محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1854682844
مباني جمهوريت در اسلام و غرب
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: مباني جمهوريت در اسلام و غرب
حجت الله ايوبيدر بخش اول مطلب ذيل كه در تاريخ 19 خردادماه به چاپ رسيد مفهوم جمهوريت در يونان باستان و قرون وسطي مورد بررسي قرار گرفت. اينك در بخش دوم و پاياني به مقايسه تطبيقي اين مفهوم در عصر حاضردر اسلام و غرب پرداخته مي شود.با هم مطلب را مي خوانيم:جمهوريت و نوگرايي در سرزمين اسلامنگاهي اجمالي به راه طي شده در سرزمينهاي اسلامي و ايران نشان مي دهد كه مسير طي شده در ايران به كلي با راه طي شده در سرزمين غرب متفاوت است. سير تحولات در جوامع غربي به گونه اي بود كه لائيسيته، سكولاريسم و دين گريزي را در بطن خود به همراه داشت. اين در حالي است كه در سرزمين اسلامي كه راهي ديگر براي نو شدن پيموده، چنين ملازمه اي وجود ندارد. ضمن اينكه تجربأ غربي براي نوگرايي در عرصأ سياست عبرتها و آموزه هايي را مي تواند براي بشريت به همراه داشته باشد ولي هرگز نبايد اين تجربه را به تمامي بر ديگر جوامع عموميت داد و آن را جهان شمول پنداشت.دين و توسعه دو روي يك سكه در اسلامنگاهي به فرهنگ و تمدن اسلامي نشان مي دهد كه دوران حاكميت و تمسك به اسلام دوراني طلايي را براي مسلمانان به ارمغان آورد. دوران صدر اسلام برخلاف دوران شكوفايي و حكومت مسيحيت، دوران علم و دانش و دوران پيشرفت و توسعه است. تعاليم اسلامي از جهات مختلف نه تنها در مقابل توسعه و نوگرايي نبود، بلكه زمينه هاي پيشرفتي همه جانبه را براي مسلمانان فراهم كرد. اسلام انقلابي در عرصه هاي گوناگون بود از جمله: باز تعريف روابط افراد در جامعه. جامعأ توحيدي جامعأ انسانهاي برابري است كه تنها امتيازشان كسب كمالات روحي و معنوي است. انسان كه سرشتي الهي دارد، پيوسته به سوي كمال و معنويت در حركت بوده و به مقام جانشيني خدا رسيده است. تحرك اجتماعي امري طبيعي است و هركس وظيفه دارد براي كسب كمالات و دانش و تقوي تلاش كند.بخش عمده اي از تعاليم اسلامي را حقوق زيردستان، محرومان، رعايا و آنچه امروز حق شهروندي مي خوانيم، در برمي گرفت. نگاه اسلام به انسان و حقوق سياسي و اجتماعي او بسيار مدرن است و به هيچ روي، با نگاه كليسايي سازگار نيست. اسلام براي بشريت مجموعه اي از حقوق مدون را به ارمغان آورد و روابط اجتماعي و به ويژه روابط حاكم و محكوم را كاملا تعريف كرد.فردگرايي مثبت پايه و اساس تعاليم اسلامي است. فردگرايي به اين معنا كه رابطأ فرد و خدا شخصي است. انسان با استفاده از عقل و فهم خود و البته به كمك عالمان ديني معارف ديني را مي فهمد. رابطأ انسان و خدا رابطه اي مبتني بر دل و عشق است و چون انسان اشرف مخلوقات بشري است، لطف و رحمت الهي بر او واجب كرده تا رسولي باطني كه همانا چراغ عقل است و رسول ظاهري كه همان پيامبر و امامان معصومش مي باشند، براي هدايتش به او ارزاني كند.اسلام برخلاف مسيحيت، نه تنها در مقابل دانش نمي ايستد، بلكه دانش پژوهي را واجب مي شمرد. ماكس وبر مهم ترين وظيفه دانشمند را افسون زدايي از طبيعت مي داند و معتقد است دانش وسيله اي براي تسلط انسان بر طبيعت است. وبر اين سلطه را هدف غايي علم و عالي ترين رسالت دانشمند مي داند. اين انديشه قرن بيستمي را در جاي جاي تعاليم اسلامي مي توان يافت. آن جا كه خداوند متعال مي فرمايند: خلق لكم. و سخر لكم. بيان ديگر اين انديشه است كه تمام طبيعت و خلقت الهي در تسخير عقل و انديشه انساني است... سجده همه فرشتگان بر اين وجود با ارزش معنايي جز اين ندارد كه انسان محور عالم وجود است و با قدرت و خلاقيت مي تواند تمام جهان را تسليم خود سازد. انسان موجودي است كه تمام اسما را فرا گرفته و مي تواند حقايق جهان خلقت را فهم كند. پس بين انسان قرآن و انسان آموزه هاي كليسا تفاوت بنياديني وجود دارد. انسان اسلام مدرن و خردگرا است و انسان كليسايي- تا نگوييم مسيحي- واپسگرا و ضد دانش و علم. حاصل آنكه اسلام پيشرفت، دانش، حقوق، آزادي و مساوات را براي بشريت به ارمغان آورد و مسلمانان دوران صدر اسلام و دوران حاكميت قوانين اسلامي را دوران طلايي تاريخ خود مي دانند. دوري از اسلام واقعي از نظر بسياري از انديشمندان اسلامي رمز و راز عقب ماندگي است و در قرن بيستم كه مسلمان ها به اين عقب افتادگي خود پي بردند، تنها راه چاره را در بازگشت به اسلام اصيل مي بينند.كمتر مسلمان اصلاح طلبي است كه بازگشت به ارزش هاي اسلامي را تنها راه سعادت و نيكبختي نداند. اين در حالي است كه جوامع غربي راه پيشرفت خود را در جدايي و دوري هرچه بيشتر از دوران حاكميت دين در اين سرزمين دانسته و انديشه تجدد در مغرب زمين به هيچ وجه با دين مسيحيت سرسازگاري نداشت.دو سرزمين و دو جمهورحاصل آنكه اين دو سرزمين و دو تمدن هريك راه خود را رفته اند و انديشه سياسي هم در اين دو سرزمين ريشه در واقعيت هاي تاريخي خود آنها دارد. اينجاست كه تاريخ و جامعه شناسي به هم مي پيوندند تا راه هاي رفته ملل مختلف را در نوگرايي سياسي تحليل نمايد.جامعه شناسي تاريخي به جاي جهان شمول دانستن تجربه دموكراسي در غرب، مي كوشد با متغيرهاي اجتماعي و تاريخي اين راه هاي رفته را واقع بينانه واكاوي كند. از اين نگاه دولت ها و نظام هاي سياسي برخاسته از واقعيت هاي اجتماعي و تاريخي فرهنگ ها و تمدن هاي مختلف اند و نمي توان يك الگو را تنها به دليل موفقيتش در يك سرزمين جهان شمول دانست.رويارويي دو الگوجنگ بين شاهان و پاپ ها با فراز و فرودهاي مختلف در نهايت به نفع شاهان تمام شد و فرايند دولت و ملت سازي در غرب آغاز شد. دولت هاي ملي در غرب بر خرابه هاي كليساها تشكيل شد و بانيان دولت هاي غربي در بيشتر كشورها، خود را مقابل كليساها مي ديدند. استين روكان با ترسيم نقشه تفهمي اروپا نشان مي دهد كه در جنوب و مركز قاره اروپا شكاف دولت كليسا شديد است. درگيري هاي بين طرفداران دولت ملي لائيك اوج مي گيرد و تمام قرون شانزدهم و هفدهم اين بخش از اروپا در تب و تاب اين كشمكش هاست. با فاصله گرفتن از جنوب و دور شدن از مقر حكومت پاپ ها، كليساي كاتوليك اهميت خود را از دست مي دهد و نقش و اهميت آن كم رنگ تر مي شود. در شمال اروپا تفسير ديگري از مسيحيت حاكم شد كه با مقتضيات دنياي نو تناسب بيشتري داشت. بانيان دولت در كشورهاي شمال خود از پاي بندان و رهبران مذهب پروتستان مي باشند. به همين سبب، در كشورهاي شمال اروپا شكاف دين و دولت كم رنگ مي شود و دين داران خود پايه گذاران دولت اند. در كشور انگلستان رهبران دولت ملي كليساي آنجليكن را نيز رياست مي كنند.به همين دليل و تنها به همين دليل، احزاب دموكرات مسيحي در جنوب و مركز قاره براي دفاع از حقوق جامعه متدينان تشكيل مي شود و اين در حالي است كه در كشورهاي شمالي ضرورتي براي تشكيل چنين احزابي وجود ندارد.دولت هاي ملي درغرب در وضعيتي تشكيل شدند كه روابط سنتي سخت در بحران بود. نظام فئودالي توان اداره امور را از كف داده بود و اين نظام با بحراني جدي و ساختاري مواجه بود. اشراف از ناامني به تنگ آمده بودند و بر عجز و ناتواني خود از حفظ همبستگي هاي اجتماعي اعتراف داشتند. دراين بين با رشد تجارت و بازرگاني بويژه در دولت شهرهاي ايتاليا، طبقه اي جديد پاي به عرصه مي گذاشت كه بيش از همگان نگران امنيت جان و كالاهاي خود بودند. بدين ترتيب، تشكيل و تقويت دولت ملي خواست همه اقشار مي شود. گروه هاي مختلف اجتماعي حاكميت خود را داوطلبانه به حكم ديگري به نام دولت واگذار مي كنند، بدان اميد كه دولت بتواند اين آرزوي ديرين بشر يعني امنيت را تامين كند بيهوده نيست كه دولتها با گفتمان امنيت تشكيل شدند. گفتمان امنيت دستاويزي شد تا دولتها سازمان خود را توسعه دهند. براي ايجاد امنيت در اختيار داشتن پليس و ارتش ضروري بود و اداره اين دو بدون گرفتن ماليات ممكن نبود. اداره امور مالياتي ساختارها و عوامل جديدي را به همراه داشت و بدين سان ديوان سالاري يا بوروكراسي دولت روز به روز روبه گسترش يافت. وبر توسعه ديوانسالاري را يكي از شاخصه هاي دولت مدرن مي داند و بر آن تاكيد مي كند.با توسعه دولت روابط فرد و دولت هم دگرگون شد. توسعه و پيشرفت به دلايل پيش گفته در غرب همزاد دولتهاي ملي است. دولتهاي ملي كه اصولا بر سكولاريسم و لائيسيته استوارند.اما در سرزمين اسلام تاريخ به گونه اي ديگر رقم خورد. اسلام موتور محركه اين جوامع بود و با ظهور اسلام و انديشه هاي مترقي و ناب اسلامي جوامع اسلامي گام هايي بسيار بلند در راه توسعه و ترقي برداشتند در بستر تعاليم و فرهنگ اسلامي علم و دانش شكوفا شد. دراين خصوص ايرانيان به دليل پيشينه تمدني بسيار كهن و بي نظير و با استفاده از ظرفيت هاي جديدي كه اسلام ايجاد كرده بود، در دانش و پيشرفت گوي سبقت را از جوامع ديگر ربودند.علم، دانش، هنر، فكر و انديشه دراين سرزمين و سرزمين هاي ديگر اسلامي شكوفا شد. در دوران بي خبري و جهل اروپا اين سرزمين مهد دانش و علم بود.اما با گذشت از دوران اسلامي از زمان بني اميه پايه هاي انحراف و دوري از اسلام اصيل و ناب گذارده شد و اختلاف و تفرقه جاي وحدت و همدلي دوران صدراسلام را گرفت. در اين سرزمين به تدريج اسلام مهجور ماند و مسلمانان از تعاليم اسلامي فاصله گرفتند. ساختار جوامع اسلامي و ايران به گونه اي بود كه در دامان خود حكومت هاي مستبدي را پروراند و استبداد به راي جاي بيعت و مشورت را گرفت و ساخت نظام هاي سياسي رنگ و بوي استبداد شرقي را به خود گرفت. مستبدان دوران چند صد ساله اخير از اسلام فقط براي سركوبي گروه هاي رقيب استفاده كردند.در دوراني كه اروپاييان درصدد جبران عقب افتادگي خود از مسلمانها بودند، سرزمين هاي اسلام كه غره از پيشرفتهاي دوران طلايي خود بود، به خوابي عميق فرو رفت. غربيها از فرهنگ و تمدن اسلامي هم بهره ها بردند و در نهايت راه توسعه را در عرصه هاي مختلف پيمودند.جهان غرب به سرعت پيش رفت و جهان اسلام هم روز به روز عقب مانده تر شد. سرزمين هاي اسلامي و به ويژه ايرانيها در جريان جنگ و رويارويي با غرب بود كه ناگهان خود را با جهاني پيشرفته روبه رو مي ديدند. شكست ايران از قواي بيگانه ضرورت سروسامان دادن به ارتش را براي ايران اجتناب ناپذير مي كرد. جهان اسلام كه نمي توانست باور كند كه غرب عقب افتاده اين گونه در صنعت و تكنولوژي پيش رفته، چاره اي جز ياري جستن از آن نمي ديد. مستشاران نظامي بدين سوي سرازير شدند و سامان دهي قشون توسط غربي ها آغاز شد. توجه به اين نكته از اين جهت حائز اهميت است كه در عصر نو تمدني كهن با دوراني طلايي ناگهان خود پي به عقب افتادگي اش مي برد؛ آن هم در نهايت ضعف و شكستهاي پي درپي نظامي، برخورد تمدن غرب و شرق در چنين وضعيتي نابرابر اتفاق مي افتد. دولتهايي شكست خورده و از نظر روحي و رواني در اوج بحران، براي چاره جويي به غرب متوسل مي شوند. نگاه از پايين به بالا و توام با شگفتي و اعجاب و به بياني ديگر، توام با خودباختگي به مغرب زمين ازاين جا ناشي مي شود.اولين برخوردها با غرب عكس العملهاي مختلفي را درپي داشت. دسته اي از سياستمداران و روشنفكران كه به عقب افتادگي بسيار جوامع اسلامي پي برده بودند و در آن سوي آبها پيشرفتهاي خيره كننده اي را مي ديدند، راه نجات را در پيروي بي چون و چرا از غرب ديدند. حاميان اين نگاه غرب را مجموعه اي به هم پيوسته يافتند و بدون توجه به رويدادهاي تاريخي و متغيرهاي اجتماعي جوامع غربي، راه پيشرفت را پذيرش بي چون چراي غرب مي دانستند. از اين نگاه تجربه علمي، فرهنگي، سياسي و اجتماعي درغرب به تمام بايد مورد پيروي قرار گيرد. از اين نگاه توسعه راهي است به هم پيوسته كه اجراي آن از هم جدايي ناپذيرند و پيروي از غرب بايد در همه زمينه ها باشد. از اين منظر كه در دهه هفتاد بين متفكران غربي و به ويژه دربين انديشمندان توسعه در غرب نيز طرفداران بسيار داشت، توسعه مسيري خطي را طي مي كند و همه جوامع ناچار بايد يك راه و تنها يك راه را درمسير نوگرايي و توسعه طي كنند و قافله سالار اين راه غرب است. از اين نگاه سكولاريسم، لائيسيته و دولتهاي مدرن، روابط جديدي بين دولت و ملت و همه لازمه توسعه است و چاره اي جز آن نيست. همه ملكم خانها درجهان اسلام به راه افتادند و نسخه ساده و آسان تقليد از غرب را براي همه جوامع تجويز نمودند.نظريه هاي غرب محور توسعه در دهه شصت و هفتاد حاكم شد. لرنر، لوسين پاي، الموند، وربا و بسياري از نظريات و مكاتب اين دوران مانند نظريه سيستمي، فونكسويناليسم و ساختارگرايي همه دراين نكته هم داستان بودند كه تجربه غربي تجربه بشريت است و از آن گريزي نيست.تقليد بي چون و چرا آغاز شد و الگوهاي غربي به جهان سوم از آفريقا تا آسيا صادرشد. دولتهاي نوخاسته آفريقايي نظامهاي سياسي خود را براساس الگوهاي غربي پي ريختند، اما ديري نپاييد الگوهاي وارداتي ناكارآمدي خود را نماياند و اين نگاه در عمل با شكست مواجه شد. صدور تجربه هاي غربي به كشورهاي تازه تاسيس رهيده از يوغ استعمار درفاصله اي نه چندان كوتاه نشان داد كه تجربه غرب در دموكراسي جهان شمول نيست. اين شكست ها منشأ ديدگاههاي جديدي شد و بسياري از محققان منصف را بر آن داشت كه تسليم واقعيتها شوند. نگاه جامعه شناختي و تاريخي نتيجه اين رويكرد جديد است. محققاني چون بارينگتون مور، بنديكس و چارلز تيلي و اخيرا برتدراند بديع، گي هرمه و بسياري ديگر با رويكردي نوين مدرنيته را مورد بررسي قرار دادند. اين رويكرد الگوي توسعه خطي را براي تكامل جوامع نفي نموده و براين باور است كه جوامع مختلف راههاي خاص خود را براي نوشدن در همه عرصه ها به ويژه در عرصه هاي سياسي دارند. از اين نگاه به جاي توسعه بايد از توسعه ها به جمع سخن گفت و به جاي مدرنيته از مدرنيته ها و به جاي دموكراسي از دموكراسي ها و سرانجام به جاي جمهوري از جمهوريهاي كه در هر مرز و بوم رنگ و بوي آداب و رسوم و فرهنگ آن ديار را خواهد داشت.مكتب توسعه گراي غرب محور به پايان عمر خود مي رسد و آن نگاههاي سطحي و ساده كه غرب را محور عالم وجود مي دانست و نظام دموكراسي ليبرال را سرنوشت گريزناپذير بشريت تلقي مي كرد، با چالشي جدي مواجه مي شود. تا بدان جا كه نويسندگاني چون برتراند بديع وگي هرمه از بحران درمفاهيم علم سياست سخن مي گويند، چرا كه به رغم اشتراك واژه جمهوريت كه از غرب وام گرفته شده است، و به رغم اشتراك لفظي درمفاهيمي چون حزب سياسي، پارلمان و مانند آن بسياري از اين نهادها دركشورهاي مختلف تنها در نام با هم شريك اند. اينجاست كه نه تنها الگوي غربي، بلكه علوم سياسي خود را با بحران در مفاهيم اساسي خود مواجه مي بيند.حاصل آنكه پس از چندين دهه تقليد بي چون و چرا و نگاه از پايين به بالا، شرق بار ديگر خود را بازمي يابد و به اين باور مي رسد كه بايد بين پيشرفتهاي علمي و تكنيكي و الگوهاي توسعه درعرصه هاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي تفكيك نمايد. دهه هشتاد دوران جوش و خروش جهان اسلام براي يافتن راهي نو براي توسعه پايدار سياسي است. شكست الگوهاي غربي و تقليد كوركورانه از غرب ديگر امتحان خود را پس داده بود. پايه هاي نظري مكتب توسعه گراي غرب محور فروريخته بود. اين انديشه قوت گرفت كه بايد طرحي نو در افكند. طرحي كه نشاني از هويت اين سرزمين دارد، طرحي كه ريشه در فرهنگ غني اين مردمان دارد. براي غربيها بازگشت به گذشته بي معناست. گذشته غرب تاريك است. دوران باستانش دوران برده داري و جمهوري ستيزي است و قرون وسطي براي غرب دوراني تاريك و ظلماني است، اما براي مسلمانان گذشته پرافتخار و روشن است. اگر راه نجات غرب در مقابله با سنتها و دين بود، جهان اسلام راه نجات را در بازگشت به دوران طلايي اسلامي خود مي بيند. براي غربيها پاي بندي به ارزش هاي ديني البته به معناي كليسايي آن عقب افتادگي و تاريكي را به همراه داشت، اما براي مسلمانان پاي بندي به اسلام موجب بالندگي و رشد و شكوه و دوري از آن موجب عقب ماندگي و تحجر شد. پس دو سرزمين و دو فرهنگ با دو تاريخ مختلف را مي توان ديد كه هر يك به سهم خود تاريخ و تمدن را به پيش برده اند، ولي هيچ كدام نمي توانند و نبايد در انديشه تحميل راه خود بر ديگري باشد. در اين دوران دستيابي به الگويي نو براي توسعه اي پايدار آرزو و خواست همه جهان اسلام و جهان شرق مي باشد. جهان شرق مي خواهد توسعه سياسي مبتني بر اصول و ارزش هاي خود را تجربه كند و اين بازگشتي است دوباره به سخن معلم اول در عهد باستان كه دولت ها را نباتات هر جامعه مي دانست. جمهوري اسلامي تجربه اي نو براي جهان اسلام و شرقدر چنين اوضاعي مردم ايران طرحي نو در افكندند و با عبور از چالش هاي نظري، نظامي مبتني بر مردم سالاري ديني را پي افكندند. البته پيشتازي ايرانيها در ارائه الگوهاي نو در عرصه هاي مختلف امري تاريخي است. درس هاي ايراني براي جهان ناشناخته نيست. پيشتازي ايراني ها در دانش، فن حكومت، شهرسازي و هنرهاي مختلف نيازي به اثبات و استدلال ندارد. اگر نخواهيم به گذشته هاي خيلي دور برگرديم، در همين صد سال اخير نخستين انقلاب مشروطه در منطقه را مردم ايران پي افكندند، ملي شدن صنعت نفت پديده اي ايراني است و سرانجام تأسيس نظامي مبتني بر ارزشهاي ديني و در عين حال مبتني بر مردم و ارزش هاي جمهوري نيز الگوي نويني است كه انقلاب اسلامي ايران به جهان امروز و به ويژه به جهان شرق عرضه كرده است. پس الگويي نو در توسعه سياسي نظريات غرب محور را به چالش مي كشد. موفقيت اين تجربه نه تنها نفي غرب محوري در توسعه سياسي است، بلكه پيامي ايجابي هم دارد و آن ارائه يك الگوي بومي براي توسعه اي پايدار است. به بياني ديگر، شرق كه امروز به دنبال چاره جويي است، در موفقيت اين تجربه هويت گم شده خود را مي يابد و متفكران منصف غرب چشم به اين راه نو در مدرنيته دوخته اند تا نظريات جديد و واقع بينانه خود را با اين تجربه راست آزمايي كنند. ناگفته پيداست كه پيروان مكاتب غرب محور نيز منتظرند تا شكست اين تجربه را به عنوان اصلي ترين دليل غرب محوري در توسعه سياسي به رخ مخالفان خود بكشند. نظريه «پايان تاريخ» فوكوياما و كتاب شكست اسلام سياسي اولويه روآ در حقيقت بيان يك آرزوست و نه تبيين يك واقعيت. پس موفقيت روزافزون تجربه اين جمهوري تاريخ ساز است، تلاش براي موفقيت هرچه بيشتر اين راه نو تلاشي است تاريخي كه قطعاً در حصار تنگ پيروزي اين حزب و آن جناح نمي گنجد. ملت ايران در تلاش است راهي نو پيش پاي ملتهاي جهان بگذارد و اين رسالتي است سنگين و دشوار. منبع: فصلنامه «نامه دولت اسلامي»
چهارشنبه 22 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 589]
-
گوناگون
پربازدیدترینها