واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دومين شماره فصلنامه تخصصي "نامه دولت اسلامي" با موضوع "دولت اسلامي و باز توليد فرهنگ بومي" از سوي "مرکز پژوهش و اسناد رياست جمهوري" منتشر شد. فصلنامه نامه دولت اسلامي در راستاي سياستهاي دولت نهم و اتکاي راهبردي دولت به عقلانيت، عدالت و معنويت اسلامي و اعتقاد به ضرورت آزادي از سيطره گفتمانهاي رسمي غرب در حوزه دگرگونيهاي اجتماعي، تلاش ميکند در هر يک از شمارههاي خود، بنيادهاي بازتوليد فرهنگ بومي را در حوزههاي مختلف مورد پژوهش قرار دهد. اين فصلنامه و ضمايمي که تحت عنوان "گزارش جمهور" منتشر ميشود در نظر دارد در آستانه تدوين برنامه توسعه پنجم که حول توسعه بومي (اسلامي – ايراني) طراحي خواهد شد، مهمترين الزامات مربوط به سند چشمانداز و الگوي توسعه بومي را در قالب ويژهنامههاي تخصصي نقد و ارزيابي نمايد. راهبردهايي براي تدوين الگوي مهندسي فرهنگي، بايستههاي فرهنگسازي بومي، مديريت راهبردي – فرهنگي کشور، نقش راهبردي دولت در معماري و بازتوليد فرهنگ بومي، بازتوليد فرهنگ انقلاب اسلامي در سياست خارجي دولت نهم، تأملي بر نقش اقوام در بازتوليد فرهنگ ملي و نيز دولت نهم و بازانديشي فرهنگي مناسبات ملت و دولت جمهوري اسلامي از جمله عنوان هاي مهم شماره دوم اين فصلنامه را تشکيل ميدهد. سرمقاله اين شماره به قلم سردبير فصلنامه مظفر نامدار به موضوع "انقلاب اسلامي و بايسته هاي باز توليد فرهنگي فقه اجتماعي شيعه در عصر پسا سکولار، پسا غرب گرايي و پسا مدرنيته" اختصاص دارد. نويسنده در اين مقاله تلاش مي کند اولاً نشان دهد، وقتي مي توانيم در حوزه فرهنگ بومي باز توليد داشته باشيم که بپذيريم با انقلاب اسلامي وارد عصر جديدي شده ايم که اين عصر ديگر تحت سيطره سکولاريسم، غرب گرايي و مدرنيته نيست. ثانياً، بنياد دگرگوني اجتماعي و بازتوليد فرهنگي را بايد از جايي آغاز کنيم که ارکان حقوق اساسي و نهادهاي سياسي و اجتماعي ما تحت تأثير آن است. مقاله "انجمنهاي مذهبي و سياسي و ستيز با نفوذ سياسي فرهنگي غرب (1306- 1285 ش.)"، به قلم عليرضا حجازي حضور وسيع انجمنهاي مذهبي – سياسي عصر مشروطه در عرصه اجتماع و سياست و ستيز آنها با نفوذ سياسي، اقتصادي و فرهنگي غرب را در دو جبهه داخلي و خارجي به عنوان عناصر بيداري در اکثريت جامعه ايران نسبت به ارزشهاي مذهبي و ملي خويش نمادي از مقاومت فرهنگي ايران در مقابل تهاجم فرهنگي مورد توجه قرار مي دهد و اين مساله را در باز توليد فرهنگ بومي، الگوي مورد اعتنايي تلقي مي کند. "بازتوليد فرهنگ انقلاب اسلامي در سياست خارجي دولت نهم" ، مقاله اي است به قلم دکتر مجيد عباسي اشلقي که در آن نويسنده به يکي از ابتکارهاي دولت نهم در مقوله سياست خارجي مي پردازد. توجه به ديپلماسي فرهنگي برگرفته از ارزشها و فرهنگ انقلاب اسلامي از جمله مسايلي است که از ابتداي انقلاب اسلامي در رأس مباحث سياست خارجي و اصول روابط بين المللي قرار گرفته است. در اين ديپلماسي که در افق اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي ترسيم و تدوين شده است، سياست تحت الشعاع مباني فرهنگي و اسلامي قرار دارد و از الگوهاي رايج غربي پيروي نمي کند. به نظر نويسنده، دولت نهم با ايجاد گفتمان سياست خارجي «فرهنگ گرا – عدالت محور» و با در نظر گرفتن آرمانها، ارزشها و فرهنگ انقلاب اسلامي درصدد بازتوليد فرهنگ مذکور در سياست خارجي مي باشد. محمد حسين باقري خوزاني نويسنده مقاله "درآمدي بر چالشهاي فرا روي جمهوري اسلامي ايران در عصر جهاني شدن" با اشاره به تأثيرهاي مناقشه برانگيز جهاني شدن بر حوزه فرهنگ بومي، تلاش ميکند با برجسته کردن نقش فرهنگ و تأثيرهاي جهاني شدن فرهنگي، چالشهاي احتمالي نظام جمهوري اسلامي در عصر جهاني شدن را در چهار بخش فرهنگي، ديني، سياسي و اقتصادي دسته بندي و مدلل نمايد. "مهندسي فرهنگ،ضرورتي اجتناب ناپذير" مقاله اي است که نويسنده آن مهدي ناظمي به اهميت بنيادي و تقدم استراتژيک مهندسي فرهنگ بر مهندسي فرهنگي کشور نظر دارد. شناخت ضعف ها و تعارض هاي فرهنگ موجود کشور و تحول، نوسازي و بازسازي در مباني و شاخص ها و مدل هاي موجود بر اساس فرهنگ آرماني و مطلوب، موضوع مهندسي فرهنگ کشور مي باشد که نويسنده معتقد است تا اين مهم صورت نپذيرد مهندسي فرهنگي کشور و مديريت فرهنگي آن سازگار با فرهنگ و ارزشهاي اسلامي به سختي امکان پذير است. مقاله "راهبردهاي دولت اسلامي در سنت و سيره علوي" ، تبيين الگوي دولت اسلامي در آرمانهاي شيعه است. توجه به نقش اساسي دولت در مديريت جامعه براي اعلاي کلمه حق و زمينه سازي براي رشد و تعالي انسان در منطق اسلام، از جمله مباحث اين مقاله است که نويسنده اين مقاله علي حمزه پور تلاش کرده است الگوي نظري و عملي آن را از نظام حکومتي امام علي (ع) به صورت اجمالي با بهره گيري از رهنمودهاي اميرالمؤمنين(ع) در کتاب نوراني نهج البلاغه و به ويژه عهد نامه مالک اشتر به عنوان منشور کشورداري تبيين کند. نويسنده مقاله "نقش راهبردي دولت در معماري بازتوليد فرهنگ بومي (ايراني-اسلامي)" عليرضا صدرا به نقش فرهنگي دولت يا نقش دولت در فرهنگ، پديده شناسي فرهنگ، فرهنگ بومي ايراني- اسلامي و سير و ساختار راهبردي بازتوليد آن به عنوان يکي از مهم ترين پرسه هاي پرسمان بومي سازي در سطح ملي، اسلامي و حتي جهاني توجه مي کند و اين مساله را در غوغاي جهاني سازي يا جهاني شدن به چالش مي کشد. مقاله "از غرب گرايي تا بومي گرايي، جستارهايي درباره مقاومت در برابر سياستهاي فرهنگ زدايي دوران پهلوي و نيز تجدد به مثابه کشف حجاب و اتحاد لباس" به قلم ايرج محمدي و رضا مختاري اصفهاني معطوف به تلاش دولتهاي وابسته نظام سلطنتي در تخريب و تحقير فرهنگ بومي در دوران معاصر است. فرهنگي که مي توانست پشتوانه بازتوليد سياسي اجتماعي دوران معاصر باشد. نويسنده مقاله "تأملاتي در چرخش پسامدرن و بازتوليد روششناسي نسبيتگرايانه در دانش سياسي ايران معاصر" ذبيح الله نعيميان به بازتابهاي چرخش پسامدرن در جهان و تلاشهايي که از اين طريق در بازتوليد دانش سياسي غربي در کشورهاي اسلامي و از جمله در ايران معاصر و حتي در ميان برخي محققان حوزوي پيدا شده است، مي پردازد و تلاش غرب را براي بازسازي معرفتي خود در مقابل فرهنگ هاي رو به رشد بومي از اين طريق نشان مي دهد. فرهاد زيويار در مقاله "تأملي در نقش اقوام در باز توليد فرهنگ ملي" ، هويت متکثر اقوام را به عنوان بخشي از شاکله ملي ايران، در بازتوليد فرهنگ بومي مورد توجه قرار مي دهد و فرايند در هم تنيدگي اجزاي فرهنگي و هويتي اقوام ايراني را به عنوان عنصر تجزيه ناپذير فرهنگ بومي به تصوير مي کشد. مقاله "تأملي تاريخي بر کارکرد رسانه در باز توليد فرهنگ بومي" به قلم محمد حسين ظريفيان يگانه به نقش بسيار حساس و تعيين کننده رسانه ها در بازتوليد فرهنگ بومي اشاره مي کند و نقش رسانه ها را در جهاني سازي فرهنگها مورد توجه قرار مي دهد. حجت الاسلام عبدالعلي رضايي در مقاله " ضرورت بازانديشي جايگاه دولت در مديريت و برنامه ريزي فرهنگي کشور" آثار و لوازم دو نظريه در حوزه مديريت و برنامه ريزي فرهنگي دولت را مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهد و خاستگاه اين دو نظريه را بررسي مي کند. همين نويسنده در مقاله "راهبردهايي براي تدوين الگوي مهندسي فرهنگ" سه محور اساسي الگوي مهندسي فرهنگي را مورد بحث و بررسي قرار مي دهد. "دولت نهم و بازانديشي فرهنگي مناسبات ملت و دولت در جمهوري اسلامي"، مقاله ديگري است که نويسنده آن جعفر ساسان به بررسي آسيب شناسانه مناسبات ملت و دولت در ايران معاصر مي پردازد و تلاش مي کند که تصوير نسبتاً روشني از اين مناسبات ارائه دهد. غلامعلي افروز در مقاله " ضرورت يک تحول بايسته (نگاهي دوباره به برنامه آموزش متوسطه در نظام تعليم و تربيت کشور)"، با اشاره به ضرورت بازانديشي در نظام آموزش متوسطه کشور مي نويسد ضرورت دگرگوني در ساختار نظام آموزش متوسطه از مباحث حياتي سه دهه اخير مي باشد. وي ناکارآمدي اين نظام در تحولات دوران اخير و بي توجهي به علوم انساني را دو دليل عمده فرهنگ گريزي، مسئوليت ناپذيري و فرهنگ ستيزي نظام آموزشي کشور تلقي مي کند. نويسنده مقاله "چيستي و گستره عدالت در انديشه حضرت آيت الله العظمي خامنه اي(مد ظله العالي)" معتقد است که: جامعه آرمانى اسلام جامعه اى است که عدالت محور و در آرمانى ترين وجه، داراى چنان نظامى سياسى است که در رأس هرم حاکميت و در بالاترين رده ساختار سياسى آن، امام معصوم - عليه السلام- قرار دارد. اين جامعه ويژگيهايى دارد که مهم ترين آنها جايگاه رفيع «عدالت» در گفتمان نظرى و اجرايى آن است؛ جامعه اى که از جامعه نمونه الگوگيرى مى کند، عدالتخواه است. سيد مهدي سيديان در اين مقاله تلاش مي کند با بهره گيرى از کلام مقام معظّم رهبرى، به تبيين ابعاد و ويژگيهاى جامعه عدالتخواه بپردازد و راههاى تحقق عملى آن آرمان خجسته را در دوران کنونى نشان دهد. "فطرت و فرهنگ؛ پارادايمهاي راهبري دولت نهم در سياستهاي منطقه اي و مناسبات بين المللي" عنوان مقاله اي است که در آن مجتبي زارعي نويسنده آن معتقد است : مناسبات بين المللي از منظر حقوقي، سياسي و فرهنگ عمومي در وضعيت بغرنج و آشفته اي قرار دارد. پريشاني، ناآرامي و اضطراب کنوني در عرصه بين المللي محصول چنين وضعي است. اين وضع بي شک از نتايج حاکميت بلامنازع «زبان قدرت» و «سياست» در تعيين وضعيت ملتها، دولتها و نيز حقوق بين المللي نشئت گرفته است. اين در حالي است که «زبان عمومي» مردمان عالم، زباني مفاهمه جو و برخاسته از فطرت مي باشد. نويسنده تلاش مي کند «زبان فطرت» و زبان فرهنگ را به عنوان فلسفه اي غني در مفاهمه در مباحثات منطقه اي و بين المللي دولت نهم به تصوير کشد. "لزوم بازتوليد عناصر تمدن ساز اسلام در نظام جمهوري اسلامي (راهبردهايي براي بازتوليد علم بومي)" مقاله اي است که به قلم حمزه علي وحيدي که در آن نويسنده معتقد است، اسلام اصيل به لحاظ ظرفيتهاي قوي که دارد، ميتواند تمدني متناسب با نيازهاي انسان معاصر بيافريند؛ چنانچه در گذشته اين توانايي را از خود نشان داده است. برخي از عناصر تمدن سازي اسلام از نظر ايشان عبارت اند از: عقل گرايي، جهانگرايي، عدالت گرايي، علم گرايي، جامع گرايي، جهانگرايي، آسان گيري و اخلاقگرايي. "واکاوي انتقادي راهبردي علم سياست در معماري تمدن جديد" عنوان مقاله اي است که در آن نويسنده معتقد است: تمدن بر پايه هاي علم و دانش استوار است و هر تمدن نيازمند توليد علم مناسب بقاء خود است. مهدي اميدي نقلبري نويسنده اين مقاله معتقد است بخش عمده اي از دانش و علم ناظر بر خاستگاه تمدني خاص خويش است و بر زمينه هاي بينشي و گرايشي خاص استوار است. علم و دانش بي طرف، ادعاي جانبدارانه اي است که خود نافي خويش است، زيرا هيچ دانشي در خلأ اتفاق نمي افتد و هر دانشوري در زمينه و بستر فکري خاص خويش به فعاليت علمي مي پردازد. دانش سياسي يا به تعبيري علوم سياسي از اين قاعده مستثني نيست. نويسنده تلاش مي کند بازتوليد دانش سياسي بومي را در پرتو انقلاب اسلامي به تصوير کشد. اين فصلنامه از همه متفکرين، محققين، دانش پژوهان، دولتمردان، صاحب نظران و همه جريانهايي که دل در گرو اعتلا و رشد ايراني اسلامي در پرتو آرمانهاي انقلاب اسلامي دارند، دعوت کرده است آنها را در اين امر خطيرياري دهند. فصلنامه دولت اسلامي در شماره هاي آينده خود مباحث زير را به عنوان محورهاي تخصصي ومهم در دست تهيه دارد: دولت اسلامي و بازتوليد فرهنگ توسعه اسلامي ايراني؛ دولت اسلامي و بازتوليد هويت ملي؛ دولت اسلامي وبازتوليد اقتصاد بومي؛ دولت اسلامي و مردم سالاري ديني؛ دولت اسلامي و مؤلفه هاي اصول گرايي؛ دولت اسلامي و عدالت گرايي.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 412]