واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گفت و گو با نويسنده «روزگار خوش حبيبآقا» مشكلات حبيبآقا را حتي يك كارمند اداره آموزش و پرورش و يا سازمان شهرداري هم ميتواند داشته باشد، در واقع او مبناي اين قرار گرفت كه مشكلات خيلي كارمندها را مطرح كند.
«روزگار خوش حبيبآقا» را هم ديديم كارمند اداره دارايي كه همه از او انتظار پارتيبازي دارند اما اهل پارتيبازي و رشوه نيست.پس از گذشت مدتي، حبيبآقا دچار مشكل ميشود و از اطرافيانش كمك ميخواهد ولي آنها نهتنها به او كمك نميكنند كه مشكلات جديدي بهوجود ميآورند و در نهايت حبيبآقا آنقدر تحت فشار قرار ميگيرد كه وسوسه ميشود زدوبند كند و اين تصميم، فصل جديدي از ماجرا را رقم ميزند.«روزگار خوش حبيبآقا» زماني به قلم سعيد آقاخاني به روي كاغذ آمد كه مدتي پيش از آن به همراه مهدي مظلومي، ساخت مستندي از اداره ماليات را به اتمام رسانده بود. اين مجموعه اگرچه در ايام نوروز از شبكه يك پخش شد ولي هيچ ارتباطي با اين مناسبت نداشت چرا كه در ابتدا اصلاً قرار نبود در اين ايام پخش شود و ظاهراً فقط به داد چنته خالي شبكه يك رسيده بود.حبيبآقا در بين هجوم 90 فيلم سينمايي و چندين مجموعه بهظاهر نوروزي به تلويزيون روي آنتن شبكه يك نشست. اينكه ديده شد يا نه، بحثي است جدا كه بررسي آن برعهده مركز تحقيقات صداوسيماست. تهران امروز در گفتوگو با «سعيد آقاخاني»، نويسنده، كارگردان هنري و بازيگر اين مجموعه در خصوص ويژگيهاي ساختاري اين اثر صحبتي داشته است كه در پي ميآيد. چه شد كه به فكر اداره ماليات افتاديد؟تابستان سال گذشته به اتفاق آقاي مظلومي مستندي براي اداره ماليات ساختيم كه مورد توجهشان قرار گرفت و از طرفي براي خودمان هم موضوع جالبي بود و اين انگيزهاي شد كه پيشنهاد ساخت يك مجموعه تلويزيوني را برايشان داشته باشيم. با موافقت اداره ماليات مرحله نگارش را شروع كرديم و بعد از 2 ماه پيشتوليد، اين مجموعه به توليد رسيد البته آن زمان قرار نبود براي ايام عيد پخش شود.با اين توضيح، از شتاب توليد مجموعههاي مناسبتي تلويزيون به دور بودهايد؟شتاب در همه توليدات تلويزيون وجود دارد، هرچند كه ما يك اثر مناسبتي نميساختيم ولي بهجهت هزينهاي كه تلويزيون و يا ارگانهاي سفارشدهنده براي اثر در نظر ميگيرند، قطعا مدتزماني كه بايد صرف توليد شود، اهميت پيدا ميكند.آيا مجموعه «روزگار خوش حبيبآقا» را يك اثر طنز تعريف ميكنيد؟قطعا. منتها با در نظر داشتن اين تعريف كه طنز يك شمشير دولبه است و صرفا براي خنداندن مخاطب نيست. اين مجموعه متكي بر قصه و موقعيت شخصيتهاي داستان پيش ميرفت.موقعيتهايي كه گاه فضايي متشنج را بر قصه حاكم ميكرد و از طرفي كمتر موقعيتي براي تلطيفشدن آن لحاظ شده بود؟من اينطور فكر نميكنم البته نميدانم در اين مورد تا چه حد موفق بودهايم ولي حضور ايماني كه هر بار با يك مادر به خواستگاري ميآمد و يا امرالله و همينطور يدي همسايه براي تلطيف و جلوگيري از تلخشدن فضاي داستان در نظر گرفته شده بودند.پس خودتان از حال و هوا و جو داستان راضي هستيد؟بله، از فضاي كار راضي هستم. پيش از اين در كارهاي قبليمان معمولاً بهسمت كمدي كه شوخي لحظهاي بود، ميرفتيم كه طبعا بهسرعت هم فراموش ميشود. روندي كه ديگر تكراري شده است و بنظر من براي مخاطبش ميتواند ابعاد تخريبي داشته باشد. نمونهاش مجموعههاي طنزي است كه براي ماه رمضان توليد و پخش ميشود. شايد براي من كه مخاطبي به اين سن هستم، جالب باشد ولي براي بچه من نميتواند جالب باشد. من دلم ميخواست از اين بافت خارج شوم و به نوعي سعي كنم از قالب سطح توقع مردم بيرون بيايم. بههرحال مردمي كه از ديدن چنين شوخيهايي لذت ميبرند، شايد برايشان سخت باشد كه مثلا با ديدن مجموعهاي چون «روزگار خوش حبيبآقا» بخواهند فكر كنند كه در ادامه داستان چه اتفاقاتي ميافتد البته نميخواهم بگويم كه دوست نداشتم در كارم شوخي بياورم، منتها ميخواستم يك پله بالاتر بيايم. در اين سالها سطح توقع مردم بالاتر رفته است. توقع سطح خنده گرفتن از مخاطب هم بالا رفته است. همانطور كه گفتم، من دوست داشتم يك قدم جلوتر بيايم. شايد در ابتداي راه با شكست روبهرو شويم ولي بالاخره به بار مينشيند، خصوصا اگر اين حركت خالصانه باشد. ما ميخواستيم معضلات اجتماعي را مطرح كنيم ولي نه به صرف خنداندن مردم.بهزعم خودتان «روزگار خوش حبيبآقا» توانست به هدفش برسد؟شايد در اجرا، كار ضعيف درآمده باشد ولي من مطمئن هستم كه فيلمنامه اين خاصيت را داشت.صرفنظر از قسمتهاي اوليه، به مرور داستان كشدار شد و از ريتم اوليهاش افتاد، چرا؟اينكه ريتم كند بود را قبول دارم. من كارگردان هنري مجموعه بودم و فكر ميكنم در اين مورد خودم مقصر هستم چون مجموعه به سفارش اداره ماليات ساخته ميشد و طبعا بايد حاصل كار مورد نظر و رضايتشان واقع ميشد، به خواست آنها مواردي حذف شد كه طبعا ميتواند به كليت اثر لطمه بزند. قبول دارم كه در مواردي حتي قصه دچار پرش شده و از ريتم افتاده بود. فكر ميكنم من و خواستههاي اداره ماليات دست به دست هم داديم كه ريتم مجموعه كند شود.فكر نميكنيد حجم زياد ديالوگها هم در اين قضيه موثر بوده است، يعني در جايگاه فيلمنامهنويس هم به قول خودتان در اين قضيه دست داشتهايد؟در مورد حجم ديالوگها، برداشت من اين بود كه اين ميزان ديالوگ بهجهت پيشبرد قصه و تكميل فيلمنامه لازم است.از «حبيبآقا» برايمان بگوييد. با توجه به اينكه ساخت يك اثر مستند بهنوعي پيشزمينه و انگيزه اين مجموعه داستاني شد، بفرماييد چقدر امثال حبيبآقا را در اداره ماليات سراغ گرفتيد؟مشكلات حبيبآقا را حتي يك كارمند اداره آموزش و پرورش و يا سازمان شهرداري هم ميتواند داشته باشد، در واقع او مبناي اين قرار گرفت كه مشكلات خيلي كارمندها را مطرح كند. شايد اگر من هم در اين سازمانها آشنا داشته باشم، يك چنين مشكلاتي برايشان پيش بياورم.منظورم بيشتر ويژگيهاي اين آدم است. سادهلوحي بيش از حد براي كارمند اداره ماليات قدري دور از ذهن بهنظر ميرسد.شما مطمئن باشيد همهجور كارمند در ادارات ما مشغول به كار هستند. مثلا ما ميخواستيم براي فيلم مستندمان از يك كارمند فيلم بگيريم اما او ممانعت كرد، ميگفت من 11 سال است كه به اين حرفه مشغول هستم ولي همسرم نميداند. وضعيت او حتي از حبيبآقا هم عجيبتر بود. شايد ما در شخصيتپردازي حبيبآقا اغراق كرده باشيم كه آن هم به صرف جذب مخاطب و درآوردن كمدي انجام شده است اما در عالم واقع خيلي از كلاهبرداريها از همين سادگي آدمها نشات ميگيرد.مورد ديگري كه شرايط زندگي اين آدم را از واقعيت دور كرد، فرورفتن در بدشانسي مطلق بود كه...تعريف من از رئال اين است كه حتماً نبايد تعريف واقعي از زندگي داشت كه در اين صورت حاصل كارمان خيلي كشدار ميشود. وقتي ميخواهيم مجموعه 2 سال زندگي را در 10 قسمت تعريف كنيم، براي جذب مخاطب صددرصد نياز به گرهافكني و بازكردن آن داريم. ناگفته نماند كه در نهايت ديديم كه حبيبآقا به صرف زبلبودنش توانست شانس بياورد.فيلمها و مجموعههاي داستاني تلويزيون هر زمان كه به ورطه شعارزدگي ميافتند، مخاطب پس ميزند. در نظر داشتن اين قضيه در خصوص توليداتي كه به سفارش سازمان و نهادي انجام ميشود، اهميت بيشتري پيدا ميكند، موردي كه متاسفانه در سكانس آخر مجموعه در نظر گرفته نشد و به شكلي خيلي مستقيم، مخاطب را متوجه نتيجه اخلاقمندبودن حبيبآقا نسبت به حرفهاش ميكرد!بههرحال اداره ماليات صاحب كار بود و نسبت به حذف و تعديلهاي فيلمنامه نظراتي داشت كه قطعا در راستاي سياستهايشان بود. در اين مسير طبيعي است كه ديالوگها و شخصيتهايي حذف شود و با اينكه دوست نداشتم، علنا دچار شعارگويي شويم ولي مجبور بوديم اين موارد را هم اعمال كنيم، آن هم به گونهاي كه قصهمان ناقص نشود.در مجموع از حاصل كار راضي هستيد؟راضي هستم. فقط انتظار داشتيم بعد از عيد پخش شود اما...فكر ميكنيد اگر در ايامي غير از نوروز پخش ميشد، بهلحاظ جذب مخاطب چطور عمل ميكرد؟مطمئنا اگر در زماني ديگر ديده ميشد، چون كار آموزشي بود و به يك معضل ميپرداخت، تاثير بيشتري بر مخاطب ميگذاشت البته نه به اين معني كه مخاطب بيشتري داشته باشد. مساله اين است كه در ازدحام حجم فيلمها و مجموعههاي نوروزي، تمركز مخاطب براي دنبالكردن مجموعههاي داستاني امثال «روزگار خوش حبيبآقا» كمتر ميشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 347]