واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
صفارهرندي، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در بيان تاريخچهاي از جنبش دانشجويي گفت: براي تبارشناسي جنبش دانشجويي بهترين سوال اين است كه اساسا جنبش دانشجويي چيست؟ آيا ماهيت مستقلي دارد يا وابسته؛ كه دو تحليل متفاوت در اين مورد ميتوان ارايه كرد. وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در همايش جنبش دانشجويي دانشجويان دانشگاه يزد ادامه داد: بر اساس اين دو تحليل؛ هيچگاه چيزي به عنوان جنبش دانشجويي وجود نداشته و وقتي حرفي از جنبش دانشجويي گفته ميشود آن به معناي شاخهي دانشجويي احزاب سياسي از بعد از انقلاب سوسياليستي است كه به وجود آمدن جنبشهاي دانشجويي كاملا متاثر از اوجگيري فعاليتهاي احزاب بود و مخصوصا احزاب ماركسيست، شايد تعبير جنبش دانشجويي اصلا مربوط به احزاب كمونيستي بوده است كه آموزههاي آنان نيز دعوت به شورش و جنبش و اين گونه تحركات انقلابي بوده است. وي افزود: نمونههاي آن در ايران نيز شاخههاي دانشجويي وابسته به حزب توده و جبهه ملي بودند كه آنان به گونهاي در مقابل يكديگر قرار داشتند و وقتي احزاب از بين رفتند و نابود شدند جنبشهاي دانشجويي آنان نيز ديگر قدرتي نداشتند و كم كم از بين رفتند. صفارهرندي ادامه داد: اين شرايط در روز 15 خرداد تا حدي تغيير كرد و عملا آن تقسيمبندي كه جريان دانشجويي يا عملا وابسته به حزب توده است يا جبهه ملي از بين رفت و آثار تحركات بعدي را در شكلگيري جريان دانشجويي و جنبش دانشجويي كه تا آستانهي انقلاب ميآيد، ميتوان در يك تقسيمبندي ديگر قرار داد؛ يعني بعد از 15 خرداد گروهي با تمايلات به جريان اسلامي متاثر از هدايتهاي شخصي به نام آيتالله خميني بود كه او به عنوان قطب و مبتداي جريان نوين اسلامي بود و او را به عنوان رهبرمذهبي و سياسي ميشناختند. وي ادامه داد: در كنار آن دستهجات و گروههايي بودند كه بسيار محدود ولي تاثيرگذار بودند مثل جريان چريكهاي فدايي حلق از حزب توده و مجاهدين حلق از جبهه ملي و يكسري گروههاي كوچكي كه به اين نام شكل گرفته بودند ولي از گروهكهاي خارج از ايران خط ميگرفتند؛ مانند حزب طوفان كه در خارج حتي نسيم هم نبود ولي در ميان دانشجويان جامعه ما تا حدي طرفدار پيدا كرده بود. وي ادامه داد: انقلاب فرهنگي شورش بدنهي دانشجويي عليه گروههاي دانشجويي وابسته به احزاب بود؛ احزاب در دانشگاه سنگر درست كرده بودند و اتاق داشتند و وقتي اتاقهايشان از آنان گرفته شد اسلحهخانههاي آنان فاش شد و اين سلاح در اتاقهايي با نام جنبش دانشجويي نگهداري ميشد و از آن جايي نيرو فرستاده ميشد براي اين كه كردستان را به آشوب بكشند و اين اهانت به جنبش دانشجويي است اگر بگوييم اينها جنبش دانشجويي بودند. اينها شاخه حزب سياسي فعال در بيرون بودند و مقولهاي كه انقلاب فرهنگي نام گرفت از سوي جنبش دانشجويي دانشجويان پيرو خط امام(ره) بود كه دانشجويان عليه اين گروههاي وابسته به احزاب شورش كردند و آنها را از دانشگاه بيرون كردند به صورت ظاهري ولي براي آن كه باطنش هم در دانشگاه از بين برود قرار شد كه دانشگاه بسته شود و امام ستاد فرهنگي را مامور كردند كه بيايند و براي دانشگاهي كه در خور مردم انقلاب اسلامي باشد برنامه ريزي كنند. از آن زمان به بعد هر وقت جنبش دانشجويي متاثر از تحرك احزاب شده سرنوشتي مشابه آنچه گفتم داشته و هر وقت احزاب بالا دست تصميم گرفتند تسليم شوند جنبش دانشجويي نيز محو شده است. وزير فرهنگ و ارشاد در پاسخ به اين سوال كه با توجه به شرايط فعلي دنيا، جامعه اسلامي ايران چه آرماني را براي موج چهارم جنبش دانشجويي در نظر گرفته است؟ گفت: در سال 76 مردم عملا در شورشي براي تغيير وضع موجود برميآيند. ولي در ارزيابي اين قضيه سر هم كلاه ميگذارند يعني كساني كه در گذشته مسير را به آن ترتيب هدايت كرده بودند و مردم عاصي شدند همانها ميآيند و تغيير جديد را راهبري ميكنند و سردمداري و رييس ميشوند و چندي نميگذرد كه افرادي كه دنبال اين موج راه افتاده بودند خودشان يكي يكي پس ميكشند به دليل اين كه آن جريان اگر هم باعث پيشرفت ميشد انديشه سردمداران اين بود كه ما به هر قيمتي بايد پيشرفت كنيم حتي اگر عدهاي از افراد در زير چرخهاي توسعه خرد شوند. وي ادامه داد: مدل آنها كشورهايي مثل برزيل بود و ميگفتند ما آرزو ميكنيم كه به جايي برسيم كه برزيل رسيده ولي برزيل را بايد از دانشجويانش سوال كرد كشوري كه ميزان بدهيهاي ملياش هميشه وسيلهاي براي اداره شدنش توسط كشورهاي ديگر شده است. صفار هرندي ادامه داد: در آن زمان گروهي از افراد ثروتمند با پولهاي بادآورده به جان مردم ميافتد و نابرابري در جامعه بيداد ميكرد و فرهنگ قناعت و راضي بودن به حق خود از بين رفت و پيشرفت هم اگر بود فقط به نفع گروهي از افراد ثروتمند تمام ميشد. پيشرفت بدون عدالت يعني تبديل شدن به كشوري كه توليد ناخالصش بسيار بالاست ولي 70درصد مردمش بايد در خرابهها زندگي كنند و اقتصاد ملي فروميپاشد و اقتصاد وابسته به وجود ميآيد و استفاده از مفهوم آزادي به طرز غلط فقط براي پر كردن جيب ثروتمندان بوده است اين دهه دهه ايست براي بازبيني نگاهي كه در گذشته داشتيم. وي در خصوص سوالي كه در مورد وضعيت سينماي ايران پرسيده شد كه چرا از دوره قبل بهتر كه نشده هيچ، بدتر هم نشده و خون به دل مردم كرده است، گفت: ميان سينما و تلويزيون تفاوت زيادي وجود دارد. تلويزيون همه جوانبش در اختيار فرد است؛ مثلا فردي كه به عنوان رييس است با افراد قرارداد ميبندد و اگر فرد از اصول خارج شد و فيلم او مورد قبول رييس نبود رييس ميتواند قرارداد را فسخ نمايد ولي در سينما قضيه بسيار متفاوت است. ما براي سياستگذاريهايمان يك سري آدابي را نوشتيم و جايگاهي تحت عنوان جايگاه مصوب داريم و هر كس درصدد ساختن فيلم برآيد يك طرح كلي از مضمون داستان و چارچوب اصلي داستان را براي هيات ميآورد و اعضاي هيات آن را بررسي كرده و مورد تجزيه و تحليل قرار ميدهند و اگر آن طرح بر اساس اصول اساسي ما بود آن را تاييد كرده و در صورت مخالف بودن آن را رد ميكنند. سازندهي فيلم پس از اتمام ساخت كل فيلم را براي هيات ما ميفرستد و آنها بررسي ميكنند فيلم چه قدر با طرح قبلي در تضاد است و باز به آن راي قبولي يا ردي ميدهند. صفارهرندي در خصوص ميزان ترويج هنر و فرهنگ در دولت نهم گفت: در دورههاي قبل هنرمنداني بودند كه ميگفتند هنر بايد براي اهلش ابراز نشود و من حاضر نيستم هنرم را به پاي مردم بريزم .اگر هنر آن باشد يك ريال هم براي دولت نهم ارزش ندارد. تلاش ما در حوزه هنري اين است كه هنر را به ميان مردم بياوريم در اين زمينه از ابزارها و مكانهايي كه براي كارهاي هنري لازم است كوتاهي نميكنيم حتي پروژههاي نيمه كارهاي بوده كه به دليل كمبود بودجه معلق مانده بودند و ظرف 14 ماه تمام بودجه باقي مانده آن را فراهم نموديم. وي افزود: همچنين در دولت نهم در تجهيز پروژههاي فرهنگي قدم خوبي برداشته شد، ولي از سوي ديگر سهم حاكميت نيز بر دوشمان است و ما براي اين مسائل اصول دينمان را زير پا نميگذاريم ما با حفظ وفاداري به چارچوبهاي اصلي نظام دست افراد را براي انجام كارها باز ميگذاريم. در گذشته حتي تحمل يك انتقاد كوچك همه در جامعه نبود ولي امروز رسانهها به راحتي ابراز نظر كرده و حتي به مقامات بالا توهين كرده و بدون واهمه آنها را با كشيدن كاريكاتورها و.. زير سوال ميبرند. وي ادامه داد: يك واقعيتي كه در زمينهي فرهنگ وجود دارد اين است كه همه محركهايي كه در حوزهي فرهنگ عمل ميكنند در اختيار ما نيستند، الگو گرفتن برخي از رسانههاي ما از رسانههاي خارجي يكي از معضلات اساسي فرهنگ ما محسوب ميشود و در اين مورد وفادارترين افراد ما از نظر اعتقادي در معرض چنين خطراتي هستند. در زمانهاي گذشته ابزارهاي توسعه فساد يك هزارم ابزارهاي امروزه هم نبود و والدين و مسوولان جامعه اگرمحركهاي اطراف و محيط فرزندانشان را به طور كامل كنترل ميكردند ميتوانستند رفتار افراد جامعه را نيز تاحدي تحت كنترل در آورند، ولي امروز نميتوان محركهاي محيطي را به طور كامل كنترل كرد زيرا تعدادي از آنها از دست ما خارج است. از قصورهايي كه به خاطر كم كاري و ناتواني ما رخ ميدهد اول از پيشگاه خدا و بعد از آن هم از مردم عزيزمان پوزش ميطلبيم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 325]