واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: به نام خدا سلام همهی ما میدونیم که تو خانوادههای ما و اطراف ما، خرافات زیادی رواج داشته و دارد. چند وقتی هست که در مورد خرافههایی که در جامعه و خانواده ها رواج داره، فرهنگ سازی خوبی داره صورت میگیره. اما این حرکت مثبت شاید در برخی موارد با اعتقادات ما قاطی بشه و برخی اعتقادات واقعی و درست رو هم شامل خودش کنه. در این صورت مردم به جای اینکه از خرافات دور بشن از اعتقادات اصیل و درستشون هم دور میشوند. اینا رو گفتم که یک داستان واقعی براتون بگم، طوری که در نگاه اول، شاید اولین چیزی که به ذهنتون خطور کنه همون خرافات بودن این اتفاق باشه و همزمانی اون رو با رفتاری که میگم باعث اون شده رو تنها یک حادثه بدونید. در یکی از اقوام نه چندان دور ما، خانوادهی رو میشناسم که آقای همسر بدون اطلاع به خانم خود، با خانمی که در تاکسی سوارش میکرده و مدتی اونو به خونه و محل کار و جاهایی دیگه میرسونده، ازدواج میکنه. یعنی اون خانم رو به عنوان همسر دوم انتخاب میکنه. در صورتی که این خانم از وضع مالی خیلی خوبی برخوردار بود، حتی خیلی بیشتر از این آقای همسر!!! و تنها دلیلی که دوست داشت با این فامیل ما ازدواج کنه، در اومدن از تنهایی و یک آقای بالاسر و یک تکیه گاه داشتن بود؟!! این ازدواج فقط چند روز پنهان میمونه و بعد از دو سه روز، همه و به خصوص خانم اول این آقا میفهمن. بیچاره این همسر اول که خیلی هم خانم زحمت کشی بود و وضع نامناسب و شغل نامناسب مردش رو تا این مدت تحمل کرده بود (چیزی نزدیک به 10 تا 12سال، شاید هم بیشتر)، وقتی میفهمه شوهرش یک همسر دیگه گرفته و به اون هم اطلاع نداده، نمیدونه چی بگه، وقتی فامیل ها رو میدید. نمیدونست باید ناراحتیش رو نشون بده، یا بخنده... . اصلاً باورش نمیشد و شوکه شده بود. شاید داشت به خودش میقبولوند که این زن دوم گرفتن تو خانوادهی شوهرش ارثی هست و پدر شوهرش هم همین طور بود... . اما بعد از چند ماهی که تو این مدت همسر دوم حتی وارد خونهی همسر اول هم شده بود و میخواست با همسر اول دوست هم بشه، فهمیدیم که بالاخره این آقای شوهر از خر شیطون پیاده شده و همسر دوم رو طلاق داده. نمیدونستیم علتش چی بود، تا این که خود همسر اول ماجرا رو گفت. اون به ما گفت وقتی که دیدم شوهرم این کار رو کرده، نفرینش کردم و گفتم:" اگه این زن رو طلاق ندی، الهی کور بشی"، و بعد از این نفرین بود که شوهر با اینکه شاید به نفرین هم اعتقادی نداشت و این نفرین رو فراموش کرده بود، احساس میکنه هر لحظه چشمانش در حال ضعیف شدن و تار شدن هست. طوری که دیگه نمیتونست رانندگی کنه. و یاد نفرین همسرش میفته و تصمیم میگیره همسر دوم رو طلاق بده. و وقتی این کار رو میکنه دوباره چشمانش رو به بهبود میره. من تا این ماجرا رو نشنیده بودم، فکر نمیکردم رعایت نشدن حقوق زن اول تا این حد در سرنوشت یک مرد تاثیر داشته باشه. اما حالا دیدم عوض شده. و میدونم چیزی که مردها حق طبیعی خودشون میدونن( گرفتن زن دوم و شاید بیشتر). اگه بدون رضایت همسر اول باشه چه عواقبی داره. به نظر شما آیا این همزمانی ضعیف شدن چشمها با نفرین همسر اول، یک تصادف بوده؟ و این هم خرافات به حساب میاد؟ یا نه و این در اعتقادات ما هست و واقعیت داره؟ منبع: تبیان پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 319]