واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: ارسال شده در: يکشنبه 4 آذر 1386 متن مطلب: همانطور كه مردها مايلند بهترين زنها را براي خود انتخاب كنند، زنها نيز دوست دارند مردي را به عنوان شوهر خود انتخاب كنند كه بهترين مرد براي او باشد. اهميت اين موضوع آنجا بيشتر مي شود كه شخصيت زنان بعد از ازدواج به شخصيت شوهرشان مي پيوندد. لياقت و رشد شخصيت شوهر موجب تعالي زن به عنوان زوجه يك مرد موفق مي شود همان طوري كه شكست مرد در زندگي شخصي و اجتماعي موجب سرافكندگي خانواده به ويژه زوجه اش مي شود. در كتاب امالي شيخ صدوق از امام (ع) نقل فرمودند: «عقل زنان در زيبائي آنهاست، و زيبائي مردان در بسياري عقل آنهاست» بنابراين اولين نكته اي كه پس از تقوي و پاسارئي خانمها بايد بدان توجه كنند عقل و درايت شوهر آينده آنان است. شوهري كه بتواند زندگي را اداره كند و در جهت رشد و تعالي خانواده فكر صحيح و اراده قوي داشته باشد. دختر خانمها توجه داشته باشند خواستگار خود را به خاطر فقر يا فقدان زيبايي رد نكنند بلكه به لياقت و تدبير وي بيانديشند، اگر او را فردي با لياقت و فكر دانستند بدو پاسخ مثبت دهند. البته گاهي اوقات فقر و نداري ممكن است نشانه اي از فقدان تدبير و درايت شخصي يا خانوادگي باشد اما همواره اين طور نيست و فقر و غني همانطور كه بارها گفتيم ارزش يا ضدارزش، نيستند بلكه معيار ارزش، پارسائي است. داستان جويبر جوان سيه چرده اي از اهل يمامه كه در كتاب كافي ج 5 آمده است در خصوص انتخاب شوهر قابل توجه و تامل است. مرحوم كليني در كافي از ابوحمزه ثمالي نقل مي كند كه ايشان گفت نزد امام باقر (ع) بودم كه مردي تقاضاي ملاقات با حضرتش را كرد و حضرت اجازه دادند. مرد وارد شد و به امام سلام كرد امام پس از تحيت و تعارف مشكل مرد را پرسيد. مرد گفت من از دختر فلاني كه از دوستان شماست خواستگاري كردم ولي او از من روي گرداند و به خاطر غريبي و فقر و كوتاهي و زشتي مرا تحقير كرد و من احساس ذلت و پستي كردم و قلبم گرفت و از اين خفت آرزوي مرگ كردم. حضرت فرمود: برو تو فرستاده من به سوي او هستي و بدو بگو محمدبن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب (ع) مي گويد: دخترت را به تزويج منجح بن رباح بده و او را رد نكن. ابو حمزه نقل مي كند بعد از آنكه مرد با خوشحالي جلسه را ترك كرد امام باقر (ع) قضيه جويبر را اين گونه براي ما نقل كرد. مردي از اهل يمامه به نام جويبر بود وي براي مسلمان شدن به خدمت رسول خدا (ص) رسيد و اسلام آورد اما او مردي كوتاه قد و فقير بود كه در عين حال از زيبائي نيز برخوردار نبود. پيامبر بدو غذا خوراند و او را تن پوشي داد كه خود را بپوشاند و بدو فرمود كه در مسجد مدينه مستقر شود و همين طور نيز ساير فقيران و محتاجان كه اسلام آوردند در مسجد مدينه ساكن شدند تا اين كه خداوند منان به رسولش وحي فرستاد كه مسجد جاي سكونت و استراحت افراد نيست. تمام درهائي كه به فضاي مسجد باز مي شد بايد بسته شوند به غير از در منزل حضرت علي (ع) و فاطمه (س) كه خداوند آنان را مطهر خلق كرده است و سايرين بايد طهارت داشته باشند تا به مسجد وارد شوند. لذا پيامبر اسلام (ص) دستور داد تا سايبان و سقفي نزد مسجد بسازنند تا غربا و مساكين شب و روز در آنجا پناه گيرند و حال جويبر نيز مانند ساير تازه مسلمان شده ها بود كه در زير همان سقيفه يا سايبان زندگي مي كرده، كساني كه در اين سقيفه يا صفه به سر مي بردند اصحاب صفه ناميده شدند. روزي پيامبر به جويبر فرمود اگر با زني ازدواج كنيد تو را در امر دنيا و آخرت ياري خواهد كرد. جويبر با حال زار عرض كرد اي رسول خدا (ص) پدر و مادرم فدايت باد چه كسي با من رغبت به ازدواج دارد؟ سپس رسول خدا فرمود: اي جويبر به درستي كه خداوند به وسيله اسلام هر كسي را كه در جاهليت پست و ذليل بود، شريف و عزيز گردانيد و با اسلام هر آنچه در جاهليت از نخوت و تفاخر جاهلي وجود داشت از بين برد. امروز همه مردم و نژادها، سفيد و سياهشان قريش و عرب و عجمشان همه از آدم (ع) هستند و خداوند آدم رااز گل آفريد و محبوبترين مردم نزد خداوند بزرگ روز قيامت پارساترين آنان است. سپس فرمود الان به منزل زيادبن لبيد برو. او از بزرگان بني بياضه است و بدو بگو من فرستاده رسول خدا (ص) به سوي شما هستم و پيامبر فرمود شما دخترتان ذلفا را به ازدواج من در آوريد. هنگامي كه جويبر به منزل زياد بن لبيد رسيد جماعتي از قوم زياد در منزلش بودند. جويبر به نزد زياد رسيد بعد از سلام و تحيت به ايشان گفت من از طرف رسول خدا (ص) آمده ام تا پيامي را به شما برسانم آيا آن را خصوصي بگويم يا اين كه آشكارا بيان كنم. زياد گفت: به به چه افتخاري بالاتر از اين. علني بگو اين موجب شرف و سرافرازي من است. جويبر گفت: رسول خدا (ص) مي فرمايد شما دخترتان ذلفا را به من تزويج كنيد زياد در ميان بهت و تعجب پرسيد: آيا رسول خدا (ص) تو را براي اين كار نزد فرستاد؟ جويبر گفت: بلي من به رسول خدا (ص) دروغ نسبت نمي دهم. زياد گفت: ما دخترانمان را به هم كفوهاي خودمان از انصار شوهر مي دهيم. برگرد جويبر تا اين كه خودم به خدمت رسول خدا (ص) برسم و عذرم را به ايشان بگويم. در اين هنگام ذلفا از پس پرده گفتگوي پدر با جويبر را شنيد و پدر را خواست و بدو گفت به خدا قسم جويبر نسبت دروغ به پيامبر نمي دهد كسي را بفرست تا جلوي مراجعت جويبر را بگيرد و پدر همين كار را انجام داد و بلافاصله به خدمت رسول خدا (ص) شرفياب شد و موضوع را با ايشان در ميان گذاشت حضرت فرمود: بلي همين طور است اي زياد، جويبر مومن است و مومن كفو مومنه است و مسلم كفو مسلمه است، او را تزويج كن. زياد به منزل برگشت و خبر ملاقات خود را با رسول خدا (ص) به دخترش گفت: تا نظر دخترش را بداند ذلفا گفت اگر عصيان رسول خدا (ص) را انجام دهي پس كافر مي شوي و مرا به ازدواج جويبر درآور. پدر از سخن صريح دخترش و اين كه پيامبر اسلام ايمان جويبر را تضمين كرده است خرسند شد و دخترش ذلفا را به عقد جويبر در آورد و آقا داماد و عروس خانم در منزل نو قرار گرفتند. وقتي چشم جويبر به جمال زيباي ذلفا افتاد و فضاي عطر آگين اطاق و آراستگي عروس را ديد، به سوي گوشه اطاق رفت و تا طلوع فجر به قرائت قرآن و اقامه نماز پرداخت تا اين كه صبح شد و زن و شوهر براي اقامه نماز صبح وضو گرفتند و نماز خواندند. ذلفا از اين برخورد جويبر اندكي غمگين شد اما دو شب ديگر قضيه به همين منوال گذشت تا اين كه پدر ذلفا از قضيه با خبر شد و به خدمت رسول خدا (ص) رسيد و موضوع را به اطلاع ايشان رساند. حضرتش جويبر را احضار كرد. از او پرسيد چرا نزديك زن نمي شوي و به او توجه نمي كني مگر... جويبر با سرافكندگي پاسخ داد: من شديدا" ميل به زن دارم ولي وقتي كه وارد اطاق وسيع شدم و فرش و جهيزيه و عروس زيبا را ديدم به ياد حال گذشته افتادم كه انساني غريب و فقير و مسكين و از طبقه پايين جامعه بودم و از اين همه نعمت خداوند بزرگ به خود آمدم. خواستم شكر نعمتهاي خالق منان كنم لذا سه روز اول ازدواجم روزه گرفتم و سه شب را به خاطر اين همه نعمت به عبادت و مناجات شكرانه پرداختم. من به زودي وظيفه ام را انجام مي دهم و همسرم و قومش را خشنود خواهم ساخت. بنابراين مرد مناسب براي زن مسلمان مردي است كه از ايمان واقعي برخوردار باشد و بتواند با عقل و درايت خود زندگي آباد و راحتي براي همسرش فراهم كند و هيچ گاه فقر و غنا موجب برتري يا پستي كسي نخواهد شد مهم اين است كه شوهر مومن مدبر و مسووليت پذير باشد. در اينجا بيان دو نكته ضروري است. علاوه بر مسائل پيش گفته سليقه ها و ذوقهاي شخصي زن و شوهر نيز در درك متقابل مهم است كه امري شخصي براي مردها و زنها است. اما توجه به ميل دروني نسبت به شريك زندگي مهم است. نكته ديگر فهم دقيق و درست از ايمان است، ايمان گرچه نمادهاي ظاهري مانند وفاي به عهد، صدق در گفتار، امانتداري و... دارد اما امري باطني و دروني است و تشخيص درست آن نياز به تحقيق و تامل در گذشته زندگي افراد دارد تا آنجا كه ممكن است انسان به حقيقت افراد نزديك شود. family.dostan.i پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 449]