واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مرد جوان که از چهار سال قبل به اتهام قتل همسرش بازداشت است با شکایت و پافشارى فرزند نوجوانش، دوباره محاکمه شد.ساعت ۱۲ ظهر ۸ بهمن ۸۳ مأموران پلیس کمالشهر در حاشیه بزرگراه کرج ـ قزوین با چمدان کرم رنگى روبه رو شدند که جسد طناب پیچ زن جوانى در آن قرار داشت. همزمان با انتقال جسد به پزشکى قانونى مرد ۳۵ سالهاى به نام «حسین» به کلانترى کمالشهر مراجعه کرد و از ناپدیدشدن همسر ۲۷ سالهاش ـ سهیلا ـ خبر داد.وى گفت: عصر دیروز وقتى به خانه برگشتم پسر ۸ سالهام را در خانه تنها دیدم که دستش هنگام درست کردن چاى سوخته بود.پس از شناسایى جسد مقتول از سوى شوهرش، تحقیقات درباره علت و چگونگى قتل «سهیلا» آغاز شد تا این که پسر ۷ ساله قربانى در یک جمع خانوادگى راز قتل مادرش را فاش کرد. وى در این باره به مأموران گفت: مادرم به خاطر اعتیاد پدرم همیشه با او درگیر بود. روز حادثه هم وقتى از خواب بیدار شدم، پدرم را دیدم که طناب قرمزى دور گردن مادرم اندخته بود. وقتى هم مادرم را کشت، جسد را داخل چمدانى قرار داد و از خانه بیرون رفت.با ادعاهاى پسر خردسال، «حسین» به اتهام قتل همسرش دستگیر شد و پس از اعتراف از سوى دادسرا مجرم شناخته شد.سپس متهم در یک جلسه علنى از سوى قضات شعبه ۷۱ دادگاه کیفرى استان تهران محاکمه شد.اما وى منکر قتل همسرش شد و شهادت پسر خردسالش را نیز دروغ خواند. اما هیأت قضایى دادگاه وى را با توجه به مستندات و محتویات پرونده محکوم به قصاص کردند.با اعتراض متهم به رأى دادگاه، حکم در دیوانعالى کشور نقض و پرونده براى رسیدگى مجدد به شعبه ۷۴ دادگاه کیفرى استان تهران ارجاع شد.دومین جلسه محاکمهبدین ترتیب ساعت 10:30 صبح دیروز «حسین» براى دومین بار در شعبه ۷۴ دادگاه کیفرى استان تهران محاکمه شد.ابتدا «محمد شادابى» ـ نماینده دادستان ـ با خواندن کیفرخواست صادره تقاضاى مجازات قانونى متهم را به اتهام قتل عمد همسرش کرد. سپس پدر و مادر مقتول خواستار قصاص دامادشان شدند.در ادامه دادگاه پسر ۱۲ ساله مقتول با یادآورى روز مرگ مادرش گفت: «پدرم همیشه مادرم را کتک مىزد. آن شب هم میهمان داشتیم. وقتى آنها رفتند، پدرم از مادرم خواست برایش هرویین بخرد اما به دلیل مخالفتهاى مادرم کار آنها به درگیرى کشید. من که براى بازى به اتاق رفته بودم، از گوشه در دیدم که پدرم سر مادرم را به دیوار مى زد و او را با دستهایش خفه کرد. بعد هم طنابى دور گردنش پیچید و دستهایش را بست. پدرم جسد را داخل چمدان گذاشت و بلافاصله آن را بیرون برد. پس از بازگشت وقتى فهمید از موضوع باخبرم، سیخ داغى روى دستم گذاشت و تهدیدم کرد که سکوت کنم.در ادامه متهم در دفاع از خود گفت: من هیچ اختلافى با همسرم نداشتم. بارها به او تذکر داده بودم مراقب رفتارش باشد اما بىفایده بود و نمىدانم چه کسى او را کشته! اظهارات پسرم نیز ساختگى و تحت تأثیر آموزشهاى خانواده همسرم است.به گزارش خبرنگار ما پس از آخرین دفاعیات متهم ۵ قاضى دادگاه وارد شور شدند تا در مهلت قانونى درباره سرنوشت متهم تصمیم بگیرند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 373]