واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عمر را مخزن و گنجینه ی سرمایه حیات می دانندو جوانی را ستاره آسمان عمر و گل و گیاه باغستان زندگیجوانی شکفتن غنچه استعدادها، شکافتن پرده عادت ها و شکوفه ی زیبای شجره ی زندگی است،فرصت کوتاه جوانی برای انسان چنان است که جرعه ای آب برای لب های عطشناک و تفتیدهکم است و کوتاه، اما حیات بخش است و روح افزا...و کسی نیست که این فرصت را عزیز و مغتنم ندانداما...پس چیست سر آن دعای امام جواد(ع)، وقتی که از خدا طلب مرگ زود هنگام می کند.راز چشمهایی که از بهشت متنعم جوانی، افق دیگری را می جویند، چیست؟ در آن کرانه چه دیده اند که دست دل از این میانه شسته اند؟امام حسین(ع) در مدینه وقتی برای وداع، بر قبر پیامبر(ص) حاضر شده بود، لحظه ای چشمانش بر هم رفت. خواب جدش را دید. پیامبر در آغوشش گرفت، پیشانیش را بوسید و گفت: حسین عزیزم! به پا خیز که وقت وفا به پیمان است. معبود می خواهد تو را در قربانگاه ببیند...این همان افق بی کران محبوب است، برق نگاهی که آتش در خرمن دل به پا می کند...و حالا دریای دلی را که لبریز از شوق شده، چگونه می توان به ساحل آرامش کشاند؟ پروانه بی قرار را چگونه می توان بعد از نشان دادن شمع، بر جای نشاند؟آغوش مهر مونس جان کجا و آتش غم هجران کجا...راز چهره برافروخته و لبریز از اشتیاق اباعبداالله در آن کشاکش بلای ظهر عاشورا، هم غیر از این نیست.تاریخ چه بی رحمانه تکرار می شودامام جواد هم مانند جدش روزی از مدینه به اجبار معتصم به سمت بغداد خارج می شودو او هم گویی می داند این سفر را بازگشتی نیست...همراه امام، ام الفضل دختر مأمون و همسر امام جواد هم هست، همان ملعون سیه روی که جام زهر را به امام نوشاند...و بی جا نیست که می گویند بعد از امام رضا(ع)، فشار و سختی بر ائمه فزونی یافت و حلقه های اختناق و سرکوب ایشان تنگ تر و تنگ تر شد...همین ازدواج اجباری امام با دختر مأمون و این مأمور خانگی...همین بی مهری نزدیکترین ها...همین که از درون خانه هم نسیم مرگ و بوی خون می وزد...همین ها کافیست تا غایت مظلومیت و نهایت قساوت را یکجا ببینیم و حکم به تصدیق آن خبر دهیم.اما ام الفضل و معتصم و مأمون همه بهانه اند برای اینکه پرنده بی قرار جان امام، پرگشاید و سر به ساحل یار گذارد...همانطور که یزید و شمر و حرمله بهانه بودند.و الا مگر می توان قیام خدا را نشاند؟ مگر می شود با بستن آب، دریا را خشکاند؟ کدام تیغ توان بریدن حنجره خورشید را دارد؟ کدام تیر را یارای شکافتن پیشانی ماه است؟ کدام زهر بر "احلی من العسل" سازگار است؟ مگر "خون خدا" ریختنی است؟ مگر نور خدا محو شدنی است؟ پس "والله ومتّم نوره..." چه می شود؟اما رسم عشق بازی همین است.این سنت بی بدیل معشوق لایزال است.رسم عاشق کشی...همان حدیث قدسی "مَن عَشَقَني عَشَقْتُهُ وَمَن عَشَقْتُهُ قَتَلتُهُ..."قافله عشق از فراسوی تاریخ می آید.از کوی تمام پیامبران و ائمه گذشته، گرد تمام خانه های عشق طواف کرده و سر به آستان همه قبله های جنون ساییده...و شده "آیینه دار جلوه های عاشقی"هرجا رحل اقامتی افکند، پرده ای از سرّ مکنون خلفة اللهی را گشود،افسون قدمهای آهسته اش، درِ هر خانه که رسید، شأن نزول آیه ولایت شد،سلوک عطر دلاویزش، پشت هر پرچین که پیچید، تصدیق حدیث "البلاءُ للولاء" بود،و چشمان دلهای ملکوتی، این همه را ندیدند "جز زیبایی"...و امروز این قافله را منزلی دیگر است،امروز به نشانه استجابت دعای معصوم، قافله عشق به میهمانی امام جواد دعوت است.از قبل هم، همه دل هایی که مسحور تجلی های این کاروان بودند، درِ این خانه چشم انتظار نشسته بودند،همه پنجره هایی که هنوز شیعه آفتاب مانده بودند، بعد از امام رضا بر روی این خانه باز می شدند،از قبل همه چیز معلوم بود!اما هیچکس آن را این قدر نزدیک نمی دید.برای هیچ چشمی افق تجلی آن زیبایی به این نزدیکی نمی نمود.دست هیچ عقل و بلکه هیچ ظنی قامت رعنای این پرواز را در 25 سالگی جستجو نمی کرد...پس چه بود سرّ این بال گشودن، این پرواز زودهنگام و این عروج نا به هنگام...چرا مقیمان این خاک سُفلی 25سال بیشتر لایق درک آن جان عِلوی نبودند؟چه می توان گفت...عقل بیش از این حرفی ندارد که وسعت دردهای او قاعده قبای دهر نیست،زمینی که اریکه قدرت سفلگان است، تاب شدائد انسان کامل را ندارد...و بیش از این...باید با زبان باران آشنا بود تا صدای دردهای فروهشته آسمان را شنیدزبان باران...اَلسَّلامُ عَلى مَحاَّلِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِوَمَساكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِوَمَعادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِوَحَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِوَحَمَلَةِ كِتابِ اللَّهِوَاَوْصِياَّءِ نَبِىِّ اللَّهِوَذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُاَلسَّلامُ عَلَى الدُّعاةِ اِلَى اللّهِوَالاَْدِلاَّّءِ عَلى مَرْضاتِ اللّهوَالْمُسْتَقِرّينَ فى اَمْرِ اللَّهِوَالتّاَّمّينَ فى مَحَبَّةِ اللَّهِوَالْمُخْلِصينَ فى تَوْحيدِ اللَّهِوَالْمُظْهِرينَ لاَِمْرِ اللَّهِوَنَهْيِهِ وَعِبادِهِ الْمُكْرَمينَ الَّذينَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِاَمْرِهِ يَعْمَلُونَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ.(فرازهایی از زیارت جامعه کبیره)مختصری از زندگانی امام جواد(ع)اولین اقدامی که معتصم انجام داد، احضار امام به بغداد بود. امام جواد(علیه السلام) در محرم سال220 هجری یعنی در همان سالی که به شهادت رسیدند، وارد بغداد شدند.موقعیت سیاسی، نفوذ اجتماعی و فعالیت های گسترده امام جواد(علیه السلام) از نظر معتصم و دست اندرکاران حکومت او پنهان نبود. از این رو خلیفه عباسی، پس از استقرار در مسند خلافت و فراغت از امر بیعت مردم، بلافاصله به سراغ حضرت جواد(علیه السلام) رفت و در صدد کنترل ایشان برآمد.معتصم به ظاهر امام(علیه السلام) را اکرام و تعظیم کرد و هدایایی برای ایشان وام الفضل فرستاد2 ولی در نهان، کینه آن حضرت را به دل داشت و در انتظار فرصتی بود تا همان نقشه ای را درباره ایشان پیاده کند که برادرش، مأمون، نسبت به امام رضا(علیه السلام) پیاده کرده بود. اما یکی از کارهایی که خلیفه معدوم کرده بود، این بود که عهد بسته بود که امام در آرامش به سر برد، همچنین ایشان محل احترام و تعظیم ملت اسلام بودند. به خاطر همین، معتصم وحشت کرده بود که مبادا توطئه ای علیه حکومت به وجود آورد.3نفوذ سیاسی و موقعیت اجتماعی پیشوای نهم(علیه السلام) در میان اقشار جامعه تنها در حد مردم عادی محدود نمی شد بلکه دل برخی از دولتمردان را نیز تسخیر کرده، آنان را دلباخته حاکم اصلی اسلامی و پیشوای واقعی مسلمانان ساخته بود.امام جواد(علیه السلام) شاگردان زیادی را تربیت کرد که هریک استوانه ای عظیم در جهان فرهنگ و ستاره ای درخشان در آسمان علم و دانش می باشند. در دوران ایشان مکتب تشیع علاوه بر نقل احادیث، نیاز به فهم و استنباط دقیق و متعهدانه از "کتاب" و "سنت" داشت تا محتوای حقیقی را از این دو منبع کشف و حکم واقعی را ارائه نماید. به علاوه در این مرحله به علوم عقلی هم اهمیت داده می شد؛ زیرا مباحث فلاسفی رونق خاصی یافته بود. از این رو امام جواد(علیه السلام) با استفاده از این روش به شبهات اعتقادی پاسخ می گفت.همچنین تفسیر قرآن کریم از دیگر فعالیتهای امام محمد تقی(علیه السلام) بود، آن هم در زمانی که از قرآن مجید برداشت های مختلفی می شد و علمای درباری برای خوشایند ستمگران، آن را تفسیر به رأی می کردند. حضرت در بسیاری از سخنان خود به آیات قرآن استشهاد می کردند تا مسلمانان از طریق علمای درباری به خطا و اشتباه نیافتند و معارف قرآن را آنچنان که هست، بیاموزند. امام جواد(علیه السلام) با فرقه های منحرف و افکار باطل برخورد داشت و شیعیان را در اتخاذ موضوع صحیح در برابر آنان راهنمایی کرد.درخواست معتصم برای آمدن امام به بغداد، نمی توانست بی توجه به جنبه های سیاسی قضیه باشد. دشمنی عباسیان با آل علی(علیه السلام) به ویژه امام شیعیان که در آن زمان جمعیت بسیاری مستقلاً از آنان پیروی می کردند، و نیز فراخوانی ایشان به بغداد و رحلت آن حضرت در همان سال در بغداد، همگی نشانه ای به شهادت آن بزرگوار به دست عاملان معتصم عباسی می باشد.4دستگاه خلافت قبل از آن هم در پی مسموم کردن امام(علیه السلام) برآمد اما تا آن زمان موفق به اجرای نقشه شوم خود نگشته بود.5معتصم پس از چندین بار عدم موفقیت، این بار کسی را برای اجرای این توطئه انتخاب کرد که یقین داشت به وسیله او به هدف پلید خود می رسد و او مأمور و جاسوس ویژه دستگاه خلافت در اندرون خانه امام(علیه السلام) یعنی "ام الفضل" دختر مأمون بود.وقتی از سوی معتصم با دستیاری "جعفر بن مأمون" این مأموریت به او پیشنهاد شد، پذیرفت چه آنکه آنها نقطه ضعف او را می دانستند و ام الفضل از ابتدای زندگی با آن حضرت ناراضی بود. زیرا که زندگی ای که او با آن خو گرفته بود، با زندگی حضرت تناسبی نداشت.6ام الفضل زهر دریافتی از معتصم را در انگور قرار داد و خدمت امام جواد(علیه السلام) آورد و آن حضرت را مسموم ساخت. هرچند او پس از این که امام(علیه السلام) از انگورها خورد (به ظاهر) پشیمان شد و شروع به گریه کرد اما به منظور پلید آنان جامه عمل پوشاند.7امام(علیه السلام) در آخر ذیقعده سال220 هجری، در حالی که 25 سال از عمر پربرکتشان می گذشت، به شهادت رسیدند و پیکر پاک ایشان در کنار جد بزرگوارشان حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) در قبرستان قریش در بغداد به خاک سپرده شد.8بارگاه ملکوتی این پیشوای معصوم(علیهما السلام) هم اکنون به «کاظمین» معروف است و زیارتگاه و کعبه آمال شیفتگان حق و دوستداران مکتب امامت و ولایت است.درود خدا و فرشتگان و مؤمنان بر آنان باد.پی نوشتها:1- سید محمد حسینی، همان، ص209 ؛ به نقل از مناقب، ج4، ص384 ؛ شیخ مفید احضار امام(علیه السلام) و شهادت را سال225 ه. ذکر کرده است. رک: محمد بن محمد نعمان، مفید، الارشاد، ج2، ص4102- محمدباقر، مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص83- جواد، فاضل، معصومین چهارگانه، تهران، چاپخانه علی اکبر علمی، 1338، ص2004- رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ج2، ص1215- رک: سید محمد، حسینی شاهرودی، زندگانی امام جواد(علیه السلام)، ص125؛ به نقل از مدینه المعاجز، ص534، به نقل از حیاه اولی النهی، ص1686- رک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج50، ص837- همان، ص178- سید محمد، حسینی شاهرودی، زندگانی امام جواد(علیه السلام)، به نقل از دلائل الامامه، ص208 ؛ مناقب، ج4، ص379
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 454]