تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 9 فروردین 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دعايى كه با بسم اللّه  الرحمن الرحيم شروع شود، رد نمى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

وکیل اصفهان

لیست قیمت گوشی شیائومی

آیسان اسلامی

خرید تجهیزات صنعتی

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

دستگاه جوش لیزری اتوماتیک

اجاق گاز رومیزی

تور چین

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

لوله پلی اتیلن

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

مرجع خرید تجهیزات آشپزخانه

خرید زانوبند زاپیامکس

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

کلاس باریستایی تهران

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

تعمیرات مک بوک

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

قطعات لیفتراک

خرید مبل تختخواب شو

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

دانلود رمان

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1793321987




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

واكنشي ديگر به اظهارات عبدالكريم سروش هجوم «هرمنوتيك سفسطه‌گر» به وحي و رسالت پيامبر (قسمت دوم)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: واكنشي ديگر به اظهارات عبدالكريم سروش هجوم «هرمنوتيك سفسطه‌گر» به وحي و رسالت پيامبر (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: قسمت دوم مقاله حسين كهفي، قرآن‌پژوه، به نظريات روشنفكران ديني در دهه‌هاي اخير درباره قرآن پرداخته است.
هان چه ملخ فرستيَم، قحط بهار ديده‌ام
بلخِ خرابه رفته ام، سيل سوار ديده‌ام
يوسف تن به بردگي نزد عزيز برده‌ام
يوسف جان به محبسي تيره و تار ديده‌ام
هان چه خيال كرده‌اي لشگر فيل مي‌كِشي
سنگ گِل ابابلي چاره كار ديده‌ام
در نوشتار پيشين نقدي بر ادعاي كلامي و عرفاني سراينده كتاب "بسط تجربه نبوي" وارد نموديم كه اينك به جمع بندي آن نقد و گفتاري بيشتر در اين زمينه مي پردازيم مجموعه اين نقدها را مي توان به صورت ذيل خلاصه نمود.

الف: نقد فرضيه
1-فرضيه اين نظريه در استدلال دچار تناقضي بود و به لحاظ منطقي خود، خود را فرو مي كوبيد.
بدين مفهوم كه مدعي فرضيه حضرت رسول اكرم (ص) را شاعري كه منتقل كننده الهام به تصاوير و دانشي كه خود در اختيار داشت مي دانست و از طرفي هم بر پيامبري او نيز به شدت تاكيد مي‌كرد. نويسنده، قرآن را به دو بخش ذاتي و عرضي تقسيم نموده است و قسمت عرضي آن را توليد پيامبر معرفي مي كند.
ما در آن مقاله بيان نموديم كه اگر حضرت رسول اكرم محمد مصطفي (ص) پيامبر است - كه آقاي سروش آن را قبول دارد - يكي از صفات پيامبري راستگويي است. و حضرت رسول بدون استثناء در تمام سخنان خود، همه قرآن را نازل شده از سوي خدا مي دانست و در قرآن حتي يك نمونه نيست كه پيامبر آيه اي را از زبان خودش گفته باشد و 322 بار در قرآن از كلمه "قل" استفاده شده است كه به پيامبر گفته شده است "بگو".
بنابراين متن قرآن و كلام رسول مي گويند قرآن از آن خداست و اگر بخشي از اين كتاب از خود رسول باشد، لازمه آن دروغ گفتن حضرت رسول به مردم است كه در اين صورت ديگر ايشان پيامبر نمي باشد. اين تناقض در فرضيه آقاي سروش مشهود است.
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند قصد اين قوم خطاست هان تا نكني
2- در پاسخ به تناقض اول در فرضيه آقاي سروش شايد ايشان بگويند كه پيامبر خود به اينكه وحي از خود او مي جوشد نه از خدا آگاهي نداشته است و براي همين اشاره اي در كل زندگي رسالتي خويش به آن ننموده است كه در اين صورت لازمه آن اين است كه پيامبر اولاً ناآگاه و جاهل ( نعوذ با... ) به منبع وحي باشد ثانياً قدرت تفكيك وحي الهي و وحي نفساني را نيز نداشته باشد كه با وجود اين فرضيه، پيامبر باز هم نمي تواند پيامبر باشد چون ( نعوذ با ... ) هم ناآگاه به منبع وحي و هم ناتوان از تشخيص و تفكيك وحي است.
ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود آنچه مي‌پنداشتيم
تا درخت دوستي برگي دهد
حاليا رفتيم و تخمي كاشتيم
گفت و گو آيين درويشي نبود
ورنه با تو ماجراها داشتيم
شيوه چشمت فريب جنگ داشت
ما غلط كرديم و صلح انگاشتيم
3- حضرت رسول قرآن را معجزه خود معرفي مي كند و قرآن نيز خود را معجزه مي نامد و اگر قرآن بخشي از خدا و بخشي از آنِ رسول باشد معجزه بودن قرآن منتفي مي‌شود.
مگو ديگر كه حافظ نكته دان است
كه ما ديديم و محكمْ جاهلي بود
4- و اگر قرآن معجزه حضرت رسول (ص) نباشد بنا بر سنت همه انبياء كه براي اثبات ادعاي پيامبري معجزه مي‌آوردند بايد حضرت رسول (ص) معجزه ديگري غير از قرآن براي اثبات پيامبري اش ارائه مي‌داد كه به روايات تاريخ و همه احاديث در شيعه و سني و همه فرق اسلامي پيامبر اكرم (ص) معجزه ديگري را به عنوان اثبات نبوت خويش غير از قرآن بيان نداشته است.
چون طهارت نبود كعبه و بتخانه يكي است
نبود خير در آن خانه كه عصمت نبود
حافظا علم و ادب ورز كه در مجلس شاه
هر كه را نيست ادب لايق صحبت نبود
نقد ادعا و توان عرفاني:
5- ادعاي آقاي سروش مبني بر عرفاني بودن نظرياتش باطل است.
محتسب شيخ شد و فسق خود از ياد ببرد
قصه ماست كه در هر سر بازار بماند
ايشان تجربه اوليه عرفان عملي را نيز ندارند توان ايشان از يك بودايي و ناوالي هم پايين تر است و چشم و گوش ايشان كاملاً بسته است.
اي كه دائم به خويش مغروري
گر تو را عشق نيست معذوري
گرد ديوانگان عشق مگرد
كه به عقل عقيله مشهوري
مستي عشق نيست در سر تو
رو كه تو مست آب انگوري
چرا كه هزاران نفر از عرفاي شيعه و سني در تاريخ اسلام كه شرح احوالات آنها در كتابهاي متعددي نظير رساله قشيريه و تذكره الاولياء و .... آمده است از شهود خود از عالم ملكوت و ديدار با ملائك خدا به همان نوعي كه قرآن آنها را معرفي كرده است نموده اند و هم اكنون نيز صدها عارف با... هستند كه از ديدار خود و شهودهاي مكرري كه در اين عالم داشته اند سخن گفته اند؛ آيت ا... قاضي همداني، آيت ا ... قاضي طباطبايي، آيت ا... شاه آبادي، آقاي نخودكي، آقاي مجتهدي و .... شهودهاي اين همه عارف در تاريخ هزار و چهار صد ساله اسلام هيچ كدام مربوط به مقتضيات زمان خود نبوده است و آگاهي و علم زمان خود بر روي شهود آنها اثري نداشته است و همه به طور متحد و هم زبان از يك محور شهودي سخن مي‌گويند كه ابن عربي، سهروردي، با يزيد، ابوالحسن خرقاني و .... سخن گفته اند. مراتب انوار ملكوت و قدرت و اقتدار جبروت و فنا در عالم لاهوت و ... به نسبت تعالي عرفاني هر يك از عارفان تاريخ اسلام و درك آنها از اين مراتب داراي وحدت و يگانگي است اين يگانگي نه تنها در شهود آنان بلكه در استفاده از ارزش ها و قدرت هاي عوالم غيب در عالم مشهود نيز وجود دارد و همه عارفان سالك با... دخالت غيب در عالم مشهود را كاملاً يقيني و اجرايي و عملي ديده اند. اما آقاي سروش "حور مقصورات في الخيام" را زاييده تصور پيامبر از زنان زيبا در عصر خود و زن دوستي ايشان مي داند كه در عصر رسول زنان مقصور در خيمه ها با ارزش بوده است و فرهنگ آن زمان نيز چنين بوده است.
نه هر كه چهره بر افروخت دلبري داند
نه هر كه آينه سازد سكندري داند
نه هر كه طرف كله كج نهاد و تند نشست
كلاه داري و آيين سروري داند
.
.
.
هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست
نه هر كه سر بتراشد قلندري داند
ايشان در اين زمينه آن قدر پيش رفته اند كه آيات قرآن را وابسته به اين حس زن دوستي حضرت رسول داشته و مي گويند اگر حضرت رسول در جاي ديگري يا زمان ديگري مي‌زيست آيات مربوط به زن در قرآن بدين شكل نمي آمد.
به ياد دارم كه در درس هاي مثنوي ايشان، يكي از تاكيداتي كه بر روي مثنوي مي كردند، داستان مارگير در دفتر سوم بود كه ما ايشان را به ابياتي چند از اين داستان دعوت مي كنيم.
چون عصاي موسي اينجا مار شد
عقل را از ساكنان اخبار شد
پاره خاك ترا چون مرد ساخت
خاك‌ها را جملگي شايد شناخت
مرده زين سوي‌اند و ز آن سو زنده‌اند
خامش اينجا، وآن طرف گوينده‌اند
چون از آن سوشان فرستد سوي ما
آن عصا گردد سوي ما اژدها
كوه ها هم لحن داوودي كنند
جوهر آهن به كف مومي بود
باد حمال سليماني شود
بحر با موسي سخنداني شود
ماه، با احمد اشارت بين شود
نار، ابراهيم را نسرين شود
خاك، قارون را چو ماري در كشد
استن حنانه آيد در رشد
سنگ، بر احمد سلامي مي‌كند
كوه، يحيي را پيامي مي‌كند
ما سميعيم و بصيريم و خوشيم
با شما نامحرمان ما خامشيم
چون شما سوي جمادي مي‌رويد
محرم جان جمادان چون شويد
از جمادي عالم جان‌ها رويد
غلغل اجزاي عالم بشنويد
فاش تسبيح جمادات آيدت
وسوسه تأويلها نربايدت
چون ندارد جان تو قنديل‌ها
بهر بينش، كرده‌اي تأويل‌ها
شايد ايشان بگويند كه من ادعاي عارف بودن ندارم ولي بايد گفت چنين نيست ايشان حتي در لابلاي تمام نوشتارهاي خود طوري سخن مي گويند كه گويا سلطان العارفين هستند و تمام ابيات مثنوي را در دفاع از نظريات عارفانه خود بيان مي دارند در پاسخ به جواب آقاي سبحاني از صورت بي صورت وحي سخن مي گويند به طوري كه گويا خود ايشان آنها را درك مي كند خود و شاگردانش آن قدر پيش رفته اند كه مي گويند اين نظريات ما در عالم عرفان است و نمي توان آن را با فقاهت و روايت و استدلال ديني نقد نمود. آقاي گنجي يار غار و شاگرد مخلص وي در دفاع از سخنان ايشان به شدت بر جدايي نقد عارفانه از نقد فقيهانه تاكيد مي ورزد.

نقد سيستم شناختي آقاي سروش (تناقض در اپيستومولوژي):
6- ايشان در تئوري هاي گذشته خود بارها و بارها از تفكيك ميدان و ابزار شناخت عالم، سخن به ميان آورده اند و تاكيد مي نمودند كه شيوه شناخت عقلي از عالم، با شيوه شناخت قلبي متفاوت است و بايد تمايز شديد بين اين دو روش قائل شد. در كتاب هاي دانش و ارزش؛ علم چيست و فلسفه چيست و نهاد نا آرام جهان، ما در كدام جهان زندگي مي كنيم و ... بارها و بارها اشاره نموده‌اند اما در فرضيه جديد خودش هر دوي اين ميدان ها را با هم آميخته است و از فهم حقايقي كه دل بايد آنها را فهم كند به وسيله عقل، حجت و بينه خواسته است و برعكس، فهم معنويت عميق قرآن نياز به وارستگي در دل و كسب تقوي و پاكسازي اخلاقي و .... دارد اما ايشان با عقل حسي و تجربي به تكاپوي فهم اين مفاهيم پرداخته است.
هر كه شد محرم دل در حرم يار بماند
و آن كه اين كار ندانست در انكار بماند
مولوي اين شاعر فرزانه و عارف در ده‌ها شعر در مثنوي و ديوان شمس از
پاي استدلاليان چوبين بود
پاي چوبين سخت بي تمكين بود
در عالم معنويت سخن رانده است اما شناخت مثنوي ايشان نيز نتوانسته از اين خلط نامبارك در شناخت عالم جلوگيري نمايد.
با مدعي مگوييد اسرار عشق و مستي
تا بي خبر بميرد در درد خودپرستي
آن روز ديده بودم اين فتنه‌ها كه برخاست
كز سركشي زماني با ما نمي‌نشستي
موارد معنوي را كه بايد با دل آنها را فهم كرد امّا آقاي سروش با عقل به آنها پرداخته است به شرح ذيل است:
1- بحث در مورد حضرت جبرئيل و نحوه انزال او بر حضرت رسول و دادن نظريه در نوع اين رفت و آمد خلاف آنچه كه در قرآن و روايت شيعه و سني آمده است.
2- بحث در مورد نفس الهي پيامبر و تبيين و شرح آن
3- بحث در مورد ماهيت وحي و صورت هاي آن
4- بحث در مورد فرشتگان و تا جايي كه تصور پيامبر از آنها را وابسته به محيط اجتماعي اش مي‌دانند.
5- بحث در مورد آيات معنوي و غيبي در زمينه اخلاق و احكام و .... كه كلاً آنها را جزء عرضيات قرآن مي داند و وابسته به تاريخ و جغرافياي زمان حضرت رسول، در حالي كه تنها با ابزار قلب و دل مي توان روح اين آيات را كشف كرد نه با عقل و منطق عقلاني و موارد بسيار ديگر در گفته‌هاي آقاي سروش و دوستان ديگر ايشان از امور معنوي طرح شده است كه تحليل آنها، عقلاني صورت پذيرفته است.
لازم به تذكر است كه عقيده شيعه بر آن نيست كه موارد فوق به تفكر و عقلانيت نبايد راه يابد بلكه فهم ماهيت اين امور در حوزه عقلاني نيست. عقول در سطح كشف و باور يا عدم باور موارد فوق دخالت مي‌نمايند كه امري طبيعي است كه كسي نسبت به آن حساسيتي ندارد، اما قضاوت در ذات اين موارد از عهده عقول خارج است چرا كه ابزار شناختي عقل مادي و حسي و تجربي است.
استدلال هاي عقلاني بر پايه لمس، احساس، درك، مشاهده، آزمايش و منطق ظاهري و .... استوار است. هيچ عقلي بيرون آمدن شتر از داخل كوه سنگي را نه مي تواند قبول نكند و نه مي تواند اثبات نمايد و نه مي تواند آزمايش كند. نرم شدن آهن در دست حضرت داوود يا بلند شدن كوه طور بر سر بني اسرائيل، باز شدن دريا، مرده زنده كردن حضرت عيسي (ع) و ... هيچ كدام عقلاني نيست و كلاً همه اين امور از حيطه عقل مادي بيرون است و در حوزه قلب و درك روحاني انسان قرار دارد. متاسفانه از آنجا كه مارك زدن همچون جمعيت ماركسيست هاي دنيا كه همه مخالفان خود را با انواع واژه هاي دگماتيسم، رزيونويسم، اپورتونيست، كاست گرايي، فاشيسم، ارتجاع و .... متهم مي كردند، هيئت روشنفكري ديني متولد شده در دهه هاي اخير نيز بر مخالفانشان انگ‌هايي همچون ماركسيست ها مي زنند با اينكه در قرآن از زبان آيات قرآن و از زبان حضرت رسول (ص) در سوره تكوير آيات 19 الي 28 در مورد وحي سخن رانده است آقاي سروش و دوستان حمايت كننده اش اعتقاد به اين آيات را نظريه ارتدكس اسلامي معرفي مي نمايند. تفكر ارتدكسي حاكم بر قسطنطنيه را كه روم دوم يا واتيكان دوم مي گفتند كه بر اساس خودخواهي حاكمان مسيحي روم شرقي به وجود آمد، به شيعه و طرفداران قرآن نسبت مي دهند.
مفهوم جديدتر ارتدكسي با رانده شدن مسيحيت روم شرقي به سوي روسيه و حاكم شدن اين تفكر در دولت هاي تزار و خانواده رومانف ها نيز مزيد بر علت است چرا كه ارتدكسي روسيه، راسپوتين توليد مي كند و مفهوم ارتدكسي، خودخواهي، خود محوري، بي عقلي، جادوگري و سحر بازي و از اين قبيل است كه معتقدين وحي آسماني به آن متهم مي شوند. اگر به اين آيات (سوره تكوير آيات 19 الي 28 ) دقت كنيم نتايج اوليه از معاني آن را مي توان به صورت ذيل بيان نمود:
1- قرآن و وحي سخن رسول كريم ( جبرئيل ) است. آيه 19
2- جبرئيل نيرومند در نزد خداوند صاحب قدرت و عرش است. آيه 20
3- پيام هاي وحي از محلي امن و با امنيت ارسال مي شود. آيه 21
4- بيان اين سخنان را به ديوانگي و مجنون بودن رسول تعبير ننمايند هم صحبت شما كه وحي را بيان مي‌دارد مجنون نيست. آيه 22
5- رسول اكرم(ص) وحي را در افقي روشن مي بيند (او قرآن را مي بيند و از آن قرائت مي‌كند). آيه23
6- و همه آن چه را كه در عالم غيب به رسول مي‌گويند، بي كم وكاست بيان مي دارد. آيه 24
7- و سخنان وحي شده به پيامبر از سخنان شيطان رانده شده نيست. آيه 25
8- (چرا اين وحي را باور نمي‌كنيد؟) به كجا مي رويد؟ آيه 26
9- اين قرآن چيزي نيست جز ذكر براي عالميان. آيه 27
10- براي هركدام از شما كه راه مستقيم را جويا شدند. آيه 28
همان طوري كه مشاهده مي شود، قرآن تكليف وحي و جبرئيل و رسول اكرم (ص) را مشخص كرده است اما دوستان روشنفكر ما اعتقاد به اين آيات را از ديدگاه ارتدكسي اسلام مي‌دانند (و انگ و تهمتي من درآوردي براي بي آبرو كردن مخالفان خود).
به متن بحث خود باز مي‌گرديم. چون با عقل و عقلانيت نمي‌توان به منبع وحي يا فرستاده وحي و ماهيت وحي پي برد لذا خود قرآن تصويري را از آن براي بشر ارسال مي‌نمايد كه در سطح عقل او قابل درك باشد. قرآن با بيان محل صورت وحي كه همانا عرش قدرتمند خداوند است، عملا بر درك ماهيت وحي به وسيله عقل خط بطلان مي‌كشد و تنها براي صاحبان عقل هاي مادي و همه بشريت اطاعت از وحي را خواستار است نه تحقيق ماهيت آن، در اين كتاب در چندين آيه در سوره هاي مختلف عبارت "اطيعوا... و اطيعوالرسول " آمده است و حتي "اطيعوا... و اطيعوالرسول و اولي الامر منكم" نيز نازل شده است كه از مسلمانان اطاعت از خدا و اطاعت از رسول و قرآن او و اطاعت از صاحبان امر او را خواستار شده است و اطاعت از رسول را تا سطح اطاعت از خدا بالا برده است. "مَن يُطِعِ ‌الرَّسوُلَ فَقَد اَطاعَ ا..."3
خلط فهم عقلاني و فهم قلبي با يكديگر از اهم مصائب ما در دوران اخير است كه متاسفانه روشنفكر ديني متولد شده در دهه هاي اخير به آن مبتلا شده است.
نقد صوفي نه همه صافي بي غش باشد
اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد
صوفي ما كه ز ورد سحري مست شدي
شامگاهش نگران باش كه سر خوش باشد
خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان
تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد
خط ساقي گر زين گونه زند نقش برات
اي بسا رخ كه بخونابه منقش باشد
نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست
عاشقي شيوه رندان بلاكش باشد
غم دنيا و دني چند خوري باده بخور
حيف باشد دل دانا كه مشوش باشد
دلق و سجاده حافظ نبرد باده فروش
گر شرابش ز كف ساقي مهوش باشد

* شرح و تفسير قنديل كم فروغ روشنفكران ديني
از جمله نقدهايي كه مي توان بر نظريات شبه روشنفكران ديني در دهه هاي اخير وارد نمود اين است كه اگر ما فرض كنيم كه نظريات آنها درست باشد چه نتيجه اي مي توان از اين باور گرفت به عنوان مثال ايشان مي گويند:
شخصيت پيامبر نقش مهمي در شكل دادن به قرآن داشته است. تاريخ زندگي خود او، پدرش، مادرش، كودكي اش و حتي احوالات روحي اش در آن نقش داشته است اگر قرآن را بخوانيد حس مي كنيد گاهي پيامبر شاد و طربناك و بسيار فصيح در حالي كه گاهي اوقات پر ملال است و در بيان سخنان خود بسيار معمولي و عادي تمام اينها اثرات خود را در متن قرآن باقي گذاشته است اين آن جنبه كاملاً بشري وحي است.
در جاي ديگر مي گويد:
تلقي بشري از قرآن تفاوت نهادن ميان جنبه هاي ذاتي و عرضي قرآن را ميسر مي كند بعضي از جنبه هاي دين به طور تاريخي و فرهنگي شكل گرفته اند و امروز ديگر موضوعيت ندارند همين امر به عنوان مثال درباره مجازات هاي بدني كه در قرآن مقرر شده اند صادق است. اگر پيامبر در يك محيط فرهنگي ديگر زندگي مي كرد اين مجازات ها احتمالاً بخشي از پيام او نمي بودند.
هر آن كو خاطر مجموع و يار نازنين دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشين دارد
حريم عشق را درگه بسي بالاتر از عقل است
كس آن آستان بوسد كه جان در آستين دارد
اگر ما اين فرضيات را قبول نماييم سوالات ذيل مطرح است:
نقد اول:
1- آيا در دوران 23 سال پيامبري حضرت محمد (ص) زماني بوده است كه ايشان تحت تاثير احوالات روحي اش با محيط اجتماعي اش يا خصوصيات خانوادگي و اجدادي و ژنتيك خود قرار نداشته باشد؟
2- اگر جواب مثبت است آن دوران كي و كجا بوده است كه قطعاً و عقلاً نمي توان تصور كرد كه در هيچ شرايطي پيامبر تحت تاثير موارد فوق قرار نداشته باشد و با اين تعبير كل قرآن وابسته به اين شرايط مي‌گردد لذا كل قرآن عرضي مي شود نه ذاتي.
هر آن كه جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
.
.
سر و زر و دل و جانم فداي آن يار
كه حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
3- با وجود محال بودن فرضيه آقاي سروش باز هم مي پذيريم كه رسول اكرم (ص) در بعضي از مواقع وحي را عرضي و بعضي مواقع ذاتي بيان داشته است لذا پاسخ به سوالات ذيل ضروري است.
الف - كدام يك از آيات قرآن ذاتي و كدام عرضي هستند؟
ب - معيار و شناخت شما براي تفكيك اين آيات چيست؟
ج - آيا همه آياتي كه مربوط به امور اجتماعي و زيستي و اخلاقي و رواني و احكامي و ... است عرضي هستند؟ و بنا بر قول شما آياتي كه در مورد معاد و آخرت و ذات خدا و .... مي باشند ذاتي و بقيه عرضي هستند. در اين صورت تكليف ما با اين آيات بايد روشن شود كه سوالات ذيل را به همراه دارد؟
1- آيا آياتي كه مثلاً در مورد محارم در سوره نساء آيه 23 آمده است كه ازدواج با مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، نوه، خواهر زاده، برادرزاده، مادران رضايي، دختران همسر را حرام كرده است عرضي هستند يا ذاتي؟ كه با تحليل آنها عرضي هستند و اين آيات پستي و بلندي مي پذيرد يعني ما مي توانيم در شرايطي ديگر و در دورانهاي بعد از حضرت رسول آن را ملغي كرده و پدر با دختر ازدواج نمايد و ... ؟
2- يا آياتي كه در مورد حرام بودن زنا، لواط، قمار، شرب خمر، قتل نفس و .... آمده، عرضي هستند يا ذاتي؟ كه با تعريف ايشان عرضي مي باشند؛ در اين صورت آيا در دوران هاي بعد از حضرت رسول(ص) كه فرهنگ پيشرفت كرده است اين موارد مباح و حلال مي شوند؛ يعني قتل نفس، لواط، زنا و ... آزاد مي شود؟ چون از احوالات بشري پيامبر نازل شده اند يا ثابت باقي مي‌ماند، با تعبير ايشان بايد كه آزاد شود.
3- آياتي كه درباره تقوا، رد امانت، جوانمردي، راستگويي، پاكدامني، رزق حلال، غيبت نكردن، ريا نكردن، غرور نداشتن، فخر نفروختن و ... آمده ذاتي هستند يا عرضي؟ اگر عرضي هستند با گذشت زمان و متمدن شدن بشر مي توان آنها را كنار گذاشت و ناجوانمردي، خيانت، دروغ، ريا و .... انجام داد و به روز زندگي كرد و نان را به نرخ روز خورد با تعبير ايشان از آيات عرضي چنين كارهايي شدني است.
4- آيا آياتي كه در رابطه با جهاد، هجرت، صبر، مقاومت، زهد، پارسايي و ..... آمده است ذاتي است يا عرضي؟ كه با تعبير ايشان عرضي است و بسته به فرهنگ و تاريخ زمان خود دارد و با ورود به عصر فضا و نانوتكنولوژي و اتم مي تواند تغيير كند.
5- آيا آياتي كه در رابطه با كمك در همه زمينه ها به مستمندان، يتيمان، در راه ماندگان، فقراء، اسراء و ... آمده است عرضي است يا ذاتي است؟ كه با تعبير ايشان عرضي است كه مي تواند تغيير كند چون از نفس بشري پيامبر است و مختص زمان خودش است و همه اين نيازمندان را مي توان انكار كرد و يا همه را كشت و نابود كرد.
6- آيا آياتي كه در مورد احكام قرآن است مانند احكام روزه، نماز، حجاب، خمس، زكات و ... ذاتي است يا عرضي؟ كه به تعبير ايشان عرضي است و اگر آن را بپذيريم و از زمان رسول خارج شويم آيا مي توان به انكار نماز، روزه، حجاب، خمس و زكات پرداخت يا خير؟ كه با تعبير ايشان شدني است.
7- آيا احكام مربوط به مجازات گناهكاران مانند كسي كه قتل نفس مي كند يا دزدي مي كند يا قماربازي مي كند و ... ذاتي است يا عرضي؟ كه با تعبير ايشان عرضي است در اين صورت در دورانهاي بعد از رسول و تحول و پيشرفت بشريت مي توان از دزدان تقدير نمود يا به قماربازها پاداش داد يا آدمكشان حرفه اي را تكريم نمود و ... كه به عقيده ايشان اين امر شدني است.
8- اصولاً آيا مي توان هيچگونه قانون اجتماعي و فرهنگي را از قرآن استنباط كرد يا خير؟ كه با ديدگاه ايشان جواب منفي است بنابراين هيچگونه قانوني را نمي توان از قرآن دريافت كرد.
با توجه به مطالب فوق، اگر ما نظر آقاي سروش و دوستانش را بپذيريم ديگر چه نيازي به قرآن داريم؟ پيشرفت بشر خود همه چيز را مهيا مي كند و كلاً بايد درِ فهم قرآن را بست.
9- آيا آياتي كه در مورد معراج و سفر پيامبر به مراتب هستي صورت گرفته است ذاتي است يا عرضي؟ يقيناً عرضي است چون پيامبر با همان نفس بشري خود پاي در اين معراج گذاشته است بنابراين همه آن مطالبي كه ايشان در معراج خود در مورد جهنم و بهشت و عرش و ملك و غيره ديده اند در دورانهاي بعد ديگر قابل فهم و قبول نيست.
10- آيا آياتي كه در مورد پيامبران ديگر است و سرنوشت اقوام آنها را بيان داشته و هزاران حكمت و بصيرت و هدايت دارد عرضي هستند يا ذاتي؟ كه به زعم ايشان عرضي و ديگر قابل اجرا و بيان نيستند. بنابراين ما ديگر نياز به تاريخ و هويت تاريخ و زندگي گذشتگان براي عبرت گرفتن از آنها نداريم.
غير از اين ده مورد دهها موضوع ديگر در قرآن وجود دارد كه به زعم اين تحليل همه عرضي و از دور خارج شده اند.
چه خوش سروده است مولوي درباره حكمت قرآن كه ضاله مومن است در دفتر دوم مثنوي خويش4.
خلم بهتر از چنين حلم اي خدا
كه كند از نور ايمانم جدا
گر بكاوي، كوشش اهل مجاز
تو به تو گنده بود همچون پياز
هر يكي از يكدگر بي مغزتر
صادقان را، يك ز ديگر نغزتر
صد كمر آن قوم بسته بر قبا
بهر هدم مسجد اهل قبا
همچو آن اصحاب فيل اندر حبش
كعبه اي كردند، حق آتش زدش
قصد كعبه ساختند. از انتقام
حالشان چون شد؟ فرو خوان از كلام
مر سيه رويان دين را خود جهاز
نيست الا حيلت و مكر و ستيز
.
.
شرع بي تقليد مي‌پذرفته‌اند
بي محك آن نقد را بگرفته اند
حكمت قرآن چو ضاله مومن است
هر كسي در ضاله خود موقن است
نقد دوم:
همان طور كه مي دانيم پيامبر اكرم حضرت محمد (ص) علاوه بر قرآن سخنان بسيار زيادي نيز در زمان حيات خويش بيان داشته است. با توجه به فرضيات آقايان باز هم سوالات ذيل مطرح است:
1- چه فرقي بين سخنان پيامبر با سخنان عرضي ايشان در قرآن وجود دارد وجه تمايز كدام است؟
2- آيا مي‌توان گفت كه همه سخنان پيامبر از حالات نفساني و بشري بودن او بوده است لذا به همراه آيات عرضي قرآن توأماً مشمول گذشت زمان و سير تاريخي مي‌شوند؟ كه زعم ايشان اين گونه است.
3- چرا بين سخنان حضزت رسول در همه ابعاد تفاوت ماهوي با آيات قرآن وجود دارد؟ اگر هر دو اين ها از جنبه بشري رسول است چرا دو نوع سخن با فاصله بسيار زياد در همه ابعاد بيان داشته است؟ لازم به توضيح است كه روانشناسي نوين سازمان ذهني آدميان را ترسيم نموده است خزانه لغات انسان در مغز و جمله سازي ها در سازمان هاي مخصوص خود قرار دارد به ندرت كسي مي تواند پيرامون دهها موضوع مختلف با نظم و ترتيب و دقت به طور همزمان سخن بگويد به عنوان مثال كسي كه يك متن اقتصادي را آماده كرده است كه در مورد آن سخن بگويد اگر در ميان آن از تئوري نسبيت انيشتين بگويد و سپس از مبحث فيثاغورث و بعد از آن از علت سردردهاي ميگرني سخن به ميان بياورد، در عقل او بايد شك كرد و اصولاً ذهن بشر به سختي مي‌تواند در يك زمان چنين مطالبي را در كنار هم رديف نمايد.. چه برسد كه بتواند بين اين مطالب رابطه ايجاد نمايد و همه را قافيه بندي كند، نظم بدهد و قابل فهم نمايد و هر دفعه كه سخن بگويد چنين باشد رسول اكرم هم حتي چنين سخنراني هايي نكرده است اصولاً هرگاه سخن گفته اند پيرامون موضوعات خاص و حواشي آن سخن گفته است.
در كل نهج الفصاحه در روايات نقل شده از ايشان در بحارالانوار و اصول كافي و همه كتابهاي ديگر شايد نتوان يك متن سخن از ايشان پيدا نمود كه پيرامون موضوعات مختلف باشد. اما در آيات به زعم آقاي سروش عرضي قران دهها موضوع مختلف در يك سوره يا حزب و ركوع كنار هم آمده‌اند كه داراي يك روح واحد و هدفي واحدند در حاليكه موضوعات متفرق و دور از هم هستند. سوره بقره، آل عمران، نساء، مائده، انعام و .... مصداق ادعاي ما است.
با توجه به اين توضيحات اكنون سوال مطرح مي شود كه يك انسان كه تحت تاثير محيط اجتماعي، اخلاقي، فيزيكي و تاريخ خود مي باشد، چگونه مي تواند در آن واحد دو نوع سخن كاملاً متفاوت در ماهيت و محتوي در كنار هم بگويد؟ اينجا با طرح آقاي سروش ما دچار يك تناقضي در شخصيت پيامبر خواهيم شد.
شايد قصد آقاي سروش و دوستان خدمت گزارشان همچون اكبر گنجي، امير مازيار، رحمان افشاري، مصطفي ملكيان و ... از اين نوع تفكر كمك به حل مشكلات موجود در تطبيق قرآن به امور علمي و سياسي و اجتماعي و حقوقي جامعه امروز بوده باشد. و چون نمي توانند همه قرآن را به روز تعبير نمايند تأويلي اين گونه جفاكارانه بر قرآن و پيام آور آن حضرت محمد (ص) روا داشتند.
چون ندارد جان تو قنديل ها بهر بينش كرده اي تأويل ها
اين بخش از انتقادات نسبت به تئوري آقاي سروش را با اشعاري از ديوان شمس مولوي به پايان مي‌بريم و به زودي نقد سومي را در جهت بي اعتباري اين نظريه بيان خواهيم نمود.
زين همرهان سست عناصر دلم گرفت
شير خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او
آن نور روي موسي عمرانم آرزوست
زين خلق پر شكايت گريان شدم ملول
آن ‌هاي و هوي و نعره مستانم آرزوست
گويا ترم ز بلبل اما ز رشك عام
مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر
كز ديو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند يافت مي نشود جسته‌ايم ما
گفت آنكه يافت مي نشود آنم آرزوست
انتهاي پيام/
 سه شنبه 21 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 668]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن