واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: عليرضا حيدري و رمز ماندگاري قهرمان سلام پهلوان
سجاد صاحبان زندشناخت من از كشتي اگر چيزي بيش از شناخت يك فيزيكدان از سينماي تاركوفسكي نباشد، از آن كمتر هم نيست. اما به نظرم كشتي در ايران ورزش نيست، همان طور كه فوتبال فقط ورزش نيست. چه كسي را مي توان در جامعه يافت كه نامي از تختي، بزرگمرد دنياي پهلواني نشنيده باشد؟ آيا تختي فقط يك كشتي گير بود؟ به گمان من، نه. او فراتر از يك ورزشكار، يك انسان بود. اگر بحث بر سر مدال و قهرماني باشد، بسيارند كه تعداد مدال هايشان بيشتر از تختي است. بيشتر روي سكو رفته اند، اما نام شخصيتي به نام تختي بر سر زبان هاست. رضا براهني در سوگش شعر مي سرايد و بسياري ديگر از او به استعاره پهلواني نوشته اند. چرا؟ حكايت اسطوره شدن تختي، حكايت سركشي به مدال هاي رنگي است كه عمري كوتاه دارند. وقتي صحبت از اين پديده انساني مي شود، صحبت از يك قهرمان نيست. اين بار ورزشكار خود را به مثابه يك افسانه مطرح مي كند و افسانه براي برتري هيچ دليل و منطقي نمي طلبد. وقتي صحبت به اينجا رسيد همه از آن لحظه يي سخن مي گويند كه تختي بر حريفش رحم آورده بود. او مي توانست با يك «دست تو» حريف را ضربه كند، اما به پاي ضرب ديده اش رحم كرد و حتي تا پاي باخت هم رفت. و اهميت ندارد اين داستان و داستان هاي ديگري كه درباره اين اسطوره پهلواني مي گويند درست باشد. مهم آن است كه اين رفتار به عنوان شيوه يك قهرمان جا بيفتد؛ رفتاري كه هنوز هم در ورزش ادامه دارد و تمام شدني هم نيست. من هرگز اين ايده را نمي پذيرم كه عصر قهرمانان به پايان رسيده است. دست كم وقتي چهره هايي همچون عليرضا حيدري را مي بينم، حس مي كنم پهلوانان هنوز زنده اند. تنها آنهايي از مرگ قهرمان و پايان پهلواني در ورزش حرف مي زنند كه از اين رفتار مي ترسند.عليرضا حيدري روز چهارشنبه با كشتي خداحافظي كرد. او مي توانست باز هم كشتي بگيرد. در همان زماني كه كشتي مي گرفت هم از حريف جلو بود، اما با شجاعت تمام ماند تا پيش از آنكه زمان كنارش بگذارد، خود بر زمان غلبه كند و كنارش بگذارد. حيدري نمي خواست مثل برخي از قهرمان هاي ما، با ماندن خود را به فراموشي بسپارد. او با يك شگفتي ديگر، درست مثل همان روزهايي كه مدال هاي جهاني مي گرفت، همان روزهايي كه فراموش مان نمي شود، نامش را براي هميشه با پيروزي همراه كرد. او با اينكه هنوز عرق كشتي را بر تن دارد، با داستان هاي در كنارش روبه روست. اينكه ابراهيمي شكست خورد تا با او روبه رو نشود و او رفت تا قدر اين حركت پهلوان جوان را بداند... بگذريم كه بار ديگر اشك را به چشم كساني آورد كه بعد از قهرماني هايش، از شوق گريسته بودند. بگذريم از كساني كه نمي خواستند پهلوان شان از دنياي قهرماني خداحافظي كند. بگذريم...
دوشنبه 20 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 315]