واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: قتل هولناك جوان 24 ساله توسط گروه خرافهپرست مژده در بازجوييهاي اوليه گفت: همسرم 24 سال سن داشت. من و او همراه هم به نور و نزد يكي از دوستانمان آمديم. همسرم كه علي نام داشت از سوي دوستانش به قتل رسيد. پرونده 3 مرد و يك زن كه در شهرستان نور به خاطر داشتن عقايد خرافي يكي از اعضاي گروهشان را مثله كرده و سپس جسدش را به آتش كشيده بودند، روز گذشته با تكميل مراحل تحقيق در اداره آگاهي اين شهرستان به يكي از شعبات بازپرسي دادگاه فرستاده شد. سرهنگ آزرده - رئيس پليس آگاهي مازندران - ديروز با اعلام اين مطلب به اعتماد ملي گفت: حدود 3 تا 4 روز از وقوع اين حادثه تلخ در شهرستان نور ميگذرد. در اين رابطه 4 متهم شناخته شدند كه پرونده همه آنها روز گذشته با تكميل تحقيقات در اداره آگاهي براي بررسيهاي بيشتر به دادگاه فرستاده شد. اين در حالي است كه به گفته رئيس پليس آگاهي مازندران هر 4 متهم كه يكي از آنها همسر مقتول است در بازداشت به سر ميبرند. سوزاندن جسد مثله شده در نور چگونگي فاش شدن اين ماجراي تلخ اواسط هفته گذشته به اين صورت بود كه يكي از اهالي شهرستان نور با ماموران آتشنشاني اين شهرستانتماس گرفت و از آتشسوزي در حياط يكي از خانههاي همجوار خبر داد. با اعلام اين موضوع، ماموران آتشنشاني در محل مورد نظر حاضر شدند و پس از خاموش كردن آتش مختصري در حياط خانه با كمال ناباوري با جسد مثله شده جواني روبهرو شدند. ماموران آتشنشاني پس از اين ماجرا در حالي ماموران انتظامي را از موضوع باخبر كردند كه جسد سوخته شده قابل شناسايي نبود و قطعهقطعه شده بود. با حضور بازپرس ويژه قتل و دستور وي براي انتقال جسد نيمسوخته و مثله شده به پزشكي قانوني تحقيقات ماموران براي شناسايي عامل يا عاملان اين ماجرا آغاز شد.ماموران در گام نخست تحقيقات اقدام به شناسايي مالك خانه مورد نظر كردند. آنها از طريق همسايهها متوجه شدند خانه مورد نظر متعلق به مردي است اما براي مدتي خانه وي تحت اختيار پسرش به نام فرامرز بوده است. شناسايي صاحبخانه در اين مرحله از تحقيقات به پليس كمكي نكرد چرا كه يكي از همسايهها در كمك به آنها گفت كه او و چند تن از دوستانش را ديده است كه ساعاتي قبل از خانه خارج شدهاند. با مطرح شدن اين موضوع فرد ديگري ادعا كرد كه از مخفيگاه فرامرز و دوستانش خبر دارد. به اين ترتيب پليس تنها دو ساعت پس از اين ماجرا توانست فرامرز 35 ساله را همراه چند تن ديگر كه در بين آنها يك زن هم ديده ميشد، شناسايي كند. همسر مقتول هم جزو متهمان بود متهمان به اداره آگاهي نور مازندران منتقل شده و تحقيقات از آنها آغاز شد. ماموران در بازجوييهاي اوليه ابتدا به اين موضوع پي بردند كه زن جواني كه همراه ديگر متهمان دستگير شده است، همسر مقتول است.به اين خاطر شناسايي هويت مقتول از طريق اين زن جوان كه مژده نام دارد آغاز شد. مژده در بازجوييهاي اوليه گفت: <همسرم 24 سال سن داشت. من و او همراه هم به نور و نزد يكي از دوستانمان آمديم. همسرم كه علي نام داشت از سوي دوستانش به قتل رسيد.> اظهارات مختصر مژده (همسر مقتول) در حالي بود كه او به انگيزه دوستان مقتول هيچ اشارهاي نكرده و در بيشتر بازجوييها سكوت ميكرد. ماموران كه در پرس و جو از همسر مقتول موفق به كشف نكته جديدي در مورد متهمان و حتي به دست آوردن انگيزه آنها نشده بودند، بررسيها را از طريق 3 متهم ديگر به نامهاي كيومرث، علي و ابوالفضل ادامه دادند. متهم اصلي كيومرث است در تحقيقات از سه متهم ديگر مشخص شد عامل اصلي قتل كيومرث است به همين خاطر بازجوييهاي فني- پليس از او ادامه يافت تا اينكه سرانجام اين متهم جوان اتهام قتل علي 24 ساله را پذيرفت و پرده از راز چگونگي به قتل رساندن او برداشت.كيومرث كه مدام در جلسات بازجويي از گروهي وابسته به ... سخن ميگفت در اعترافاتش ادعا كرد، علي را به خاطر وارد شدن روح شيطاني در بدنش به قتل رسانده است. كيومرث در اعترافاتش گفت: <علي ابليس بود و حكم او كشتن. او دچار خرافهپرستي شده بود در حالي كه گروه ما يك گروه عرفاني بود و ما مدام در حال سير و سلوك بوديم.> به من گفتند پسرت كشته شده است اعترافات كيومرث و ديگر متهمان آن قدر عجيب بود كه در ادامه پيگيريها به سراغ خانواده مقتول رفته و چگونگي تشكيل اين گروه خرافي و وضعيت مقتول و همسرش را از آنها جويا شديم. پدر و مادر علي ساكن روستاي وليآباد تنكابن هستند كه در روز پيگيري خبر، آنها خسته از مراسم سوم پسرشان برگشته بودند و در مورد چگونگي اين ماجرا به توضيحاتي پرداختند. پدر علي در حالي كه بارها در ميان صحبتهايش متذكر شد، هنوز باورش نميشود پسر جوانش كه تازه چهار ماه از مراسم عروسياش نگذشته بود، كشته شده باشد، در مورد چگونگي رخ دادن اين ماجرا گفت: <سه شب پيش از اينكه اين ماجرا روي دهد، علي و همسرش به خانه ما آمدند. ما در حال خوردن شام بوديم و ميهمان هم داشتيم كه تلفن همراه او به صدا درآمد. علي تلفن را جواب داد و پس از چند دقيقه در حالي كه بسيار مضطرب بود از همسرش خواست تا نزد يكي از دوستانشان بروند.آن شب از علي خواستم كه بماند چون ميهمانان عزيزي داشتيم اما او از ميهمانان هم عذرخواهي كرد و سريع همراه همسرش از خانه خارج شد. آن شب گذشت تا اينكه فردا و حتي تا دو روز بعد هم كه با تلفن همراه او تماس گرفتم، پسرم جواب نميداد. من و مادر علي هر دو نگران بوديم تا بالاخره وقتي روز سوم با تلفن همراهش تماس گرفتيم متوجه شديم يكي از دوستانش كه نام او هم <علي> است تلفن را جواب داد. از دوست پسرم سراغ علي را گرفتم اما او جواب واضح و روشني نميداد. از اين مساله عصباني شدم و از او خواستم حتما به پسرم بگويد كه با من تماس بگيرد. همان شب علي بالاخره به خانه تلفن كرد. دلم شور پسر و عروسم را ميزد. مدام فكر ميكردم اتفاق بدي براي آنها رخ داده است. وقتي علي تماس گرفت به او گفتم اگر اموال آنها سرقت شده و يا مشكلي براي آنها پيش آمده است، به خانه بيايند اما علي با اطمينان گفت كه مشكلي وجود ندارد.> پدر علي كه در حال صحبت عكس پسرش را در دست گرفته بود و هرچند دقيقه نگاهي به آن ميانداخت، گفت: آن شب پشت خط تلفن از شدت عصبانيت به علي گفتم، پسرم شيطان را لعنت كن و به خانه بيا. اگر فكر خودت نيستي فكر همسرت باش. علي به محض شنيدن اين جمله گفت، جمله خوبي را گفتي. پدر علي پس از گفتن اين مطلب لحظهاي مكث كرد و دوباره با تكرار همين صحبت گفت: درست به خاطرم هست. اين آخرين جملهاي بود كه پسرم گفت. با شنيدن اين حرف از علي گمان كردم با من شوخي ميكند به همين خاطر با تندي به او گفتم گوشي را به همسرش بدهد. با عروسم صحبت كردم و از او خواستم كه بگويد چه مشكلي پيش آمده است اما او هم چيزي نميگفت. فقط گفت فردا صبح به تنكابن خواهند آمد. پس از صحبت با علي و همسرش نهتنها آرام نشدم بلكه هر ساعتي كه ميگذشت بر اضطراب من و همسرم افزوده ميشد. فرداي آن روز هم گذشت و از پسر و عروسم خبري نشد تا اينكه از اداره آگاهي نور با منزل ما تماس گرفتند.از مردي كه با من صحبت ميكرد سراغ پسرم را گرفتم كه او گفت حال پسرم خوب نيست و بايد به نور بروم.پس از متوجه شدن اين ماجرا نميدانم چطور خودم را به نور رساندم. به اداره آگاهي اين شهرستان رفتم كه در كمال ناباوري به من گفتند: <پسرت كشته شده است.> براي عروسم نگران بودم صحبتهاي پدر علي به اينجا كه ميرسد مادرش شروع به گريه ميكند و ميگويد: <پسرم را كشتند، ديگر چرا قطعهقطعهاش كردند. مگر پسر من چه گناهي كرده بود. او دانشجو بود. رشته شيمي ميخواند. اين اواخر هم مغازهاي كرايه كرده و در آن كار ميكرد.> مادر علي در توضيح روزي كه به اداره آگاهي رفته بودند در ادامه گفت: <آن روز پس از شنيدن خبر كشته شدن پسرمان من مدام سراغ عروسمان را ميگرفتم. به ماموران گفتم مژده را به من نشان دهند. مدام با خودم ميگفتم اگر اتفاقي براي عروسم رخ داده باشد جواب پدر و مادرش را چطور بدهم اما ماموران مخالفت ميكردند و ميگفتند نميتوانم او را ببينم. وقتي علت را جويا شدم يكي از ماموران مرا به آرامش دعوت كرد و گفت: مادر جان،عروست هم يكي از متهمان پرونده است. من باور نميكردم. فكر ميكردم ماموران دروغ ميگويند. از آنها خواستم هر طور شده مژده را ببينم. او را ديدم و از او در مورد مرگ علي سوال كردم اما مژده فقط سكوت كرد. علي خرافهپرست نبود حرفهاي پدر و مادر علي در مورد آنچه از قتل پسرشان ميدانستند در روز سوم پسرشان در حالي بود كه وقتي از آن گروه خرافهپرستي كه آنها در آن عضو بودند سوال كردم، گفتند: ما هيچ چيز در مورد آن گروه نميدانستيم. پدر علي كه گويي چيزي را به خاطر بياورد ناگهان گفت: البته من در رفتار مژده موارد مشكوكي را ديده بودم. مژده اين اواخر نزد من كه پدر همسرش بودم حتي بودن مقنعه و مانتو نميآمد اين در حالي بود كه پيش از اين او نسبتا دختر راحتي بود. دليل اين موضوع را نميدانم اما فكر نميكنم پسرم در آن گروه عضو بود. حرفهاي پدر علي در حالي مطرح شد كه برادر علي با شنيدن اظهارات پدرش گفت: نه من ميدانم. علي مطمئنا هيچ وابستگي اي به آن گروه خرافي نداشت. اظهارات خانواده علي 24 ساله كه به طرز وحشتناكي در اين ماجرا به قتل رسيده روز گذشته و با صحبتهاي رئيس اداره آگاهي مازندران تكميل شد. پرونده به دادگاه فرستاده شد سرهنگ آزرده ديروز در شرح و توضيح اين گروه خرافي گفت: اين افراد كه سردسته آنها همان پسر جوان به نام كيومرث بود، عضو گروهي بودند كه ادعا ميكردند با ائمه و امام زمان در ارتباط هستند. گويا در جلساتي كه دور هم جمع ميشدند به اعتقاد خودشان به سير و سلوك ميپرداختند. كيومرث در اعترافاتش در مورد روز قتل در بازجوييهاي بيشتر گفته است: در روز حادثه ما مشغول سير و سلوك بوديم كه متوجه شديم علي دچار خرافهپرستي شده است. من به دستور امامان مجبور شدم چاقو را روي گلوي او بگذارم. ائمه گفتند كه اگر چاقو گردن علي را بريد، در او روح شيطاني وارد شده است و اگر هم نبريد كه او در صحت و سلامت كامل است. كيومرث در توضيح اينكه چرا بدن علي را مثله كردند، هم گفت: امامان گفتند اگر چاقو گلوي علي را بريد پس او ابليس است و بايد بدنش را قطعهقطعه كنيم. من گردنش را زدم و هركدام از افراد ديگر قطعهاي از بدنش را بريدند حتي همسرش هم دست او را از بدن جدا كرد. اظهارات عجيب و هولناك عامل اصلي اين ماجرا در حالي بود كه روز گذشته سرهنگ آزرده از فرستادن پرونده به يكي از شعب بازپرسي دادگاه شهرستان نور خبر داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 852]