین میرحسین تا بیست سال پس از جنگ خاموش باقی ماند.2. تردیدی نیست که تمسّک جریان به حاشیه رانده شده ی دوم خرداد به شخصیتی مانند میرحسین موسوی، راهبردی تحت تأثیر انتخابات سوم تیر 84 است. انتخاب احمدی نژاد پیام روشنی داشت و این پیام برای دوم خردادی ها به منزله ی به چالش کشیدن مبانی و فلسفه ی وجودی آنهاست. آمدن احمدی نژاد همانگونه که رهبر فرزانه ی انقلاب فرمودند، برخلاف سالهای دوران اصلاحات، بازگشت به گفتمان امام و انقلاب بود. الصاق خاتمی به میرحسین موسوی راهبرد اصلاح طلبان برای سوءاستفاده از یک نوستالژی است. همانگونه که گفته شد نام و تصویر میرحسین موسوی با دوران جنگ و خاطره ی امام راحل پیوند دارد و پرهیز او از ورود به صحنه سیاست در سال های گذشته در تقویت این تداعی نشانه شناختی مؤثر بوده است. در واقع شکست خوردگان انتخابات پیشین برای جلب نظر و بسیج توده های مردم به یک احیای یک نوستالژی پناه برده اند. غافل از اینکه این نعل وارونه ی اصلاح طلبان با وجود کانون اصیل گفتمان انقلابی که در دولت نهم مجدداً زایش پیدا کرده است، اتفاق تبلیغاتی جدید و متفاوتی به حساب نخواهد آمد. احمدی نژاد انتهای ظرفیت اصولگرایی در حال حاضر است و این اتقان و تمامیت مجال ظهور یک نوستالژی تقلبی را به دیگران نخواهد داد.3. اما امروز به بهانه های مختلفی میرحسین به سخن آمده است.هرچند میرحسین هم محتمل است مانند هر کس دیگری نسبت به بخشی از عملکرد دولت نهم منتقد باشد ولی دوم خردادی ها خوب می دانند جهت گیری های اساسی او در حوزه های کلان مدیریت کشور نسبتی با گرایش های سکولار و به شدت غربگرایانه ی آنان ندارد. چه بسا میرحسین در فضای سیاسی کنونی از حیث گرایش های آرمانی در سیاست خارجی و مدیریت اقتصادی نزدیکترین شخصیت به احمدی نژاد باشد. این مسأله را در مصاحبه های اخیرش می توان مشاهده کرد. او بسیار بیش از آنکه از عملکرد و مدیریت فعلی ناراضی باشد، اعتراضاتش را به توسعه های شتابان و بی ملاحظه ی پانزده سال پس از جنگ نشانه رفته است. همه می دانند که خصومت تئوریک میرحسین با مدل های اقتصاد لیبرال سرمایه داری و تعصبش بر حمایت از مدیریت های عدالت محور و مردم دارانه تا چه اندازه است. این مسأله البته برای دوم خردادی هایی که از دوم خردادی بودنشان بیش از نوستالژی های تاریخی می فهمند، به خوبی روشن است(هر چند اینها تعدادشان خیلی کم است!). هرچند میرحسین ضعف نفس خود را با چندین بار استعفای سیاسی در دوران جنگ تا اندازه ای نشان داد و امام(ره) را از این بابت عصبانی کرد ولی نباید گذاشت وااسفای سیاسی دوم خرداد آبروی باقی مانده اش را هزینه جاه طلبی های خود کنند. این از واضحات سیاست مدرنی است که بر بنیادهای یوتیلیتاریانیسم برپا ایستاده است. در اینباره دوم خردادی ها دروغ نمی گویند. آنان کاملاً نفع محور و ابزار انگار، یاران ذخیره ی انقلاب را به میدان می آورند، هرچند برای اتلاف وقت یا فریب داور یا به هم ریختن بازی طرف مقابل. ولی اتفاق پیش بینی نشده این بود که این یار ذخیره دارد بازی خودش را می کند و این برای بازی گردانان تکان دهنده است.4. حرف های عجیب و غریب چند روز اخیر اصلاح طلبان راجع به میر حسین را چطور می توان فهمید؟ آیا آنها از بازی گرفتن او ناامید شده اند یا حتی بالاتر از این، میرحسین را به عنوان خطری پیش بینی نشده ارزیابی می کنند؟ به نظر می رسد اکنون که جهت گیری های مستقل میرحسین و فاصله ی تئوریک و مبنایی اش با دوم خردادی ها و بی توجهی آشکارش به اظهارات آنها در مصاحبه هایش متجلی شده، او را از یک طفیلی سیاسی به یک رقیب سیاسی بدل کرده است. بنابراین اظهاراتی از قبیل اینکه میرحسین یک هندوانه در بسته است یا چیزهایی شبیه به آن نشانی از عصبانیت و دستپاچگی سیاسی کسانی است که تا چندی پیش میرحسین را نه یک تهدید که یک فرصت می دانستند.5. به هر تقدیر در این گیرودار سیاستورزی غیر اخلاقی عدهای به سمت آبروی شخصیتهایی رفته که درست یا نادرست، خواسته یا ناخواسته، در یک نظام معنایی با آرمانهای انقلاب پیوند دارند و این یک خطر نه صرفا سیاسی که یک خطر فرهنگی است. به نظر می رسد باید از میرحسین موسوی در مقابل این شیوه ی منحط از سیاستورزی حمایت کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 152]