واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: سياست - ديپلماسي سراب
سياست - ديپلماسي سراب
نويد ابراهيمي : اصولا بحث روابط تهران- قاهره، به يكي از موضوعات بسيار مهم در حوزههاي آكادميكي كشورهاي عربي، ايران و غرب تبديل شده است. بهدليل اهميت بازيگري دو كشور ايران و مصر،در مجموعه امنيتي خاورميانه، بهويژه در موضوعات داغي همچون فلسطين، عراق و لبنان، گرم و سرد شدن روابط دو كشور فوق از زواياي گوناگوني مورد كندوكاو آن دسته از بازيگران درون منطقهاي و برون منطقهاي است كه خواهان نفوذ در خاورميانه عربياند. در اين راستا سوالي مطرح ميشود و آن اين كه، آيا بهراستي در آينده نهچندان دور شاهد نزديكي تهران- قاهره خواهيم بود؟ آيا رژيم مبارك منافع سرشار خود از طريق كمكهاي آمريكا و كشورهاي حوزه خليج فارس را فداي روابط گرم با تهران خواهد كرد؟ يا اينكه رژيم مبارك اهداف ديگري را در سر دارد؟ پاسخ به اين سوالات ملزوم بررسي تحليلي و تبييني روابط مصر با ديگر كشورها از جمله ايالات متحده آمريكاست. تورم و نابساماني اقتصادي در كشور مصر، رژيم مبارك و حتي قبل از آن رژيم انورسادات را به خود مشغول ساخته است. مصر يك صادركننده كوچك ولي مهم نفت و گاز است ولي نه آنقدر كه كشورهايي نظير آمريكا به آن محتاج باشند و نه اينكه درآمد نفتي سهم عمدهاي را در درآمدگي ارزي مصر به خود اختصاص دهد. مصر همچنين سالها دو ميليارد دلار از طريق عوارض كشتيهاي عبوري از كانال سوئز بهدست ميآورد و 2/2 ميليارد دلار ديگر، از طريق كمكهاي سالانه ايالات متحده كسب ميكند. بهعلاوه مقادير زيادي پول از طريق مصريهايي كه دركشورهاي عربي خليجفارس كار ميكنند وارد كشور ميشود. روي هم رفته اين كشور درصد قابل ملاحظهاي از توليد ناخالص داخلي خود را از درآمدهاي بادآورده بهدست ميآورد. در واقع مصر بهدليل موقعيت حساس ژئوپليتيكي و اتصال خاورميانه عربي به شمال آفريقا، تسلط بر كانال سوئز و اصليترين بازيگر عرب در موضوع فلسطين، دروازه جهان عرب و تكيهگاه سياست خارجي آمريكا محسوب ميشود و همين موقعيت باعث شده كه رژيم مبارك خيالش هم از جهت اسرائيل و هم مخالفان داخلي كه گفتمان اسلام سياسي را دنبال ميكنند، راحت باشد. نزديكي مصر به منطقه توليدكننده نفت خليج فارس و مشاركت آن در روند صلح اعراب و اسرائيل،چنين جايگاهي را براي مصر در سياست خارجي آمريكا ايجاد كرده است. ايالات متحده با تامين بيش از دو ميليارد دلار كمك سالانه اقتصادي و نظامي، سرمايهگذاري زيادي در مصر كرده است. از سال 1979، قاهره متحد نزديك واشنگتن در اموري چون فرآيند صلح، تسهيل مذاكرات اعراب و اسرائيل و مشروعيت بخشيدن به ائتلاف عليه عراق به رهبري آمريكا بوده است. به دلايل فوق، مقامات آمريكايي خواهان ثبات سياسي در مصر هستند، كشوري كه به لحاظ منطقهاي در يك محيط خطرناك واقع شده است. البته ناگفته نماند، مبارك با اسلامي كردن فضاي سياسي- اجتماعي از فرهنگ و سياست سكولار دور شده است. گفتمان مقامات مصري روز به روز اسلاميتر ميشود. اين وضع در آموزش و پرورش و ارتباطات به وضوح مشخص است. جدا از اين مباحث، شاخصهاي اهميت مصر و راهبردي بودن روابط مصر و آمريكا را نبايد فراموش كرد، رژيم مبارك بدون حمايت كاخ سفيد هر لحظه بايستي در انتظار انقلاب نان و انقلاب اسلامي- اخواني باشد كه همين ترس عامل اصلي نزديكي و راهبردي بودن روابط واشنگتن- قاهره شده است. براي فهم و درك چگونگي روابط مصر و ايران بد نيست نيم نگاهي نيز به كم و كيف روابط مصر با كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس داشته باشيم. روابط مصر با كشورهاي نفت خيز عرب خليج فارس كه تا حد زيادي تكيهگاه اقتصادي مبارك هستند، نبايستي مورد غفلت قرار گيرد. شمار عظيم كارگران مصري در كشورهاي حوزه خليج فارس، و بخش اعظم جهانگردان مصري كه از حوزه خليج فارس به آن كشور ميآيند، نقش مهمي را در اقتصاد مصر ايفا ميكنند. وابستگي اقتصادي مصر به وامها و تسهيلات كشورهاي نفتي عرب، رژيم مبارك را واداشته تا سياستي را در راستاي منافع اين كشورها بهويژه در قبال ايران، اتخاذ كنند. رژيم مبارك نماينده سياسي كشورهاي حوزه خليج فارس براي انتقال نگراني كشورهاي شوراي همكاري خليجفارس به تل آويو است. پس با اين شاخصها سوالي كه به ذهن خطور ميكند اين است كه ايران چگونه ميتواند به قاهره نزديك شود و آيا در شرايط بحران هستهاي و تضاد رفتاري ايران با آمريكا و تناقص رفتاري با شوراي همكاري خليج فارس چنين امري محتمل است؟ انجام سفرهاي متعدد مقامات ايراني به مصر و ايجاد ديپلماسي يك طرفه باعث شده كه بسياري از پژوهشگران عربي، رويكرد ايران را به مثابه لبنانيزه كردن غزه و كمك مصر به ايران مشابه كمكهاي سوريه به اين كشور جهت منويات تهران براي كمكرساني به شيعياني كه در نبرد با اسرائيل در سال 1982 بودند، بدانند فرضيههاي تحليلگران عرب و برخي تحليلگران غربي اين است كه شكسته شدن مرز ميان غزه و صحراي سينا توسط فلسطينيها و عدم واكنش مصريها بهدليل ديپلماسي ايراني بوده است و برخي از آنها هشياري رژيم مبارك را در اين زمينه گوشزد ميكنند. تساهل مصر در قبال حوادث غزه كه مورد استقبال سياست خارجي ايران قرار گرفت و مقامات ايراني را خوشبين به گرم شدن روابط با قاهره كرد، به اين دليل صورت گرفت كه مصريها بازيگري خود را در منطقه به رخ آمريكا بكشانند. بوش در سفر به خاورميانه، ملك عبداللـه پادشاه عربستان سعودي را فردي خطاب كرد كه حلال مشكلات خاورميانه و مرد مورد ستايش جهانيان است و اين امر مقامات مصري را كه سالها بازيگر غالب خاورميانه و دروازه جهان عرب بود را واداشت تا از كارت تحولات غزه به سود خود استفاده كند. پس حوادث غزه و ياري موقت مصريها به فلسطينيها تاكتيك رژيم مبارك براي امتيازگيري از غرب و به رخ كشاندن بازيگري قاهره در خاورميانه و قضيه فلسطين- اسرائيل بود. به هر حال هيجان ديپلماسي ايران براي برقراري روابط با مصر احتمالا به نتايج قابل ملاحظهاي نخواهد رسيد، چرا كه 1- رژيم مبارك ثبات و امنيت خود را برچگونگي روابط خود با ايالات متحده تعريف ميكند. 2- قاهره، اولويت زيادي به روابط خود با كشورهاي شوراي همكاري و اردن ميدهد و آن نياز مبرم و شديد به حمايت مالي اين كشورهاست. 3- روابط نزديك قاهره- تلآويو و امضاي رژيمهاي امنيتي متعدد بين اين دو كشور باعث شده است كه رژيم مبارك اقداماتي را انجام ندهد كه اسرائيليها را برنجاند. 4- منافع مصر در عراق بهدليل نفوذ ايران در آن كشور به خطر افتاده است. اين شاخصها ميتواند سند محكمي براي عدم خوشبيني روابط گرم تهران- قاهره باشد. درگيرودار پرونده هستهاي ايران، بحران و بنبست سياسي در لبنان، نزديكي عراق با ايران، اختلاف شوراي همكاري خليج فارس با ايران و از همه مهمتر، روابط موجود ميان تهران- واشنگتن، چگونه ميتواند به بهبود روابط مصر با ايران منجر شود؟! عدهاي معتقدند كه چراغ سبز حداقلي مصر به ايجاد روابط با تهران و هيجانيشدن ديپلماسي ايران در قبال اين كشور، زيركي مبارك را هويدا كرد كه دلايل آن به قرار ذيل است: 1- همزمان با سفر اخير بوش به منطقه، همراه با اعتراضات شديد مردمي و حتي نمايندگان مجلس مصر به اين سفر، رژيم مبارك، موضوع بحث روابط با ايران را در مقابل سفر بوش به اين كشور برجسته كرد. 2- بياحترامي بوش به مصريها و انتخاب آن كشور بهعنوان آخرين كشور براي يك سفر يك ساعته، خشم مصريها را برانگيخت و آنها آماده يك ضربه شست هر چند موقت به آمريكاييها شدند. از سوي ديگر سوريها بهدليل حفظ برتري امنيتي خود در مجموعه امنيتي شام (لوانت) با آمريكاييها و اسرائيليها سالها مشغول مناظرات سخت و طاقتفرسايي هستند. حوادث اخير لبنان و بنبست سياسي در اين كشور نمود بارز چنين تناقضات گفتماني است. توازن قوا كه سياست رسمي سوريه در لبنان است، دليل اصلي ارتباط امنيت ملي سوريه با امنيت منطقه شام است. پس نزديكي سوريه به ايران نه به دليل مسئله عقيدتي سوريها بلكه منافع مشترك تهران- دمشق در لبنان و استفاده از ظرفيتهاي ايران براي برجستهتر ساختن نفوذ خود در منطقه شام و در عوض كمك سوريها به ايران براي نفوذ در طايفه شيعه لبنان تفسير ميشود. به هر حال نزديكي روابط ايران- مصر با توجه به امنيتي شدن فضاي منطقه خاورميانه، به راحتي و سهل الممكن نخواهد بود. روابط تهران- قاهره، نيازمند شرايط آرام و بدون دغدغه دوكشور همراه با رفع نگرانيهاي شوراي همكاري خليج فارس، كاهش فشارهاي بينالمللي عليه تهران و خارج شدن لبنان از بنبست سياسي خواهد بود. به نظر ميرسد، مشكل دو كشور نبايستي به خاطر نامگذاري دو خيابان در تهران و قاهره باشد، كليد حل معما را بايستي در تحولات و جعبه سياه مسائل خاورميانه و چگونگي روابط اين دو كشور يا آمريكا جستوجو كرد.
دوشنبه 20 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 325]