تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فرزندانتان را به سه چيز ادب كنيد: عشق به پيامبرتان، عشق به خاندان او، و قرآن خو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803280979




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انديشه - هنر ،جامعه‌شناسي و فلسفه


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: انديشه - هنر ،جامعه‌شناسي و فلسفه
انديشه - هنر ،جامعه‌شناسي و فلسفه

استاد جامعه‌شناسي دانشگاه چمران معتقد است جامعه‌شناسي هنر در نهايت از فلسفه هنر قابل تفكيك نيست. فرهنگ ارشاد استاد جامعه‌شناسي دانشگاه چمران در گفت‌وگو با مهر در پاسخ به اين پرسش كه آيا مي‌توان ميان جامعه‌شناسي، هنر و فلسفه نسبتي برقرار كرد؟ گفت: بله، مي‌توان از ريشه‌هاي كهن جامعه‌شناسي و فلسفه هنر سخن گفت. به‌گونه‌اي كه بسياري از ريشه‌هاي امروزين فلسفه و جامعه‌شناسي هنر را مي‌توان در آثار حافظ و مولانا ديد.

بنابراين ممكن است با اين لفظ در آثار كهن چيزي نداشته باشيم، اما بحث جامعه‌شناسي هنر از ديرباز وجود داشته، چه در متون ادبي و چه حتي در سفرنامه‌ها. وي در ادامه با اشاره به اينكه براي روشن شدن رابطه فلسفه و جامعه‌شناسي هنر، مي‌توانيم نگاهي گذرا به فلسفه علم داشته باشيم، گفت: از آنجا كه جامعه‌شناسي هنر يك علم است و از آنجا كه هر علمي متكي به مبادي و مباني فلسفي است، به اين معنا جامعه‌شناسي هنر نيز متكي به فلسفه است. مثلا آگوست كنت يك كار متعارض كرد، او از يك‌سو بر مثبت‌گرايي تاكيد و از سوي ديگر خود يك فيلسوف بود. آگوست كنت، بر خلاف ماركس، دوركيم و وبر كه مباني جامعه‌شناسي را پي‌ريزي كردند، در جامعه‌شناسي تنها يك روش را مطرح كرد.
ارشاد با اشاره به اين نكته كه علم از فلسفه جدا نيست و اين امر در مورد جامعه‌شناسي هنر نيز صادق است، گفت: اگر تلاش فلسفه را در جهت تشخيص حقيقت وجودي انسان بدانيم، پرسش اين است كه جامعه‌شناسي هنر در كشف، شناخت و بيان حقيقت چه سهمي مي‌تواند داشته باشد.
فيليسين شاله، شناخت را در سه وادي در‌هم‌تنيده مورد بحث قرار مي‌دهد كه براي تحليل آنها را از يكديگر جدا مي‌كند: شناخت فلسفي، شناخت علمي و شناخت هنري. اين بحث فيليسين شاله كه اين سه را از يكديگر جدا مي‌كند، كاملا علمي است؛ يعني او فلسفه علم را بيان مي‌كند. وي همچنين در ادامه اظهار داشت: بنابراين اگر فلسفيدن را در نظر آوريم، نتيجه مي‌گيريم كه هر‌كس كه با شناخت حقيقت در ارتباط است، به شناخت فلسفي روي مي‌آورد. اما جامعه‌شناسي هنر به چه مسائلي مي‌پردازد؟
اگر كمي باز به تاريخ بنگريم، در مي‌يابيم كه افلاطون هنر را براي هنر دوست داشت، اين مباحث البته همه ذيل فلسفه جامعه‌شناسي هنر مورد بحث قرار مي‌گيرد. اما امروز هنر براي هنر ديگر مطرح نيست. وقتي مي‌گوييم هنر يك فرآورده جمعي و اجتماعي است، روي فلسفه جامعه‌شناسي هنر انگشت مي‌گذاريم.
ارشاد به شعر حافظ اشاره كرد كه با وجود وابستگي عميق به شرايط اجتماعي خود، همچنان با مخاطبي از عصر حاضر ارتباط برقرار مي‌كند، به‌گونه‌اي كه با اين مخاطب گفت‌وگو مي‌كند و مثلا مي‌توان در يك شعر او راه تفسير متن را كه در عصر ما دريدا، ليوتار و بودريار و متفكران پساتجددخواهي از آن سخن مي‌گويند، بازشناسي كرد. اين است كه حافظ به عنوان يك انسان و موجود اجتماعي از شرايط اجتماعي خود سخن مي‌گويد.
وي در پاسخ به اين پرسش كه تا قبل از عصر مدرن و سيطره انديشه‌هاي پوزيتيويستي، معمولا سخن از ذات هنر و ارتباط آن با حقيقت لامكاني و لازماني گفته مي‌شد، تصريح كرد: نمي‌توان بعد جغرافيايي را از بعد تاريخي جدا كرد و اساسا ميان اين دو ارتباط ديالكتيكي وجود دارد و ارتباط تنگاتنگي ميان جامعه‌شناسي هنر با تاريخ و جغرافيا وجود دارد. مثلا عبيدزاكاني با طنز و سخنش به شرايط اجتماعي و جغرافيايي زمان خودش پاسخ مي‌گويد.
وي افزود: يعني در عين حال كه عبيدزاكاني در ايران است و فارسي زبان و هنر شاعري نيز دارد، اما از كل شرايط اجتماعي و تاريخي زمان خود سخن مي‌گويد. به نظر من هنر يك كاركرد و دستاوردي دارد كه مسلما تحت تأثير شرايط تاريخي و فضاي چند بعدي خود است كه جغرافيا هم يك گوشه از آن است. بنابراين نمي‌توان از نفوذ اجتناب‌ناپذير تاريخ سخن نگفت.
وي در پاسخ به اين پرسش كه اگر بپذيريم هنر نقش اجتماعي دارد، آيا مي‌توان گفت فلسفه به اين جامعه‌شناسي هنر به مثابه بررسي نقش مايه‌هاي هنر در جامعه قوام معرفتي بدهد، اظهار داشت: معتقدم كه هنر بايد يك كاركرد اجتماعي داشته باشد. در هر صورت از آنجا كه هنر يك دستاورد اجتماعي است، يك كاركرد اجتماعي نيز دارد.
ارشاد گفت: مثلا داستان چرم ساغري بالزاك، خيلي بيشتر شرايط اجتماعي و تاريخي زمان او را از كتاب‌هاي تاريخي كه با استناد تاريخي نوشته شده است، نشان دهد. همچنين است داستان‌هاي عبيدزاكاني كه به‌خوبي نشانگر شرايط اجتماعي است و تلنگر آگاهي به پژوهشگر مي‌دهد. بنابراين حتما هنر كاركرد اجتماعي دارد. همچنين تأثير و تأثر جغرافيايي و تاريخي و حقايق اجتماعي در آثار هنري ترديدناپذير است. هنر را از فضاي اجتماعي نمي‌توان جدا كرد.
وي در اين مورد كه اگر بخواهيم از منظر فلسفه اجتماعي هنر به موضوع بنگريم چه نتيجه‌اي عايدمان مي‌شود، گفت: آگوست كنت مي‌گويد شناختن براي دانستن و دانستن براي عمل كردن. هر آگاهي كه ما پيدا كنيم در عمل ما بازتاب مي‌يابد. بنابراين هر آگاهي هنري كه ما مي‌يابيم، مثل آگاهي علمي و آگاهي فلسفي در عمل ما بازتاب مي‌يابد. مثلا بنيامين به زيبايي هنر، فلسفه و علم را دوشادوش و آميخته با هم مورد بررسي قرار مي‌دهد.
وي افزود: بنابراين مجموعه آگاهي و شناخت ما به گونه‌اي از عمل ما جهت و حمايت مي‌كند. نكته ديگر اينكه همان‌طور كه هابرماس متذكر مي‌شود، نبايد علم را محدود به علم پوزيتيويستي كرد، بلكه در كنار علم پوزيتيويستي، هرمنوتيك و دانش تفسيري و نظريه انتقادي نيز علم هستند. بنابراين مرز جدايي دقيق ميان علم و فلسفه نمي‌توان تشخيص داد. لذا نمي‌توان به دقت گفت كه تفسير كار فلسفه و تبيين كار علم است. بلكه اين دو در هم آميخته‌اند. علم اساسا يك رابطه اجتماعي و عمل است.
ارشاد در پايان با اشاره به اينكه از نگاه من جامعه‌شناسي فلسفه هنر نه اينكه كاملا قابل فهم نباشد، بلكه جامعه‌شناسي هنر نهايتا با فلسفه هنر تفاوت زيادي ندارد، گفت: اما اگر فلسفه هنر را به عنوان يك كنش ارتباطي بدانيم، در آن صورت فلسفه جامعه‌شناسي هنر مي‌تواند معنا داشته باشد، يعني فلسفه جامعه‌شناسي هنر براي من امري با معناتر است، بدين معنا كه جامعه‌شناسي هنر به عنوان يك مبحث علمي است و فلسفه جامعه‌شناسي هنر، از بنيادهاي اين علم سخن مي‌گويد.
 سه شنبه 21 خرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 310]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن