واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: اینك كه به این سوال می نگرم، حس غریبی در وجود خوداحساس می كنم!... باخود می اندیشم، این سوال تا چه اندازه می تواند فلسفی ایده آلی باشد.اما من امروز قصد ندارم با هیچ یك از این ها به آن نگاه كنم، برای همین به دور خویش دایره ای كشیدم و در آن میان آرام خوابیدم، آن گاه چشمانم را بستم و به درون خویش نگریستم و آهسته پرسیدم: به راستی چگونه قادر خواهم بود، كه به زندگی خویش معنا ببخشم؟!... كه ناگهان گل سرخی زیبا را در گوشه ای از دایره خویش دیدم كه به چه زیبایی به من نگاه می كرد، مهربان و خالص وقتی تعجب مرا دید، گفت: آمده ام تا پاسخ سوالت را بدهم...من نمادی از عشق و محبتم و می خواهم بدانی آن چه كه به زندگی معنای والایی می بخشد، پرورش عشق، آموختن درس عاشقی، كاشت بذرهای محبت در دل و دریا گونه كردن وجود و ژرفا بخشیدن به آن است... پس اگر می خواهی زندگی تو حقیقت معنایی داشته باشد، با محبت رشد كن، عشق را نثار كن، به همه كس و همه چیز... هنوز محو كلمات او بودم، كه ناگهان تشعشعات نور خورشید چشمانم را آزرده كرد، به طرفش برگشتم به سویم نگریست و گفت: اگر به دنبال معنای حقیقی زندگیت می گردی، بدون من به جایی نخواهی رسید، گفتم: شما؟! گفت: من بارقه نورانیت الهیم، مظهر مذهب و نمادی از ایمان و مكتب، تو بدون داشتن دیدگاه والا، جهان بینی بزرگ و وسیع و یافتن حقایق این عالم به جایی راه نخواهی برد...با الهام ازمن قادر خواهی شد، خودت را بهتر بشناسی و در جاده های كمال انسانی گام بگذاری و در چنین صورتی زندگی تو رنگ دیگری خواهد یافت... در اندیشه سخنان او بودم كه دیدم كتابی در مقابلم ورق می خورد و می گوید: چرا به من توجه نمی كنی؟! مگر تو به دنبال معنای حقیقی زندگی خویش نیستی؟!گفتم آری، گفت: من نماد علم و دانشم، مظهر حكمت... باید برای معنا بخشیدن به زندگیت صفحات مرا ورق بزنی و آگاهی هایت را افزون كنی... دانش، معرفت تو را افزایش می دهد و جهان تو را بزرگ تر و كوته فكری را در تو اندك.عجیب این سخنان در عمق جان من نفوذ می كرد، كه دیدم، درختی در مقابلم شاخه هایش را تكان می دهد و می گوید: مرا هیچ گاه از یاد مبر تو مظاهر و نمادهای گوناگوی را ملاقات كردی، اما به خاطر داشته باش كه چیستی؟ استفاده از همه این ها برای معنابخشیدن به زندگی در یك صورت امكان پذیر است... پرسیدم آن چیست؟ گفت: باید مانند من كه روزی نهالی نوباوه و كوچك بودم، سخت در راه خویش مبارزه كنی، بجنگی و اراده بزرگ شدن و رشد كردن را داشته باشی... ریشه هایت را از همین حالا كه كوچك و سستند، محكم در زمین فرو بری و تصمیم بگیری كه با استفاده از نور الهی، عشق، محبت، علم و حكمت و معرفت به درختی بزرگ و تنومند تبدیل شوی و هنگامی كه این رشد و بالندگی تو میوه و ثمر داد متواضعانه آن ها را تقدیم به رهگذران خسته ای كه از كنارت عبور می كنند و تقاضای میوه های شیرین تو را دارند، بدهی حرفی بزرگ بود و دیداری عظیم.آرام چشمانم را گشودم و تصمیم گرفتم از همین لحظه ای كه پا در عرصه ای برای راهنمایی و مشاوره گذاشته ام و معنای دیگری به زندگیم ببخشم. noorportal.net
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 598]