محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827872588
نويسنده: علي ذوعلم همسويي يا تعارض؟
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: علي ذوعلم همسويي يا تعارض؟
خبرگزاري فارس: اگر تقويت اتحاد ملّي و توجه به آن مستلزم حفظ منافع ملّي و تلاش براي استيفاي كامل حقوق ملّت باشد، در اين صورت توجه به سرمايهگذاري براي انسجام اسلامي به چه معنايي است؛ چراكه اتحاد و انسجام اسلامي به همكاري و همسويي ملّتها و كشورهايي اسلامي اطلاق ميگردد.
اگر تقويت اتحاد ملّي و توجه به آن مستلزم حفظ منافع ملّي و تلاش براي استيفاي كامل حقوق ملّت باشد، در اين صورت توجه به سرمايهگذاري براي انسجام اسلامي به چه معنايي است؛ چراكه اتحاد و انسجام اسلامي به همكاري و همسويي ملّتها و كشورهايي اسلامي اطلاق ميگردد و اين مستلزم توجه به سرنوشت مشترك مسلمانان و ملّتهاي مختلف كشورهاي اسلامي است. حال پرسش اين است كه آيا اين امر سبب كمتوجهي به سرمايهگذاري در عوامل مؤثر در اتحاد ملّي يا غفلت از آن نميشود؟ نگارنده در اين نوشتار به اين مسأله توجه نموده است و سعي دارد به اين پرسش پاسخ دهد.
شعار اتحاد ملّي و انسجام اسلامي كه سوگيري تلاشها و تدابير ملّت و دولت ايران را، نه تنها براي يك سال، بلكه در فرايندي درازمدت تعيين ميكند، بايد واكاوي و تبيين گردد. شعار، به عنوان علامت مسيري كه بايد طي شود، عامل ايجاد همسويي و همگرايي در سطوح مختلف نيروهاي اجتماعي است. بلوغ اجتماعي و سير صعودي رشد سياسي و فرهنگي جامعه، و نيز تنگناها و موقعيتهاي خطيري كه براي هر جامعهاي رخ ميدهد، نيازهاي جديدي را در عرصه هدايت كلان جامعه مطرح ميسازد و براي رهبري سياسي و معنوي آن، افقهاي تازهاي ميگشايد.
در جامعه امروز ما، حضور مؤثر و تعيينكننده فكري و فرهنگي رهبري، كه نتيجه تحقق نظريه ناب اسلامي در عرصه نظام سياسي و كاركرد آن است، بركات و نتايج مشهودي را به دنبال داشته و باعث شده است از دادن هزينههاي گزاف معنوي و اجتماعي در جهت تحقق آرمانها و اهداف بلند ملّي پيشگيري شود. طرح شعارهايي در آغاز هر سال توسط رهبري فرزانه انقلاب، سنّت حسنهاي است كه كم و بيش از زمان امام راحل(ره) آغاز شد. اين سنّت باعث ميشود ظرفيتهاي جديد و همسوييهاي عميقي در جهت نيل به اهداف جامعه ايجاد گردد و در حقيقت گامهاي تازهاي را كه ملّت ما بايد طي كند، ترسيم مينمايد.
بنابراين توجه به اين شعارها، و تحليل و بررسي مباني و آثار آن، از اين جهت ضروري است كه يكي از نيازهاي اساسي را پاسخ ميدهد. تقويت و تعميق هويت ملّي جامعه ــ به عنوان امري حقيقي و زنده و نه تنها به عنوان مفهومي فلسفي و ذهني ــ در گرو شكلگيري و رشد مستمر وجوه مشترك فرهنگي و آرماني جامعه است و اين شعارها، اگر به گفتمان ملّي و فراگير تبديل گردد، در اين عرصه ميتواند عامل مهمي تلقي شود.
يكي از پرسشهاي مهمي كه درباره شعار "اتحاد ملّي و انسجام اسلامي" مطرح است، اين است كه آيا "اتحاد ملّي" و "انسجام اسلامي"، دو مقوله همسو و متوافق است يا دو امر متناقض و متعارض؟ اگر ملّت ما "اتحاد ملّي" را محور اصلي همه فعاليتها و برنامهريزيهاي خود قرار دهد، آيا ميتواند "انسجام اسلامي" را نيز در كنار آن جدي بگيرد و در عمل، دغدغه آن را نيز داشته باشد؟ از سوي ديگر، آيا توجه به انسجام اسلامي و همكاري و همسويي با ملّتها و كشورهاي اسلامي، كه طبعاً مستلزم توجه به سرنوشت مشترك مسلمانان و سرمايهگذاري در اين جهت است، سبب كمتوجهي به سرمايهگذاري در عوامل مؤثر در اتحاد ملّي يا غفلت از آن نميشود؟
اگر تقويت اتحاد ملّي و توجه به آن مستلزم حفظ منافع ملّي و تلاش براي استيفاي كامل حقوق ملّت باشد، در اين صورت آيا توجه و سرمايهگذاري براي انسجام اسلامي، تعارضي با آن پيدا نميكند؟ آيا ميتوان اين شعار را به همه كشورهاي اسلامي و ملّتهاي مسلمان توصيه كرد يا با آنان فقط از "انسجام اسلامي" ميتوان سخن گفت؟!
پاسخ به اين پرسش مستلزم تعريف و بررسي مباني اين مقوله است. اتحاد ملّي يعني همافزايي و همسويي همه توان و قدرت ملّت در يك سمت و سو و ايجاد يگانگي و يكسويي در همه توانمنديهاي ملّت. اتحاد ملّي در برابر انشقاق و تفرقه و تنازع است و تلاش براي تحقق اين شعار، يعني كاهش شكافها و كشمكشها. البته جهتگيري اين اتحاد، آرمانها، اصول و اهدافي است كه مردم آن را پذيرفته و بر سر آن پيمان مشترك بستهاند. سند رسمي و منشور قانوني اين آرمانها و اهداف براي ملّت ما، قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران است كه با انقلابي عميق و مردمي، و با خون شهيدان عزيزمان و رأي قاطع ملّت، رسميت و تحقق يافت.
مراجعه به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نشان ميدهد اين سند رسمي و ميثاق ملّي، در كنار تأكيد بر استقلال و تماميّت ارضي ايران اسلامي، به ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي و تلاش براي تحقق آن نيز توجه نموده و آن را يكي از وظايف نظام دانسته است.[1]
بنابراين نظام جمهوري اسلامي ايران، با تكيه بر مباني اين قانون و ميثاق ملّي خود، موظف است كه كشورهاي اسلامي و ملّتهاي مسلمان را به مسيري همگرايانه و انسجامبخش دعوت كند و همه تدبير و تلاش خود را نيز بهكار بندد تا اين هدف محقق شود. در كنار اين امر، توجه به منافع و مصالح ملّي و تلاش براي اتّحاد همه قشرها و اقوام جامعه ايراني نيز وظيفهاي مهم براي نظام شمرده ميشود.
شعار "اتحاد ملّي و انسجام اسلامي" بر اين مبنا مطرح ميشود، اما بايد بررسي كرد كه نسبت بين "اتحاد ملّي" و "انسجام اسلامي" چيست و آيا تلاش و سرمايهگذاري براي تحقق هر كدام، تعارض و تزاحمي با تحقق ديگري دارد يا نه؟
دو نگاه به اتحاد ملّي
تبيين تعبير "اتحاد ملّي" از دو منظر بررسيشدني است: از يك منظر اتحاد ملّي مبتني بر ديدگاههاي ناسيوناليستي و ملّيگرايانه افراطي است كه يك جامعه، مليّت خود را با هالهاي از تقدس و پرستش درميآميزد و ساير ملّتها و مليّتها را نه همعرض ملّت خود و همسان با آن، بلكه در درجهاي فرودست و بيارزش ميانگارد. در اين منظر، اتحاد ملّي مستلزم كوبيدن بر طبل تفاخر و برتريطلبي ــ نه بر مبناي ارزشهاي اصيل و مشترك كه بر پايه تعصب قومي و ملّي ــ است و نتيجه آن مشروع دانستن سلطه بر ساير ملّتها و ابزاري ديدن آنهاست. امّا از منظري ديگر، اتحاد ملّي به معني خودباوري و تكيه بر سرمايهها و توانمنديهاي ملّت و كاهش فاصلهها و شكافهاي ناشي از تفاوت مذهبي، قومي، سرزميني و زباني در درون آن به منظور تقويت همبستگي و همدلي و همكاري قشرها و افراد ملّت در راه رشد و تعالي است. در اين نگاه تعلّق قومي و ملّي هرگز ارزش ذاتي و مطلق نمييابد و تعصب بيمنطق را در پي ندارد. از اين منظر، ايراني بودن، لبناني بودن، پاكستاني بودن يا فرانسوي بودن هيچ ارزش ذاتي ندارد و عامل برتري تلقي نميشود و تعلق به يك ملّت و سرزمين هرگز نگاه منفي يا برتريطلبانه نسبت به ديگران را برنميانگيزد.
ميتوان گفت اتحاد ملّي برخاسته از مكتب و مرام اعتقادي ناسيوناليسم، بت مقدسي را براي افراد جامعه تعريف ميكند كه با پرستش آن، نوعي وحدت در جامعه ايجاد ميشود و هر اندازه اين پرستش قويتر و عميقتر باشد، تنفر و دوري از ديگر ملّتها را در پي دارد. در اين چارچوب، اتحاد ملّي زمينه سلطهگري را فراهم ميسازد و زمينههاي برادري و انسجام با ديگران را در درون خود نفي ميكند. اما اتحاد ملّيِ برخاسته از حسّ همكاري و مبتني بر منطق فطري و عقلاني، بدون هيچ تعارض و تقابلي با همكاري و انسجام با ساير ملل، تقويت محورها و عناصر مشترك ملّي را هدف قرار ميدهد و به ارزشهاي اصيل و مشترك به عنوان معيارهاي تلاش و همكاري اهميت ميدهد.
اين دو نگاه به اتحاد ملّي، هم از خاستگاههاي فكري و نظري متفاوت سرچشمه ميگيرد و هم به نتايج و آثار متفاوتي منجر ميگردد. انحصارطلبي قومي و مليّتي، نژادپرستي، ناسيوناليسم فكري و اعتقادي، خودبزرگبيني ملّي، تفاخر و تكاثر بر سر امور موهوم و پوچ، ناديده انگاشتن ارزشها و تجربههاي مثبت ساير ملتها، ابزارانگاري آنان و ملّت و مليّت خود را مركز و نقطه اوج همه عالم ديدن، يك نوع خاستگاه فكري براي اتحاد ملّي ارائه ميدهد، ولي تلاش براي رشد همكاري و همدلي بين همه قشرهاي ملّت، زدودن اختلافات قومي و زباني و مذهبي در درون آنها، ترسيم افق مثبت و مشترك براي همه، تقويت احساس مسئوليت ملّي و برانگيختن توانها و استعدادهاي همه مردم به منظور اعتلاي ملّي و ارتقاي خودباوري و روحيه تلاش و اميد براي همگان خاستگاه ديگري را ترسيم ميكند.
در بحث اتحاد ملّي، رويكرد واگرايانه، انحصارطلبانه و مطلقنگر با رويكرد همگرايانه، مشاركتجو و ارزشمدار كاملاً تفاوت ــ بلكه تعارض ــ دارد، كه هر ملتي ميتواند وحدت دروني خود را با آن محك بزند. آنچه بر مبناي نگرش فطري و عقلاني تأييدشدني است، رويكرد دوم ميباشد كه همين رويكرد از نظر مباني فكري انقلاب اسلامي پذيرفتني است و مدنظر رهبري فرزانه آن نيز ميباشد. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، كه هرگونه سلطهگري و سلطهپذيري را نفي ميكند،[2] همين نگاه را تأييد ميكند و هرگز نگاه نخست را برنميتابد.
پيامد و نتيجه اين دو رويكرد نيز كاملاً متفاوت است. در رويكرد نخست، اتحاد ملّي عامل فرو رفتن در لاك خود، انحصارطلبي در قدرت، ثروت و دانش و ترجيح رفاه و راحتي خود حتّي به قيمت تجاوز و استثمار و سلطه به ديگران است. اين رويكرد، نميتواند رويكردي عام باشد كه بتوان آن را به همه ملتها توصيه كرد؛ زيرا ذاتاً رويكردي رقابتي و انحصاري است كه منشأ فساد و تباهي و اختلافات عميق و ريشهدار در ملّتها ميشود. ستيزهجويي و تبعيض در نظام حقوقي و روابط بينالملل، قطبيشدن جهان و استكبار بعضي از ملّتها و استضعاف بعضي ديگر، نتيجه طبيعي اين رويكرد است. دو جنگ جهاني در قرن بيستم نشان بارز اينگونه اتحاد ملّي است كه هدف نهايي خود را در كوبيدن ساير ملل و توسعهطلبي و سلطهجويي بر ديگران ميبيند. اين اتحاد، اتحادي است عليه ديگران كه لبه تيز خود را نه وفاق و وحدت دروني، بلكه قهر و غلبه بر ساير ملّتها قرار ميدهد. امّا در رويكرد دوم، نتيجه اتحاد ملّي، رشد و پيشرفت و سعادت همه قشرهاي ملّت براساس ارزشهاي عام و همكاريهاي مشترك و كمك به تعالي و رفاه همه ملّتها و جوامع خواهد بود. اين رويكرد را ميتواند به همه ملّتها توصيه كرد. همه جوامع اسلامي و حتي ملل غيرمسلمان را ميتوان به اين جهتگيري سوق داد. از نظر توحيدي و الهي، همكاري و همدلي دروني هر ملّتي كه بر رويكرد همگرايي و ارزشمدار اتحاد ملّي استوار باشد و وحدت دروني خود را به منظور رشد و سعادت خود دنبال كند، ارزشمند و مطلوب شمرده ميشود. تفرقه و دشمني در ميان هر ملّتي مذموم است و اتحادي كه مبناي آن، نه سلطه بر ديگران و اقدام عليه منافع مشروع ساير ملّتها، بلكه حلّ مشكلات و مسائل خود و كمك به هموطنان و همنوعان باشد، براي هر ملّتي مطلوب و مفيد ميباشد.
بنابراين تفكيك مباني نظري و فكري اين دو نگاه به "اتحاد ملّي" و توجه به پيامدها و نتايج هركدام از آنها، ميتواند تفسير صحيح و فهم درستي را در تبيين رابطه اتحاد ملّي با انسجام اسلامي فراهم سازد و نشان دهد كه اين شعار، ظرفيت بسيار عميق و گستردهاي دارد و راه روشني را نيز ميتواند براي ساير ملّتها ترسيم كند.
بر اين اساس تأكيد بر "اتحاد ملّي" در جامعه و ملّت ما، شعاري انحصاري و توصيهاي محصور در مرزهاي جغرافيايي و سياسي ما نيست، بلكه راهي مناسب و مشترك براي همه كشورها دانسته ميشود كه اگر دولتها و ملّتها به لوازم آن پايبند باشند، مشكلات و تنگناهاي دروني آنان را حل ميكند و همكاري و همدلي را جانشين خصومتها و رقابتها ميسازد. البته چنين كاركردي، مشروط به درك عميق و عقلاني مباني اتحاد ملّي امّا نه از منظر متعصبانه و ناسيوناليستي است.
انسجام اسلامي؛ سرمايهگذاري ملّي
اغلب چنين گمان ميشود كه سرمايهگذاري براي انسجام اسلامي، به صورت وظيفهاي ديني و انساني، فقط بايد مورد اهتمام ملّتهاي مسلمان و دولتهاي اسلامي باشد و اين سرمايهگذاري، چه در عرصههاي فرهنگي و علمي و معنوي و چه در عرصههاي اقتصادي و مادّي، نوعي هزينه را بر جامعه تحميل ميكند. هرچند هر مسلمانِ پايبند به وظايف و تعهدات ديني، اين سرمايهگذاري را ميپذيرد و براساس اعتقادات عميق و صحيح اسلامي نميتواند نسبت به سرنوشت ساير مسلمانان بيتفاوت باشد، از زاويه ديگري هم ميتوان اين موضوع را تحليل كرد. تقويت انسجام اسلامي در ميان ملّتهاي مسلمان، بهويژه در حال حاضر و در دوراني كه مستكبرانِ ستيزهجو و سلطهگر درصددند به منافع مشروع و حقوق حياتي كشورها و ملّتهاي مسلمان ضربه زنند، سرمايهگذاري مشتركي است كه منافع آن عايد همه ملّتهاي مسلمان ميشود. همانگونه كه بستن رخنههاي يك كشتي در هر نقطهاي كه باشد، نجات همه سرنشينان را به دنبال خواهد داشت، تقويت همبستگي و تعامل عاطفي، رفتاري و اعتقادي ميان مسلمانان، در هر نقطهاي از جهان اسلام، به نفع همه مسلمانان خواهد بود. بنابراين كمك به يكپارچگي و وحدت مسلمانان و سرمايهگذاريهاي فرهنگي و اقتصادي و سياسي در اين مسير، نوعي سرمايهگذاري درازمدت براي همه كشورهاي اسلامي و خود عامل تقويت اتحاد ملّي در درون مرزهاي هر كدام از كشورها محسوب ميگردد.
اتحاد ملّي؛ مقدمه انسجام اسلامي
نگاه نظاممند و سيستمي به روابط بين كشورها و ملّتها، آنگاه كه از مباني نظري عقلاني و ديني سرچشمه بگيرد، رابطه بين اتحاد ملّي و انسجام اسلامي را ميتواند تبيين نمايد. اگر در ساختمان يك سدّ عظيم كه در برابر فشار ميلياردها مترمكعب آب بايد مقاومت خود را حفظ كند، تكتك بلوكها و قطعات ساختهشده استحكام كافي نداشته باشد، هرگز مجموعه بههمپيوسته اين بلوكها كه تشكيلدهنده اين سدّ است نميتواند در برابر فشارهاي وارده مقاومت نمايد. مجموعه عظيم ملّتهاي اسلامي، كه در حال حاضر به هر دليل در محدودههاي جغرافيايي و واحدهاي سياسي خاصي توزيع شدهاند، اگر بخواهند در برابر آسيبهاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و نظامي مقاومت كنند، لاجرم بايد به انسجامي قوي دست يابند. اين انسجام مستلزم دو پيشزمينه اساسي است: نخست انسجام و اتحاد دروني مردم در هر كدام از اين واحدهاي سياسي كه كشورها و ملّتهاي مسلمان را تشكيل ميدهند، و دوم پيوند عميق و انسجام در ميان اين واحدها. در حقيقت بدون تأكيد و تقويت اتحاد ملّي در درون هر كدام از ملّتهاي مسلمان، براساس رويكرد همگرا و ارزشمدار ــ و نه رويكرد واگرا و سلطهجويانه ــ نميتوان از انسجام اسلامي سخن به ميان آورد. همانگونه كه در هر محله و برزن و كوچهاي، انسجام اهل آن محل مستلزم انسجام و پيوند دروني خانوادههاي ساكن آن محل است، در جامعه بزرگ اسلامي نيز همين قاعده وجود دارد. قطعاً استحكام و اتحاد اجزاي واحدهاي كوچك در هر سيستم و سامانهاي، شرط لازم براي استحكام مجموعه كلان آن سيستم است. حقيقتاً پيوند نظاممند، عميق و دروني هر كشور اسلامي و كاستن از اختلافات و تعارضها و رقابتهاي خودخواهانه و قدرتطلبانه در هر كدام از ملّتهاي مسلمان، خود مقدمهاي ضروري براي تقويت انسجام كل امت اسلامي است.
متأسفانه رخنه فساد و استبداد و تبعيض در اكثر دولتهاي حاكم بر كشورهاي اسلامي مانع شكلگيري اتحاد عميق و ملّي در اين كشورهاست، ولي اين واقعيت تلخ، چيزي از اهميت اين اصل نميكاهد. امروز يكي از عوامل مؤثر در ضعف انسجام اسلامي، وجود همين واقعيت تلخ است. اين البته بر مسئوليت كشورهاي اسلامي و دولتهاي مسلمان خواهد افزود؛ به ويژه مسئوليت نظام اسلامي ما را مضاعف ميسازد. تبيين رابطه عميق ميان اتحاد ملّي هر يك از كشورهاي اسلامي با انسجام اسلامي در كل امت اسلامي، وظيفهاي است كه بايد بيش از گذشته به آن توجه نمود.
بههرحال از اين واقعيت نميتوان غفلت كرد كه اتحاد ملّي خود نه تنها به انسجام اسلامي كمك خواهد كرد، بلكه يكي از شروط لازم آن شمرده ميشود.
نتيجهگيري و جمعبندي
"اتحاد ملّي"، به عنوان يكي از رويكردهاي ناظر به وضعيت دروني جامعه و به منظور تقويت و تعميق پيوندهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و عاطفي يك ملّت، اگر خاستگاهي منطقي و عقلاني داشته باشد، هم ريشهدار شدن علائق افراد جامعه نسبت به يكديگر و نسبت به سرنوشت مشترك كشورشان را باعث ميگردد و هم زمينههاي همكاري با ملّتها و كشورهاي همسو را فراهم خواهد ساخت. براي جامعه ما و ساير كشورهاي اسلامي، اتحاد ملّي سوگيري مثبتي را براي كمرنگ كردن فاصلههاي قومي، زباني، مذهبي و منطقهاي و پررنگ شدن محورهاي وحدت ملّي و تأكيد بر آرمانها و جهتگيريهاي مشترك ايجاد مينمايد و در عين حال زمينه را براي تقويت انسجام اسلامي و پيوندهاي برادرانه كشورها و ملّتهاي مسلمان فراهم ميكند. از سوي ديگر سرمايهگذاريها و تلاشهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي براي تقويت انسجام اسلامي، هزينههاي بيفايده تلقي نميشود و در حقيقت نوعي سرمايهگذاري ملّي براي ايجاد جبهه مشترك و دفاعي در برابر هجوم استكباري و سلطهجويانه ميباشد كه همه امت اسلام را هدف خود قرار داده است.
اتحاد ملّي در اين چارچوب، هيچ ارتباطي با گرايشهاي ملّيگرايانه و ناسيوناليستي، كه خاستگاهي براي خصومتهاي منطقهاي، رقابتهاي منفي و خودبزرگبينيهاي برتريطلبانه و بيمنطق است، ندارد و رويكردي همگرايانه و ارزشمدار را تقويت مينمايد. بنابراين "اتحاد ملّي" و "انسجام اسلامي" نه تنها دو جهتگيري متعارض و ناسازگار نيست، بلكه هركدام پشتوانه و تقويتكننده ديگري است. جامعه اسلامي، اگر بخواهد پيوندهاي برادرانه اسلامي و اخوت ديني و اعتقادي را در بين امت اسلامي تعميق و ريشهدار نمايد، بايد هر يك از واحدهاي تشكيلدهنده اين امت را به وحدت و همدلي دروني و رشد همگرايي و همكاري و همدلي اعضاي اين واحدها فراخواند و البته بر مبناي ارزشهاي اصيل و مشترك اسلامي و زدودن زنگارهاي استبداد و فساد، احساس تعلق و مسئوليت متقابل و مشترك را در اقوام و قبايل و گروههاي اجتماعي تقويت نمايد. در درون يك كشور اسلامي هم، براي تأمين رشد و تعالي همهجانبه و پايدار، نميتوان از سرمايهگذاري براي تقويت انسجام اسلامي و رابطه برادرانه و همكاري مشترك با ساير كشورها و مردم مسلمان غافل شد و سر در لاك خود فرو برد و به خيال خام پيشرفت خود، نسبت به سرنوشت مشترك مسلمانان بيتفاوت بود؛ چراكه ضعف و انحطاط در هر بخشي از امت اسلامي، پيامدهاي منفي خود را در ساير بخشها به دنبال خواهد داشت و هزينههاي سنگيني را بر آنان تحميل خواهد كرد. ملّتهاي مسلمان و كشورهاي اسلامي، بايد اتحاد ملّي خود را با انسجام اسلامي در ميان يكديگر در چارچوب ارزشهاي الهي و با آرمان مشترك توحيدي همسو بدانند و سرمايهگذاري و تدبير و تلاش براي هر كدام از اين دو عرصه را پشتيبان و پشتوانه ديگري بشمارند.
"وَ انّ هذه امتكم امه واحده و انا ربكم فاتقون" (مومنون / 52)
پينوشتها
--------------------------------------------------------------------------------
[1]ــ رك: قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اصل نهم و اصل يازدهم.
[2]ــ رك: اصل 152 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران.
........................................................................................
منبع: ماهنامه زمانه
چهارشنبه 22 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 161]
-
گوناگون
پربازدیدترینها